رفتن به محتوای اصلی

رنجنامه حامد روحي نژاد

رنجنامه حامد روحي نژاد

11 Jul 2010

هيچ چيز هولناك تر از ان نيست كه انسان در دام جاه طلبي انسان ديگري لحظه به لحظه نظاره گر مرگ تدريجي خويش باشد و در اين سقوط اجباري به سوي مرگ حتي دستش به خار و خاشاكي نرسد تا از شقوطش در سرازيري نيست شدن جلوگيري كند.تمام اعضا و جوارحم ،تمام بخش هاي بدنم از هجوم اين بيماري لاعلاج و در بهترين حالت صعب العلاج اسيب ديده اند و براحتي ميتوانم بگويم كه هيچ جايي از جسمم نمانده كه از عوارض اين بيماري هزار چهره صدمه نديده باشد.

تا پيش از دستگيري وقرباني بي سبب انتخابات شدن تنها و تنها اندكي چشم چپم تار شده بود و بس اما هماكنون كه به وضعيت جسمانيم نگاه ميكنم اضمحلال سراسر وجودم را عميقا حس ميكنم . سراپاي هستي ام همه نقص است و درد....بد نيست كه در اين فرصت بخشي از دستاوردهاي حاصل از جنايات جمهوري اسلامي از بازجويي و شنكجه هاي روحي گرفته ،تهديدات شخصي و خانوادگي و حبس و غيره را به اطلاع جامعه جهاني و انهايكه براي بشر و حقوقش ارزش قايلند و زندگي خود را صرف اين راه ميكنند برسانم:

1.تاري هر دو چشمم به گونه اي كه چشمم راستم همه چيز را سياه ميبيند و قادر به تشخيص اشيا و افراد پيرامونم نيستم . همچنين چشم چپم كه ئقبلا تار شده بود در حال حاضر بسيار تارتر ميبيند.

2.حركت غير ارادي كره هر دو چشم بگونه اي كه براي نگاه كردن به يك تصوير بايد بارها به ان نگاه كنم تا ديده شود.

3.درد شديد هر دو چشم و خشكي انها به طوريكه وقتي انها را حركت ميدهم در د شدشد تر ميشود

4. دوبيني و سرخي دايمي چشم ها و اشك غير ارادي

5.سردرد شديد و سرگيجه

6.كمتر بودن حس سمت راست بدن نسبت به سمت چپ

7.ناتواني در هضم غذا كه باعث درد شديد در معده و روده شده است و ترش كردن

8.ناتواني در دفع ادرار و مدفوع كه باعث درد شديد كليه شده است.

9.تكرر ادرار

10.بالا بودن دماي بدن تا حدي كه تعرق شديد دارم.

11.ضعف و سستي شديد به گونه اي كه نميتوانم بيش از چند دقيقه روي پاهايم بياستم و حتي با انجام كارهاي بسيار ساده نيز دستهايم بسيار خسته ميشود و بعد از بيدار شدن از خواب نيز بدنم خسته است.

12.مور مور شدن و خواب رفتن مكرر دست و پا

13.خارش شديد پس از حمام اب گرم

14. عدم تعادل در راه رفتن و ايستادن

15. خونريزي در ناحيه لثه و بيني

16.حساسيت هاي بي مورد به اطرافيان

17.و اخرين دستاورد هم از خاطر بردن مسايلي است كه به حافظه ميسپارم.

18.كم خوني كه سالهاست گريبانگيرم شده است.

همه اين موارد و مواردي كه شايد تنها يك پزشك متخصص بتواند با ازمايش تشخيص بدهد دستاورد جمهوري اسلامي در شكستن قرباني است. گاهي به اين فكر ميكنم كه اگر حكم دادگاه بدوي يعني اعدام را اجرا ميكردند و مرا ميكشتند با اين كشتن تدريجي چه فرقي داشت؟ 10 سال حبس در تبعيد انهم در شرايط فلاكتبار حاكم بر زندانهاي جمهوري اسلامي از تغذيه ناسالم و وحشتناك و فضاي نامناسب و انواع و اقسام مجرمان تربيت يافته با فرهنگ حاكم بر جامعه ناسالم و هزاران بلا و مسايل ناگفتني گرفته تا بيماراني كه هرگز به وضعيت انها رسيدگي نميشود كه گاه اين عدم رسيدگي سبب مرگ انها ميشود( همانند اقاي قاسمي در بند 350) . از ديدگاه من هيچ تفاوتي ميان حبس با اعدام و يا زير شكنجه جان دادن وجود ندارد انهم اگر كسي به دچنين بيماري مبتلا باشد.اما افسوس كه دستم به جايي نميرسد و هيچ كاري نميتوانم انجام دهم چرا كه اينجا ايران تحت سلطه جمهوري اسلامي است و نبايدفراموش كرد تمام اين جنايت از سوي حاكميت صورت ميگيرد زيرا كه انسان در حكومت اسلامي يعني هيچ.

با اين تفاسير در كشتارگاه اوين براي اينكه دست كم اندكي بتوانم بيشتر دوام بياورم و همين اندك سلامتي را تا جايي كه بتوانم حفظ كنم بارها و بارها به رياست بهداري ،دادستان،رياست قوه قضاييه،قاضي شعبه 28 و 54 نامه نوشته ام و با ذكر صدمات ناشي از پيشرفت بيماري تقاضاي بررسي و درمان نموده ام و حتي با شخص دادستان تهران در اين زمينه حضوري گفتگو كرده ام اما تنها اتفاقي كه روي داده است اعزام به پزشك قانوني و انواع و اقسام عكس و ام. ا. اي و نوار چشم و تست هاي مختلف بوده كه همگي دال بر ابتلاي بنده به بيماري ام . اس ميباشد و همين. تمام مسايل پس از ازمايشات عقيم ماند . و در مورد اينكه درمان چه ميشود و حاصل اين همه ازمايش و عكس كه پرهزينه ترين انها به عهده خودم بود چي بود چيزي معلوم نيست و نخواهد بود. از يك سو دستور و خواسته پزشك قانوني براي دادن مرخصي استعلاجي را رد كردند كه در اين مورد به هيچ عنوان نميتوان فرموده ملا مقيسه قاضي شعبه د28 را فراموش كرد كه به پدرم گفته بودند همين كه مثل عليرضا زماني و ارش رحماني پور اعدامش نكرديم شانس اورديد و لطف كرديم... و از سوي ديگر عليرغم اينكه اقدامي براي درمان اينجانب انجام ندادند حتي داروهاي ي كه پزشكم با ديدن نوار چشم و ام.ار.اي تجويز كردند و خانواده ام انها را تهيه و به زندان تحويل دادند را تحويلم ندادند. جالب است كه زندان بخشي از اين داروها را نپذيرفت با اين بهانه كه در زندان موجودند كه البته پس از گذشت مدتها گويا هنوز موفق به ديافتن اين داروها از دارو خانه زندان نشده اند و اين است ارزش انسان در حكومت اسلامي ....

تمام اين مسايل از اين رو گفته شد كه من پس از سپري شدن تمام مراحل قانوني براي رسيدگي به وضعيتم در نهايت به جايي نرسيدم و اين اخرين و بهترين راهي بود كه بذهنم رسيد: درخواست ياري از كساني كه برخلاف مقامات جمهوري اسلامي براي انسان و انسانيت ارزش قايل هستند...

و در پايان با تمام وجودم يكبار ديگر تكرار ميكنم كه براي ازادي مردم سرزمينم از بند اهريمن با وجود بيماريم تا پايان پابر جا هستم و اگر اين انديشه نبود شايد خيلي پيش از اين از پا در امده بودم و اگر زنده ام از نيروي اين باور ميگيرم

حامد روحي نژاد

25 خرداد 89

اوين

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
kmmk.info

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید