رفتن به محتوای اصلی

سیطره مُردگانِ هزاره ای بر ذهنیّت و روانِ زندگانِ مُتابعتی
04.05.2023 - 21:14

 

 

(... .حسّ بنیادین و کلیدی فرهنگ آلمانی در بطن شور و شوقی پرورده شد که از پیامد تحوّلات قرن هیجدهم ریشه گرفته بود. سنگپایه آن نیزدر«آگاهبود آزادی» نهاده شد. متعاقبش انسانها در گوهر خویشتن، حقّ و نیرویی را یافتند که حسب آن توانستند فردیّت خود را با کاربستتصمیمهای قاطع از بهر زندگی شخصی  فرابالند و شکوفا کنند.  فشارها و سرکوبهایی که از مناسبات پیرامونی اجرا میشدند، هرگز نتوانستند به گوهر و خواست آزادی، کوچکترین لطمه ای بزنند؛ زیرا فرد فرد انسانهامحتاج این نبودند که اراده فردی خود را تابع قدرتی بیگانه یا مغلوب و تسلیم نیروهایی مجهول در ماوراء الطبیعه کنند؛ بلکه همچون اثری هنری به ذات خویش در سمت و سوی «فُرم دادن گوهر ذاتی خود» کوشش کردند و توانستند فردیّت و شخصیّت و تار و پود زندگی منحصر به فرد خود راشالوده ریزی کنند. فرد فرد انسانها به خویشتن و  «آزادی» یقین داشتند و معنای «بودن خود» را در وفاداری به گوهر خود کشف کردند و اصالت آنچه را به ذات خود بودند، حسّ و باور داشتند و توانستند ریشه های خلوص وجدان فردی خود را در ژرفای تخمه وجودی خویش تمییز و تشخیص دادند.)

 

[Paul Hofmann (1880 - 1947) – Sinn und Geschichte – Verlag Ernst Reinhardt –München, 1937, Seite: 340]

 

نیاکان و اجداد و پدران ما، هر چقدر نابغه و افکار و نگرشها و بینشهایشان برای دورانهای مختلف نسلهای جامعه و حتّا دیگر جوامع بشری معتبر و ارزشمند نیز بوده باشند، در یک چیز هرگز معاصر و همپای با ما نیستند؛ آنهم عصری و زمانی که ما امروزیان در آن میزییم. دوران هر نسلی به زمان و مکان، محدود و وابسته است که مُعضلات خاصّ خودش را دارد، هر چند در برخی از جلوه های عام و فرهنگی با نسلهای پیش از خود، شباهتهایی داشته باشند. نسلی که میخواهد فرزند عصر خویشباشد، باید بتواند بر آنچه که با واقعیّت دوران در زمان و مکان، همخوانی نمیکند، چیره شود و امکانهای نفوذی و تاثیری آن را بر رفتار و گفتار و منش فردی نه تنها سنجشگری؛ بلکه با دلیری تام ممانعت و مسدود کند. آنچه برای اجداد و نیاکان و پدران ما میتوانسته است مفید و کارگذار و معنادار باشد، در عصر من میتوانند همان چیزها، کلیدی ترین دلایلبدبختی و ذلالت و فلاکت و گندیدگی مغز و روان همعصرانم باشند. خوب بودن و کاربرد داشتن چیزی در زمان و مکان ایکس به معنای این نیست که در تمام زمانها و مکانها عملکرد یکسان و بهره مند خواهد داشت. خاصیّتهر چیزی را که با جهان انسانی، افت و خیز دارد و مرتبط است، باید مدام به محک زد تا ارزش کاربردی آن برآورد و ارزیابی و سنجیده شود. 

اعتقاداتی که روزی روزگاری در مناسبات اجتماعی ستوده و محترم بودند، در دورانی دیگر و زمانی دیگر و مکانی دیگر میتوانند برای نسلها، بحرانزاترین و کمر شکن ترین مسائل اجتماعی شوند. آنچه به مزاج و مزاقپیشینیان ما مزه میداده است، دلیلی مُتّقن وجود ندارد که اثبات کند به مزاج و مزاق من نیز سازگار و دلچسب خواهد بود. کثیری از اعتقادات را باید همچون آت و آشغالهای منزل به دور ریخت، پیش از آنکه خانه مسکونی به آشغالدونی و فضای متعفّن تبدیل شود. 

سیطره عقاید پوسیده مردگان هزاره ای بر ذهنیّت و رفتار و گفتار ایرانیان قرنهاست که مناسبات باهمستان نسلها را به گرداب «انقلابها و کشمکشهای خونین علیه یکدیگر» در فراز و نشیب تاریخ تبدیل کرده اند؛ زیرا هیچ نسلی بر آن نبوده است که از سیطره استبداد عقیدتی نسلهای قبل از خود به در آید و استقلال فکر خودش را حفظ کند و راه و روش زندگی خودش را بیازماید. از گذشته های دور تا امروز، هر نوع تحوّل تق و لقی در جامعه ایرانی با قطع و تکه پاره کردن شریانهای وجود افراد اجتماع از یکدیگر و به جان همدیگر انداختن آنها توام بوده که پیامدهایش قهقرایی و تکرار حماقتها و فروپاشی مناسبات انسانی به بدترین فرم ممکن بوده است.  

برای آفرینش باهمستانی که هم، انسانها با منشی نو پرورده شوند، هم سرشار از افکاری مایه دار و انگیزنده به فکر باشند، باید آموخت که چگونه میتوان از بار کمرشکن سیطره عقاید مردگان هزاره ای، هم در وطن، هم در اقصاء نقاط جهان، گسست و کودهای حاصلخیز از آنها را به پرورش و آموزش و بالندگی هنرهای خود در دوران خویشتن واگرداند. زندگانی که تابع عقاید فسیلی و گندیده و  و بی مغز مردگان هزاره ای میشوند، در حقیقت، مردگانی هستند که با هزار سالگان سر به سرند و رمز و راز فلاکتهای دوران خود را نمیدانند.    

 

1- کوزه و دریا

 

ظرفیتهای انسانها بدون در نظر گرفتن جنسیّت آنها از یکدیگر متفاوت هستند. وقتی گردآمد دریای دانش و معرفت و شعور و آگاهی را بخواهی در حجم کوزه ای انتقال دهی، از گنجایش آن سرازیر خواهد شد و او را بلافاصله غرق دریا خواهد کرد. امّا وقتی دیگرانی باشند که دریا هستند و بر آن میشوند که به یکدیگر بپیوندند، آنگاه هیچکدامشان دریا نخواهند ماند؛ بلکه اقیانوس میشوند و گنجایش پذیرش هر چیزی را دارند حتّافاضلابها و گندابها و مُتعاقبا تصفیّه ناخالصیهای آنها را.  محتوای دهها کوزه را که خالی کنی، میشوند یک سطل. محتوای صدها کوزه را که خالی کنی، میشوند یک بشکه. هزاران بشکه را که خالی کنی، میشوند یک استخر کوچک. امّا دریا دریاها را که به هم بپیوندانید، اقیانوسها را آفریده اید که عظمت و بهره آور و مفید بودنشان قرنهای متمادی پایدار میمانند. 

همبستگیهای اجتماعی، رَوَند پیوستن دریای گرایشها و نحله ها و فرقه ها و سازمانها و گروهها و احزاب و امثالهم به همدیگر است که در همعزمی و همپایی و همکاری با یکدیگر بدون در نظر گرفتن اعتقادات شخصی و گروهی و نحله ای میتوانند از پس تمام مُعضلات و فلاکتهای اجتماعی و کشوری از بهر خشنودی و شادخواری و مناسبات فرهنگیده برآیند. چرا گرایشهای رنگارنگ ایرانی بیش از یک قرن است که تا امروز در تمام حرکتها و جنبشها و خیزشها و انقلابهای اجتماعی علیه زمامداران وقتفقط خواسته اند کوزه ای منزوی با گنجایشی محقّر و محدود به همعقیدگانشان باشند؟ چرا؟.

 

2- زخم عمیق

 

گزینش خردمند و شایسته آفرینگوییها در مکانها و زمانهایی رُخ میدهد که انسانهای اجتماع در کلیّت جامع و بویژه کنشگران عرصه کشورداری –خواه آنانی که حاکمند، خواه آنانی که تلاش میکنند نظمی نو در افکنند- در موقعیّتهای «بقاء و نیستی» روبروی همدیگر بایستند. تشخیص اینکه کدام گزینه ها میتوانند به حلّ و فصل کردن مُعضلات میهنی و کشوری با تصمیمات و ابتکارات و تدابیر دوراندیشانه در کوتاهترین فرصت ممکن مدد کنند به این منوط نیست که چه کسانی، چه گرایشها و نحله ها و احزاب و گروهها و سازمانهایی به چه میزانی به سائقه «قدرت و امتیاز» علقهعقیدتی و ادّعای حقّ مسلّمی دارند؛ بلکه به این بازبسته است که طرفیندرگیر با مُعضلات تا چه میزان از عمق پرتگاه نیستی و محو شدن «میهن و ملّت»، آگاهی درخور و هُشدار دهنده دارند و مسئولیّت تاریخی خود را میفهمند. هر چقدر زخم دردهای اجتماعی و کشوری، عمیق و هلاکتبارباشند، فرصت برای درمان، بسیار کوتاه و مشروط است.

سیستم فقاهتی با تمام ابزارها و ارگانها و راه و روشهایی که در جهت سیطره مطلق حکومت الهی از چهار دهه پیش تا کنون با خشونتی بدوی و ددّخویانه بر ذهنیّت و رفتار ایرانیان به کار بست و همچنان جنونوار  برای استمرار بدویّت الهی تقلّا میکند، چفت و بست مناسبات انسانی را در ایران به اوج نقطه ای ترین قسمت پرتگاه «نیستی» آونگوار چسبانده است؛ طوری که به سقوط آزاد حکومت و ملّت، بیشتر میتوان مطمئن بود تا به امیدوار بودن به «آزاد» شدن از سقوط در قهقرایی مطلق. 

 

3- برآوردهای خطا آمیز و ساده لوحیهای تاسّف بار

 

تفاوت زایش پدیده های مختلف اجتماعی و کشوری و سپس صف آرایی متفکّران و فیلسوفان و پژوهشگران و هنرمندان و نقّاشان و موسیقیدانان و کنشگران در سرزمینهای باختری با نحوه روبرو شدن و پرداختن تحصیل کردگان ایرانی به مُعضلات منحصرا ایران در این است که کوشندگانمغرب زمینی با مسائل کُهن و پا به پای پدیده های نوظهور به سنجشگریآنها از ابعاد گوناگون همّت میکنند و کرد و کار خودشان را به حیث روشی خردمند برای رویارو شدن با نقش پدیده های جور واجور در مناسبات اجتماعی و رفتارهای فردی به حساب می آورند. مغرب زمینیان در سنجشگری بی محابا و  بررسی چند و چون تمام پدیده هایی که بی واسطه با آنها گلاویز هستند، از پیشگامان سازش ناپذیر و پیگیر گستره سنجشگری به شمار می آیند. هیچ پدیده ای را نمیتوان در مغرب زمین، سراغ داشت که از ابعاد متنوّع در ترازوی سنجشگری پژوهیده نشده باشد. 

مسائل ایران و بویژه، نقش اسلامیّت و رفتارها و گفتارهای مسلمانان حاکم بر سرنوشت کشور و اجتماع، مّعضل مردم ایران است در جامعیّت وجودی. کسانی که تصوّر میکنند در رویکرد به سنجشگری گفتارها و کردارهای مسلمانان؛ بویژه وضعیّت تشیّع و شیعه گری فاجعه بار ایرانی با تاسیجُستن و گفتاوردهای انتقادی در خصوص مذاهب و ادیان دیگر به همان نتایجی خواهند رسید که سنجشگران بیگانه در گلاویزی با ادیان و مذاهب رایج در کشورهایشان رسیده اند، باید گفت که چنین توهم و پذیرشی ازذهنیّتی ساده لوح و محکوم و اسیر خطاهای اصلاح ناپذیر انباشته است. بحث بر سر این نیست که انتقادات دیگران از اسلامیّت یا ادیان و مذاهب رنگارنگ، بی ارزش هستند؛ بلکه مسئله این است که انتقاد از مبانی اعتقاداتی دیگر ادیان و مذاهب، پیامدهایش و تاثیراتش بر مذهب و دین غالب بر ذهنیّت مردم ایران و کنشها و واکنشهای حاکمین عقیدتی بر سرنوشت مردم، چقدر موثر و در کدام ابعاد کارگذار بوده اند و هنوز هستند.

رویارویی ایرانیان در سنجشگری اسلامیّت؛ آنهم با استناد کردن و متابعت از آراء و دیدگاهها و بررسیهای مغرب زمینیان به طور کلّی، نشانگر این حقیقت تلخ است که سنجشگریها نه تنها خردلی بر ذهنیّت اعتقادات اسلامی ایرانیان خراشی ایجاد نکرده است؛ بلکه دقیقا ابزاری در دست متشرعین شده اند تا بر طبل حقانیّت و کمال و تمام و بی نقص بودن اسلامیّت با دبدبه و کبکه بکوبند و با هلهله و حقّ به جانبی از سنجشگرانبیگانه استقبال کنند. در این زمینه حتّا تمام تلاشهایی که طیف تحصیل کرده ایرانی در عرصه های مختلف علوم تجربی و فرهنگی کردند و همچنان بی شائبه به نوشتن و ترجمه انواع و اقسام کتابها مشغولند از طرف مُتشرّعین و مسلمانان مُعمّم و مُکلّا، مصادره به مطلوب شدند و هنوز میشوند و حتّا به استحکام و حقّ به جانب جلوه دادن مبانی اعتقاداتیاسلامیّت؛ بویژه تشیّع مددها کردند و همچنان مدد میکنند. 

نگاهی گذرا به تعداد موسسه ها و گروهها و انجمنها و اتّحادیه ها وسازمانها و محفلهای اسلامی از نخستین سالهای حکومت «پهلوی دوم» و نشریات آنها از کتاب گرفته تا مجله و روزنامه و اعلامیّه و رساله احکام و غیره و ذالک اثبات میکنند که فاجعه گسترش رگ و ریشه های سرطانمتشرّعین و آخوندها و ملاها و فقها و امثالهم با چه سرعت سرسام آوری در تار و پود روح و روان انسانها و سراسر اجتماع ایرانی در کمتر از سه دهه غالب شده است.

آنچه در ایران بایسته سنجشگری بود و همچنان هست، دقیقا محصولات قلمسوزی متشرعین در حوزه های علمیه و بررسی کتابها و مجلات اسلامی و خُطبه های منبری بود و است. تحصیل کردگان ایرانی دقیقا موظّف و مسئول بودند و هستند که به بررسی و سنجشگری آثار کسانی بپردازند کهدر ظاهر آرایی و رتوشگری و خوشگل نمایی اسلامیّت شبانه روز مشغول بودند و همچنان با بیشرمی توصیف ناپذیر ساعی هستند و از هر امکانی برای پیشبرد مقاصد خود استفاده میکردند و پیوسته برای تحمیق مردم استفاده میکنند. غفلت از سنجشگری آثار و نوشته جات و مجلات و سالنامه ها و تولیدات قلمی و روضه ای اسلامیون؛ مخصوصا آثاری که از طرف طلبه ها و اساتید حوزه علمیه چاپ و منتشر میشدند، راه را بر چیره شدن بر تمام سوراخ سنبه های شعور و فهم و نیروی تمییز و تشخیص آحادّ اجتماع ایران هموار کرد؛ طوریکه نتایج بی غفلتی به فاجعه ای مختوم شد که بیش از چهار دهه است در نابودی و تخریب و متلاشی کردن هستی و نیستی ایرانیان با سرعت نور به پیش میتازد و در سمت و سوی محو شدن ایران و ایرانیان از روی کره زمین و تاریخ بشر به مقاتلات الهی همچنان مشغول و غرّه و خودرای است.

تا زمانی که سنجشگری اسلامیّت بر پایه پژوهشها و تولیدات قلمی اساتید و پژوهشگران اقصاء نقاط جهان طرح ریزی  و نوشته و منتشر میشود؛ دوام و نفوذ اقتدار آخوندها و تحمیق و فریب مردم در معنای وسیع به قوّت خودش پایدار خواهد ماند. امّا هر گاه وزنه و سمت و سوی پیکان سنجشگریاسلامیّت بر اساس رجوع به برداشتها و تفسیر و تاویلها و تولیدات قلمی مسلمانان ایرانی واقعیّت عینی و اجرایی پیدا کرد، میتوان امیدوار بود که مُعضل حادّ ایران و مردمش بالاخره به موضوعات فکری و سنجشی طیف تحصیل کردگان ایرانی تبدیل شده است و تلاشهای آنها – چنانچه سنجشگری باشند البته! - راه به دهکوره ای خواهند برد.      

جهت آگاهی از انبوه دسته جات اسلامی، قبل از وقوع فاجعه 57 نگاه کنید به کتاب شخص مُعمّمی که حدّاقل دو زار سواد دارد:

 

[جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران؛ از روی کار آمدن محمّد رضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی (1320 / 1357)، تالیف: رسول جعفریان – موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر – تهران - 1380]   

 

4- چه زمانی حکومت ولایت فقیه فرو خواهد پاشید؟.

 

ریشه های خویشباشی آدمی فراسوی زمان فیزیکی هستی دارند و هیچگاه در پروسه تاریخ تحوّلات اجتماعی و کشوری نابود شدنی نیستند؛ زیرا در عمق تجربیات بی واسطه فرهنگی گسترده اند و تاثیرگذار. ریشه هایفرهنگی هرگز به زمان فیزیکی وابسته و متّصل نیستند؛ بلکه منبع انرژی زا و آفریننده رستاخیزهای نو به نو در چهره های نامتعارف اجتماعی در اعصار متفاوت هستند. کسانی که برآنند زایش عالمی نو را با انسانهاییدیگرسان امکانپذیر کنند، باید بتوانند بر آغاز و پایان زمان فیزیکی و لحظه های اکنون چیره شوند تا با اندیشیدن در باره ژرفای ریشه های فرهنگی به کسب شناخت مُعضلات قرن به قرن اجتماعی و کشوری و سپس امکانهایآینده، دانش درخور به دست آورند و نقشی کارساز را در تحوّلات کشوریدر اینجا و اکنون ایفا کنند. 

نفوذ و حضور «اساطیر سامی» بر ذهنیّت ایرانیان به سیطره و دوام متشرّعین از دیر باز تا امروز بسیار کمکها کرده و همچنان مدد رسانی میکنند. هر گاه ایرانیان آموختند که ردّپای خود را در «شاهنامه و اساطیر ایرانی» باز یابند و به راه خود بروند، آنگاه آگاهبود نو که محصول گسستن از نفوذ و سیطره اساطیر سامی است به پدیدار شدن آنچه ایرانی به ذات خودش و در تجربیات بیواسطه اش بوده است، مختوم میشود و به آفرینش واقعیّتهایی انگیخته خواهد شد که با گوهر وجودی اش اینهمانی دارند بدون هیچ اکراه و اجبار و نفرت و گریزی از چهره های نامتعارفش.

«آگاهبود نو» که محصول زایشی دیگرسان است به معنای «جهاننگری» تازه نیست. همچنین به معنای «تصویری جدید» از دنیا و اجتماع داشتن نیست. همچنین به معنای «تصوّر و خیالپردازی بدیع» از جهان نیست؛ بلکه  فهم و درک جهان و انسانها در جامعیّت وجودی است. پذیرش و تصدیق انسان و گیتی است که انسان را در گستره کیهانی به رسمیّتمیشناسد و ارج میگزارد و به فروزه های خداوندی اش با احترام ستودنیصحّه میگزارد بدون آنکه به کرامت و شرافت و حیثیّت وجودی اشکوچکترین خدشه ای برساند. «آگاهبود نو»، انسان را با تمام آنچه که پیرامونش را فراگرفته است، با حالتی هارمونیک در پروسه ای موسیقایی به گسترش توانمندیها و استعدادهایش کوشا میکند. 

آنچه چفت و بست قلعه گیوتینداران فقاهتی را از هم فرو میپاشاند، قطار کردن انواع و اقسام تجهیزات جنگی علیه زمامداران و مُطیعان آنها نیست؛ بلکه زایش «آگاهبود ایرانی» است که تمام تار و پود سیستم الهی را از درون در یک چشم بر هم زدن فرو میریزد و از حضور ناخجسته اش در اجتماع باهمستان محو میکند. روزی که ایرانیان بفهمند و بدانند و با آگاهی فرهیخته و استدلالی ژرف که چرا «داد» را به جای «عدالت» و «دادگاه» را به جای «محکمه شرعی» و «مهرورزی» را به جای «محبت» و «خداوند مهر» را به جای «الله» و «راستمنشی» را به جای «ریا و تظاهر» به کار میبرند؛ آنگاه روز سقوط کسانی فرا رسیده است که خود را با بی شرمی مطلق، «قیّم ملّت» میخوانند و مردم را لایق و صالح «تصمیمگیری و انتخاب» نمیدانند، یعنی روزی که زمامداران بی لیاقت و فرّ، هرگز فرصت آن را نخواهند به دست آورد تا احدی از افراد ملّت را «تو» خطاب کنند؛ چه رسد به آنکه جرات کنند ملّت را یکپارچه «صغیر و حقیر» بشمارند. 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.