آنچه در پی میخوانید در کامنتی در پاسخ به دو تن از منقدین مجاهدین نوشتهشد. اما بعد فکر کردم با توجه به اهمیت مسئله آن را با مقدمهای به صفحۀ نخست منتقل کنم و از خوانندگان درخواست کنم که وارد این بحث شوند. همه میدانیم که چند ماهیست شماری از خویشاوندان مجاهدینی که در قرارگاه اشرف میزیند گرد آن قرارگاه اطراق کردهاند و با علم و کتل خواهان آن هستند که بستگان (یا فرزندانشان) از آن قرارگاه خارج شوند و به آغوش خانواده بازگردند. تا آنجا که در این سات نیز اطلاعرسانی شد دو تن گویا از قرارگاه خارج شدهاند و به بستگانشان پیوستهاند. از در اصلی هم خارج شدهاند. دو کامنت از آقایانی به نام جلال و امید درج شدند که در آنها به سختی
از سیاست خودداری مجاهدین از دیدار با خانوادههایشان انتقاد شدهاست. این کامنتها را میتوانید در صفحۀ اظهار نظر بخوانید. من نخست چند پرسش با آنها در میان گذاشتم به این شرح:
به عنوان یک مخالف نظری مجاهدین، از آقایان جواد و امید چند پرسش دارم: 1 -این جگرگوشههائی که والدینشان دم اشرف مطالبهشان میکنند چند سالهاند؟ 2 - اگر از 18 سال به بالایند آیا این جزو حقوق انسانی آنها هست که به هر دلیلی نخواهند والدینشان را ملاقات کنند یا نه؟ 3 - آیا سکونت آنها در اشرف اجباریست یعنی زندانی هستند یا به هر رو خودخواسته در آنجا ساکنند؟ چرا که ظاهرا، یکی دو نفر از دروازه خارج شدهاند و کسی هم مانعشان نشدهاست؟ 4 - آیا دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم فاشیستی حاکم بر ایران، در سازماندهی و اعزام این «والدینی» که «جگرگوشههایشان» را مطالبه میکنند نقش داشتهاند یا نه؟5 آیا شما دو تن مأمورین همین دستگاهها هستید؟ فقط میپرسم. بهتان بر نخورد.
روشن است که هردو واکنشی سخت نشان دادند و نوشت یکیشان که شاید من خودم مأمور رژیم باشم و..... خب این به گونهای دشنام متقابل میماند مثل خودتی... اما من از طرح این پرسش منظوری داشتم وگرنه کودک نیستم و میدانم که اگر به فرض هم این آقایان مأمور باشند که نمیگویند هستند. قصد داشتم در پاسخشان برای تمایز راهی را مطرح کنم که در پی میخوانید. بنا بر این هر دو کامنت خودم را از صفحهی شما حذف میکنم و اما پاسخهای این آقایان را باقی میگذارم که خوانندگان این نوشته اگر خواستند به آنها در همان صفحه دسترسی داشتهباشند.
آقایان جلال و امید! 1 - من به هیچ رو همهی کسانی را که مخالف مجاهدین هستند مأمور نمیدانم. اما میدانم که رژیمیها بلدند خودشان را لای مخالفین بر بزنند. 2 - من هیچگاه اکثریتی نبودهام. در دورهای راهکارگری بودهام. صابون مجاهدین هم به تنم خوردهاست و سالها پیش من و نشریهام «دیدار» را وزارت اطلاعاتی معرفی کردند. نوشتهام این کارشان را فراموش نمیکنم. اما میبخشم و از آنها به جد خواستهام از مزدور نامیدن و خواندن هر منقد و مخالفی خودداری کنند ولی از آنها نمیخواهم از مزدور نامیدن مزدوران یا همکاران دستگاه اطلاعاتی نیز خودداری کنند 3 - میگوئید مجاهدین شستشوی مغزی شدهاند. باری پس باید با کار ترویجی صبورانه آنها را متوجه کرد که از سکتاریسم خلاص شوند و با باز کردن درها و شفافسازی کارهایشان به سمت دیگری بروند. با این همه، هیچ مجاهدی را نمیتوان مشمول قوانین یا نصابهای صغارت و حَجر دانست. و شما دارید برای آنان نه نقش منقد که بل، قیم و ولی بازی میکنید. بیتردید اگر کسی برای خودسوزی یکی از مجاهدین بنزین و فندک در اختیار گذاشته باشد باید محاکمه شود و هر گونهای خودزنی یا خودکشی اعتراضی باید به شدت مکروه و مطرود شناخته شود. اما شما نمیتوانید این حکم خاص را شامل عام کنید و در هر موردی هر مجاهدی را از دخالت در شئون زندگی خویش محروم سازید. من دو فرزند دارم. هر دو بالغ و رشیدند و با این همه، این حق انسانی من است که از دیدار آنها محروم نباشم. ولی اگر آنها نخواهند مرا ببینند، هیچ دادگاهی در جهان از آنها سلب اراده و اختیار نخواهد کرد و حکم به سغارت و حجرشان نخواهد داد. مگر جزوی از دم و دستگاه یک نظام مافیائی باشد همانند قوهی قضائیهی رژیم فاشیستی حاکم بر ایران. و اگردادگاهی چنین کند خود من به سختی از شرف و منزلت انسانی فرزندانم دفاع خواهم کرد و از آنها خواهم خواست به راهی که انتخاب کردهاند، گو پیمودنش محروم کردن منن باشد از بوئیدن عطر وجودشان ادامه دهند.
4 - من از همه درخواست کردهام برای آن که در نظرسنجی نشریهی تایم موسوی شخصیت سال شود در رأی دهی شرکت کنند و بسیار خوشحالم که چنین شد و موسوی با فاصله زیادی انتخاب شد. اما یک منتقد جدی موسوی بودهام و هستم. این شمائید که پیچیدگیهای جهان سیاست را نمیشناسید و به دید سیاه و سفید گرفتارید. این ماجرا از یک سو مسئلهِی ایران را در جهان زنده نگاه داشت و از سوی دیگر دست مافیای حکومتی را در هجوم به موسوی تا حدودی بست و دست موسوی را برای تعرض بیشتر به آن مافیا اندکی بازتر کرد. در مواضع اخیر موسوی و به ویژه در محکوم کردن اعدامهای اخیر این بارز است.
5 - من یک شخصیت حقیقی هستم که با نام واقعیام مینویسم و شما و بسیاری از کامنتگذاران با نام مستعار مینویسید. من شما را سرزنش نمیکنم و نمیگویم الزاما هر کس با نام مستعار بنویسد مأمور است. اما میگویم مأموران حتما از نام مستعار استفاده میکنند و به شما که میگوئید مأمور رژیم نیستید و منقد مجاهدین هستید، توصیه میکنم که آنجائی که مشخص است دست رژیم در کار است، خودتان را کنار بکشید و همصدای مأموران نشوید وگرنه به رژیم کمک کردهاید که مأمورانش را در نقش منقد وارد معرکه کند.
6 - من این پرسش را پیشتر با مجاهدین در میان گذاشتهام که آیا امکانی وجود دارد که بیرون از اشرف مجاهدین به دیدار بستگانی که پیرامون اشرف گرد شدهاند بروند؟ پاسخ آنها در این مورد مشخص منفیست و اکنون میاندیشم که حق دارند نخواهند در محاصرهِی مأموران امنیتی رژیم به بستگانی که به هر صورت دارند با رژیم همکاری میکنند و در یک پروژه مشخص اطلاعاتساخته شرکت کردهاند ملاقات داشتهباشند.
و
والسلام.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید