رفتن به محتوای اصلی

روشنفکری در ایران دهۀ 70 و 80

روشنفکری در ایران دهۀ 70 و 80

1. روشنفکری ایران در دهه 70 و دهۀ 80 چه تفاوت‌ها و تشابهاتی با هم دارند؟

تشابهاتی در این دو دوره به چشم می خورد ، در هر دو دوره ، روشنفکری ایران کم وبیش درگیر نقد قدرت و سنت و واسطۀ تغییر است. روشنفکری در هر دوره به طبقه متوسط جدید تکیه دارد. طبقۀ متوسط جدید به چند جهت ، از طبقات پایین وبالا و نیز از طبقۀ متوسط سنتی متمایز می شود. یکی نوع آموزش های جدید است که او می بیند و دانش و مهارت هایی است که به دست می آورد، دومین تمایز او ، مشاغل جدیدی است که دارد مانند آموزش، تخصص، مشاوره، وکالت ، نرم افزارهای کامپیوتری، صنعت توریسم ، ورزش حرفه ای و تجاری ، نویسندگی ، هنر و روزنامه نگاری. سومین تمایز طبقۀ متوسط جدید، الگوی مصرف و سبک تازۀ زندگی اوست. به هر حال در هر دو دوره، روشنفکری به این طبقه متکی است.

اما تفاوت های دو دهه از چند منظر قابل توضیح اند؛ نخست.منظر نسلی، دوم. منظر طبقاتی و قشر بندی اجتماعی، سوم. منظر فضا، چهارم. منظر ارتباطات ، پنجم. الگوها ومحتویات پیامها....

نخست. مخاطب روشنفکری دهۀ 70، نسل برآمده از دورۀ انقلاب و جنگ ، اما مخاطب روشنفکری دهۀ 80 نسل برآمده از دورۀ برنامه های توسعه وخصوصی سازی و رسانه ها بود. نسل دهۀ 70 هنوز در فضای ارزش های نخبه گرایانه نفس می کشید ، برایش در سرخوردگی های ناشی از انقلاب و جنگ ، گفتارهای مرکزی روشنفکری تعیین کننده بود و انتظاراتی را در افق جابه جایی نخبه های سیاسی دنبال می کرد. اما نسل دهۀ 80 به «خود» توجه بیشتر می کند، تمایل بیشتری در او به «خود اِبرازی» (self expression) و هویتهای خُرد و سبک زندگی وجود دارد .این نسل ، متأثر از سرخوردگی های ناشی از اصلاحات ، در ارزش های نخبه ای ِ موجود در فرهنگ و گفتارها و و هنجارهای مسلط بر نهادها( چه دولت وچه احزاب سیاسی) تأمل بیشتری می کند .

دوم. پایگاه روشنفکری دهۀ 70، تیپ نخست طبقۀ متوسط جدید است. در حالی که پایگاه روشنفکری دهۀ 80 تیپ دوم طبقۀ متوسط جدید است. این تیپ دوم ، بسیار تحت تأثیر جهانی شدن، رسانه ای شدن و سرمایه داری پسا صنعتی است. تیپ قبلی طبقه متوسط جدید، برآمده از خانواده های لایه های بالای شهری بودند و نوعا در دانشگاه های محدود ِ نخبه گرا ، درس خوانده بودند یا می خواندند ، اما تیپ اخیر طبقه متوسط جدید متنوع تر اند، از میان لایه های پایینی خانواده های شهری نیز بر می آیند و تحصیلات آنها به آموزش عالی فراگیر و توده گیر پشتگرم است.

سوم. فضای روشنفکری دهۀ 70 فضای بیشتر ملی است ، اما فضای روشنفکری دهۀ 80 کم وبیش از محدودۀ مرزهای ملی فراتر می رود و در مقیاس جهانی جا به جا می شوند. در این دهه شاهد ادغام مداوم زمان و مکان هستیم. فضای اول فضای عمدتا ملت- دولت است اما فضای دوم بیشتر ، فضای جهانی شدن و رسانه ای شدن است. فضای اول ، پایان سرمایه داری تولیدی و فضای دوم ، ظهور سرمایه داری مصرفی است. فضای آن دهه منعکس کنندۀ تفاوت نسلی ، ولی فضای این دهه بازتاب شکاف نسلی ویا حتی گاهی تعارض نسلی است. آن فضا ، عمدتاً فضای تنوع فرهنگی بود اما این فضا قرین خرده فرهنگها نیز هست.

چهارم. گروه های اجتماعی دهۀ 70 از مطبوعات و فرهنگسراها ومکانهای سنتی مانند مساجد وحسینیه ها ونیز نوارهای کاست و ویدئو استفاده می کرد، اما گروه های اجتماعی در دهۀ 80 به رسانه های تازه تر وقابل انعطافتری مانند ماهواره، اینترنت ، وبلاگ و شبکه های ارتباطی مجازی دسترسی دارند، تلفن ثابت آنها به موبایل ارتقا یافته است ، کامپیوترها، لپ تاب و نوت بوک شده است. اعلامیه های کاغذی ، به اس ام اس و ایمیل مبدل گشته است ، قرارهای سنتی به چت و فیس بوک وتویتر کشیده شده است . تکنولوژی اطلاعات وارتباطات ، به شهروندان امکاناتی را فراهم می آورند که بزرگترین احزاب اصلاح طلب قادر ویا حتی مایل نبودند، برای همین است که گفته می شود تکنولوژی فقط مشکل ساز نیست، رهایی بخش هم هست.

پنجم. در حالی که در دهۀ 70 ، از کثرت گرایی صحبت می شود ، دهۀ 80 یکسره پلورال است. درجۀ تنوع گفتمانها و پیامها ومحتویات واطلاعات و ایده ها، شدت بیشتری پیدا کرده است. از اندیشه ، مرکز زدایی می شود. معناها از قفسِ متنها بیرون می روند. نویسنده ها با نیّت هایشان ، به حاشیه می روند و خواننده ها بر سر متن می آیند، مضرب و مقیاس تغییرات به طور فزاینده بیشتر می شود.

2 به نوعی شاید بتوان دهه 70 را دهه اقبال نسبت به روشنفکران دانست و دهه 80 را دهه بر سر مهر نبودن حوزه عمومی با روشنفکران. اگر این نظر را قبول دارید علل آن را چه می‌دانید؟

پاسخ بنده به این پرسش جناب عالی ، در پنج تفاوت عمده ای که( آن هم برای نمونه وبه اختصار) در باب روشنفکری دو دهه عرض کردم، نهفته است. هر چه جامعۀ ایران بزرگ می شود، نخبه ها از آن بالا ها و برج عاجها بیرون می آیند و به متن جامعه هبوط می کنند. عرض کردم که نسل دهۀ 80 ، درنگ وتأمل بیشتری در ارزش های نخبه ای می کند ، این اختصاص به نخبگان قدیم ندارد، نخبه های جدید روشنفکری نیز، دیگر آن وضعیت مرکزیِ پیشین را ندارند. گفتارهایشان هم مثل سابق، مرکزی نیست، بلکه در عداد پیامهایی است که اینجا وآنجا وهرجا، به طور موردی رد وبدل می شود و به صورت اقتضایی از آن بهره گرفته یا بحث وگفت وگو می شود، ارزش ها و هنجارهای نخبه ای ِ موجود ، چه در دولت وچه در احزاب وچه حتی در گفتارهای مسلط روشنفکری ، کم وبیش محل تأمل واقع می شوند ، آنچه برای نسل جدید مطرح است ، بیش از هر چیز خود اظهاری وخود تأملی است. گاهی می گویند بگذارید زندگی کنیم. وقتی هویتهای بزرگ جای خود را به هویتهای خُرد می دهد ، دیگر همانطورکه هویت جامع سنتی دل نمی برد ، هویت جامع مدرنی هم برجای نمی ماند و روشنفکری هم بحث انگیز می شود.

این وجه پلورال جامعۀ پست مدرن است که جامعه ما هم قبل از طی مدرنیته، به آن پرتاپ شده وآخر وعاقبتش نیز معلوم نیست. عرض شد که در دهۀ 80 شاهد ظهور تیپ دوم طبقۀ متوسط جدید هستیم که تا حد ممکن در مقیاس جهانی تجربه می کند، جهانی شدن و رسانه ای شدن، و ادغام مداوم زمان و مکان سبب می شود که متنها و گفتارهای انبوه روشنفکری در کار نیست تا بتواند سمت وسوی از پیش تعریف شدۀ مشخصی را به جامعه بدهد. خرده فرهنگها وخرده روایتها فزاینده تر از آن هستند که روایت روشنفکریِ کلانی ، شکل بگیرد. یک زمانی سخن از جابه جایی گروه های مرجع سنتی به گروه های مرجع جدید (از جمله روشنفکران) بود، اما بعدا مرجعیت های ایدئولوژیک روشنفکری و سپس مرجعیتهای فکری و ارزشی آنها نیز به حال سابق نماند. بنگرید به انواع تأویل های متفاوت و گاه متباعد که در وبلاگها و کامنتها و در فضای مجازی، از گفتارها و توصیفها و تحلیلها و تجویزهای روشنفکری می شود.

3 علل اوج روشنفکری دینی در دهه 70 و افول آن در دهه 80

همان عواملی که کل الگوی روشنفکری از نوع دهۀ 70 را (به توضیحی که عرض کردم )در دهۀ 80 بحث انگیز ساخته است، به طریق اولی، گریبان روشنفکری دینی را هم گرفته است. بویژه آنکه این نوع روشنفکری ، نسبت به نوع روشنفکری سکیولار ، امکانات و فرصت بیشتری در جمهوری اسلامی داشت. او بیشتر قادر بود با متن جامعه ارتباط برقرار بکند، با زبان رایج سنتی سخن بگوید، دعوت بکند، آموزش بدهد، از فضاهایی مانند مسجد وحسینیه استفاده بکند. در نتیجه در دهۀ 70 این نوع روشنفکری ، بیشتر ابراز وجود کرد و به همین نسبت بیشتر در معرض تحولاتی که قبلاً اشاره کردم واقع گشت وبیشتر هم مورد سؤال واقع شد.

اصولا به گمان بنده، روشنفکری در ایران عمدتا در فضاهای محدودی فرصت عمل اجتماعی پیدا می کرده است که از کشاکش جناح های جمهوری اسلامی به وجود می آمد. روشنفکری ما ، «مکانی» پایدار برای ایستادن وعمل کردن نداشته است. آموزۀ رسمی ، آن را از نوع بیماری و نابهنجاری و ضد ارزش قلمداد کرده است و از این نظر ، جای شناخته شده ای ندارد ! ما فاقد نهادهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و صنفی وحرفه ای کم وبیش نیرومند در بیرون دولت و در حوزۀ عمومی بودیم که روشنفکران در آنجا به صورت پایداری بایستند وبگویند ما هستیم. برای همین اولا شاهد یک پارادوکس عجیبی هستیم و با وجود اینکه گفتارهای روشنفکری، مبنایی تر و ریشه ای تر است ، اما تنها در فضای میان سطور گفتارهای جناح های سیاسی جمهوری اسلامی شنیده و خوانده می شود وثانیا روشنفکری دینی ، دسترسی بیشتری به این نوع فضاهای میانی مثلا در انقلاب و در حواشی دولت مصلحت گرای اوایل دهه 70 و در دولت اصلاح گرای نیمۀ دوم آن دهه داشته است . بنابراین آماج سرخوردگیهای ناشی از آن هم واقع می شود.

اگر بنده بر خطا نباشم که خویشاوندی روشنفکری دینی با اصل جمهوری اسلامی بیشتر از بقیۀ روشنفکری است، پس تمام بحثهایی که در باب اسلام سیاسی یا حتی اسلام مدنی و آموزه های دینی برای زندگی اجتماعی امروزی ، در این دوره به میان آمده است، تا حدودی دامن روشنفکری دینی را نیز می گیرد وبرای همین است که طی سالهای اخیر شاهد تحولاتی در فکر وعمل روشنفکری دینی هستیم ، آنها می کوشند فهم بیشتری از زندگی بغایت پلورال و اقتضایی ِ این نسل حتی در حوزۀ دین به دست بیاورند. اما روشنفکری غیر دینی از این جهت تا حدودی سبکبال بوده است ، به عبارت دیگر در دوران دولت دینی وفرهنگ دینی ، او کمتر آزموده شده است و شاید اگر مسیر مبارزات چند دهۀ قبل از انقلاب به تشکیل دولت غیر دینی منتهی می شد، امروزه شاهد پرسشهای جدی تری در باب دعاوی روشنفکری سکیولار بودیم.

4-تحلیل‌تان از رابطه روشنفکری و سیاست‌ورزی در این دو دهه چیست و به عبارت دیگر نگاه روشنفکران به سیاست در این دو دهه دستخوش چه تحولاتی شده است؟

الگوی سیاست ورزی دهۀ 70، عمل سیاسی نهادگرایانه از نوع اصلاح طلبی بود. یعنی عمدتاً قرار بود که از طریق احزاب و رویه های رسمی شناخته شدۀ مسالمت آمیز ، اتفاقی در ساخت قدرت بیفتد. کانون عمدۀ توجه، تسخیر رفورمیستی برخی مکانهای حکمرانی بود و این البته منتهی الیه اختلافات جناحی درون جمهوری اسلامی در آن دوره بود، روشنفکری چنانکه در پاسخ به پرسش قبلی حضرت عالی عرض کردم، در فضای میان این اختلافات به ارتقای سطح روشنگری ها ونقد ها ی خود همت گماشت. البته همۀ روشنفکری چنین نبود که تمام رسالت خود را به حوزۀ سیاست ورزی تقلیل دهد، بلکه برخی نمایندگان برجسته ای از روشنفکری ، چندان ذوق زدۀ گرمای سیاست در ایران نبودند و اولویت نخست را همچنان به عمل فرهنگی واجتماعی وبه نقد دراز مدتِ افکار و باورها ونگرشها رفتارها و سنتها در جهت تحولات عمقی جامعۀ در حال گذار می دادند. در هر حال ، روشنفکری در دهۀ 70، از بابت فعالیتهایش، صورت حساب سنگینی دریافت کرد و بخشی از هزینه های آن را پرداخت نیز کرد(مانند پوینده و مختاری ) . این را هم بیفزایم که از دهۀ 70 الگوی کارناولی سیاست ورزی نیز در ایران ظاهر شد و بخشی از نیازهای سرکوفت شده در جشنهای باستانی یا مسابقات ورزشی و مانند آن فوران می کرد و فهمیدنی بود که این از سوی روشنفکری به مثابۀ مسیر اصلی سیاست ورزی تلقی نشد.

دو اتفاق دیگر هم در حوزۀ سیاست ورزی ایران افتاد. نخست اینکه تصلب های ساختاری و صعوبت اصلاحات و محدودیتهای اصلاحات دولتی ناشی از اختلافات جناح های حاکم، سبب شد تا بخشی از نیروهای اجتماعی به نوعی سیاست ورزی انفعالی، در قالب کژدیسۀ «اصقلاب» (Refolution )وسوسه بشوند . لایه های با تجربۀ روشنفکری خوشبختانه چندان از این الگوی رفتار سیاسی استقبال نکردند. اتفاق دوم این بودکه در چرخش از دهۀ 70 به دهۀ 80 ، شاهد ظهور الگوهای تازه ای از سیاست ورزی اصیل در ایران به صورت جنبش های اجتماعی مانند حقوق زنان ، معلمان ، دانشجویان، حقوق بشر و مانند آن باشیم . روشنفکری در تعمیق آن سهیم بود. این آغاز جابه جایی ابتکار عمل از ماشینهای حزبی به متن اجتماعات وکانونها و سمنها بود. بواقع اگر در دهۀ 70، احزاب دعوت می کردند و گروه های اجتماعی «مشارکت» می ورزیدند، از دهۀ 80 ، مفهوم مشارکت سیاسیِ« حزب خواسته»، به مفهوم کنش های اجتماعی درونزای خود انگیخته ، خود گردان وخود تنظیم ارتقا یافت. این از اعتلای اخلاق ومعنویت سیاسی در ایران حکایت می کرد.

اما به نظر می رسد که مهمترین تحول نوپدید در سیاست ورزی دهۀ 80 ، ظهور آرام آرامِ تراز نوینی از سیاست ورزی به مثابۀ امر عمومی است. در دهۀ 70، به طور غالب؛ مکان سیاست ورزی ، احزاب و دولت و نهادهای مدنی در حواشی آن بود وهدف از سیاست ورزی ، تصاحب پستها بود . در دهۀ 80، آگاهی رو به رشدی را در اخلاق سیاسی می بینیم که بر مبنای آن، مکان سیاست ورزی، حیطۀ عمومی است( مانند اجتماعات دوستانه، حلقه ها، دوره های خانگی وهمسایگی، سمنها، وبلاگها،سالنها، مساجد، گروه های فرهنگی ،ورزشی،اجتماعی، خیریه، حتی گروه های غیر رسمی مدیران خیرخواه دولت، خلاقیتهای خودجوش انسانی وشهروندی و...).

هدف از این نوع سیاست ورزی نوظهور، نه آمدن سر از پا نشناخته از چالۀ یک قدرت وافتادن سراسیمه در چاه قدرت دیگر ، بلکه آگاهی و حساسیت مداوم نسبت به امر عمومی وخیر عمومی است . قدرتِ تعیین کننده، همین آگاهی وهمین تعهد است. شکل این سیاست ورزی ، حضور در حیطۀ عمومی و خرد ورزی جمعی و گفتگوی برابر و نقد و دلیل آوری و اقناع متقابل در جهت نیل به یک افق مشترک برای زیست اجتماعی قرین سعادت وبهروزی ورهایی وشکوفایی است . این الگوی زیست مطلوب ، مستلزم تغییر طرز نگاه ها و رفتارها ورویه های همه ما چه در جامعه و چه در دولت است . من که اکنون مدعی وطالب آزادی هستم معلوم نیست اگر بر مصدر کار قرار بگیرم با مردم چه رفتاری بکنم یا اگر به رانتها دسترسی داشته باشم چه آزمایشی پس بدهم. پس همه نیاز داریم در حیطۀ عمومی درکی متعالی وتوافقی متعالی، از زیست اجتماعی به دست بیاوریم. من وقتی در خانه ام به فکر ترجیحات خصوصی هستم ، وقتی مشغول کسب وکارم عمدتا به فکر منافع خصوصی هستم، اما به حیطۀ عمومی نیز روی می آورم تا به فکر امر عمومی باشم که بی او ، خوشبختی های شخصی پایداری هم نخواهیم داشت.

اگر این حیطۀ عمومی توسعه پیدا بکند همۀ ما واز جمله دولت را تحت تأثیر قرار می دهد . من الگوی مدیریت خانواده یا تدریس در کلاسم را تغییر می دهم و دولتیان هم ملزم می شوند که الگوی ادارۀ جامعه را بهبود ببخشند. نفس مخالفت با دولت ، به ما ارزش نمی دهد بلکه تعهد و وفاداری به ارزشهای متعالی زیست مشترک است که مارا تعالی می بخشد ، حکمرانی خوب نیز مقیاس عمومی ورسمی این تعهد مشترک است. شواهدی حاکی از آغاز توجهات روشنفکری ایران به این نوع سیاست ورزی است وچرا چنین نشود ، چون در عمق فرهنگ ما ظرفیتهای اندکی برای این طرز نگاه به سیاست نیست. در صورت روی آوریِ روشنفکران اصیل فرهنگی واخلاقی و اجتماعی، به این معنا از سیاست ورزی و کمک به تعمیق آن می توانیم با وجود انواع بیم ها و دشواریها و نا اطمینانی های موجود ، به یک امید اجتماعی نو ویک پویش مبارک برای این سرزمین نیز فکر بکنیم.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید