رفتن به محتوای اصلی

فاجعه سینما رکس آبادان: جنایتی که هرگز فراموش نخواهد شد

فاجعه سینما رکس آبادان: جنایتی که هرگز فراموش نخواهد شد
تهیه و تنظیم:
بزرگمهر ،آراسپ ایران

28مرداد سالگرد فاجعه سینما رکس آبادان: یادآوری جنایتی که هرگز فراموش نخواهد شد

در 28 مرداد 1357 شهر آبادان شاهد فاجعه ای بود که در تاریخ انقلابات جهان بی نظیر است.

چرا از انقلاب سخن می گوییم؟ سوختن حدود چهارصد انسان به هنگام تماشای یک فیلم چه ربطی به انقلاب دارد؟

آنچه زیر عنوان «مقصر اصلی آدم سوزی سینما رکس آبادان کیست؟» پیش رو دارید، گزارش مستندی است برگرفته از روزنامه کیهان در سالهای 57 تا 59 ...

این گزارش بدون هرگونه شرح و تفسیری به روشنی نشان می دهد چه کسانی مقصران اصلی فاجعه سینما رکس آبادان هستند. بررسی پرونده سینما رکس و محاکمه به اصطلاح متهمان آن توسط همان کسانی انجام شد که این فاجعه را به عنوان یکی از ابزار مبارزه انقلابی با هدف پیروزی انقلاب و رسیدن به قدرت سازماندهی کرده بودند.

به راستی مقصر اصلی آدم سوزی سینما رکس آبادان کیست؟

برای پرسش به این پاسخ کافیست سخنان و دفاعیات «حسین تکبعلی زاده» را که به عنوان متهم اصلی اعدام شد بخوانید.

یادمان باشد که در روز 28 مرداد یک فاجعه هولناک درسینما رکس آبادان رخ داد که بدست اعمال همین حکومت صورت پذیرفت ، ولی درآن شرایط که شعارهای دروغین جانشین شعور شده بود، خمینی وانقلابیون چپ وراست آن آتش سوزی را که حدود 500 نفر انسان زنده زنده درآن سوختند را بگردن حکومت شاه انداختند که موفق هم شدند. ولی چون ماه زیر ابر نمی ماند، گند این فاجعه هم درآمد، وروشن شد که آقای محسن رضائی وهمین ولایت مطلقه کنونی درآن آتش سوزی نقشی کلیدی داشتند. حواسمان باشد که بازهم دراین روز بسراغ اینکه 28 مرداد 32 کودتا بود یا قیام ملی نرویم واین فاجعه هولناک را پیش روی جهانیان بگذاریم تا هر چه بیشتر این نظام ضد بشری را رسوا و رسوا تر نمائیم. 28 امرداد 1375 سالروز سوزاندن بیش از 500 انسان زنده درسینما رکس آبادان که باید پرونده آن کماکان باز بماند، تاروزیکه واقعیت این جنایت بیرحمانه ودلخراش وعناصر دخیل درآن درپیشگاه ملت ایران وتاریخ این سرزمین پشت میز محاکمه بنشینند و زیر وبم این جنایت رابرای نسل امروز و فردا روشن نمایند.

نسل سوخته

فاجعه سینما رکس آبادان: جنایتی که هرگز فراموش نخواهد شد

آتش سوزی سینما رکس آبادان در شبانگاه شنبه 28 امرداد یکی از دردناک ترین فجایع تاریخ معاصر ایران است. تعداد قربانیان این حادثه، بنا به روایت رسمی دولت وقت، 377 نفر بود که بعداً به 430 نفر افزایش پیدا کرد. مسئولان گورستان آبادان صحبت از بیش از 600 جسد سوخته می‌کردند که به حقیقت نزدیکتر است چون بنا به گفته مسئولان فروش بلیت، برای آن سانس در آن شب، بیش از 650 بلیت فروخته شده بود.

این حادثه بقدری تکان دهنده بود که شهر آبادان را تا چند روز در بهت و حیرت فرو برد. فردای روز حادثه، سرتیپ رزمی، رئیس شهربانی آبادان، در تلویزیون اعلام کرد که: «آنچه مسلم است آتش سوزی به دست خرابکاران انجام شده... چند روز قبل مقداری مواد منفجره از عده‌ای خرابکار که داخل کوچه‌های فرعی "لاین یک" قصد خرابکاری و آتش زدن مکانهای مورد نظر خود را داشتند کشف و عاملین دستگیر شدند و همچنین ده نفر از دبیران آموزش و پرورش آبادان که دانش آموزان را تحریک به خرابکاری می کردند، شناسایی و دستگیر شدند.» او متهمان را عضو گروه "مارکسیست اسلامی" معرفی کرد. اما مخالفان با تبليغات فراوان سعي داشتند رژیم شاه را بعنوان عامل اين حادثه معرفي كنند.

بحث و گفتگو درباره حادثه گسترش پیدا می‌کرد. سوءظن ها شدت می‌گرفت و مردم همچنان در مقابل ابعاد فاجعه خشمگین و حیرت زده بودند. می‌خواستند هر چه زودتر عاملین جنایت شناخته شوند و به مجازات برسند. عده‌ای معتقدند در سقوط دولت آموزگار و روی کار آمدن دولت شریف امامی هم حادثه سینما رکس بی تأثیر نبوده است. رئیس شهربانی آبادان بلافاصله بركنار شد و با احضار سرتيپ رزمی به تهران، معاون شهربانی آبادان بطور موقت مسئولیت شهربانی را به عهده گرفت. بلافاصله بعد از حادثه، تمام مخالفان، چپ و راست، مذهبی و غیر مذهبی، مسئولیت حادثه را به شاه و عوامل او نسبت دادند.

داریوش همایون، وزیر اطلاعات وقت، در صفحه 65 کتاب خود به نام دیروز، امروز، فردا که حدود یکسال پیش از شروع دادگاه ویژه سینما رکس انتشار یافت، می‌نویسد: «در جمهوری اسلامی دلایل زیادی به دست آمد ـ از جمله در دادرسی متهمان آتش‌سوزی ـ که هواداران خمینی به فتوای خود او سینماها را آتش می‌زدند.» او در مورد فاجعه سینما رکس می‌نویسد:

«درباره عاملان آتش‌سوزی هنوز همه چیز روشن نشده است. مقامات قضایی موضوع را با حرارت دنبال نکردند و حکومت تازه [دولت شریف امامی] نیز علاقه‌ای به موضوع نشان نداد. شاید در رده‌های پائین دادگستری، کسانی نمی‌خواستند با روشن شدن حقیقت دامن رژیم پاک شود زیرا همه مخالفان همداستان شده بودند و آتش‌سوزی را به رژیم نسبت می‌دادند. رئیس ساواک نیز با انتشار اسنادی که از شرکت مخالفان مذهبی و احتمالاً عوامل فلسطینی در این جنایت به دست آمده بود مخالفت می‌ورزید و کابینه را با استدلال خود متقاعد کرد که چون مردم اعتقاد دارند مسئول آتش‌سوزی خود رژيم است هرگونه كوششي براي رفع اتهام وضع را بدتر خواهد كرد. از آنجا كه آتش‌سوزي پیش از به حکومت رسیدن کابینه تازه روی داده بود، استدلال او به آسانی پذیرفته شد. وزیر اطلاعات و جهانگردی وقت هم که در رسیدگی به پرونده شرکت داشت، شاه را متقاعد کرده بود که چون با آیات در حال مذاکره‌اند، انتشار واقعیات مربوط به آتش‌سوزی در صلاح نیست...»

با این حال در همان زمان افرادی نظیر دکتر محمد باهری معتقد بودند آتش زدن سینما رکس کار همان کسانی است که تا آن زمان حدود 30 سینما را در نقاط دیگر آتش زده بودند: «من همیشه اعتقادم این بوده که سینما رکس آبادان را ساواک آتش نزده. من معتقدم همان کسانی که سینما دیاموند و سینما شهرفرنگ را در تهران و سینماهای دیگر را در همه جای ایران آتش زدند، سینما رکس را هم آتش زدند. این جزو برنامه های (انقلابی)شان بود.»

علیرضا نوري زاده كه در آن زمان دبير سياسي روزنامه اطلاعات بود مي گويد:«دكتر عاملي تهراني به من و چند تن ديگر از سردبيران سياسي روزنامه ها زنگ زد كه به ديدارش برويم... وقتي وارد دفترش شديم ... دكتر پرونده اي از كشوي ميزش بيرون آورد و گفت: مي خواهم موضوع مهمي را با شما در ميان بگذارم... دو روز قبل همه شما خبر دستگيري شخصي بنام عاشور در عراق و تحويل او به دولت ايران را منتشر كرديد. و البته اشاره كوتاهي هم داشتيد كه اين شخص عامل به آتش كشيدن سينما ركس آبادان بوده است. اين پرونده شرح بازجويي اوست و همه مدارك و مستندات مربوط به اين جنايت و مسببين و مجريان آن در اينجا گردآوري شده است... من با بحث و جدال زياد با آقاي نخست وزير و تيمسار مقدم جلوي انتشار اعترافات عاشور را گرفته ام. پرسيديم: چرا؟ دكتر پاسخ داد: چون او از نخستين لحظات بازجويي با دقيق ترين جزييات گفته است كه طرح آتش زدن سينماها در منزل آقاي خميني در نجف تدارك شده و او و سه تن ديگر كه دستگير شده اند با پنج هزار دينار عراقي و يازده هزار دلار جهت انجام مأموريت تخريبي خود به ايران آمده اند. مواد منفجره و آتش زاي موردنياز آنها را شخصي بنام فؤاد كريمي در آبادان در اختيارشان گذاشته است. باوركردني نبود ولي مداركي كه دكتر در اختيار داشت جاي انكاري باقي نمي گذاشت كه با حضور احمد خميني، شيخ هادي غفاري و هادي مدرسي فاجعه سينما ركس برنامه ريزي شده و بعد از اجراي برنامه نيز بر طبق اوراقي كه از همدستان فؤاد كريمي و عاشور بدست آمده بود با نقشه اي دقيق دولت به دست داشتن در اين كار متهم مي شد. جالب اينكه در يكي از دهها اعلاميه اي كه از خانه فؤاد كريمي بدست آمده بود و يك هفته پيش از به آتش كشيده شدن سينما در چاپخانه حصيري خرمشهر به چاپ رسيده بود جملاتي چنين به چشم مي خورد: سلام بر ملت قهرمان و مسلمان ايران، جلادان شاه بار ديگر جنايت تازه اي مرتكب شدند و هنگامي كه به همت جمعي از دانشجويان مردم مبارز آبادان مشغول تماشاي فيلمي از جنايات شاه بودند [!] سينما را به آتش كشيده و بدستور رييس شهرباني جلاد آبادان درهاي سينما را به روي مردم روزه دار بستند.

دكتر عاملي سپس اعترافات رييس چاپخانه را كه در مقابل هفتاد هزار تومان اعلاميه ها را يك هفته قبل از فاجعه به چاپ رسانده بود به ما نشان داد... با توجه به اين مدارك از دكتر عاملي پرسيديم: به چه دليل اينها را منتشر نمي كنيد؟ با حالتي متأثر گفت: متأسفانه با توجه به جوي كه ايجاد كرده اند مسلم مي دانم كه مردم حرف ما را قبول نخواهند كرد، از طرفي آقاي شريف امامي نمايندگاني نزد روحانيون فرستاد و عين اين مدارك را به آنها داده است. آنها قول داده اند پس از بررسي كلي نظر خود را ابلاغ كنند. بنابراين ما بايد منتظر بمانيم تا از نظر آقايان مطلع شويم و من فكر مي كنم كساني مثل آيت الله شريعتمداري، قمي و به احتمال زياد مرعشي با ديدن مدارك و اعترافات عاشور موضع قاطعي در مقابل دستگاه نجف اتخاذ كنند. ما امروز اگر مدارك را منتشر كنيم بدون آنكه پشتوانه كافي داشته باشيم، مسلماً بعنوان توطئه عليه روحانيت و توهين به مرجعيت شيعه مورد خشم مردم قرار مي گيريم. وقتي مردم زلزله را به ما نسبت مي دهند معلوم است كه آتش سوزي سينما را بدستور خميني باور نخواهند كرد.»

روزنامه کیهان، چهارشنبه اول شهریور ماه 57، ص2، نوشت: «به دنبال اعلام مراجع عالیقدر تقلید در مورد پیگیری و تحقیق فاجعه آبادان، نمایندگان روحانیون شهر که مورد اطمینان علمای اعلام و مراجع تقلید شیعیان جهان هستند نتیجه تحقیقات خود را پیرامون علت فاجعه و نیز قصور بعضی از مسئولان شهری، به علمای جامعه تشيع اعلام کرده‌اند. انتظار می‌رود تا بامداد امروز مراجع تقلید حضرت آیت‌الـله شریعتمداری، حضرت آیت‌الـله گلپایگانی، حضرت آیت‌الـله نجفی، اعلامیه مشترکی منتشر نمایند...»

اما همین روزنامه، در همان صفحه و در ستونی دیگر، تحت عنوان «اطلاعیه سه مرجع بزرگ شیعه به تعویق افتاد»، ‌نوشت: «پس از وقوع فاجعه سینما رکس آبادان، از سوی حضرات آیات عظام حاج سید محمد‌کاظم شریعتمداری، حاج سید محمد‌رضا گلپایگانی و حاج سید شهاب‌الدین نجفی مرعشی، نمایندگانی برای تحقیق به آبادان اعزام شدند... نمایندگان حضرات آیات عظام طی چند روز گذشته، با مراجعه به آگاهان محلی و افراد مورد اطمینان به بررسیهای وسیعی دست زدند. نمایندگان اعزامی... به حقایق تازه‌ای دست یافته‌اند که این حقایق را به سه مرجع بزرگ، گزارش داده‌اند... گزارش از اهمیت بسیاری برخوردار است و با توجه به ضرورت گستردگی این تحقیقات و ادامه آن، اطلاعیه‌ای که قرار بود آخر وقت دیروز انتشار یابد به تعویق افتاد. در این اطلاعیه جزئیات ماجرا فاش خواهد شد و مسلمانان علاقمند در جریان واقعی فاجعه قرار خواهند گرفت.»

روز یکشنبه 5 شهریور، آیت‌الله شریعتمداری به تنهایی اطلاعیه‌ای صادر کرد كه در صفحه دوم کیهان شماره 10549، 5 شهریورماه به چاپ رسيد:

«اینجانب انشاءالله پس از دریافت و مطالعه تحقیقات و اطلاعات کامل درباره حادثه اخیر، نظر قطعی خود را به آگاهی مردم جهان مخصوصاً ملت ایران خواهم رسانید.»

نتایج گزارش نمایندگان اعزامی این آیات عظام و نظر قطعی آنها هرگز اعلام نشد.

حسن شريعتمداري فرزند آيت الله شريعتمداري مي گويد: «پس از اين حادثه دلخراش مرحوم پدرم هيأتي مركب از سه روحاني و سه نفر غير روحاني تعيين و به آبادان اعزام كرد. اين هيأت پس از بازگشت اعلام كرد اين حادثه عمدي بوده ولي مسببان آن شناخته شده نيستند. هرچند در آن زمان هرگز ذهن معطوف به كساني كه بعدها متهم شدند و معلوم شد كه در صف انقلابيون آن زمان بودند، نمي شد... گزارشات بسيار مفصلي از اين حادثه تهيه شد، اما همانطور كه مي دانيد بسياري از اسناد مرحوم پدرم را پس از آنكه ايشان را در خانه محبوس كردند، با خود بردند و من الان نمي دانم اين اسناد كجا قابل دسترسي است؟»

دكتر نوري زاده در اين باره معتقد است آيت الله شريعتمداري در آن زمان بدليل آنكه مايل به درگيري با دستگاه نجف نبود، از انتشار گزارش هيأت اعزامي خودداري كرد، اما در گفتگوهاي خصوصي به حقيقت ماجرا اشاره داشته است.

آتش سوزي سينما ركس موجب شد شهر آبادان كه تا آن زمان يكي از آرام ترين شهرهاي آبادان بود به يكباره مبدل به شهري آشوب زده و انقلابي شود و در شكل گيري واقعه بهمن 57 نقش بسزايي ايفا كند.يك هفته پس از آتش سوزي سينما ركس يكي از بزرگترين تظاهرات شهر آبادان توسط انقلابيون تدارك ديده شد و انقلابيون توانستند با استفاده از شيوه هاي خاص خود درگيري هايي ميان بازماندگان حادثه و مأموران شهرباني آبادان ايجاد كنند و همين امر بر نارضايتي و اعتراض مردم دامن زد. پس از چندي انقلابيون با استفاده از همين تبليغات مسموم بالاخره توانستند كاركنان شركت نفت را وادار به اعتصاب كنند.

عاملان واقعی جنایت چه کسانی بودند؟

نخستین خبری که پس از انقلاب در روزنامه کیهان پیرامون فاجعه سینما رکس آبادان منتشر شد تقریباً هفت ماه پس از آتش سوزی و به تاریخ 5 اسفند 1357 است. بنا بر این خبر، یک افسر شهربانی به نام منیر طاهری به اتهام شرکت در آتش سوزی سینما رکس در دادگاه انقلاب اسلامی رودسر گیلان محاکمه و در روز 4 اسفندماه تیرباران شد! خانواده سروان طاهری در نامه ای به تیرباران فرزندشان اعتراض و تلاش کردند با دلیل و مدرک اتهامات وارده بر او را رد کنند.

مردم آبادان و بازماندگان قربانیان آتش سوزی سینما رکس از همان آغاز ردپای روحانیون را در این جنایت می دیدند. از همین رو، روحانیون مجبور می شوند بارها چه در روزنامه ها و چه بعدها در دادگاه دخالت خود را تکذیب کنند! حتی یکی از بازماندگان در گفتگویی با روزنامه کیهان می گوید: «ما نمی گوییم این کار روحانیت است، بلکه کار روحانی نماهاست که لباس روحانیت به تن کرده اند!»

بازماندگان شهداي اين فاجعه سرسختانه خواستار رسیدگی به پرونده سينما ركس شدند. در نهم مهر ماه 1358، در عید میلاد امام هشتم شیعیان، هیأتی مرکب از 25 نفر از بازماندگان فاجعه به ديدار خميني مي روند و خواستار رسيدگي به پرونده اين فاجعه مي شوند، اما تلاش هاي آنان بي نتيجه مي ماند. خانواده‌ها و بازماندگان فاجعه سینما رکس از دادخواهی و اعتراض باز نمی‌ایستند و با وجود سکوت و بی اعتنایی و مخالفت اولیای امور، بالاخره در روز جمعه 29 فروردین 59 با صدور اطلاعیه‌ای آغاز یک تحصن سه روزه را اعلام می‌کنند. در این اطلاعیه تصریح شده که چنانچه به خواستهایشان رسیدگی نشود تحصن را تا رسیدن به نتیجه قطعی ادامه خواهند داد. و این چنین بود كه این تحصن تا 11 مرداد ماه به طول انجامید. خانواده‌ها در آغاز تحصن خواستهای خود را چنین اعلام کردند:

1 ـ اعزام بازپرس ويژه براي رسيدگي به پروندهء فاجعهء سينما ركس آبادان و تشكيل هرچه سريعتر دادگاه علني.

2ـ اعلام خواستهای بازماندگان از رادیو و تلویزیون سراسری.

2ـ طرح خواستهای بازماندگان در حضور بازپرس ویژه و پخش آن از رادیو و تلویزیون سراسری.

درست دو روز بعد از آغاز تحصن، آقای آذری قمی بازماندگان را به لقب رایج «ضد انقلاب» مفتخر نمود! با همه اينها، تحصن ادامه پيدا مي كند. دوازده روز بعد، دولت كه براي تعقيب پرونده اين آتش‌سوزي تحت فشار قرار گرفته بود، به ناچار هيأتي را براي بررسي پرونده به آبادان مي‌فرستد. اين هيأت كار خود را پشت درهاي بسته و بدون تماس با خانواده‌ها انجام داد. اين امر مورد اعتراض خانواده‌ها قرار گرفت. متحصنين در اعلاميه شماره 7 خود در نهم ارديبهشت 59 اعلام كردند كه هيأت حاكمه از روشن شدن ماجراي سينما ركس مي‌هراسد. در همين روزها شايعه اي در آبادان و ديگر شهرها پيچيد كه شخصي بنام حسين تكبعلي زاده با انتشار نامه هايي مدعي است از عاملان آتش سوزي سينما ركس است و خواهان برگزاري محاكمه خويش، تا ماجرا را براي اهالي آبادان و ملت ايران روشن سازد.

سرانجام با پيگيري هاي مستمر بازماندگان فاجعه، پرونده سينما ركس به دادگاه انقلاب آبادان فرستاده مي شود.

حسین تکعبلی زاده، افشاگر حقیقت ماجرا:

او در دادگاه خود را چنين معرفی می‌کند: «من معتاد به هروئین و حشیش و کارگر جوشکار بودم و دوافروشی می‌کردم. در محله مان با اصغر نوروزی آشنا شدم و توسط وی کم‌کم به جلسات درس قرآن که در مسجد تشکیل می‌شد راه پیدا کردم.» وي پس از مدتي به توصيه دوستانش راهي اصفهان مي شود و پس از ترک اعتیاد به آبادان باز می‌گردد.با چهار نفر به نامهای محمود (یا محمد معروف به ممد زاغی) و برادرش یدالله و فلاح و فرج یعنی فرج‌الـله بذرکارفعاليت مي كند. پس از مدتي به عبدالله لرقبا معرفي مي شود و توسط همين افراد براي اداي دين به انقلاب[!] مأموريت مي يابد.

پس از آتش سوزي سينما ركس، تکبعلی‌زاده تا روز هفتم در آبادان است. بعد می‌رود اصفهان و دو سه روز بعد به آبادان باز می‌گردد. ضمن یک دعوا به بازداشتگاه می‌افتد و از آنجا فرار می‌کند و چندروزي به بندرعباس می‌رود. چندي بعد به آبادان بازگشته و توسط مأموران شناسايي و بازداشت مي شود: «در زندان بودم تا اینکه انقلاب پیروز شد و زندانها باز شدند (23 بهمن) من هم آزاد شدم و به اصفهان رفتم. چند روز بعد براي ديدار امام كه در مدرسه علوي بود به تهران آمدم. به آنجا رفتم تا خود را معرفي کنم. اما شلوغ بود و نتوانستم. دوباره برگشتم به اصفهان و خواستم بیایم آبادان و خودم را معرفی کنم. در اندیمشک اتوبوس توقف کرد و من یک مجله جوانان خریدم. وقتی مجله را ورق زدم عکسم را دیدم که چاپ شده و زیرش نوشته بود جنایتکار ساواک از زندان گریخت و ما عکس قاتل فراری را چاپ می‌کنیم که هر کس او را دید معرفی کند.»(اطلاعات، به نقل از نیمروز) در آبادان به خانه آقای رشیدیان «نماينده آبادان در چنددوره مجلس شوراي اسلامي» می‌رود و خود را معرفی می‌کند. رشیدیان با اشاره به خشم مردم، از او می‌خواهد که مدتی در منزل مادرش بماند تا چاره‌ای بیندیشند و بالاخره او را به کمیته 48 می‌خواهند که کیاوش، فرماندار وقت آبادان و نماینده فعلی مجلس شورای اسلامی و جمعی دیگر هم هستند. ساعت ده شب او را تحویل کمیته می‌دهند و پس از مدتی با هواپیما به تهران می‌فرستند و در کاخ نخست وزیری با صباغیان ملاقات می‌کند و جریان را به او می‌گوید. صباغیان اول می‌گوید که با بازرگان صحبت می‌کنم و بعد هم می‌آید و می‌گوید که «فعلاً بروم تا در وقت مناسب از طریق رادیو و تلویزیون احضارم کنند. به اصفهان بازگشتم... سه بار به صباغيان تلگراف زدم كه جوابي نيامد.» به منزل آيت‌الله طاهری می‌رود و از او کمک می‌خواهد و بعد هم به منزل آیت‌اللـه خادمی می‌رود. این یک هم می‌گوید کاری از من ساخته نیست. به قم می‌رود تا با امام ملاقات کند. نامه‌ای به دفتر او می‌نویسد و «جواب داده شد که به شهرم برگردم. اما من ایستادم و بالاخره جلوی آقای داوردوست را گرفتم و خودم را معرفی کردم و گفتم یا مرا به زندان بفرستید یا با یک گلوله خلاصم کنید...» و داوردوست شرحی زیر نامه او می نویسد و او را راهی آبادان می‌کند. به خانه مادرش که می‌رسد "مأموران به اتفاق چند تن از خانواده‌های شهدا به خانه آمدند و مرا دستگیر کردند.»

در آن زمان تکعبلی‌زاده هم به مجله اطلاعات جوانان نامه اعتراضی می‌نویسد و هم چنان که می‌گوید، به آیت‌الله خمینی در قم (یعنی در زمستان 1358). این دو نامه را خانواده‌های شهدا در یکی از مصاحبه‌هایی که هنگام تحصن خود در اداره دارایی آبادان برگزار کردند منتشر نمودند.

جلسات دادگاه در سالن سینما تاج که مخصوص کارکنان صنعت نفت است تشکیل می‌شود و به خواست و اصرار مردم و خانواده‌های قربانیان، محاکمه بطور علنی صورت می‌گیرد. البته برای شرکت در جلسات باید قبلاً کارت ورودي مخصوص را با دادن عکس و مشخصات کامل به دست آورد. جلسات مستقیماً از شبکه تلویزیونی آبادان پخش می‌شود.

اولین جلسه دادگاه روز دوشنبه دوم شهریور 59 تشکیل شد. دادستان در کیفر خواست چند صفحه‌ای خود خواهان اشد مجازات یعنی اعدام متهمان شد. و بعد ريیس دادگاه حسین تکبعلی‌زاده، متهم ردیف اول، را احضار کرد. او بعد از معرفی خود به شرح چگونگی آتش زدن سینما پرداخت:

«من و فرج‌الله بذرکار و حیات در جلساتی که در مسجد قدس (فرح‌آباد سابق) با آقای محمد رشیدیان، ابوالپور و عبدالله لرقبا داشتیم، صحبت می‌کردیم و قرار شد دست به کارهایی بزنیم [رشیدیان آموزگار بود و بعد از انقلاب اسلامی، نماینده مجلس شد. محمود ابوالپور دانشجوی سابق دانشکده نفت و رئیس آموزش و پرورش آبادان در بعد از انقلاب، عبداللـه لرقبا عضو انجمن اسلامی فرودگاه آبادان، و هر سه از فعالان محافل مذهبی آبادان بویژه حسینیه اصفهانیها و مسجد قدس بودند]. چند جلسه هم در «سیک لین» به منزل رشیدیان رفتیم. چون ما با رژیم شاه مخالف بودیم، می‌بایست کارهایی می‌کردیم. به اتفاق فرج‌اللـه بذرکار و حیات، مدتی قبل از آتش‌سوزی سینما رکس با مقداری بنزین سوخت هواپیما که عبداللـه لرقبا برای ما تهیه کرده بود به محل دفتر حزب رستاخیز که از مدتها قبل تعطیل بود رفتیم و با شکستن پنجره دفتر حزب بنزین را به داخل آن ریختیم و آنجا را به آتش کشیدیم. چون دفتر خالی و کسی هم در آن نبود و وسایل چندانی هم نداشت حریق زود خاموش گردید و سر و صدای آنچنانی هم در شهر ایجاد نکرد. هیچکس متوجه ما نشد و از آنجا دور شدیم. بعد از این کار تصمیم گرفتیم کاری کنیم كه سر و صداي زيادي به همراه داشته باشد. ما مي‌خواستيم كاري كنيم که مردم به خیابانها کشیده شوند. تا آن موقع در آبادان خبری از تظاهرات نبود. در جلساتی که مجددا ًدر مسجد قدس با آقای رشیدیان، ابوالپور و عبداللـه لرقبا داشتیم، قرار بر این شد که در یکی از سینماهای آبادان حریق ایجاد کنیم. بار اول سینما سهیلا را انتخاب کردیم. بعد از ارزیابی از موقعیت آنجا به دلايل زیر نقشه خود را عملی ننمودیم: اولاً وجود درهای اضطراری در دو طرف سالن اصلی که به آسانی راه گریز به خیابانهای اطراف را داشت. و ثانیا ًبوفه سینما طوری قرار گرفته بود که کارکنان بوفه، قسمت جلو را می‌دیدند و در ضلع دیگر باجه فروش بلیت و مسئول ورود و کنترل بلیت به راحتی توقف ما را برای انجام کار می‌دیدند و در داخل سالن نمایش در حضور تماشاچیان نیز امکان ایجاد حریق نبود. زیرا با اولین شعله آتش همهء تماشاچیان متوجه می‌شدند و می‌توانستند از سالن به راهروها و از آنجا خود را به بیرون سینما برسانند و حریق به موقع خاموش شود و ما هم دستگیر شویم. در نتیجه بدون اینکه کاری انجام گیرد، هر یک از ما با در دست داشتن پاکتی که ظاهراً آنرا به صورت مواد خوردنی یا پسته و نوشابه در دست گرفته بوديم، در پایان فیلم از سینما خارج شدیم. بعد از این عدم موفقیت سینما رکس را ارزیابی کرده و تصمیم گرفتیم نقشه خود را در آنجا پیاده کنیم.»

حسین تکبعلی‌زاده ادامه می‌دهد:

«برنامه سینما رکس فیلم گوزنها بود. من و فرج‌الله بذرکار و حیات با شیشه و قوطی حاوی بنزین که هر کدام از ما آنها را در پاکت بزرگی گذاشته بودیم و از قبل عبداللـه لرقبا آنرا تهیه کرده بود، روانه سینما رکس شدیم. حیات رفت و از باجه فروش بلیت برای هر سه ما بلیت خرید و ما وارد سالن سینما شدیم و هر کدام روی یک صندلی نشستیم. هنوز نیمی از سانس اول نگذشته بود که من و فرج‌اللـه با فاصله کوتاهی از جایمان بلند شدیم و به طرف توالت رفتیم. در آنجا با هم صحبت کردیم. تماشاچیان غرق در تماشای فیلم بودند. در راهرو کسی نبود. (حسین هنگام تشریح این قسمت به شدت به گریه می‌افتد) ما بنزین ها را روی درهایی که در راهرو قرار داشت و راه اصلی سالن بود ریختیم و خیلی سریع فرج درِ پشت سالن را به آتش کشید و من هم دو درِ دیگر را که در یکطرف سالن قرار داشت به آتش کشیدم. در اصلی سینما باز بود. موقعی که از پلکان پائین می‌آمدیم کسی متوجه ما نشد. ما خود را به خیابان رساندیم و من دیگر حیات را ندیدم».

در جریان دادگاه رابطه محمد رشیدیان، از طراحان اصلی این جنایت، با محمد کیاوش آموزگار فقه و عربی در زمان شاه و نماینده اهواز در مجلس بعد از انقلاب مشخص می‌شود و اینکه رشیدیان کمیته شماره 48 انقلاب را در مقر فرماندار نظامی سابق تشکیل می‌دهد. اما وی که از طراحان اصلی این فاجعه بود، هیچگاه حتی بعنوان شاهد به دادگاه احضار نشد. حجت‌الاسلام موسوی تبریزی گفت: «چون ایشان به کار مهمی مشغول است، ما تلفنی از ایشان سئوال کرده‌ایم و اگر لازم شد از او دعوت می‌کنیم به اینجا بیاید» و البته این ضرورت تا پایان دادگاه نیز احساس نشد!

همچنین در جریان دادگاه روشن می‌شود که ريیس دادگاه یعنی موسوی تبریزی در همان ماههای اول انقلاب در ارتباط با افراد نامبرده به تأسیس حزب جمهوری اسلامی در اهواز می‌پردازد. همه شواهد مطرح شده در دادگاه نشان می‌داد که این افراد در روزهای آتش‌سوزی با هم در ارتباط بوده‌اند و بعد از انقلاب و در جریان تشکیل دادگاه ویژه سینما رکس توطئه‌گران و برنامه‌ریزان این آدم سوزی پستها و مشاغل مهم مملکتی را اشغال کرده بودند.

حرفهای تکبعلی‌زاده در چهارده جلسه دادگاه مسایل بسیاری را روشن کرد. هر چند که مقامات دادگاه و مسئولان مملکتی به انحاء مختلف سعی می‌کردند او را از گفتن حقایق و بردن نام اشخاص بر حذر دارند، با این همه حقایق بسیاری که از زبان او بیان شد، عاملان و آمران این فاجعه تکان‌دهنده را به مردم شناساند.

در آن هنگام، می‌گفتند سرتیپ رضا رزمی رئیس شهربانی وقت، عامل آتش زدن سینما بوده است، می گفتند او درهای سینما را زنجیر کرده و کسانی را که می‌خواسته‌اند از ساختمان بیرون بیایند به درون رانده است و در تأيید این حرف، شاهدی هم درست کردند به نام علی محمدی، متولی مسجد اصفهانی ها که گفت: «من خودم زنجیر را روی در سینما دیدم و می‌خواستم با ماشین به در بکوبم و آنرا خراب کنم اما مأمورین شهربانی نگذاشتند.»

در حالیکه در دادگاه، شاهدان واقعی ماجرا خلاف این را شهادت دادند. در گزارش شاهد عینی می‌خوانیم: «شهناز قنبری یکی از افرادی که در اولین لحظه حریق به داخل راهرو رسیده بود، در دادگاه گفت من از در اصلی سینما بیرون آمدم و در سینما با زنجیر بسته نبود. مرد دیگری نیز که کودک خردسالش را در آن لحظه به دستشویی برده و با دیدن شعله‌های آتش خود و فرزندش را از در اصلی سینما به بیرون رسانده بود، همین گونه شهادت داد. صرافی بازپرس دادسرای آبادان نیز که همان شب گذارش به خیابان شهرداری افتاده بود و در لحظات اول حادثه به جلو سینما رکس می‌رسد در دادگاه سوگند خورد و گفت موقعی که من رسیدم زنجیری روی در سینما نبود. شاهد دیگر، جوانی بود که خود را از پنجره دستشویی سینما به خیابان انداخته و پایش هم شکسته بود، او گواهی داد که چون شعله‌های آتش از توی راهرو زبانه می‌کشید، خودم را به خیابان انداختم.»

اعدام چند بیگناه بجای عاملان واقعی:

سرانجام دادگاهی که تمام اعضای هیأت رئیسه و دادرسان و ريیس دادگاه و دادستان آن در وجود دو نفر، حجت‌الاسلام موسوی تبریزی و یک نفر دیگر، خلاصه می‌شد متهمان را محاکمه و محکوم کرد. متهمان این دادگاه نه وکیل مدافع داشتند و نه هیأت داوران که درباره جرمشان داوری کند. تمام ایران چشم به این دادگاه دوخته بود تا شاید مجرمان واقعی را بشناسد، و دادگاه در میان بهت و حیرت همگانی از اینهمه بی عدالتی، بعد از چهارده جلسه، رأی خود را صادر کرد (15شهریور): شش نفر از متهمین به مرگ و بقیه به حبس های گوناگون محکوم شدند. اعدام شدگان:

1- حسین تکبعلی‌زاده، متهم ردیف اول که به اعتراف خودش یکی از عاملین آتش‌سوزی بود. او در دادگاه جسارت زیادی به خرج داد و حقایق بسیاری را بيان کرد.

2- ستوان منوچهر بهمنی، افسر شهربانی آبادان. او چند روز قبل از واقعه به مرخصی رفته و همان روز به آبادان بازگشته و هنوز هم در مرخصی بود. او در خانه‌اش بود که یکی از مأموران ادارهء راهنمایی و رانندگی از جریان با خبرش می‌کند. ستوان بهمنی خود را به محل سینما و به جمع مأموران شهربانی می‌رساند و همراه دیگر مأموران شهربانی و آتش نشانی سعی می‌کنند آتش را مهار کنند. موسوی تبریزی در دادگاه تأکید می‌کرد که مرخصی رفتن ستوان بهمنی در این مدت و آمدنش در همان روز با نقشه قبلی بوده! و اما حقيقت ماجرا چه بود؟ ناظران دادگاه مي گفتند حجت الاسلام موسوي تبريزي ستوان بهمني را از قبل مي شناخت و در دادگاه هم به اين موضوع اشاره كرد: «مدتی بعد از واقعه سینما رکس، حجت‌الاسلام موسوی تبریزی در مسجد اصفهانی های آبادان به منبر رفته بود و در پایان سخنرانی و موقع خارج شدن از مسجد سوار بر ترک موتورسواری می‌شود، عبا و عمامه‌اش را در دست می‌گیرد و به طرف خرمشهر حرکت می‌کنند. در بین راه، نزدیک فرودگاه، ستوان بهمنی به آنها دستور توقف می‌دهد و آنها توجه نمی‌کنند و نمی‌ایستند. ستوان بهمني يك تير هوايي شليك مي‌كند و آنها را تعقيب مي‌كند. سرنشينان موتور توقف مي‌كنند. ستوان بهمنی موقعی که به آنها می‌رسد یک سیلی به گوش حجت‌الاسلام موسوی تبریزی می‌زند و به نحوی زننده به او اهانت می‌کند. همین امر موجب کینه در دل حجت‌الاسلام موسوی تبریزی می‌شود و در روزهای برپایی دادگاه سینما رکس (به دنبال دستگیری مسببین احتمالی)، ستوان بهمنی دستگیر می‌شود و در دادگاه به ناحق، به اتهام شرکت در واقعه سینما رکس به جوخه اعدام سپرده می‌شود.»(مسببین واقعی فاجعه هولناك سينما ركس چه كساني هستند، از زبان يك شاهد عيني، 1364، ص23)

3- علی نادری، صاحب سینما رکس. او بیش از 60 سال داشت و در تهران زندگی می‌كرد. جرم او را به بی توجهی به امکانات ایمنی ساختمان ذکر کردند.

4- اسفندیار رمضانی، مدیر سینما رکس. اتهام او در دادگاه، سوء مدیریت و سوء استفاده شغلی، بی توجهی به وضع ایمنی سینما و بی مبالاتی و عدم استخدام کادر مجرب برای خدمات سینما و عدم احساس مسئولیت در قبال جان مشتریان ذکر شد.

5- سیاوش امینی آل‌آقا، سرهنگ شهربانی و ريیس اطلاعات شهربانی آبادان. وی که متخصص ضدخرابکاری بود، بلافاصله بعد از اطفای حریق برای تحقیقات در پیرامون واقعه و کشف آثار جرم و وسایلی که در این حریق به کار گرفته شد، به داخل سینمای سوخته شده می‌رود. بعد از چند نوبت کنکاش و جستجو بدون دستیابی به آثار و علایم مشخص و یا چیزی که بتواند سرِ نخی را به دست دهد، گزارشی بر اساس مشاهدات عینی و شکل ظاهری حریق تهیه می‌کند. قطعات شکسته چند بطری در راهرو سینما را تنها اشیاء مکشوفه در این آتش‌سوزی ذکر می‌کند و فاجعه را ناشی از یک حریق گسترده و حساب شده و با برنامه قبلي [اعلام می‌کند]. او ذکر کرد که ابتدا درهای ورود و خروج سالن که چوبی بوده، به آتش کشیده شده و سپس دامنه حریق تمام بدنه سینما را که از داخل با یونولیت پوشیده شده بوده در بر می‌گیرد. در نتیجه تلاش مأموران آتش نشانی و شهربانی نتوانسته در نجات قربانیان مؤثر افتد. سرهنگ نامبرده تحت تأثیر ابعاد فاجعه و تلفات انسانی آن چنان گیج و مبهوت می‌شود که بعد از گذشت هشت ماه از این فاجعه، گیجی و ابهام به وضوح در چهره و بیانش مشهود بود... نامبرده چند ماه بعد از انقلاب خود را در اختیار مسئولان رژیم جدید قرار داده بود.

6- فرج‌اللـه مجتهدی، کارمند ساواک. او مدت کمی قبل از آتش‌سوزی به آبادان منتقل شده بود. استدلال دادگاه این بود که چرا انتقال این مأمور ساواک به آبادان در روزهای وقوع حادثه صورت گرفته؟! و این جابجایی با یک نقشه قبلی و در رابطه با حریق سینما بوده است[!] او که در جلسات دادگاه بیمار و رنجور بود و بسته‌های قرص و دارو به همراه داشت، خود را یک کارمند معمولی ساواک معرفی کرد و گفت که در طول خدمتش هیچگاه به کسی تعدی نکرده و هیچگاه مرتکب خلافی نشده... او انتقالش به آبادان را در رابطه با جابجایی که در آن ایام در بین مأموران ساواک صورت می‌گرفت می دانست و آن را یک امر عادی تلقی می‌کرد و سعی داشت به هر وسیله ممکن بی گناهی خود را توضیح دهد.

متهمینی که در این دادگاه به حبس های از یک تا سه سال محکوم شدند یک سرهنگ شهربانی آبادان، پنج مأمور اداره آتش نشانی و سه تن از کارکنان سینما بودند: «سرهنگ خنافر از ابواب جمعی شهربانی آبادان بود. استشهاد اهالی محل و مغازه‌داران به نفع وي جان او را از مرگ نجات داد. این افسر روز وقوع آتش‌سوزی در شهربانی آبادان حضور داشته و با سر و صداهای اطراف سینما به اتفاق تعدادی پاسبان به کمک مأموران آتش‌نشانی می‌شتابد. به پاسبانهای همراهش دستور می‌دهد از پله‌هایی که مأموران آتش‌نشانی در اطراف سینما نصب کرده بودند بالا بروند و با پتک و کلنگ و هر وسیله دیگر که در دسترس بود اقدام به تخریب دیوار سالن سینما کنند زیرا از درهای ورودی امکان داخل رفتن نبود. این افسر در حالی که دچار احساسات شده بود و به شدت گریه می‌کرد برای نجات جان محاصره ‌شدگان در آتش سعی و تلاش می‌کرد. مأموران دیوار ضلع غربی سینما را به دستور این افسر خراب کردند... دادگاه سرهنگ خنافر را به دو سال حبس محکوم کرد.»

اتهام مأموران آتش‌نشانی از طرف دادگاه عبارت بود از اهمال‌کاری و بی توجهی به مسئولیت خطیری که به عهده داشتند و مهمتر اینکه ريیس دادگاه (موسوی تبریزی) بدون داشتن دلایل و مدارک کافی سعی بر این داشت که عدم موفقیت به موقع اطفای حریق را ناشی از نوعی تبانی و مأموریت مرموز کارمندان آتش نشانی، از طرف رژیم به حساب آورد!

تلفنچی اداره آتش نشانی در روز وقوع حریق از یک سو به محض دریافت خبر به حکم وظیفه خبر حریق را به اطلاع سرپرست عملیات آتش نشانی می‌رساند و از سوی دیگر علاوه بر آنکه ساعت دقیق خبر به وسیله کامپیوتر ثبت گردیده بود آنرا در دفتری جداگانه نیز یادداشت می‌نماید و هر دو دفتر روی میز ريیس دادگاه قرار داشت. در ادعانامه و کیفرخواستی که دادستان دادگاه قرائت كرد، مطالبي كلي بيان شده بود (به جز متهم رديف اول) و در مورد اتهام مأموران آتش‌نشاني هيچ چيز را روشن و مبرهن نمي‌ساخت.

در جلسات دادگاه، مأموران آتش نشانی با جزئیات کامل ساعت با خبر شدن حادثه و چگونگی تلاش شان را برای اطفای حریق با استناد به شهادت اهل محل و حاضران در هنگام وقوع حریق، بیان کردند.

یکی از شایعاتی که در روزهای وقوع حادثه خیلی دامن زده می‌شد و در دادگاه نیز مطرح گردید، خالی بودن تانکرهای آب در محل آتش‌سوزی بود. در صورتی که راننده و سایر کارمندان آتش‌نشانی مطلب را قویاً تکذیب نموده و گواه مدعای خود را مغازه‌داران و شاهدان عینی در صحنه معرفی نمودند که ناظر عملیات اولین تانکر محتوی آب در محل حادثه بودند و تانکر دوم هم كه بعد از لحظاتی به محل حریق رسید محتوی آب بود. اما این دو تانکر نتوانستند حریق را خاموش کنند و در نتیجه مأموران تلاش می‌کنند با استفاده از شیرهای آب اضطراری پیاده‌روهای خیابانهای اطراف به اطفای حریق بپردازند که این کار هم عملی نگردید لذا آنها از شیرهایی که قابل استفاده بود و در مسافتی دورتر قرار داشت، استفاده کرده و حریق را به کمک مأموران شهربانی و مردم خاموش می‌کنند.

سرپرست مأموران عملیات اطفای حریق در دادگاه مطالب مبسوطی پیرامون حریق و رابطه آن با زمان (لحظه‌ها و ثانیه‌ها) و روند تصاعدی آن بیان کرد. اما هیچکدام از دلایل مورد پسند قرار نگرفت و ريیس دادگاه بدون اینکه خود، دلیل یا مدرکی علیه آنها داشته باشد، به حبس محکوم شان کرد. در حالیکه شرکای جرم تکبعلی‌زاده یعنی لرقبا و ابولپور را نه به عنوان متهم، که تنها به عنوان شاهد به دادگاه احضار کرد. آنها هم ارتباط خود را با تکبعلی‌زاده و حتی تهیه بنزین را انکار نکردند، با این حال محاکمه و محکوم نشدند.

سوابق خرابكاري انقلابيون:

پس از انقلاب گوشه اي از جنايات روحانيون انقلابي، اين قديس نمايان پوشالي، توسط برخي از عوامل خودي برملا شد. بعنوان مثال آيت الله لاهوتي در مصاحبه اي با روزنامه كيهان به تاريخ 23 آذر 1358 به نقش احمد خميني در آتش سوزي سينماي قم اشاره و عنوان كرد: «... او ]حاج احمد خميني[ بعلت علاقه شديدش به واژگوني رژيم سابق و براي اينكه به رژيم بفهماند كه روحانيت زنده است دستور انفجار سينماي قم را صادر كرد.»

شيخ علي تهراني، شوهر خواهر سيد علي خامنه اي، كه در آغاز انقلاب از سوي خميني بعنوان قاضي شرع خوزستان منصوب شده بود و پرونده را كاملاً مطالعه كرده بود مي گويد: «من خودم، چون رييس تمام دادگاه هاي خوزستان هم بودم و رفتم پرونده را ديدم، هيچ شكي ندارم كه آن هيأت اسلامي كه براي مبارزات در قم بود، دستور داده كه چهار نفر رفتند و چهار گوشه سينما ]ركس[ را با بنزين آتش زدند...»

«در دوران انقلاب سینماها همراه با بانکها و مشروب فروشیها و کاباره ‌ها و بعضی رستوران ها مورد حمله قرار گرفتند. با وسعت گرفتن خیزش عمومی و غلظت یافتن رنگ مذهبی آن، تعداد سينماهاي سوخته شده تا 28 مرداد 57 در سراسر كشور به 29 سينما رسيد. تنها در هفته قبل از به آتش کشیده شدن سینما رکس، شش سینما در شهرهای مختلف به آتش كشيده شد كه از آن جمله مي توان به دو سينماي معروف تهران (دياموند و شهر فرنگ) اشاره كرد، و 14 اقدام به شروع حریق توسط مأموران آتش‌نشانی متوقف شده بود. گرچه مسئولیت آتش‌سوزی بعضی رستوران ها و کاباره‌ها از جمله رستوران خوانسالار در تهران با استفاده از بمب دست ساز كه به كشته شدن قريب به هفتاد نفر انجاميد توسط گروه توحیدی صف به عهده گرفته شد. (پس از انقلاب اعضاي گروه توحيدي صف به همراه چند گروه خرابكار ديگر، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را بنيان نهادند) در 28 مرداد 57، ساعت سه و سی دقیقه بامداد، نزدیک اذان صبح، جوجه کبابی حاتم تهران در آتش سوخت. هیچکس مسئولیت به آتش کشیده شدن سینماها را رسماً به عهده نمی‌گرفت. دستگاه حکومتی مسئولیت آنها را به گردن «خرابکاران» و مخالفین مذهبی می‌انداخت و اینان نیز گرچه بعضی اوقات عوامل ساواک را مسبب این آتش سوزیها قلمداد می‌کردند، گاه اصل آتش زدن سینماها را به عنوان «مراکز فساد و تخدیر نسل» مورد تأئید قرار می‌دادند.» (انقلاب اسلامی (در هجرت)، شماره 104، مرداد 1364)

آبادان و مردم آن كه آوازه سهل گيري و زندگي آرام و لب كارون شان هر سال هزاران ايراني را رهسپار ديدار و تازه كردن ديدار با آن شهر مي كرد، پس از اين فاجعه ديگر هرگز روي خوش به خود نديد. مسببان اصلي آتش سوزي سينما ركس بر اين اعتقاد بودند كه با اعدام تكبعلي زاده و خاموش كردن وجدان بيدار شده او براي هميشه نقش خود را در اين فاجعه پنهان خواهند كرد، اما هستند وجدانهاي بيداري كه اسناد و مدارك مربوط به اين فاجعه را با چنگ و دندان حفظ مي كنند تا با سپردن آن به نسل هاي آينده، اين هشدار را فراروي ايرانيان قرار دهند كه رسيدن به اهداف انساني جز از راههاي انساني ميسر نيست و نمي توان از كساني كه با سوزاندن مردم به قدرت مي رسند، انتظار بهي داشت.

منابع:

1- شیدا نبوی، «آبادان، 28 مرداد 1357، سینما رکس»، چشم انداز، شماره 20، بهار 1378

2- بهرام چوبینه، «پشت پرده های انقلاب اسلامی – اعترافات حسین بروجردی»، بنیاد فرهنگ ایران در فرانسه

3- الف.کارگشا، «سی امین سالگرد فاجعه سینما رکس آبادان»، فصلنامه آزرپاد، سال اول، شماره 2، تابستان 1387

4- بی نام، «یادداشتهای بی تاریخ...»، ماهنامه پژواک، اکتبر 2007 (مهرماه 1386)

5- ویژه نامه «گاهشمار انقلاب»، بی بی سی فارسی

و...

تهیه و تنظیم: بزرگمهر ،آراسپ ایران

ایمیل اخبار سبز

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید