رفتن به محتوای اصلی

بیانیه موسوی بسیار هوشمندانه است

بیانیه موسوی بسیار هوشمندانه است

عقب نشینی موسوی به نفع کیست؟

بیانیه موسوی بسیار هوشمندانه است. حرف هایش دو بخش دارد.

بخش اول ایستادگی و پافشاری است بر روی حق مردم که در این بخش یک قدم هم عقب نشینی نکرده و بعد از کشتار عاشورا روشن تر و مفصل تر از همیشه و تند ترو بی پرده تر حرف هایش را زده و جانش را هم در طبق گذاشته و پیشکش آزادی مردم کرده است.

بخش دوم بخشی است که مربوط به حق خودش است. اینجا به ظاهر انعطاف بخرج داده و در معنا راه حل بسیار زیرکانه ای برای برون رفت از این وضعیت بحرانی را ارائه داده است. نشان داده که پوپولیست نیست و به دهان مردم نگاه نمی کند ولی معمار خوبی است و راه حل "واقع گرایانه" ای برای برون رفت از این وضعیت پیشنهاد کرده.

"عقب نشینی" به نفع کیست؟

الان حدود شش ماه از "انتخاب شدن" احمدی نژاد گذشته. جنگ و گریز حکومت و مردم به مرحلۀ فرسایشی رسیده است و پرده ها افتاده . حالا موقعیت بسیار پیشرفته تر و وضعیت بحرانی تر از این است که کسی بیاید روی استعفای احمدی نژاد مانور بدهد . برکناری احمدی نژاد "شعاری" است که فقط جنبۀ "زینتی" دارد . به دو دلیل بی سر انجام است و زینتی است. یکی به این دلیل که حکومت تن به این ماجرا نمی دهد و دوم اینکه تقاضای استعفاء حکم لگد زدن به مرده را دارد. احمدی نژاد و خامنه ای دست کم دو سه ماهی است که ساقط شده اند ، فقط تن شان گرم است و خودشان نمی دانند که "مرده اند". یعنی می دانند اما هنوز باور نکرده اند. دست کم پس از تظاهرات دولتی کم شمار در تهران نا امیدی و زبونی در چهرۀ سرداران حکومت به هنگام ادای پاره ای توضیحات در صدا و سیما موج می زند. اینها حتی موفق نشدند چهار نفر از انسان های با شعور جانبدارشان را برای شرکت در این تظاهرات بسیج کنند. مصاحبه های صدا و سیما که لابد بهترین ها و باور پذیرترین معترضین را برای انجام مصاحبه برگزیده پوچی و بی کسی قدرتمندان را بخوبی نشان می دهد. چند زن چادری که سوزن شان گیر کرده هی جلو دوربین می گویند "کور خوانده اند" و یکی دو مرد عصبانی با خشم و تهدید شعار می دهند در حالی که اطرافیانشان که دوربین روی صورت آنهاست، دارند از خنده غش می کنند .چهره های تظاهر کنندگان پوز خند دارد و زنانی که آرایش غلیظ دارند و نیمی از موهاشان از روسری بیرون مانده، قیافه هاشان فریاد می زند "آن کاره اند" . اینها چهرۀ آب نکشیدۀ فریب را بار دیگر بی پرده به مردم نشان می دهد.

"راه حل های" پیشنهادی موسوی

موسوی راه حل هایی را پیشنهاد کرده که گرچه به همان اندازۀ "برکناری احمدی نژاد" به ظاهر بی معنی بنظر می رسد، یک حسن دارد . بخش هایی از نیروهای محافظه کار مخالف احمدی نژاد و گروهی از اصلاح طلبان که تا پیش از این دو دل بودند را یکپارچه می کند و وادار می کند ببینند در گوری که بالا سر آن نشسته اند و زار می زنند جنازه ای دفن نشده است. به این ترتیب جبهۀ وسیع تری قانع می شوند که این حکومت آچمز شده و قدرت تکان خوردن و پاسخگویی به حد اقل ها را ندارد.

بحث بر سر این نیست که آیا این قانون اساسی خوبست ، با دموکراسی همساز و همخوان است یا خیر . معلوم است که همخوان نیست و معلوم است که خواست مردم جدایی دین ازدولت است و جمع کردن بساط ولایت که حالا دیگر نه جانی دارد و نه احترامی. اما ضرورتی ندارد که همۀ مردم در این زمینه هم نظر باشند . پذیرفتن تنوع نظرات نشانۀ بلوغ فکری جامعه است و فردایی روشن تر . لازم نیست مردم خواسته های موسوی را رونویسی کنند و به شعار های محوری خود تبدیل کنند یا اکثریت مردم، حرفها و نظراتشان را به موسوی یا دیگر اصلاح طلبان دیکته کنند. مهم این است : زنجیره ای که مردم را با موسوی پیوند می دهد پاره نشود و حلقه هایی که موسوی را با گروهی از اصلاح طلبان یا محافظه کاران حکومتی گره می زند گسسته نشود. آنوقت اکثریتی به وجود خواهد آمد از براندازان و نو گرایان و اصلاح طلبان و حتی محافظه کارانی که قانونگرا هستند و می خواهند به این فریب عمومی پایان بدهند، خامنه ای را قربانی کنند و "ولایت فقیه" را نجات دهند. هیچ ضرورتی ندارد که "همه با هم" وارد اتحاد عمل بشویم و در یک حزب و جریان و جبهه کار کنیم. کافی است همدیگر را تحمل کنیم و به نظرات همدیگر احترام بگذاریم.

چه اشگالی دارد یکی مثل من چپ باشد و بی دین ، دیگری راست باشد و اصلاح طلب و سومی بهایی و معتقد و چهارمی یهودی و دوست اسرائیل وپنجمی محافظه کارو جانبدار نظام ولایت و قانون اساسی کنونی؛ و ما همساز باشیم برای فریب زدایی ، برای گرفتن نبض جامعه و گوش فرا دادن به آراء عمومی ، چه این آراء عمومی در یک انتخابات آزاد ولی فقیه دیگری را برگزیند چه نظام پادشاهی را و چه جامعۀ مورد علاقۀ من را که جمهوری است و همه چیز حتی سرنوشت اقوام به دست مردمان آن قوم تعیین می شود و دین و دولت جدا هستند و هر کسی حق دارد دینی بر ای خود برگزیند و همچنین بی دینی را .

سیاست به معنای برگزیدن و پافشاری و تکرار بهترین راه حل و زیبا ترین شعار ها نیست

سیاست اصلا به معنای این نیست که ما راه حل درست و ایده آل خودمان را در ذهن یا در مشت داشته باشیم و آنرا به فرق مخالفان خود بکوبیم و یا با بوق و کرنا تکرار کنیم. هر کودکی نادانی می تواند با انگشتان کوچک خود خوب و بد ها را بر شمارد و خواسته ها و ایده آل های مردم را مثل جدول ضرب از بر بگوید. سیاستمدار خوب کسی است که بتواند کوتاه ترین راه را برای رسیدن به شمار بیشتری از این ایده آل ها و آرزو ها برگزیند و شهامت کافی داشته باشد و پای در راه بگذارد و ایستادگی داشته باشد و از پای نماند. سیاستمدار خوب متحدینش را پیدا می کند و در هر گام می آزماید آیا پلی که بسوی خواسته های مردمی می زند استحکام کافی برای تحمل وزن جمعیتی که قرار است از روی آن عبور کنند را دارد یا ندارد . سیاستمدار خوب الزاما امروز همۀ متحدین خود را روانۀ میدان نمی کند و با شعار های حد اکثری جولان نمی دهد و همۀ سرمایه و توش وتوانش را یکجا خرج نمی کند. اگر پلی که به سمت خواسته های مردم زده استحکام و انسجام کافی نداشته باشد بجای ده نفر دو نفر را سوی آینده روان می کند و هشت تای بقیه را می گمارد تا پایه های پل را محکم کنند تا در نیمه راه فرو نریزد .

البته گروهی در خارج کشور که شور انقلابی گرفتدشان، از هول حلیم تمام سرمایه های نداشته را در طبق می گذارند و پیام هایی می فرستند و مردم را از راه دور "ارشاد" می کنند و به حرکات تند فرا می خوانند..

راه حل های پیشنهادی موسوی آهسته است

راه حل های جدید موسوی برای برون رفت از بحران بسیار آهسته می نماید. موسوی از پایبندی به قانون و نظارت مجلس و ... می گوید.

هر ساده لوحی می داند وضعیت روانی مردم و جنبش طوری است که اگر حکومت نیم سانتیمتر عقب نشینی کند به سرآزیری خواهد افتاد و راه برگشتی نخواهد داشت. همانطور که اگر عقب نشینی نکند هم راه برگشتی ندارد. فریاد قانون مداری، چه این موضوع باور موسوی باشد و چه زیرگانه انتخاب شده باشد، بگوش حکومتگران فرو نمی رود و در عمل به طنزی بیش نمی ماند؛ این طنز اما دهان قفل شدۀ محافظه کاران را به لبخندی می گشاید و قوای جناح مقابل را تحلیل می برد . تنها کار برد این شعار ها و حسنی که دارد این است که گروه بزرکتری از مردم را همساز می کند و به صفوف اعتراض می کشاند.

حکومت بقدری وضعش درام است که پایبند بودن و عمل کردن به همین قانون اساسی واپس گرا و قوانین قرون وسطایی هم سرآزیرش می کند .

حتی گسترش خشونت هم در این زمانه که ده گام مانده است به قعر، عمر حکومت را طولانی تر نمی کند.

همه چیز در گرو آزادی است

آزادی اصل است، پایه است و باقی همه بهانه. وقتی آزادی باشد همه چیز هست . مردم آزادانه می گویند چه می خواهند؛ زنان که نیمی از آراء عمومی را دارند بر علیه تبعیض رای می دهند و کسانی که نان ندارند، از نبودن عدالت اجتماعی می گویند و قوانینی وضع می شود در حمایت از بی پناهان و کودکان و مالیات هایی اخذ می شود برای تامین زندگی کسانی که به هر دلیل بیکار و بی سر پناهند.

اگر حرف زدن ها راه بجایی نبرد و اقتصاد و بازار بی رونق شود ، اینبار گروه دیگری بر مسند می نشینند تا راه های دیگری را برای شکوفایی جامعه آزمایش کنند. آراء و ارادۀ جمعی در ابتدا سیل است و آب گل آلوده است. اما این آب گل آلود حرکت می کند ، ما پا به پای این سیل راه می رویم و اشتباه می کنیم و از اشتباهات می آموزیم و تصفیه می شویم و پاک و زلال می شویم و افکار و آراء مثل ماهی های رنگی در کنار هم و با هم و در هم لول می زنند و هر بار تصویری نو بدست می دهند . لازم نیست کسی تسلیم نظر دیگری شود ، مردم ناچار نیستند نظرات موسوی یا هر انسان شاخصی را در این دوره بپذیرند و هیچکس به مردم حق نمی دهد تا باور هاشان را به موسوی یا هر اصلاح طلب حکومتی و غیر حکومتی تحمیل کنند.

در هیچ تظاهراتی هیچکس پیدا نمی شود که شعار هایش را ، که برترین می پندارد، در صورتی که مورد توافق جمع نباشد از از بلند گوی عمومی فریاد بزند و به مخالفان تحمیل کند.

البته دموکراسی فقط به معنای به کرسی نشاندن تصمیمات اکثریت نیست. اقلیت هم در اینگونه جوامع حق دارد تا بر اساس باور هایش زندگی کنند و تمام تلاش خود را بکار گیرد تا روزی در یک رقابت منصفانه خواسته هاش تبدیل شود به خواستۀ اکثریت.

شتابزدگی نشانۀ بی اعتمادی به مردم است

شتابزدگی نشانۀ بی اعتمادی به مردم است و نگرانی از اینکه مبادا این رژیم ماندگار شود.

اطمینان داشته باشیم که این حکومت و این نظام رفتنی است . کافی است امروز چند فعال سیاسی را از زندان آزاد کنند، یا دفتر احمدی نژاد را ببرند و به جای امن تری منتقل کنند یا خامنه ای دو هفته آفتابی نشود. هر چیزی که نشانه ای از ضعف حکومت و عقب نشینی داشته باشد مردم را جری تر می کند و راه را برای پیشروی خواسته های عمومی آماده تر می کند. امروز هیچ چیز یافت نمی شود که نشانۀ ضعف این حکومت نباشد . چه خشونت بیشتر و چه عقب نشینی، هر دو این حکومت را گامی به مرگ نزدیکتر می کند.

امروز رفتن حکومت باور عمومی مردم است . حالا دیگر غیر سیاسی ترین خوانندگان مشهور و هنرمندان واقعی یا بازاری خوان ها ، ترانه ای دارند در رثای اعتراضات مردمی . امروز ماجرا آنقدر شور شده است که حتی گویندۀ نامدار دم و دستگاهی مثل صدا و سیما که فقط برگزیدگان حکومت به آن راه دارند، جا خالی می دهد تا امروزش را نجات دهد و فردابه این جرم باز خواست نشود.

شعار های تند و درگیری های خشونتبار

هرچه شعار ها تند تر و شتاب آلوده تر شود ، درگیری های خیابانی خشونتبار تر می شود و اعتراضات خیابانی از حالت جمعی و عمومی و مردمی و فراجناحی، یعنی حرکتی که مردان و زنان همراه کودکان خود از همه نوع گروه سنی در آن حضور دارند خارج می شود و اعتراضات محدود می شود به جنبش دانشجویی و حرکاتی که در آن بیشتر مردان جوان در برابر سرکوب بسیج و سپاه شاخ و شانه می کشند و حضور ماموران و گاز اشگ آور و موتور سیکلت های شعله ور و باتون ها چرخان و سنگ و سطل آشغال در آن پر رنگ تر می شود.

عبور از موسوی

بحث اکنون بر سر رهبری موسوی و یا شخص دیگری نیست. جنبش نشان داده که از موسوی عبور کرده و فکر می کنم موسوی با همۀ ایستادگی و جانفشانی به این امر رضایت داده و حتی این وضعیت را آرزو می کند.

عبور از موسوی در گرو سر دادن شعار های تند و کنار نهادن رنگ جنبش نیست.

نگران نباشیم از اینکه دولتمرد خندانی وارد گود شود و گریان از آن عبور کند. نگران نباشیم که باز مردی می آید و آرزوهای مردم و امید نسلی را بر باد می دهد. نه مردم امروز مردم دورۀ اصلاحات خاتمی هستند و نه موسوی خاتمی و نه زمانه ، زمانۀ اصلاحات آنچنانی.

موسوی با دو دلی و "از سر سیری" نامزد ریاست جمهوری شد و کارزار انتخاباتی را پشت سر گذاشت و با همسرش از آن سر بلند بیرون آمد ، با خونسردی و انعطاف پذیری مناظرات تلوزیونی را طی کرد و با همۀ نرمی سر سخت ماند و در چلۀ زمستان جنبش را سبز کرد و به مردم آموخت چگونه سیاستمداری می تواند سرسخت و در عین حال انعطاف پذیر باشد. به ایشان آموخت که گرچه محکم سر جایش ایستاده، با باورهای خودش که الزاما باور های مردمی نیست، اما راه را بر ایشان سد نکرده است. آنچه که مردم می دانند و خود آنرا تجربه کرده اند را به ایشان آموخت. به ایشان نشان داد می توانند از موسوی عبور کنند و او را پشت سر بگذارند . به ایشان نشان داد رفیق نیمه راه نیست و همچنان سر جای خودش ، هر جا که باشد، ایستاده است .

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
iranologie.org

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید