رفتن به محتوای اصلی

محمد خاتمی درآینه ای شفاف (بخش آخر)

محمد خاتمی درآینه ای شفاف (بخش آخر)

اگردرهم فرو رفتگی خانوادگی خمینی،رفسنجانی وخاتمیون درمکونات رژیم وعملکرد آنان را درعمر33 ساله اخیر، خصوصا رفتار منافقانه وناجوانمردیهای محمد خاتمی را مورد بررسی سطحی قرار دهیم، قطعا از رای دادن وی درانتخاباتی که خودش تحریم کرده، تعجب نخواهیم کرد.           

دربخش اول محمد خاتمی را دربسترصنفی وعمومی عمامه بسران مورد بازبینی قرار دادم، دراین بخش و بطورملخص خاتمی را درچهارچوب شخصی خودش وسردمداران رژیم مورد بازشناسی قرارخواهم داد،امیدوارم نقطه ای از ابهام نماند.                                                                             

اگرعده ای بخواهند، محمد خاتمی را یافته جدا بافته از رژیم پندارند، قطعا همان خطاء یا جرمی را مرتکب شده اند،که با فراموش کردن وفراموشاندن 19ساله سوابقش دررژیم (از57 تا76) ازاین عمامه بسرسوپاپی برای تمدید عمررژیمی ساخته،بخورد ایرانیها دادند.                                             

همگی ایام کاندیداتوری محمد خاتمی رابرای ریاست اساسا فرمایشی، دیده و شنیدند، وی با حرکات وسخنانی که حکایت ازدو زیست بودن داشت، کلاهی به بزرگی تخت جمشید کذایی وبافته شده بابدعتهای اسلام ایرانی تحت عنوان اصلاحات، برسرعده کثیری گذاشت،بطوریکه بعضی ازروشنفکران وقلم بدستان غیر فارس هم، عاشق این آخوند روتوش شده گردیده، دنبال سرش رفتند.                        

همگی بیاد دارند که این ناشریف، چگونه برآزادی وعمل به قانون اساسی منحط  رژیم تاکید وقول اجرائی کردن مواد معطل آن را میداد. اما چند صباحی از تکیه زدنش برکرسی به اصطلاح ریاست نگذشته بود که با زیرپاگذاشتن ابتدائی ترین اصول اخلاقی وقواعد بشری، اولین قدمهای ناجوانمردانه را علیه هم صنفش (منتظری) برداشت، این درحالی بود که محمد خاتمی ازحمایت آقای منتظری وهوادارانش وتاثیر آنان در رسیدنش به ساختمان پاستور اطلاع کامل داشت.                                                      

این مدعی قانونگرایی نه تنها قانون، بلکه با زیرپاگذاشتن اخلاق وشرافت انسانی، بعنوان رئیس امنیت ملی ودریک اقدام ناجوانمردانه وبا امضاء، آقای منتظری را بجرم سخنرانی در13 رجب که درآن اجرا و یادآوری قوانین  مطرح شد، بدون طی کردن مراحل قضائی شش سال حبس خانگی کرد،برحمله چماقداران به سرکردگی جوادی آملی به منزل وحسینیه آقای منتظری مهر تائید زد.                                                خاتمی باهماهنگی خانواده خمینی و به امرومشورت رفسنجانی وبا قصد مکش فوران  ناشی از نارضایتی ها،ضمن پنهان کردن روابط حمیم خود با رفسنجانی پا به انتخابات فرمایشی گذاشت،وی با اطلاع ازنفرت مردم ازعمامه داران حاکم، تبلیغات کاندیداتوری خود را باسوارشدن برموج احساسی جوانان شروع، عده ای قلم بدست اجیر ومنافق مثل محمد صادق الحسینی را همراه خود کرد.وعده دیگر مغبون کرد.                                      

با نزدیک شدن انتخابات فرمایشی مجلس ششم،محمد خاتمی درسخنانی بقصد بازسازی چهره منفور ومکروه رفسنجانی، وی را شناسنامه انقلاب معرفی کرد،وی که قصد رساندن مکرررفسنجانی به ریاست مجلس ششم را داشت،که بعلت نفرت مردمشان، خصوصا طهرانیها  وعلی رغم تقلب نتوانست به هدف خویش برسد.

رژیم درادامه ربایش وقتل واعدام مخالفان وهمزمان با ریاست نامبارک خاتمی،به قتلهای زنجیره ای مخالفانش ادامه داده،داریوش فروهروهمسرش که زمانی احمد مدنی را، بخواطرکشتارمردم عرب محمره تشویق میکردند،پس ازقتل بادشنه و قمه اطلاعاتی ها مثله شدند.

مردم هنوزسخنان وادعاهای دروغین خاتمی  درمورد قانون واجرای عدالت را در گوش هم زمزمه می کردند، ناگهان خبر قتلهای زنجیره ای ومثله کردن کشته شدگان بدست وزارت اطلاعات توسط رقبای درونی رژیم به بیرون درز کرد،کشاورزان شهریار، تکه های جنازه یکی ازنویسندگان کشته شده را لای دندان سگهای گرسنه دیدند.

پس ازافشای قتلهای زنجیره ای، محمدخاتمی با مشورت رفسنجانی وبعضی از سران رژیم و باصدور اطلاعیه ازجانب وزارت اطلاعات درمحکومیت کج اندیشان(قاتلان)منافقانه وسخنان دولبه برموج نارضایتی سوارشده، پس ازمهاروفروکش شدن اعتراضات، شخصا خون کشته شدگان را مورد مساومه قرار داده،پس ازتضمین دوره دوم ریاستش، کاررسیدگی را با خوراندن دوای حمام به سعید امامی (حلقه رابط قاتلان با مفتیان) خاتمه ظالمانه ای یافت.اگرمسعود بهنود برترمز اتوبوس کانون نویسندگان پا نمی گذاشت،امروزکسی دیگر در بی بی سی محلل مطبوعات بود.

خاتمی در اولین دوره ریاستش وهمزمان با سلطه به اصطلاح اصلاحیون برمجلس ششم، در اقدامی سرگرم کننده، هیئت نظارت براجرای قانون اساسی تعیین کرد، هیئتی که وجودش ازوجود بی خاصیتش فرا تر نرفت،همزمان مجلس فرمایشی با لقب عصاره ملت تن به ذلت داد و خامنه ای با دستوری مشت گونه به دهان نمایندگان زده، آقای کروبی رامجبوربه خارج کردن قانون مطبوعات از دستورجلسه کرد.

 دیگرادعای دروغین خاتمی درایام تبلیغات کاندیداتوری،اجرا کردن مادتین 15 و19 قانون بوده، وی برای کشاندن عده ای بیشترازغیرفارسها به صنادیق رای وبجهت دادن مشروعیت به رژیم ، کلاه گشادی برسر خیلیها گذاشت،آنان که فکرمیکردند خاتمی ازخمینی بهتر است،یا برای تبریر اقدامشان، بین ناطق نوری و خاتمی، جمله بین بد و بدتررا رواج داده، ساده لوحان رابصندوقها کشاندند.

خاتمی ضمن ماموریت خود درتزریق نفس تازه به رژیم ، دراقدامی که ناشی ازشرایط جهانی وبقصد خروج رژیم ازانزوای انجام داد،آزادیهای محدود ونسبی به مطبوعات، بیش ازآنکه شامل مطبوعات ورسانه های غیرفارس شود،شامل رسانه هایی باماهیتی نژادپرستانه گردید.

برکسی پوشیده نیست که سید بودن ، خصوصا درمذهب شیعه بمعنای وصل به نسب پیامبری است که کسی درعرب بودن ایشان تردیدی بخود راه نمی دهد، نتیجتا برچنین مبنائی سیدی وعرب بودن دراصل واساس وانتساب به پیامبر(ص) غیر قابل تفکیک ولازم وملزومند.جناب محمد خاتمی در سفری به آمریکا ودرحالی که عمامه سیاه برسرداشت درسخنانی وقیحانه ونژادپرستانه به هم اندیشان خود گفت؛ ما مسلمان شدیم ولی عرب نشدیم.

باتوجه به عرب نبودن ونشدن خاتمی، بایدجوابی برای سئوال مطروحه یافت؟آیا محمدخاتمی وآباء و اجدادش پس از دهها سال عمامه مشکی برسرگذاشتن ودوسرخمس ازدست رنج مردم (هم حق الامام وحق الساده)خوردن،اکنون متوجه عرب نبودن و نشدن خود شده اند؟حال که خود را بی نیاز از چنین التساقی یافتند، چرا ظواهر چنین انتسابی(عمامه مشکی) را خلع نمی کنند؟ درغیر اینصورت باید کلاه را همان کلاه دانسته، روزی بقصد خمس برسرتحمیق شده های قبلی و امروزبقصد ریاست، برسرغفلت پیشه گان نژادپرست گذاشته می شود.حال این سخنان راازکسی می شنیدیم که ادعای تمدن می کند.

محمد خاتمی وهمزمان با ادعاهای دروغینش درمورد گفتگوی تمدنها،پس از هشت سال ریاستش، نه تنها قدمی انسانی درحفظ واحیای حقوق غیرفارسها برنداشت،بلکه محرومیت قهری میلیونها کودک غیرفارس ادامه داده، بستربرتری نژادی راترویج و تقویت کرد، همان اصول ناچیز15و19 رامثل سلف خود زیر پاگذاشت،سرکوب وحشیانه تظاهرات سلمی مردم عرب احواز درپایان دوره دوم ریاستش درتاریخ 15نیسان 2005، لکه ننگینی برجبینش مانده و می ماند.

محمد خاتمی قبل ازآنکه خون کشته های سال 88 طهران را باچنین بهانه هایی(دشمنان خارجی)و با رای دوزدکی پایمال کند،خون دهها نفر کشته های قتلهای زنجیره ای را موردمساومه قرارداد،حمله شبانه به خوابگاه دانشگاه درتیرماه 78 رابفراموشی سپرد.

 باید ازخاتمی که عمل ناجوانمردانه اش را به بهانه امنیت ملی وبازماندن روزنه ای برای اصلاحات توجیه میکند پرسید، اولا- مگررژیم کاروحشیانه نکرده باقی گذاشته،که خاتمی ازانجام آن توسط خارجیها می ترسد؟خاتمی دست کدام خارجی را درکشتن و تجاوزجنسی به جوانان کهریزک رادیده؟کدام خارجی ترانه موسوی ها وقائم مقامی ها راپس ازتجاوز سوزانده،یا پس ازقتل فروهرهای پیر را تکه تکه کرد؟

کدامین لشکرخارجی می تواند، این چنین جامعه را درفساد اخلاقی واداری فروبرد، فقر ومخدرات ،زنا ورشوه واختلاسها سراز سه هزار میلیارد درآورد،نکندآقای خاتمی دست وپای خارجیها را در تجاوزگروهی به زنان و دختران درحضورهمسران وپدران درخمینی شهر را دیده وکسی نمی داند؟!کدامین خارجی به اتاق عمل بیمارستان اصفهان رفته وزنان بیمار رادرحال بی هوشی مورد تجاوز قرار داده،کدامین خارجی امنیت قضایی وشغلی رااین چنین نابود کرده است؟

خاتمی ازکدامین روزنه برای اصلاحات سخنی منافقانه می راند؟ وی کی و کجا را می خواهداصلاح کند؟نکند مثل گذشته عقل جمعی را به بازی گرفته خود را جدای ازرژیم می پندارد؟ مگراینکه خاتمی رژیم را اتوبوس ساعت نزده تلقی کرده ، می خواهد از روزنه پلیس راه مجبور به رعایت سرعت کند؟.ضمنا اگر خاتمی ذره ای صداقت داشت،چرا در8سال ریاستش وهمزمان سلطه برمجلس وبا داشتن دروازه بجای روزنه ،عرضه اصلاحات نداشت؟ مگرچنین رژیم جنایتکاری قابل اصلاح است.

ترس خاتمی ازحمله خارجی ها دروغی بیش نیست،مگر نه اینکه خاتمیون خود موید وحامی حمله آمریکا به عراق وافغانستان بوده،بارها به چنین همکاری اقرار کرده اند. حال که خاتمی امنیت ملی وترس از هجوم خارجیها را بهانه کرده، خوب بود یک جنایت ازنیروهای ناتوکه برای نجات مردم لیبی ازدیکتاتوری قذافی به مراکزش حمله کردند نام می برد،جنایتی شبیه یکی از جنایتهای رژیم درکهریزک واعدامهای جمعی وسرکوبهای 33 ساله اخیررژیم رااعلام کند.

اگربستروسوابق محمد خاتمی را مرورکنیم، قطعا از فروختن کروبی ومیرحسین توسط وی و رای دادنش تعجب نخواهیم کرد،زیراخاتمی را نباید خارج از دایره رفسنجانی وجماران وبدورازخصووصیات عام چنین لباسی جستجوکرد، حال بماند که این نژادپرستان با چنین اعمال ناجوانمردانه، کروبی لرومیرحسین تورک را ازخود کمترمی بینند.چو درخلوت روند نامردی را زرنگی می پندارند.

اما حقیقت خاتمی دررای دادن دوزدکی را ازدوجنبه باید مورد بررسی نهایی قرار دهیم،اولا ادامه عمر رژیم واستمرارولایت فقیه وبودن قانون اساسی منحط برای نجات ازمحاسبه و محاکمه سردمداران، ثانیا واقعیت وسوابق محمد خاتمی همان همفکری واندیشه مشترک وی با پان ایرانیستهای نژادپرست است،آنان که جایی برای مخفی کردن افکارنژادپرستانه نداشته، ترسشان از رسیدن غیر فارسها به حق تعیین سرنوشت را تحت عنوان امنیت ملی وهجوم خارجیها به مردمشان قالب کرده، آنان را می ترسانند.

اگر خاتمی واحمدی نژاد را بامقیاس مردانگی ونامردی و ازپنجره عرف واخلاق لاتهای دروازه غارطهران، چاله کاظم ودروازه کازرون به تحلیل و تفسیر بگذاریم، قطعا احمدی نژاد را مردتر از ازخاتمی خواهید یافت، هرچند نتواند ونگذارند دروه دومش را بپایان برساند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید