رفتن به محتوای اصلی

گردهمائی شهر برن در سوئیس

گردهمائی شهر برن در سوئیس

روز چهار شنبه 4 ژوئن ، بنا به دعوت تعدادی از نمایندگان پارلمان سوئیس بهریاست آقای «کارلو سوماروگا» رئیس کمیسیون سیاست خارجه پارلمان و خانم «یوان جیلی» عضو ارشد پارلمان آن کشور و با شرکت نمایندگان رسانه های بین المللی و سازمان ملل و سفرای کشورهای خارجی درشهر برنبرگزار می شود.این گردهمائی برای بحث و گفتگو درباره شرایط جدید ایران در یک سال بعد از سرکار آمدن دولت حسن روحانی با نگاهی به وضعیت حقوق بشر و به ویژه زیر پا گذاشتن حقوق اقلیت های قومی و مذهبی منعقد می گردد.

در این گردهمائی یک گروه کارشناس و مرتبط با شرکت 7 نفر از خبرگان آقایان کارلو سومارگا، رافائل چینویل هزان رئیس سازمان احیای فرهنگ ملل تحت ستم در پاریس،مصطفی هجری دبیر کل حزب دموکرات و از بنیانگذاران کنگره ملت های فدرال، دکتر کریم بنی سعید عبدیان مدیر اجرای سازمان حقوق بشر اهواز و از مؤسسان کنگره ملت های ایران فدرال، ناصر بلیده ای رئیس حزب مردم بلوچستان و از مؤسسین کنگره ملت های ایران فدرال،تیمور بابائی از سازمان حقوق بشر زاگرس در ژنو و خانم ها یوان جیلی عضو ارشد پارلمان سوئیس و دایان علائی مدیر مسؤول سازمان جهانی بهائیان موضوعات مطرح را بررسی کردند.

هرکدام از اعضاء گروه کارشناسی در مورد وضعیت کلی حقوق بشر در ایران قبل و بعد از آمدن حسن روحانی و مقایسه آن با وضعیت حقوق بشر اقلیت های قومی و مذهبی در ایران سخنرانی و رساله های خود را تقدیم کردند.بعد از آن گروه کارشناس به پرسش های نمایندگان پارلمان سوئیس و رسانه های گروهی مقیم برن و ژنو و نیز نمایندگان سفارتخانه های مقیم پایتخت سوئیس پاسخ دادند و موارد مختلف نقض حقوق بشر اقلیت های قومی و مذهبی در ایران را با آنها مورد بحث و گفتگو قرار دادند.در این میان دکتر کریم عبدیان برای شرح نقض حقوق بشر گسترده مردم عرب اهواز به سخنرانی پرداخت.ترجمه کامل متن انگلیسی سخنرانی ایشان در زیر تقدیم می شود.

 

سخنرانی دکتر کریم عبدیان در گردهمائی برن سوئیس خانم ها و آقایان، حضار محترم، اعضای پارلمان ، نمایندگان رسانه های بین المللی و دیگر مهمانان گرامی قبل از هر چیز می خواهم از آقای سوماگارو و خانم جیلی و دیگر سازمان دهندگان این گردهمائی تشکر کنم. همچنین فرصت را مناسب می بینم که از جانب خود و دیگر فعالان و مدافعان حقوق بشر در ایران از دولت و وزارت خارجه سوئیس برای پشتیبانی مستمر از انتخاب و تمدید ماًموریت آقای دکتر احمد شهید بعنوان گزارشگر سازمانملل در مورد وضعیت حقوق بشردر ایران ، شامل تمدید ماموریت سال جاری ایشان و نیز سال های پیشین تشکر کنم.

تدارک و برگزاری این سمپوزیوم در این زمان براستی نشانه عقل و درایت و آینده نگری و بلوغ سیاسی تدارک دهندگان آنست که تلاش می کنند مردم اروپا و دیگر اعضاء جامعه جهانی از آنچه در زمینه نقض گسترده حقوق بشر در ایران روی می دهد،به شکل واقعی آگاه کنند.

بیش از سی سال است که ایران در صدر اخبار جهان قرار گرفته است و این موضوع متناسب با قدرت و امکانات این کشور نیست و با داشتن نقشی ناشایست و شرایط اقتصادی و سیاسی وخیم و تحمیل آن بر مردم ایران، منطقه و جهان به ماجراجوئیمشغول است و بنام یک یاغی بین المللی  دست به آشوب و توطئه میزند. رد پای ایران را در همه منازعات و جنگ های داخلی کشورهای خاورمیانه و دیگر حوادث منطقه به وضوح می توان ردیابی کرد. در سوریه، عراق، لبنان، افغانستان ، یمن و بحرین و با استفاده از دلارهای نفتی و صرف میلیاردها دلار به نوکران و ایادی خود در خاورمیانه ،باعث بی ثباتی در منطقه و جهان شده است. جمهوری اسلامی نه فقط برای مردمان خود در درون ایران نکبت و عقب ماندگی به بار آورده است، بلکه در منطقه و جهانمشکل آفرین بوده و هست. علی رغم وجود چنین حقائقی، اما جمهوری اسلامی با روش های فریبکارانه و تبلیغات دروغ ویژه یک حکومت دیکتانوری وخفقان انگیز، توانسته است نگاه عمومی جهان را از آنچه در ایران میگذرد، به خارج معطوف کند. بعضی تحلیل گرایان معتقدند یکی از دلایل اساسی عدم توانایی غرب برای طرح و تکوین یک سیاست صحیح برای مقابله با ماجراجویُی و یاغیگری ایران، عدم اطلاع و درک صحیح از جامعه ایرانی و پویائی درونی و جنبش های آنست. یعنی کسی بدرستینمیداند در ایران  چه می گذرد.

بر خلاف آنچه جمهوری اسلامی ایران به جامعه جهانی می گوید که ایران در صلح وثبات درونی به سر می برد و از پشتیبانی مردمی برخوردار است، در حقیقت حکومت جمهوری اسلامی ایران یک رژیم دیکتاتوری ایدُولوژیک مذهبی که با زور و قدرت پلیسیو امنیتی استوار است و علیرغم ثروت های سرشار معدنی و انسانی و مردمانی پویا و با انرژی، به یمن وجود حکومت ولایت فقیه ،جامعه امروزی ایران با سیاستی ور شکسته و اقتصادی ور شکسته تر ، مواجه با بیکار ی و فقر دهشتناک، عدم بالندگی اجتماعی و فرهنگی، و فاقد رشد اقتصادی و در برخی مواقع با رشد منفی مواجه بوده است.بیکاری و اعتیاد بی سابقه جوانان و موج عدم امنیت از حال و آینده خود، مخالفت های گسترده ای را برانگیحته و این رژیم را با عدم ثبات کامل  مواجه کرده است. شالوده نظام ولی فقیه بر مبنای یک آپارتاید مذهبی و فرهنگی بنا شده است که بطور تاریخی پایدار نخواهد بود.

ایران گرفتار دیکتاتوری و از نظر سیاسی و اجتماعی از دیگر کشور ها ی همجوارعقب مانده تر است.  حکومتی فوق العاده متمرکزدر تهران با سیطره و تسلط فقط یکیاز ملت های ساکن براین سرزمین را در پیش گرفته و با هرنوع مشارکت و یا توزیع و گردش قدرت سیاسی مخالف است و حاضر به اعتراف و قبول شهروندی یکسان برای ایرانیان غیر فارس نیست و  اعطای خود گردانی و خود مختاری در مناطق ملت های ایرانی غیر فارس که در جغرافیای پیرامونی سرزمین ایران قرار دارند را به هیچ وجه برنمی تابد و در جهت عکس آن ،  سعی در محو دیگر فرهنگ ها و زبان ها و رسمیت بخشیدن و حفاظت یکسویه و انحصاری مذهب شیعه جعفری دوازده امامی و زبان وفرهنگ فارسی است و بس!

سیاست یکسان سازی اجباری ملت های غیر فارس ، که سیاست سلطه پهلوی نیز بود،با شدت و حدت فوق العاده و بی سابقه ای در تمامی سطوح سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، در جریان است. این سیاست یکسان سازی در کشوری انجاممیگیرد که متکثر ترین کشور منطقه خاور میانه است که دارای بیشترین تعدد قومی واتنیکی و مذهبی و زبانی می باشد. کشور ایران ، برخلاف تبلیغات رژیم و طرفداران ناسیونالیست آن ، در هیچ مقطع تاریخی تک ملتی نبوده و امروز هم نیست ، بلکه ازملیت های ترک و فارس و عرب و کرد و بلوچ و ترکمن و ارمنی و آسوری و غیره تشکیلشده و ما در ایران مسلمان و مسیحی و یهودی و نصرانی و بهائی و رزدشتی ومندانی و غیره داریم. هیچ ملیتی به تنهائی اکثریت عددی ندارد ولی حکومت مرکزیعملا ملیتهای غیر فارس را از کلیه حقوق فرهنگی و زبانی و اجتماعی و سیاسی محرومکرده است و با آنان همانند  شهروندان درجه دو و سه رفتار می کند و اصولا به حقوقجمعی آنها معترف نیست. ملیت ها و اقوام غیر فارس در ایران حد اقل نصف ویا بیشترکل  جمعیت است. عدم آزادی فردی و گروهی، اختناق و فشارهای  سیاسی واجتماعی، بی عدالتی ، فقر و بیکاری که در ایران دوران جمهوری  اسلامی موجوداست ، در مناطق غیر فارس نشین و حاشیه ای به مراتب بیشتر است.

تلاش برای فارس کردن ملل و اقوام غیر فارس در ایر ان بصورت جبری و یا فارسیزهکردن غیر فارسها در ایران،  ملیت های غیر فارس ایرانی  را به حاشیه رانده و عملاآنها را از گردونه و صحنه قدرت خارج کرده است.رژیم ایران سعی کرده است زبان و فرهنگ و تاریخ فارسی به ملیت های غیر فارس تحمیل کند.

ملیت های به حاشیه رانده شده و تحت ستم دوچندان رژیم حاکم، در تمام حیاتجمهوری اسلامی در صف مقدم مبارزات دموکراسی خواهی در سه دهه گذشته بوده و اکنون با رشد آگاهی روزافزون قومی  در نتیجه فرآیند جهانی شدن و گسترشاینترنت ، با همبستگی با دیگر نیروهای جامعه مدنی و خواهان دموکراسی و عدالتخواه و مساوات طلب، مانند جنبش های زنان ، دانشجویان ، کارگران وپیروان مذهب سنی و غیرمسلمانان ، به مبارزه خود بر ضد استبداد و نقض حقوق بشر خیزش صعودی داده اند.

برخلاف ادعای جمهوری اسلامی و لوبی های آن در اروپا و آمریکا، جامعه کنونی ایران در حالت التهاب و تشویش، بی قراری و بی آرامشی و همانند آتش فشان خفته، هر لحظه ممکن است منفجر شود. افزایش اعدام های بیشتر و فله ای و عدم توجه و اجرای حتی قوانین قضایی خود و بخصوص در مناطق عرب وبلوج نشین و کرد نشین، خود دلیل ترس رژیم از مبارزات مردمی مناطق حاشیه ای ملیت های غیر فارس می باشد.برای مثال هفت فعال عرب را در مدت یکماه دستگیر و دردادگاه انقلاب محاکمه، و برایایجاد فضای ارعاب و زهر چشم گرفتن از مردم در ملاءعام در پر ازدحام ترین منطقه اهواز اعدام کردند. در این رابطه آقای روحانی بعد از یک سال ریاست جمهوری، بر خلاف وعده های انتخاباتی نتوانسته است شرایط حقوق بشر را بهبود بخشد بلکه در جهتی کاملا مغایر با شعارهای انتخاباتی، تعداد اعدامها در زمان دولت ایشان به مراتب فراتر از دوره احمدی نژاد بالا رفته است.

در زادگاهم استان عرب نشین خوزستان یا اقلیم اهواز در طی 9 سال گذشته و بعد ازانتفاضه عظیم ملت ما در آوریل ۲۰۰۵ که با تظاهرات مسالمت آمیز به سیاستهایپاکسازی قومی و عرب ستیزی  به اعتراض برخاستند، مخالفت با حکومت کماکان  وبطور مداوم و مستمر به اشکال مختلف ادامه دارد و هرساله صدها مبارز آزادی خواهعرب را بدون هیچ مجوزی در ملاءعام اعدام میکنند که آخرین آنها هفت اعدام در ماه گذشته قبل ازآن اعدام ده ها نویسنده ، شاعر ، معلم ، دبیرعرب اهوازی در شش ماهگذشته بر طبق اعلامیه مشترک اخیر دکتر شهید و دیگر گزارشگران ویژه سازمان ملل  وسازمان عفو بین المللی و دیدبان حقوق بشر در محکوم کردن اعدام عرب های اهوازی و نامه به خامنه ای برای ممانعت از اعدام دیگر محکومین به اعدام شامل روشنفکران و فعالان فرهنگی عرب در ایران ، خود مصداق دشمنی حکومت جمهوری اسلامی با ملت عرب در ایران است.

با وجود چنین خشونتی بر ضد مردم ما، اما در رسانه های حکومتی تهران و اصلاحطلب داخل و خارج حکومت، اخباراین اعدام ها و دیگر اخبار کشتار بی امان عرب اهواز و دیگرمبارزان ملی و قومی، انعکاس نمی یابد.

اگر در جامعه ایرانی ملیت های غیرفارس مانند ترک و کرد و بلوج و ترکمن و لر و قشقایی و غیره با محرومیت عملی از تدریس به زبان مادری و سرکوب  فرهنگ و تاریخشان به شهروندان درجه دو مبدل شدند، ملت عرب اهواز که خود ساکن اصلی و بومی این سرزمین است، به دلیل عرب و سامی بودن و ارتباط زبانی با امت عرب در جهان، تازی خوانده می شود و نه فقط بوسیله حکومت، که بوسیله متفکران و روشنفکران و نویسندگان و شعراء و مورخین و باستانشناسان و سیاستمداران خارج حکومت مورد هجوم حملات نژاد پرستانه وعرب سیزانه آشکار و نهان قرار می گیرند و بر این اساساعراب ایران عملا شهروندان درجه سه به حساب می آیند. اخیرا در طهران در کاخ نیاوران و در دیگر ساختمانهای دولتی شاعرانی مانند بادکوبه ای و آقای هالو، به تشکیل مجالس عمومی در زیر عکس خمینی و خامنه ای ، با به کار بردن بدترین و رکیک ترین و نژادپرستانه ترین کلمات و اقوال و روایات کاملا ارتجاعی به هجوم علیه مردم عرب پرداختند و متاًسفانه با کف زدن هزاران ایرانی در طهران، مدرک قاطعی بر سرایت یافتن این عرب ستیزی و نژاد پرستی به دایره  روشنفکران ایرانی و گستره آن به عوام به دلیل تبلیغات زهر اگین حکومت و با همکاری و همدلی روشنفکران و نویسندگان و شعراء و نخبگان سیاسی فارس زبان ایرانی صورت گرفته است.

اگر حتی فرض کنید حد اقل نصف جمعیت ایران غیر فارس است، حال آیا با اینجامعه دو گونه چه باید کرد و چگونه باید دو پاره آن را به هم پیوند زد.

این وضعیت مرا به یاد سخنان ابراهام لینکن در زمان جنگ های داخلی آمریکا در سال 1860 می اندازد که گفت: جامعه ای که دو نیمه است، نصف برده و نصفدیگرشهروند آزاد هستند را چگونه می شود متحد و مدیریت کرد و بر آن حکومت نمود؟ جواب ساده است،فقط با ملغی ساختن نظام برده داری!

هرنوع مطالبه مردمان غیر فارس برای ایجاد و تأسیس حکومتی غیر متمرکز، تجزیهطلبی و خطری برای وحدت و تمامیت ارضی قلمداد می شود. با اینکه بارها و بارهاتمام سازمانهای معتدل غیر فارس اعلام کردند که خواهان شیوه حکومتی غیر متمرکزفدرالی هستند که با رعایت حاکمیت ملی ، در مناطق فدرال و خود گردان خود بتوانند درترویج و اعتلاء  زبان و فرهنگ خود و آموزش به زبان مادری و داشتن حق برابرهمراه با سایر هموطنان خود از منابع و ثروت کشور به شکل مساوی با دیگران بهره مندشوند.

.

اینکه ملیت های غیر فارس ساکن پیرامون در محل سکونت خود در اکثریت ولی درمقایسه با کل جمعیت یک اقلیت هستند،  فی نفسه ،نه فقط بد نیست بلکه برای جامعه مدنی ایران یک مزیت است و میشود از آن زمینه ای برای یک تفاهم و وفاق ملی وملیتی ، برای گذار ازدیکتاتوری جمهوری اسلامی بسوی استقرار و تداوم دمکراسیاستفاده کرد.

و اکنون  اجازه دهید کمی در مورد شرایط زندگی و وضعیت سیاسی و اجتماعی واقتصادی ملت عرب در ایران یا عرب های اهوازی بگویم:

ایران در مورد تعداد جمعیت اقلیت های مذهبی و قومی هیچ گونه آماری نمی دهد ولیبنا به آمار غیر رسمی جمعیت عرب ها در ایران را ۸-۱۰ در صد کل جمعیت ایران میدانند که  بیش از 5 میلیون  آن  در جنوب غرب ايران در استان خوزستان و در نزدیکیمرز عراق و کویت  ساکنند. خود مردم  محلی عرب،  اين استان را به نام تاریخی و بومیآن،  يعنی ایالت و یا استان اهواز ( که عربی آن الاهوازاست) و يا اقليم اهواز ؛ و یاعربستان که تا چندی پیش نام ایرانی و بین المللی آن بوده؛ مي شناسند.

عربهای اهوازی درايران اقليتی ملی (National)، بومی (Indigenous) ، اتنيکی(Ethnic)  ، و زبانی (Linguistic)  ميباشند.

قبل ازسال 1925 منطقه عربستان يا خوزستان کنونی يکی از مناطق کاملاً خودمختار بود.

عربهای اهوازی در خوزستان در فقر بسر برده و از داشتن هرگونه امکانات اوليه زندگیمحرومند در حاليکه زمينهای زير پايشان روزی میيليونها بشکه نفت تولید و قریب به90% درآمد نفت ایران از این اقلیم تاًمین می شود ولی خود آنها و منطقه شان از اينثروت بی بهره اند. بعبارتی وجود نفت برای عربها درایران خود به عامل بدبختی مبدل شده است.

در رابطه با تصاحب زمين ، جمهوری اسلامی ايران سياست جابجائی جمعيت وتصاحب غير قانونی زمین های کشاورزان عرب را به شيوه رژيم سابق ادامه مي دهد واقليت عرب ايران را با نگاه امنیتی و به دیده شک و ترديد ، غير وطن پرست و متاًسفانهبا دکترین های کاملا امنيتی با آنها برخورد می کند که ممکن است روزی استان نفتخيز خوزستان را از ايران تجزيه کنند.

در سی سال گذشته دولت بيش از 500 پانصد هزار از زمينهای کشاورزان عرب راغصب و تصاحب کرده و اين زمینها را به مهاجرين غير عرب و غير بومی فارس و يا بهشرکت های  تعاونی  دولتی موسوم به ایثارگران، يعنی افراد مرتبط با  سازمانهایامنيتی و اطلاعاتی وديگر کارگزاران غير بومی دولت واگذار کرده است. هدف اصلیاین سیاست پاکسازی قومی است که نتیجه آن اسکان اجباری نزدیک به یک میلیون ونیم عرب خارج از سرزمین های خود و اسکان همین تعداد از مهاجرین غیر عرب وعمدتاً غیر بومی دراقلیم اهواز به جای آنها می باشد. 

هدف نهائی این سياست پاکسازی قومی، محو ونابودى هويت قومی و استحاله فرهنگىملت عرب اهواز است. 

شهرک «شيرين شهر» و سیاست توسعه شهرک نشینان غیر بومی و غیر عرب و فراهم کردن کليه امکانات رفاهی برای آنان با هدف هجرت اجباری مردم عرب و جایگرین کردن آنها بوسیله بيش از يک مليون مهاجرغير عرب وغير بومی انجام می گیرد.این توده های مهاجر انسانی در 45 کيلو متری شمال اهواز، در ملاثانی اسکان داده شده اند.هيچکدام از اين امکانات برای عرب های بومی موجود نمي باشد.

در گزارش آقای «میلون کوتاری» نماینده اختصاصی سازمان ملل و گزارشگر ويژه درامور زمین و مسکن که در جولای سال 2005 از اقلیم اهواز (خوزستان) دیدن کردهاست،آمده است: «وقتی که از اهواز دیدن میکنید مشاهده میکنید که هزاران تن بدونهرگونه امکانات رفاهی، بدون آب، بدون برق، بدون گاز و بدون سیستم فاضلاب درجوار مجاری آلوده بر روی زمین زندگی میکنند»..و باز ایشان ادامه میدهند:« درخوزستان دولت سعی در ساختن شهرک هائی کرده و ساکنین استانهای دیگر را به اینشهرکها میآورد»..و باز میگوید: «آماری که ما در دست داریم نشان میدهد که حکومتبین دویست تا دویست و پنجاه هزار خانوار عرب را از روستاهای خود اخراج و بیخانمان کرده است».

این واقعیت است که ملت عرب در ایران با وحشيانه ترين جور و ستم ملی و پاکسازي نژادی و قومی دست به گریبان است و یک شهروند عرب با ندانستن زبان فارسی چگونه انتظار دادخواهی در محاکمی دارد که مفهوم کلمات پلیس و ژاندارم و قاضی را نمی داند و آنوقت ادعا میشود که همه شهروندان در ایران در مقابل قانون و حکومت حقوق مساوی دارند؟

نمونه دیگر ستم حاکم این است که عربهای خوزستان حق استفاده از پوشش محلیخود در اداره های دولتی و اماکن رسمی را ندارند و اخیرا حتی آنها را از ورود به مسابقات ورزشی و در استودیوهای ورزشی با لباس عربی و محلی و بومی ممنوع کردند. منابع و مطبوعات رسمی و حتی غير رسمی وجود آنها را انکار و برای تحقيرآنان،آنها را نه عرب بلکه عرب زبان خطاب ميکنند. دولت به روشنی سعی در همگونی ويکسان سازی اجباری جامعه ( فارسيزاسيون) آن دارد.

تقاضای عادلانه اقليت عرب برای احقاق حقوق انسانی از جمله آموزش به زبانمادری، وديگر خواسته هاى بحق اجتماعی، اقتصادی وفرهنگى موجب می شود که رژيمايران كما كان با بر چسب " تجزيه طلبى " و "وابستگی به کشورهای اجنبی "  و "خطر براى تماميت ارضى "، "بعثی"  و "وهابی"  و غيره به سركوب آن بپردازد.

آمار ترک تحصیل و بیسوادی و یا کم سوادی بدلیل عدم تدریس به زبان مادری نشان می دهد که میزان آن چندین برابر متوسط نرخ کشور است و در نتیجه عدم امکان رقابت در بازار کار،بیکاری در مناطق عرب نشین اقلیم اهواز یا خوزستان را بیش از 50 در صد بالا برده است.

بر خلاف وعده و شعارهای انتخاباتی آقای روحانی و اعلامیه ده ماده ای او اکنون همانند تاریخ 35 سال گذشته حاکميت جمهوری اسلامی و به تبعیت از رژيمسابق،همچنان استاندار خوزستان،  تمام فرمانداران وتمامى افراد بلند پايه وميان پايهاستان به شکا دائم از میان غير بوميان ، غيرعرب و غير محلی،   انتخاب وگماردهميشوند.

در سال جاری حکومت انحراف رود کارون را با اتمام سد انحرافی گتوند به مرحله اجرادر آورد و آب آن را  به مناطق غير بو می و فارس نشين  اصفهان رفسنجان و یزد وکرمان و ديگر مناطق مر کزی، منتقل کرد، اين در حالی است که خوزستان از بی آبیرنج ميبرد.

پس از گذشت   24 سال از اتمام جنگ، هنوز قسمت عمده ای از اراضی مين گذاریشده دوران جنگ ايران و عراق دست نخورده باقی مانده است وسياست عدم جمع آوریمين از شهرها و روستاهای مرزی و اراضی عرب نشين ادامه دارد که نتيجه آن عدمامکان برگشت مردم عرب به خانه و کاشانه خود شده است. مضافاً اين عمل منجر بهتدوام تصاحب غير قانونی زمين های مردم بومی بوسيله دولت و عوامل غير بومی و غيرمحلی حکومت شده است.

آلودگى آب آشاميدنى بعلت دفع سموم ناشى از پروژه نيشكر و دیگر مجتمعات صنعتیو نفت و پتروشیمی  در رودخانه های کارون منجر به رشد بی سابقه امراض تنفسی و سرطان روده به شکل بی سابقه ای شده است.

متاسفانه تمام این مسائل همراه با زیر پا گذاشتن گسترده و سیستماتیک حقوق بشردر ایران و بالاخص در میان اقلیت های قومی و مذهبی جائی در مناسبات و مناقشات و معاملات دول غرب و کشورهای 1+5 که هم اکنون در جریان است، پیدا نکرده است.

در خاتمه این بحث که با هدف روشنگری ارائه می شود، امیدوارم در حل بحران های درون ایران که همه آنها نتیجه وجود حکومت دیکتاتوری و خودکامه جمهوری اسلامی است ،کمک ارائه کرده باشد.هدف این است که بگوئیم تنوع و تکثر قومی می تواند به غنای جامعه و نهادیته کردن یک جامعه آزاد و دموکرات و عدالت خواه که در آن همه شهروندان تحت پوشش قانون و صرفنظراز جنس،رنگ، مذهب بطور مساوی رفتار میشود،کمک خواهد کرد و زمینه های آزادی بیان، عقیده، آزادی مسلک، آزادی مذهب وآزادی انتخابات برای همه را فراهم می کند و حقوق کلیه اقلیت های قومی ، زبانی ،فرهنگی و مذهبی شامل بهائیان، مسیحیان، یهودیان و اهل تسنن، زردشتیان ، مندائیان و دراویش را تضمین می کند.

 

متشکرم

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید