رفتن به محتوای اصلی

باهمستانِ آزادی در گستره آینده های تاریک
08.10.2023 - 11:25

تاریخ نگارش:08.10.2023

باهمستانِ آزادی در گستره آینده های تاریک

در نکوهش و خوارشماری و انتقادهای گسترده از یک طرف به سیستم الهی آخوندها و از طرف دیگر به تاریخ و مبانی اعتقاداتی اسلامیّت در طول بیش از چهار دهه، هزاران هزار صفحه مطالب متنوّع، تحریر و منتشر شده و میلیونها ساعت نیز بحثها و گفت و شنودهای شفاهی. در این گیر و دار،  از ریشه ای ترین دشنامها و فحّاشیها و جوکها و تمسخرها و طعنه زنیها و لطیفه گوییها گرفته تا تیزبین ترین و ژرفترین سنجشگریهای شایان اندیشیدن و آفرینگوییها مطرح شده اند. برغم همه تلاشهایی که تا کنون برای بهینه سازی و ایجاد تعادل خردمندانه در مناسبات کشوری و اجتماعی و تلطیف ابعاد زُمُخت رفتاری و گفتاری سهامداران در حکومت فقاهتی و تلاشهای گسترده برای پشتیبانی از مخالفین سیستم فقاهتی در زمینه های گوناگون صورت گرفته است، همچنان پاشنه مسائل و مُعضلات کشوری و مناسبات اجتماعی مردم بر همان محوری میچرخند که قرنهای قرن است میچرخند با این تفاوت که در پروسه زمان، شدّت و حدّت مناسبات حاکمین و محکومین در رده های مختلف ملایمتی و خشونتی از یکدیگر متفاوت بوده اند.

برای اینکه بتوان در باره چگونگی ایجاد تار و پود فرش مناسبات زمامداران و مردم اندیشید و راهکارهای منطقی و خردمندانه را پیدا و طرح ریزی کرد، لازم است که کوشندگان و کنشگران و مسئولان بیدار فهم از دامنه «حُبّ و بُغضهای عقیدتی و مذهبی و ایدئولوژیکی و مرام و مسلکی و نحله ای و امثالهم» با دلاوری و رادمنشی و آگاهی فرهیخته فاصله بگیرند و هرگز مسائل عقیدتی خود را به حیث «معیار همگانشمول» ندانند و به هیچ وجه نیز بر «صحت قطعی و مسلّم عقاید فردی و فرقه ای» تاکید نکنند و در موضع دفاعی و توجیهی نیز بر نیایند؛ بلکه بکوشند که انسان را در «سوائق و غرائزش» به موضوع «باهماندیشی» تبدیل کنند و در صدد آفرینش امکانهایی باشند تا انسانها را همچون جاده ها و شاهراههای حیاتی به همدیگر وصل کنند؛ نه اینکه خاکریزها و جبهه هایی را برافرازند که انسانها را خاصم و قاتل یکدیگر بار آورند.

انسان، موجودیست مُتغیّر و هیچگاه در حالت انجمادی مطلق نمیماند؛ زیرا موجود زنده در تحوّلات و تغییرات کمّی و کیفی جسم و روح و روانش است که زنده می ماند. هر گاه زمامداران سیستمهای مختلف سیاسی و عقیدتی و ایدئولوژیکی خواسته اند که از انسانها، عضوی و خشتی و ملاطی برای ایجاد دژهای صخره ای قدرت و اقتدار و سلطه گری برپا دارند، خود به خود، زمینه های فروپاشی داربست سیستم را در بطن چارچوبهای اقتداری پی ریزی کرده اند. آنچه سیستمهای مقتدر نظامی و عقیدتی را از هم میترکاند و آوار میکند، پروسه «متغیّره بودن انسان» است که به گونه ای بطئی و حلزونوار از درون سیستم به اضمحلال آن سرعت میدهد. پروسه تغییر و دگردیسی انسان، زمینه های آفرینش «باهمستان آزادی» را تامین و تضمین میکند. هر چقدر روند تغییرات عقیدتی و روحی و روانی بر پایه خردمندی و آگاهی متّقن و مستدل رقم بخورد به همان میزان بر تغییر و تلطیف رفتارها و کنشها و واکنشهای آدمیان نیز افزوده میشود.

معمولا قدرتمداران و حاکمین سلطه خواه برای ترضیه و دوام سائقه قدرتپرستی با ایجاد رُعب و وحشت و شبیهخونهای غافلگیرانه و تهاجمی تلاش میکنند که وضعیّتهای اجتماعی را مدام به حالت اضطراری و عاجل و آماده باش واگردانند تا مردم هیچگاه فرصتی برای اندیشیدن در باره بهبود مسائل و کوشش برای حلّ و فصل مشکلات ناشی از اقدامهای بی پایه و اصل ارگانها و نهادها و سازمانها و موسسات دولتی و خصوصی نداشته باشند؛ بلکه مردم فقط در فکر آن باشند که جان خود را محفوظ نگه دارند حتّا اگر امکانهای تامینی و رفاهی را نداشته باشند و مجبور شوند که محرومیّتها را تاب آورند.  در زبان مراودات روزمره، کلماتی وجود دارند که در مغز و روح و روان انسانها، فقط احساس و عواطف و خلجانها و گرایشها و اشتیاقها و شور و شوقهایی را ایجاد میکنند؛ امّا هیچگونه آگاهی استخواندار و شناخت درخور تامّلات منطقی را به انسانها آموزش نمیدهند. کلماتی که عواطف و احساس را برمی انگیزانند؛ امّا شعور و فهم و قوّه تمییز و تشخیص آدمی را فلج و بی تاثیر میکنند، کلماتی تهییجی و تحریک آمیز هستند که در دست مقتدرین به ابزارهای سلطه گری و قدرتمندی تبدیل میشوند تا نه تنها با عواطف و احساس انسانها بازی استمرار قدرت و اقتدار را تضمین کنند؛ بلکه انسانها را از آلت دست شدن حاکمین قدرتپرست نیز غافل کنند.

هنر اندیشیدن در باره فراز و نشیبهای رفتارها و گفتارهای زمامداران کشوری و ارگانها و سازمانها و موسسات وابسته و تابع آنها به این منوط است که کنشگران و کوشندگان و آگاهان بیدار فهم به پروسه گسلاندن چفت و بست و پیچ و مهره و واشر اعتقادات خاراسنگی آحادّ مردم و ایدئولوژی حاکمین همّت بی دریغ کنند. زمانی میتوان کوشنده ای تاثیر گذار و مفید به حال مردم اجتماع بود که خویشتن در منجلاب هیچ عقیده نصّی و ایدئولوژی آکبندی و مرام و دین و مذهب و فرقه مصطفائی اسیر و در بند نباشد؛ بلکه اندیشیدن و سنجشگری را بر پایه معیارهای منطقی و نیروی فهم و شعور و خرد و دانش و آگاهی فرهیخته بداند. «باهمستان آزادی» از پیامدهای «عنصر مُتغیّره در گوهر آدمیان» است که واقعیّت اجتماعی پیدا میکند و  از هر انسانی، راهی و گذرگاهی می آفریند به سوی دیگران. جامعه ای که کنشگران و تحصیل کردگانش در تمام عُمر خود فقط برای ایجاد جبهه سازی و به کرسی نشاندن عقاید پوسیده و گندیده و نصّی و ایدئولوژیهای سخیف و بی مایه خود شاخه شونه و هارت و پورتهای کف بر لب آورده میکنند، از جامعه و مناسباتش فقط میتوانند خاکریزهای جنگ و کشتار و خونریزی و تجاوز و ویرانگری را علیه یکدیگر بر پا دارند. 

1- ابزار شناخت و متجاوزی ابزار شناخت
«خرد/عقل/راسیو»، ابزار شناخت است که با تکیه به آن میتوان کرانه ها و دامنه هایی را  کاویید و بررسی کرد که در دسترس امکانهای تجربی آدمی باشند. فراسوی آنچه که از دامنه مقّاش خرد بیرون باشد، عرصه مجهولات است که هیچکس نمیتواند با تکیه به خرد ادّعا کند که میداند در «عرصه مجهولات»، چه چیزهایی نهفته اند. تفکّر فلسفی که ویژگی آن، «شرم و متانت و ژرفنگری داشتن و احترام و ارجگزاری» به شعور و فهم و توانمندیهای بشریست و به پرسشگری ممتد با سرسختیها و سختکوشیهای عمیق، پایبندی مسئولیّتی دارد تا امروز توانسته است به گونه ای مُتّقن و مستدل و منطقی اثبات کند که با کاربست «خرد/راسیو» نمیتوان از عرصه مجهولات، خردلی شناخت کسب کرد؛ زیرا از دامنه مقّاش خرد بیرون هستند. امّا آنچه را که تفکّر فلسفی با منطقی قویمایه بر کرانمند بودنش گواهی بُرهانی میدهد، مومنان به ادیان ابراهیمی و ایدئولوژیها و فرقه های برآمده از آنها به ابزاری تبدیل کرده اند تا از طریق آن بتوانند به حیثیّت و شرافت و فهم و شعور و قوّه شناخت و حیطه دانشگری انسانها تجاوز خشونت مآب کنند. هیچ پدیده ای در جهان بشری به اندازه «ادیان ابراهیمی و ایدئولوژیها و فرقه های منشعب از آنها» به بی شرمی مطلق مبتلا نیستند که یسل کشان ادیان ابراهیمی در صفت بارز بی شرمی قرنهای قرن است، شهره عالمند. در میان اینهمه مومنان پُر مدّعا در سراسر کره زمین نمیتوان یک نفر را پیدا کرد که مُقر بیاید و تایید و تصدیق کند که آنچه را «تفکّر فلسفی» بر کرانمندی اش استدلالهای استخواندار ردیف کرده است و همچنان با بُرهانی ژرفاندیشیده بر آنها پایورزی میکند، شایسته احترامند و تامّلات پیگیر. مومنان به ادیان ابراهیمی و پدافندگران ایدئولوژیها و فرقه های برخاسته از آنها با «ابزار کردن عقل/راسیو/خرد» از متجاوزترین ابناء بشر هستند که رسالت و هدف و مقصود تمام کنشها و واکنشها و گفتارهای خود را فقط بر مدار «تجاوزگری به کرامت و شرافت و توانمندیهای محدود بشری» تمرکز داده اند. تار و پود تمام ادیان ابراهیمی و ایدئولوژیها و فرقه های بر خاسته از آنها بر خشونت ذاتی و تجاوز آشکار پایه ریزی شده اند. آنچه را «تفکّر فلسفی» بر بطلانش قرنهای قرن است، سخن رانده است، یسل کشان ادیان ابراهیمی به ابزاری برای حکومت کردن و اقتدار مطلق داشتن بر ذهنیّت و روح و روان انسانها تبدیل کرده اند.   

2- گرد و خاکهای کنشگران و تحصیل کردگان ضریحساز
[.... زمامداران هر حکومتی بر آنند که نفوذ و موثّر بودن قدرت را مطابق اعتقادات و تصوّرات خود اجرا کنند. کسانی که عقاید و ایدئولوژی حکومتگران را تایید و تصدیق کنند، به اراده معطوف به قدرت زمامداران گردن نهاده و از آنها مطابعت خواهند کرد. ایده دمکراسی به این معناست که اراده حاکمیّت جمعی مردم اجتماع بدون هیچ تبعیضی با معیار دادگزاری به رسمیّت شناخته و ارج گزاری شود. سپس روند دگرگشت و بهبود و پیشرفت مناسبات دمکراتیک در عرصه های کشوری و اجتماعی باید و میتواند با گزینش فرمهای مختلف دولت متکثّر تا تار و پود و ابعاد پیچیده سیستم کشورداری و مناسبات مردم به طور ممتد به سوی بهینه سازی و به آرایی دادگزاری در برابر بیدادگریهای سیاسی هر گونه سیستم استبدادی و مطلق گرا شالوده ریزی شوند. دادگزاری به معنای تصدیق و تامین و تضمین آزادیهای فردی است.]

[Gedanken zur Politik – Hermann Broch (1886- 1951) – Suhrkamp Verlag– Frankfurt am Main – 1970, Seiten: 11/12]

هر چیزی که موضوع اندیشیدن محسوب شود، باید از تمام آویخته های نظری دیگران پیرایش شود تا بتوان بی واسطه در باره آن اندیشید. چیزی/شخصیّتی/رویدادی/واقعه ای [برای مثال: رضا شاه، محمّد مصدّق، روح الله خمینی، انقلاب مشروطه، رویداد دوران مصدّق، واقعه 15 خرداد، رویداد سیاهکل، فاجعه 1357 و امثالهم] که در گذرگاههای عقیدتی و مذهبی و ایدئولوژیکی و مرام و مسلکی و عاطفی و احساسی غوطه ور شده و به انواع و اقسام رنگهای ضدّ و نقیض آغشته  شده باشد، میتواند اصل و اصالت هر چیزی را بپوشاند و استتار کند و آن را در شکل و شمایلی دیگر، سوای اصالتش نمودار کند. کشمکشهای قلمی و گفتاری بیشینه شمار کنشگران و تحصیل کردگان ایرانی بر محور موضوعهای اندیشیدن تا امروز در باره شکلها و ترفندهای استتاری بوده است که اصل و اصالت موضوع اندیشیدن را با قصد و غرض و گاهی هم از سر نادانی و جهالت در سایه گذاشته اند. گرد و خاکی که از اینهمه صف آراییهایی حقّ به جانبی و حتّا علمی نمایانه ایجاد شده است، نه تنها فضای تحقیق و بررسی را به سیاهی و تباهی درغلتانده است؛ بلکه بر گور به گور شدن و گم شدن اصل موضوع اندیشیدن نیز دو چندان افزوده است. در تمام فضای غبار آلود کشمکشهای سطحی که با ضریحسازی کنشگران و تحصیل کردگان به گرداگرد موضوع اندیشیدن برپا میشود، خواسته و ناخواسته بر غلظت خروارها خروار حرفها و تلنبار شدن نوشته های متناقض و مملوّ از کژگوییهای مضحک و رفتن به بیراهه های بیابانی امتداد داده میشود که در انتهای راه فقط میتوان زیارتگاههای عقیدتی را بر شمارید و نظاره کرد که هیچگاه موضوع اندیشیدن و کاویدن و پرسشگری و حقیقت یابی نبوده اند. کنشگران و تحصیل کردگانی که تفاوت ضریحسازی و متولّی ضریح شدن را با «هنر پژوهشگری و اندیشیدن» از یکدیگر تمییز و تشخیص نمیدهند، تاریخ مسائل و مُعضلات بغرنجزا و لاینحل ایران معاصر را از دوران تاسیس دارالفنون تا امروز، پله به پله شالوده ریزی کرده اند. رمز و راز کلاف سر در گم شدن مناسبات کشوری و میهنی و اجتماعی ار پیامدهای طوفان گرد و خاکهایی است که ضریحداران و ضریحسازان کنشگر و تحصیل کرده از اهمّ وظایف «روشنفکری!» خود میدانند و مدام بر آنند و تکلیف علمی! خود میدانند که «موضوعهای اندیشیدن» را همچون متولّیان مذهبی از درون و گرداگرد ضریحهای عقیدتی «غبار روبی» کنند؛ نه بررسی و سنجشگری.     

هنوز نمیتوان از میان خروارها خروار قلمفرسائیها و میلیونها میلیون ساعت گفتارهای شفاهی بیشینه شمار کنشگران و تحصیل کردگان ایرانی، نشانه ای از «موضوعهای اندیشیدن» را در باره مسائل ایران پیدا کرد. 

3- راههای عقیدتی و بیراهه های زندگی
آنچه را مبانی عقیدتی و مذهبی و دینی و ایدئولوژیکی و امثالهم، راههای زندگی مینامند و مومنان و معتقدان، شبانه روز بر دُرُست و صحیح بودن آنها، تاکید و تقلّاهای ممتد میکنند و حتّا برای به راه آوردن مردم به انواع و اقسام حیله ها و ابزارها و خُدعه ها و زور گوییها و تهدیدها و وعده ها و مقرّرات و لوایح و موانع و دیوارها و کانالها و جبهه ها و امریّات و فتواها و خط و نشانهای رنگارنگ متوسّل میشوند، دست آخر، مردم به همان راههایی خواهند رفت که خودشان تمییز و تشخیص میدهند ؛ زیرا زندگی به ذات خودش، آفریننده راههایش است. در تمام آنچه که در چارچوب عقاید و ایدئولوژیها و نصوص مذهبی-دینی به بیراهه و کژراهه و گمراهه و انحرافی بدنام و ملعون میکنند، بی هیچ شّبهه و شکّی، صحیح ترین و قطعی ترین راههایی هستند که آحاد انسانها بدون هیچ هیاهو و جنجالی و به دور از نظارت و ادّعاهای آنچنانی مومنان و معتقدان حاکم میپیمایند و درمینوردند. صراطهای عقیدتی و ایدئولوژیکی و مذهبی و دینی به چاله های عمیق و تاریک دامگذارانی مختوم میشوند که تمام اهداف و منظورهایشان فقط سیطره یابی و اقتدار مطلق داشتن بر ذهنیّت و روح و روان انسانهاست.  راههایی را که در بوق و کرّنا و در هر کوی و برزن و بر فراز منابر از آنها سخن میگویند، دامچاله هایی هستند که صیّادان «آزادی» با تمام استعداد و امکانهای مادّی و معنوی که در اختیار دارند برای به دام انداختن انسانها به ظاهر سازی و جذّابیّت آنها در تمام عمر مشغولند و فعّال. زندگی در گوهر بی همتایش فقط آفرینشگر «بیراهه های بدیع و تکرار ناپذیر و نامشابه» است. آیا تا کنون در این باره از خود پرسیده ایم که من در کدام راهم؟. در راه عقیده و مذهب و ایدئولوژی و مرام و مسلک؟. یا در بطن زندگی میزیم و گام برمیدارم که خودش بیراهه ای است که به دست خود من ساخته و پرداخته میشود؟. کدامیک؟.     

4-دلهره های ماندن و رفتن
آنات زندگی در «توقّف و حرکت» است که رنگ آمیزی میشوند. پروسه ایستادن و رفتن در هر فراز و نشیبی که پیش پای آدمی میگذارد، به دلیل مجهول و تاریک بودن فضای پیرامونی، دلهره های درونی و گلاویزیهای روانی و مغزی را تولید میکند و اضطراب بر سراسر وجود آدمی سایه میافکند. گاهی ایستادن و تامّل کردن به گرداگرد خویش و تجربیات پشت سر میتوان سمت و سوی رفتن را در تاریکیهای آینده، بفهمی نفهمی در نظر متصوّر کرد. گاهی رفتن میتواند توقّفگاههای مطمئن و اتراقگاههای مناسب را برای لختی آسودن و شاد اندیشیهای رقص آفرین مهیّا کند. آنچه ارزش زندگی را جاودانه رقم میزند و خوشگوار میپروراند، آگاه بودن از این حقیقت هرگز کتمان ناپذیر است که در تمام آناتی که لحظه های عمر آدمی را پی ریزی میکنند، مرگ، همواره بدرقه راه است و رفیق غار آدمی. فرزانگی و دانایی انسان به این منوط است که در پروسه «توقّف و رفتن» می تواند زندگی را «آن به آن» در فضایی از زیباییهایی شگفت انگیز بیاراید و خوش بزید و آواز بخواند؛ طوری که مرگ حتّا اگر غافلگیرانه شبیخون زد، شعله های زندگی انسان در اوج خوشیها و شور و شوقهای شادخوارانه خاموش شوند.

قرنهاست که ایرانیان در منجلاب دلهره های «رفتن و ایستادن» به انواع و اقسام استخاره های عقیدتی و مذهبی و ایدئولوژیکی غُل و زنجیر شده اند و فقط شبیخون مرگ را بی واسطه تجربه کرده اند؛ نه شادخواریهای زیستن را در «آنات ایستادن و رفتن»؛ زیرا افراد جامعه ای که نمیکوشند «توقّف و حرکت» را به حیث پرنسیپ و خمیرمایه زندگی بفهمند و دریابند، در واپسماندگیهای خود، تکرار میکنند دقایقی را که به ستون عقاید کهنه و پوسیده و ایدئولوژیهای منحط زنجیر شده اند. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

فرامرز حیدریان

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

نظرات رسیده

جنگ و دعوای اصلی بر سر آزادی و دموکراسی در مقابل دیکتاتورهای غاصب یعنی دشمن آزادی و انسانیت است. زیرا فقط دموکراسی بطریق رای و انتخابات آزاد و ارادهً ازاد و آگاه مردم را مسئول و صاحب و ناظر بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود و کشورشان کرده و صلح و ثبات سیاسی داخل را تضمین و منافع ملی را تاًمین می کند و روابط خارجی نیز بر همین اصول دموکراتیک برنامه ریزی و سیاستگزاری و تنظیم گشته و ایجاد رابطه می کند. بقیه دعواها بر سر دکانداری دینی و ایدئولوژی ... اصالتی نداشته کاذب و بر سر لحاف ملا یعنی غارت و چپاول اموال و درآمدهای ملی کشور است. پس بنابراین سرنگونی دیکتاتوری دینی پیش شرط باز شدن راه استقرار دموکراسی و حصول صلح و ثبات سیاسی داخل و تاًمین کننده منافع ملی کشورهاست. زنده باد آزادی و دموکراسی. پیروز باد انقلاب دموکراتیک مردم دلیر ایران.

د., 09.10.2023 - 21:17 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.