رفتن به محتوای اصلی

در سوگ محمود رفیع , بنیانگذار «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران - برلن»

در سوگ محمود رفیع , بنیانگذار «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران - برلن»

بنیانگذار و مدیر «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران - برلن» (Liga Iran) بود.  «جامعه» را با کمک و شرکت چندین شخسیت مدنی، سیاسی، رسانه‌‌ای و دانشگاهی آلمانی در سال ۱۳۵۹ بلافاصله پس از خروج از ایران به راه انداخته بود و خودش همراه باهمسر بردبار و نازنیننش «پری» آن را اداره می کردند.
سال ۶۰ که من توانستم از ایران جان سالم به در ببرم و خود را به اروپا رساندم, در برلن دوستی پیغام آورد که آقایی به نام «رفیع» فعالیتی حقوق بشری به راه انداخته و می خواهد تو را ببیند.  با هم به خانه اش رفتیم و آشنایی ما با هم شروع شد.  خواهان همکاری بود.  گفت که قرار است  نشریهای به نام «حقوق بشر» به زبان فارسی منتشر کنند و از من خواست که برای هر شماره آن مقاله ای بنویسم و بفرستم - کاری که بعدا برای نزدیک به دو دهه که این نشریه منتشر می شد ادامه یافت.
انسانی صمیمی و پیگیر بود و متدیک کار می کرد.  «جامعه» در طول بش از ۴۰ سالی که تحت مدیریت او فعالیت می کرد، چندین نشریه خبری و تحلیلی به زبانهای فارسی و آلمانی منتشر کرد و از مراجع اصلی فعالیت های حقوق بشری مربوط به ایران به خصوص در سال های سیاه دهه ۶۰ بود. ایرانیان زیادی برای حل مشکلات پناهندگی خود در اروپا و به خصوص آلمان به او مراجعه می کردند و او تا ان جا که می توانست برای حل مشکل آنان کمک می کرد.  از سوی دیگر کمتر پیش می آمد که شخصیتی مدنی/سیاسی/فرهنگی ایرانی گزارش به برلن بیفتد و او را نبیند و احیانا از دست پخت او و غذاهای گیلانی اش بهره و لذت نبرد.
به من و فتحیه لطف خاصی داشت.  اگر سر و کار من به تنهایی یا همراه با فتحیه به برلن می افتاد حتما باید او را می دیدم/یم و اگر شب را جای دیگری جز خانه گرم و پذیرای او می گذراندم/یم سخت گله مند می شد.  آخرین بار که او را دیدم نوامبر ۲۰۱۹ بود که من به علت حادثه‌ای در بیمارستانی در جنوب برلن بستری شده بودم و او با پری از راهی دور دو بار به دیدنم آمدند.  بعد  هم من به انگلیس منتقل شدم و دیگر امکان دیدارهای حضوری ما قطع شده بود.  در ماه های اخیر سلامتی او رو به وخامت می رفت و تلفن های ما کوتاه و کوتاه تر شده بود.  تا  چند هفته پیش که به خانه سالمندان رفته بود تا ۲۴ ساعته زیر نظر باشد و من هر چند گاه به پری زنگ می زدم که  احوال او (و پری) را بپرسم.  آخرین تلفن دوشنبه بود که پری گفت رفیع رفته است...
انسانی برجسته و دوست داشتنی بود.  یادش گرامی باد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
فیسبوک نویسنده

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید