رفتن به محتوای اصلی

هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و همه چیز ممکن است اتفاق بیافتد

هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و همه چیز ممکن است اتفاق بیافتد

منشه امیر از بخش فارسی رادیو اسرائیل!

ساعت یک ربع به ویرانی
ست

نابخردانی که یاوه سرائی کرده و می گویند "اسرائیل نفس آخر را می کشد" تجاهل می کنند و یا به دنبال اجرای نیات پلید خویش هستند؟ آیا فردی که در تهران زاده شده، مادرش اهل رشت است و پدرش یکی از شخصیت های سرشناس در اصفهان بوده، باید به زودی درباره حمله به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی ایران، به هدف ویران کردن آنها تصمیم بگیرد؟ امیدواریم که هرگز چنین موردی پیش نیآید- ولی هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و همه چیز ممکن است اتفاق بیافتد.

نابخردانی که یاوه سرائی کرده و می گویند "اسرائیل نفس آخر را می کشد" تجاهل می کنند و یا به دنبال اجرای نیات پلید خویش هستند؟

آیا فردی که در تهران زاده شده، مادرش اهل رشت است و پدرش یکی از شخصیت های سرشناس در اصفهان بوده، باید به زودی درباره حمله به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی ایران، به هدف ویران کردن آنها تصمیم بگیرد؟

امیدواریم که هرگز چنین موردی پیش نیآید- ولی هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و همه چیز ممکن است اتفاق بیافتد.

با اعلام کناره گیری اهود اولمرت، شائول موفاز یکی از کاندیداهای جدی جانشینی وی می باشد.

موفاز از چند هفته پش این تصمیم خود را اعلام داشته و اکنون، قاطعانه برای رسیدن به این هدف تلاش می کند.

او در امور امنیتی فرد قاطعی محسوب می شود و در اصطلاح سیاسی «باز» است و نه «کبوتر».

او گفته است که بعید نیست در آینده وضعی پیش آید که دنیا اقدام قاطعی برای خنثی کردن برنامه های اتمی ایران به عمل نیآورد و اسرائیل در این معرکه تنها بماند.

از دیدگاه اسرائیلیان، حکومت ایران ممکن است در ظرف 12 ماه تا 18 ماه آینده بتواند نخستین بمب اتمی خود را تولید کند و باید پیش از آن که دیر شود علیه آن اقدام کرد.

چند سال پیش، هنگامی که موفاز رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل بود، به برنامه «گفتگوی سیاسی هفته» در رادیو اسرائیل دعوت شد- و از او از جمله پرسیده شد: با توجه به آن که زاده ایران است و در اسرائیل زیست می کند، اگر خدای ناکرده جنگی بین دو کشور رخ دهد، او چه خواهد کرد؟

موفاز در پاسخ گفت که او ایران را خیلی دوست دارد و با آن که در سنین کودکی آن کشور را ترک گفته، خود را نسبت به ایران دلبسته می داند. ولی از سوی دیگر او فرمانده کل ارتش اسرائیل است و در این سمت وظیفه دارد همانند یک سرباز، از این خاک و مردمان آن دفاع کند و این وظیفه را با قاطعیت انجام خواهد داد.

موفاز در ادامه سخنان خود افزود: ولی او بیشترین تلاش خود را به کار خواهد گرفت که جنگی بین دو کشور رخ ندهد و اگر خدای ناکرده چنین شود، هیچ آسیبی به شهروندان دو کشور وارد نیآید.

تصور می رود که تا کنون در دنیا چنین وضعی پیش نیآمده که فردی ناچار شود علیه سرزمینی که در آن زاده شده تصمیم بگیرد. ولی به روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران، بسیاری از معادلات بین المللی را به هم زده است.

این حکومت با زیرپا گذاشتن همه منافع ملی ایران، خود را پاسدار منافع و ارزش های جزیرةالعرب و فلسطینیان می داند و مصالح ملی ایران را خدشه دار می کند و با کشوری مانند اسرائیل که دوست طبیعی و تاریخی ایران است در می افتد و از نابودی آن سخن می گوید.

در ادامه رجز خوانی های سران حکومت کنونی ایران علیه اسرائیل، "مهدی کوچک زاده" نماینده مجلس از تهران، که بی تردید دنیای فکری او نیز باید بسیار کوچک باشد، در سخنانی علیه اسرائیل گفت: «صهیونیست ها آخرین نفس های ذلت بار خود را می کشند». !

باید پرسید که این یاوه گوئی ها به چه دردی می خورد و به کدام یک از منافع ملی و استراتژیک و اقتصادی و اجتماعی ایران خدمت می کند؟

آیا کوچک زاده که با این سخنان کلیشه ای و بی اساس از عمق نابخردی خود و سران رژیم پرده برمی دارد، واقعا تصور می کنند که مردم ایران آنقدر زود باور هستند که این چنین مهملاتی را بپذیرند؟

آیا منظور کوچک زاده از «نفس آخر» آن است که بمب اتمی رژیم ایران علیه اسرائیل در راه است؟

آیا منظورش آن است که اسرائیل در آستانه ورشکستگی اقتصادی و جیره بندی سوخت و کمبود برق و نبود آب قرار دارد؟

آیا منظورش آن است که اسرائیل چنان در انزوای بین المللی قرار گرفته که مهمترین میهمانان آن رابرت موگابه از زیمبابوه ، هوگو چاوس از ونزوئلا و بشار اسد از سوریه هستند- که خودشان از منزوی ترین افراد دنیا به شمار می آیند؟

آیا کوچک زاده کوچک، فراموش کرده است در همین ماههای اخیر چه شخصیت های بلندپایه جهانی از اسرائیل دیدن کردند؟

آیا او بی اطلاع است از این واقعیت که اقتصاد اسرائیل امروز به شکوفاترین مرحله خود رسیده و این در حالی که رژیم ایران با وجود 80 میلیارد درآمد نفت، به دریوزگی افتاده است؟

آیا او نمی داند که درامد سرانه در اسرائیل چندین برابر ایران است و با جمع درآمد سرانه همه کشورهای عرب همسایه ایران برابری می کند؟

از کوچک زاده و کوچک های دیگری در ایران که این چنین می اندیشند و این چنین می گویند و خود را در ردیف "ابوالجهل" قرار می دهند، پس از ذکر این واقعیات باید پرسید: کدام رژیم است که نفس آخر را می کشد؟

کیومرث نویدی

فعالیت در دنیای مجازی ، انتقام در دنیای واقعی _1

آقای قویدل عزیز! به شما به خاطر مقالة اندیشمندانه
تان تبریک می
گویم. نوشته
اید: «چنان بذر نفرتی را در میان مردمان ایران گاشتنند که کاری طاقت فرسا لازم است تا بتوان عوارض این سم پاشی را در یک پروسه طولانی از اذهان زدود و شکاف ایجاد شده را پر کرد آنهم بخاطر رضایت حمع خود.»

امروز با خواندن کامنت یکی از همین بذر نفرتکاران حرفه
ای که نویسنده
ای دیگر را به نارسیسم متهم کرده بود، به نظرم رسید که خود او بدجوری گرفتار مارسیسم است. به راستی بخشی از جماعت روشنفکر ما (و من این جماعت را از روشنگر جدا می
بینم. نشانة روشنفکری را هم داعیة مالکیت بر حقیقت مطلق می
دانم.) دین
خویانی هستند که از همه چیز دین می
سازند و بعد همچون مار کارشان می
شود نیش زدن هر آنکس که خطری برای دین
آوری و دین
باوری آنان باشد و این بیماری را به مردم ما نیز سرایت داده
اند. آنان دگراندیش را از ارتفاع آدمیت به حضیض ناآدمیت فرومی
کشند تا نیش کینه بر گلوگاهش بندند و در این رسالت مشئوم از هیچ تناقضی در گفتار و کردارشان شرم ندارند. با این همه، در همین سایت ایران
گلوبال می
بینیم که چگونه در برابر خورشید روشنگری ناگزیر مارفش به سوراخ بازمی
خزند. پناهشان تاریکی باد.

وظیفة ماست که نگذاریم اینان تضادهای گاه حتی تصنعی (مثل ترک و عرب
وآریاستیزی پاره
ای نژادگرایان) را بدل به تضادهای غیرقابل حل آنتاگونیستی کنند. مسئلة ملی در ایران راه
حل دارد و به این راه حل تنها با گفت و گو می
توان رسید؛ فروپوشاندن این مشکل به حلش کمک نمی
کند. پاره
ای همکاران سایت را این توهم دست داده
است که من از سر لجاجت یا به خاطر کرد بودنم از سر قوم 
و قبیله
پرستی
ست که به این دیسکورس (گفتمان) دامن می
زنم. گمان من این است اما، که ما در آستانة توافقی عام حول این مشکل ایستاده
ایم؛ دو قطب افراط و تفریط دارند منزوی می
شوند و تعادل مثل همة پویش
های جهان بشری، دارد همچون گلی در میانه شکوفا می
شود. ادامه دهیم و مطمئن باشیم که «ایران
گلوبال» به رغم این که سردبیر ندارد، اما دارد به خوبی راه
می
یابد و راه می
نماید. صمیمیت یگانه چراغی
ست که حقیقت نسبی را آشکار می
کند. من اطمینان یافته
ام که اکثریت نویسندگان و مدیران این سایت به قدر کافی از این گوهر برخوردارند.

برقرار باشید و تندرست و شادمان.

آیدین تبریزی

خواهش ميکنم مقاله زير را دقيق بخوانيد!

آقای نویدی عزیز،

من چرا می گویم که با فدرالیسم اتنیکی مخالفم، به این دلیل که از نظرگاه حقوق شهروندی، رای و نظر شهروندان را به اتنیک آنها و هر چیز دیگری ارجحیت می دهم. یعنی اگر مثلا مردم مهاباد خواستند جزء ایالت آذربایجان باشند، کسی نمی تواند آنها را مجبور کند که چون اتنیک تان کردی است باید به کردستان بپیوندید و برعکس کسی نمی تواند ادعا کند که چون فدرالیسم اتنیکی خوب نیست، مهاباد باید حتما به آذربایجان بچسبد و زنجان به تهران تا ایالتها به هم دوخته شوند!؟ همه چیز با رای و نظر مردم خواهد بود. یعنی من با اصل قرار دادن اتنیک و برتری دادن آن به رای مردم مخالفم ولی به احتمال زیاد نتیجه همه پرسی تقریبا همان فدرالیسم با مرزهای اتنیکی خواهد بود و همه باید این فدرالیسم را که تبلور خواست مردم است و نه اصالت دادن به اتنیک آنها بپذیرند. یعنی من دارم می گویم که چرا اسم اتنیکی را به فدرالیسم بچسبانیم که بهانه دست عده ای بیافتد.

زبان مادری هم مساله ای بسیار اساسی است و حتی اقلیتهای داخل ایالات هم باید از حق آموزش زبان مادری برخوردار باشند و سیستم اداری بسته به تصمیم هر ایالت می تواند دوزبانه باشد یعنی یک زبان مشترک در کل کشور (که حداقل در میان مدت تنها انتخاب ممکن و عملی فارسی خواهد بود) و دیگری زبانی که اکثریت ساکنان آن ایالت خواستار آن باشند. البته باز اینجا اجباری نیست و مثلا مردم ایالت آذربایجان می توانند تصمیم بگیرند که همان فارسی بهتر است و ترکی را نمی خواهیم و یا برعکس ولی باز رای مردم تعیین خواهد کرد و نه نظر کسانی که خود را قیم مردم می دانند. در واقع من دارم راههای دموکراتیکی را معرفی می کنم که دهان این مخالفین را ببندیم که می گویند فدرالیسم شما قومی و قبیله ای است ولی فدرالیسم ما مدرن است! یعنی من می گویم معیار دموکراسی است و نه آنچه که ما می گویم یا آنها می گویند.

اما چرا می گویم ملت را از سیاست بازنشسته کنیم، این مساله فقط یک تغییر اسم ساده نیست. ملت ارتباط تنگاتنگی با زبان ملی، فرهنگ ملی، موسیقی ملی، تاریخ ملی و ... دارد ولی مردم واژه ای خنثی است. با بازنشسته شدن ملت کسی نمی تواند ادعا کند که زبان فارسی زبان ملی ایران است و بقیه لهجه ها و گویشهای محلی و قومی اند. یا یک فرهنگ ملی وجود دارد و یک سری خرده فرهنگ محلی! همه زبانها و همه فرهنگ ها در ایران آینده باید دارای یک وزن و یک ارزش گذاری باشند و تنها یک زبان مشترک (و نه ملی که این دو بسیار متفاوتند) وجود خواهد داشت که مشروعیتش را تنها از رای مردم خواهد گرفت و نه از تاریخ باستان و کوروش کبیر.

این زبان مشترک هر زمان که مردم ایران اراده کنند، با رای مردم قابل تغییر است. مثلا من شخصا طرفدار این هستم که در یک دوره 30، 40 ساله ما آموزش زبان انگلیسی را چنان در کشور عمومی کنیم و گسترش دهیم که همه مردم ایران، زبان انگلیسی را به خوبی فارسی امروز ما ترکها، یاد بگیرند و بتوانند حرف بزنند. آنگاه می توان با رای مردم زبان مشترک را هم انگلیسی انتخاب کرد. فکر می کنم این به نفع همه ما حتی هموطنان فارسمان است که به یک زبان علمی و بین المللی مثل یک زبان دوم کاملا مسلط باشند و در زندگی روزمره هم به عنوان زبان مشترک کشور از آن استفاده کنند. این می توانند بزرگترین هدیه فدرالیسم به فرزندان نسل آینده ما باشد.

مازیار

اوج درماندگی و شکست اپوزیسیون درکجا به وقوع پیوست!

آقای مستشار عزیز: نمیدانم منظورتان از اپوزیسیون بطور عام هست یا طیف خاصّی از آنان.!که در جریان کنفرانس برلین و صحنه های ایجاد شده در آن تیر خلاص به شقیقه خود شلّیک کرده!!و به زعم شما آز آن ببعد دیگر عرض و آبروی خود را در نزد مردم ایران باخته است.!؟ دوست عزیز: مسائل و مشکلات اپوزیسیون ایران بسا فراتر از یک کنفرانس

موفق و نا همگون مانند کنفرانس برلین می باشد. خود محوریها و تکرویهای خاصّ فرهنگ ایرانی از نظر من بزرگترین آفت جماعت بظاهر اپوزیسیون رژیم ملّایان می باشد. در کنار آن باید به روحیّه سفلگی و بی مایگی این مدعّان دروغین مبارزه با رژیم اشاره کرد که بعضاً حتّی در مسلک کاتالیزورهای سیاسی رژیم هم در آمده و همچنان مشغول تخته نرد سیاسی با رژیم می باشند.!!

و اماّ در باره آن کنفرانس کذایی که در راستای سیاست استمالت از ملّایان و توسّط لابیها و دلّالان سیاسی رژیم در نظر گرفته شده بود, از نظر بافت عناصر شرکت کننده هم گافهایی داشت که غیر از تنی چند, بقیّه از کاتالیزورهای رژیم و برای ایز گم کردن سیاسی در آن نشست شرکت کرده بودند. و امّا در باره بر هم زنندگان آن کنفرانس لابد می دانید که آنها از اعضا و هواداران حزب کمونیست کارگری بوده و تنها به عنوان قسمتی از اپوزیسیون باید در تحلیلها از آن نام برده شود ( بگذریم از اینکه کارشان در راستای افشای اهداف این نشست و عوامل پشت پرده آن درست بود یا نه!)و ما می دانیم که اپوزیسیون قدرتمند و حقیقی رژیم ملّایان کسان دیگری هستند که تا کنون به آرمانهایشان وفادار مانده و خطوط مبارزه را علیرغم توطئه ها و مشکلات عدیده به پیش برده اند که متاسفانه در سایت ایران گلوبال بردن نام آنان به مثابه خطّ قرمزی!!در راستای کامنت نویسی بوده و سانسور می شود!!!!

به هر حال دوست عزیز؛ ایت قصّه پر غصّه اپوزیسیون ایران سر دراز دارد.!!!

ناصر مستشار

جنگ یک موهبت الهی بود * امام خمینی *

رژیم خائن به مردم ایران همیشه به صدام صفت امپریالیستی و صهیو نیستی نسبت می داداما کسی نیست از این خائنین پست وفرو مایه بپرسد پس چرا همین صدام دست نشانده صهیونیسم به اسرائیل موشک اسکات شلیک کرد و چگونه شد که همین صدام امپریالیستی بدست خود امپریالیسم در یک جنگ نابرابر سر نگون گردید و اولین حکومتی که سرنگونی صدام را تبریک گفت همین رژیم اسلامی بود! پس مشاهده می کنید این رژیم چگونه با هستی مردم ایران بازی می کند و از طرف دیگر اپوزیسیون تنبل و بی رمق همچنان در دوران جنگ سرد زندگی می کند! صدور حکم جلب برای ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران شنبه، 12 امرداد 1387 ادوارنیوز: گفته می شود برای دكتر ابراهیم یزدی دبیر كل نهضت آزادی ایران حكم جلب صادر شده است. این موضوع در حالی حالت جدی به خود گرفت كه تماس‌هایی نیز با منزل وی صورت گرفته است

خَشایار رُخسانی

با درود به آقای کیومرث نویدی، در پاسخ به پیامی که شما برای من گُذاشته بودید، باید که این کژبرداشتی (سو تفاهم) را بِزودایم که نه تنها پَتکارشی (مخالفتی) با همکاری شما با این تارنما ندارم، ونکه از آن نیز پیشوازی نیز میکنم و از اندیشه های شما بهره میبرم. شاد زی دی زی مهر افزون خَشایار رُخسانی

آیدین تبریزی

میزبان ِ ناخوانده

آقای خشایار رخسانی،

نوشته اید: "آقای آیدین تبریزی با به میان کشیدن ِیک رشته از گفتاوردهایِ کژگرایانه همچون "ملت ایران یا مردم ایران" که تنها نَمادی از ناخشنودیِ ایشان را از ایرانی بودن شان به نمایش میگذارند،" واقعا من از شما انتظار چنین برداشتی را از مقاله ام نداشتم. من در آن مقاله بحثی تئوریک را مطرح کرده ام و عجیب است که شما آنرا به اندازه حب و بغض شخصی پایین آورده اید. فقط از شما سئوال می کنم آیا به نظر شما دلیل اینکه جرج بوش در طول 8 سال ریاست جمهوری اش حتی یک بار از لفظ «ملت آمریکا» استفاده نکرده و همیشه از «مردم آمریکا» استفاده کرده "نَمادی از ناخشنودیِ ایشان را از آمریکایی بودن شان" است؟!!!

من ایرانی بودنم را به صورت شهروند ایران و عضوی از مردم ایران بودن تعریف می کنم و نه ملت آریایی ایران! بارها گفته ام که من خودم را آریایی نمی دانم ولی شهروند ایران می دانم. آیا یک شهروند غیر آریایی را با حقوق برابر به رسمیت می شناسید یا نه؟

من هیچ مخالفتی با این ندارم و نمی توانم داشته باشم که بخش اعظمی از مردم ایران هم خود را آریایی بدانند و هم به ایران باستان و کوروش کبیر افتخار کنند و زبان فارسی را زبان ملی شان بدانند و ... ولی باید حق متفاوت بودن را به من و امثال من بدهند که مثل آنها نمی اندیشیم. اگر ما هم شهروندان با حقوق برابر در این کشور هستیم، پس شما باید به احترام نظر ما از تعمیم نظر خود به همه مردم ایران با نامیدن مردمانی با زبانها و اتنیکهای مختلف، به نام ملت ایران که شاخصه های هویتی اش آریایی بودن و افتخار به کوروش و زبان فارسی است، خودداری کنید.

شما حق دارید خودتان را یک ملت فرهنگی بدانید ولی نباید این ملت فرهنگی را به نام ایرانی بنامید که من هم شهروند آن هستم و خودم را در این احساسات شما شریک نمی دانم. شما می توانید به جای ملت ایران، مثلا از ملت آریایی یا هخامنشی یا هرچیز دیگری به غیر از نام کشوری که من هم در آن سهم دارم استفاده کنید. چون استفاده از نام ملت ایران برای احساس افتخار به کوروش و زبان فارسی، تعدی به حق شهروندی متفاوت بودن من و امثال من است.

دوست عزیز شما شاید متوجه نیستید ولی دنیا دارد از اینهمه غرور و خودخواهی و خودبزرگ بینی ایرانیان جا می خورد و با چشم یک عده مجنون که راه هیتلر را برای خود برگزیده اند، نگاه می کند. فکر می کنید که مقاله اشپیگل بی دلیل نوشته شده؟ به این نقل قول اشپیگل از خانم شیرین عبادی نگاه کنید: "من یک زن ایرانی هستم، از نواده کوروش بزرگ، همان فرمانروایی که بیان داشت که نمی خواهد بر مردمی حکومت کند که او را نمی خواهند."

شاید خانم عبادی تاریخ دان نیست ولی آیا عقل و خرد هم ندارد که بداند این حرف باعث تمسخر ایرانیان در دنیا خواهد شد؟! گیرم که در استوانه کوروش چنین ادعایی هم کرده عقل شما کجا رفته است که این یاوه ها را می پذیرید؟! این ادعا حتی در دموکراسی های امروز هم ممکن نیست. جرج بوش تنها با رضایت و رای 50 درصد مردم آمریکا به قدرت رسید و کوروش ادعا می کند که همه مردم حاکمیت او را با علاقه خواستار بوده اند!؟

آیا کوروش در آن 30 سال گسترش امپراتوری اش، با اسلحه برای کشورگشایی می جنگید یا داشت رفراندوم برگزار می کرد؟! باور کنید این غرور کور و افراطی شما باعث بی آبرویی کشور در دنیا می شود و کار به جایی می رسد که نویسنده مقاله در مورد ادعای منشور حقوق بشر کوروش این ضرب مثل را می آورد که:

"یک نادان سنگی را در چاه می اندازد که صد عاقل نمی توانند آن را بیرون آورند."

حبیب تبریزیان

آنسوی دیوانگی

تا هنگامیکه رژیم در کلیت خود این توهم و تصور را دارد که میتواند به ماجراجوئی های خود پوشش ملی و ایرانی دهد،هر کس دیگری هم به جای احمدی نژاد سر کار آید این گردونه ماجرا جوئی همچنان خواهد چرخید و همچنان ماجرا خواهد آفرید.

تا هنگامیکه رژیم در کلیت خود این توهم و تصور را دارد که میتواند به ماجراجوئی های خود پوشش ملی و ایرانی دهد، هر کس دیگری هم به جای احمدی نژاد سر کار آید این گردونه ماجرا جوئی همچنان خواهد چرخید و همچنان ماجرا خواهد آفرید. رژیم باید تفهیم شود که شنل ملی گرائی را نمیتواند به تن فرقه گرائی دینی و آخوندی خود بپوشاند و فقط آنگاه است که این شانس فراهم میشود تا رژیم دست از به خطر انداختن مملکت بردارد.

در راستای این هدف، چاره کار اینست که همه نیروهای عقلگرای مملکت یک زبان و نه پراکنده، اعلام کنند:

1 ـ پروژه هسته ائی یک پروژه ای که به ناف ملی و ملیت ما پیوند خودرده باشد نیست

2 ـ کلاً، رژیم کنونی حتی( بفرض محال)اگر در مقام دفاع از مسئله ای قرار گیرد که آن مسئله واجد اهمیت ملی باشد ( مثل تقسیم دریائی خزر و یا مسئله جزایر سه گانه و... باز هم این نقض قرض است جرا که دزد را درمقام نگهبانی منصوب کردن و این انتصاب را رسمیت حقوقی دادن نقض قرض و رسمیت دادن به دزدی است.

مازیار

ساعت یک ربع به ویرانی است!! آقای منشه امیر عزیز؛ در تایید فرمایشات وزین شما باید این نکته را هم اضافه کنم که رژیم جهل و جنایت و اشغالگر ایران دچار آنچنان فرسایش تاریخی- ایدئولوژی است که در صورت یک ماجرا جویی احمقانه نیروهای نظامیش در عرض 48 ساعت متلاشی خواهد شد. این رژیم قرون وسطایی و منفور در حال حاضر

بیش از امید حمایت از مردم ایران, به جنایتکاران تروریست حماس و حزب الّه و هسته های تروریستی که در طول سالیان گذشته سازماندهی کرده, دلخوش است. هسته هایی که تنها در جنگ 33 روزه در لبنان 12 میلیارد از ذخائر ارزی را به پای آن ریخت و 32 میلیارد دیگر را در حال حاضر صرف پیش بردن پروژههای قومی نظیر خریدن املاک و مستغلّات مناطق مسیحی نشین جنوب لبنان و بیرون راندن آنها از آنجا و تبدیل جمهوری اسلامی دوّم با مدل ایرانی در بغل گوش اسرائیل میکند.ولی شتر در خواب بیند پنبه دانه!! رژیم کنفرانس گوادلوپ می داند که روزهایش دارد شمرده می شود. و رژیم آخوندی- انگلیسی در سراشیب سقوط هست.آیت الّله های M.I.6 حسابی دچار گوگیجه شده اند زیرا ارباب بزودی به آنها خواهد گفت:

you musst go!!

ناصر مستشار

سخنی با آقای مستشار!

نسل من خود را اپوزیسیون این حکومت میداند و با آن مبارزه میکند، در صورتی که بخش بزرگی از نه تنها اپوزیسیون ملی، بلکه طیف های دیگر نیز، هنوز اپوزیسیون شاه باقی مانده است و نگاه یخ زده و منجمدی به تاریخ و رویداد ها دارد. این دوستان که در رژیم گذشته مورد ستم قرار گرفته اند، به انتقال تجربه ی خود به نسل پسین بسنده نمیکنند، بلکه خشم و نفرت خود را نیز میخواهند به عنوان میراث سیاسی تزریق کنند. از رضا عزیزی نژاد

اپوزیسیون کنونی همچنان از دوره جنگ سرد باقی مانده است وبه همین خاطر افکارش منجمد مانده است! اگر من و شم هنوز به توافق نرسیده ایم امانقطه مشتر ک فراوان برای همکاری هم داریم! اپوزیسیون تنها بر اساس اتحاد برای سرنگونی رژیم اسلامی علیرغم اختلاف و تفاوت نظری در تعین حکومت که نهایتا آنرا مردم تعین خواهند کرد! به هرچی که ایمان دارید این رژیم تنها بخاطر این بر سرکار مانده است چرا که اپوزیسیون از خود اتحاد و آلترناتیوی نشان نمی دهد و گرنه از مدتها پیش این رژیم سرنگون شده بود.همه اختلافات و افتراء زنی ها ی اپوزیسیون به نفع رژیم تمام شده است.رژیم اصلا در خود احتیاجی نمی بیند که اپوزیسیون را افشاء کند چون خود اپوزیسیون بدست خودش ،تا کنون خودش را افشاء کرده است.سلامت باشید.

مزدک

نامه ائی که هر ایرانی شرافتمندی نباید آنرا فرموش کند!

مبارزه با رژیم و افشاگری د رباره این حرامیان باید از هر موضوع دیگری ارجح باشد.تنها با از میان برداشتن این حرامیان اسلامی است که بحثها درباره نوع حکومت و یا فدرالیسم و غیره فدرالیسم و رسیدن به دیگر حقوق انسانها در ایران معنی می دهد.تازمانیکه ...

حرامیان اسلامی قدرت را دارند تمام بحثهای ما هیچگونه ارزش عملی نخواهند داشت وتنها برای عقده خالی کردن و باد به غبغب انداختن و ایجاد تشنج و اعصاب خوردکنی خواهند بود.مطرح کردن بحثهای تفرقه افکن و هر بحثی سیاسی که غیر از انداختن حرامیان اسلامی از قدرت و اماده ساختن جامعه برای حکومتی دمکراتیک و سکولار و انسان و داد محور نباشد مخرب است.شکی نیست که تمام سیستمهای حکومتی از جمله فدرالیسم چه اتنیکی و غیره اتنیکی ویا غیره فدرال و نوع حکومت پادشاهی و یا جمهوری...باید به بحث گذاشته شود و متخصصین درهر موضوعی نظرات خود را ازادانه مطرح کنند.ولی جامعه ایکه سالیان درازی در زیر چکمه های شاه و شیخ بسربرده و زندگی دریک جامعه ازاد را هرگز لمس نکرده باید وقت درک موضوع و انتخاب آزاد را داشته باشد.بنابراین اولین و مهمترین موضوع بر کناری این ارازل بعنوان بزرگترین مانع ازادی مردم هستند.ولی گویا بعضی وجود خودرا مدیون چنین موقعیتی هستند و موضوع به این ساده گی را نمی خواهند درک کنند و با هارای هارای پا را دریک کفش نموده که مرغ یکپا دارد!این هم حرف احمقانه ایست که بکبار گول خوردیم و دیگر نمی خواهیم گول بخوریم.سیاست یعنی اینکه باید درجریان باشی و گول نخوری !من از کلمه اعتماد اصلا اعتقادی ندارم .در سیاست اعتماد قرارداد و قانون است که کتبا نوشته شده و مورد توافق همگان باشد.این حرف که ما بشما اعتماد کردیم حرف مربوط به قبیله و ایل و ایین کدخدامنشی است نه جامعه مدرن و احمقانه است.همه چیز درچهارچوب قانون و قراردادهای کتبی مورد توافق اکثریت و یا طرفین درگیر باید باشد.خواه و نا خواه چنین قراداد و قانونی برای مردم ایران قانون اساسی است که پس از از قدرت انداختن حرامیان اسلامی ممکن است.

ب. اکستریمنتالیست

xtrementalist@gmail.com

از "برق هر کيلو ولت ۷۸ تومان" نترسيم، يا همچنان رانت، يا آزادی!

این چیزی که شما نوشته ای بدجوری ساپورت کننده کاپیتالیسم است. در عین حال اینکه فلسفه ش هم اسان روی اقتصاد و کارکردن اقتصاد است. منهای در نظر گرفتن فرهنگ و مذهب و مردم؛ منهای در نظر گرفتن ریشه های حکومت های اینچنینی؛ می خواهی بگی که نهایتن اصلاح ساختار اقتصاد، بقیه ی ساختار ها را راست و ریست می کند. می خواهی بگی با مثلن هدفمند کردن یارانه ها دست لابی کثیف تئوکرات از سرمایه های این ملت کوتاه می شود؟

به همین سادگی؟ آخوند رانت خوار رفت نشست مسجد و تولید کننده رانت خوار به خاک سیاه نشست و سیاستمدار رانت خوار هم خانه نشین شد؟ اقتصاد یهویی از این لجنزار قوز کرده در سقوط سر به شکوفایی در می آره یهویی؟ خیلی الکی آرمان خواهی رفیق! در عین حال اینکه زرق و برق راستی ها و سیستم زده ها خیلی بر تحلیلت تاثیر گذاشته... باور کن مائویزم و انگلیزم هم اندازه لیبرالیزم و امپریالیزم و اکونومیزم دروغ می گن! جان تو...

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید