رفتن به محتوای اصلی

ده تز درباره سیاست

ده تز درباره سیاست
برگردان:
کوروش برادری

1- سیاست اِعمال قدرت نیست. سیاست را باید از طریق خود سیاست به مثابه شیوه عملکردی معین تعریف کرد که توسط سوژه مستقل بر مبنای عقلانیت خاص مجری می شود. این رابطه سیاسی است که اندیشیدن به سوژه سیاست را ممکن می کند.

2- خصیصه سیاست وجود سوبژه ای است که از طریق مشارکت در امور متضاد تعریف می شود.

3- سیاست عبارت از [رویه ای] خاص در تعیلقِ منطق «آرخه» است. سیاست فقط مستلزم تعدیل توزیع «عادی» مناصب میان کسی که اعمال قدرت می کند و کسی که به این اعمال قدرت تن می دهد، نیست، بلکه تامل در نظم مواضعی است که این مناصب به «تصرف» خود در می آورند.

4- دمکراسی شکل حکومت سیاسی نیست. مادامی که دمکراسی تعلیق منطق «آرخه» است، یعنی پیشدستی نظم حاکمیت است، دمکراسی خود رژیم سیاسی است؛ رژیمی که به مثابه شکل رابطه سوژه خاص [خود] را تعیین می کند.

5- «مردم» که سوژه دمکراسی است، و به این وسیله، سوژه مادی سیاست [است]، مجموعه یِ اعضای اجتماع یا طبقه کارگر «مردم» نیست. «مردم» ناظر بر بخش اضافه کمیت هر بخش از جمعیت است که امکان می دهد «کل» اجتماع را با تعداد «بی شماران» یکی دانست.

6- اگر سیاست خط فارق یک «تفاوت» است که با تقسیم بخش ها و مشارکت های اجتماع از میان می رود، نتیجه این می شود که وجود سیاست به هیچ روی ضروری نیست، بلکه سیاست رویدادی است که همواره مانند یک تصادف گذرا در تاریخ اشکال قوه قهریه رخ می دهد. از این جا هم نتیجه می شود که موضوع اصلی ستیز سیاسی وجود خود سیاست است.

7- سیاست به طور اخص در مقابل دستگاه انتظامی قرار می گیرد. دستگاه انتظامی بخش بندی امر واقعی است که مبنای آن، فقدان «خلاء» و «امر اضافی» است.

8- وظیفه اصلی سیاست درهمآمیزی حوزه خاص خود است. این وظیفه عبارت از سیما بخشیدن به جهان سوژه های خویش و فعالیت های آنان است.

9- تا آنجا که خصیصه یِ فلسفه سیاسی عبارت از بنیان ساختن کنش سیاسی در شیوه هستی خاص خویش است، خصیصه فلسفه سیاسی برانگیختن ستیز بنیادین سیاست است. در حقیقت فلسفه با تشریح و توصیف جهان سیاست سبب این برانگیختن می شود. و این شیوه کار فلسفه استمرار پیدا می کند در اوصاف غیرفلسفی یا ضدفلسفی این جهان.

10- «پایان سیاست» و «بازگشت سیاست» دو شیوه لازم و ملزوم خنثاساختن سیاست در رابطه ساده میان وضع اجتماعی و وضع امر حکومت هستند. نام این خنثاسازی «وفاق» است.

منبع:

Jacques Ranciere

Zehn Thesen zur Politik

Diaphanes, Zürich-Berlin 2008

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید