رفتن به محتوای اصلی

سقراط سعی کزد جوانان را به

سقراط سعی کزد جوانان را به
ناشناس

سقراط سعی کزد جوانان را به اندیشیشیدن دعوت کند و در این راه جان خود را از دست داد. یادش گرامی.


سقراط بین سالهای 469-399 پیش از میلاد در آتن زیست. پدرش سنگتراش و مادرش مامای زایمان نوزادان بود. حداقل 4 فیلسوف، ادیب و مورخ پیش از میلاد، در باره وی آثاری از خود بجای کذاشته اند. سقراط امروزی کسی است که افلاتون شاگرد او ایده آلیزه نموده. آریستوفانس دذ نمایشنامه ای کوشیده تا او را افشا و تخریب کند. هگزونفانس در اثری از خود به تمسخر سقراط پرداخته، ارسطو شاگرد افلاتون در کتاب متافیزیک سقراط را نخستین فیلسوفی نامید که پرسشهای بنیادین اخلاقی و سیاسی طرح می نمود یعنی یک نماینده مسئول پرسشهای فلسفی. افلاتون سقراط را فردی درخشان، فعالی کبیر، سخنوری زبردست و شجاع، که در پی شناخت عینی جهان بود و هدفش از دانش و فلسفه، دسترسی به یک زندگی رضایت بخش میباشد.4
در دیتلوگ "فایدون" افلاتون به محاکمه و مرگ سقراط میپردازد. در آثار افلاتون سقراط فیلسوف مورد علاقه و ایده آل وی است. او مدافع سقراط میباشد و سعی دارد تا نظرات او را به نسل های آینده منتقل نماید. در سال 423 پیش از میلاد نمایشنامه نویسی بنام آریستوفانس نمایشنامه طنزآمیزی با عنوان ابرها نوشت که قهرمان داستان سقراط است که به روستائیان بدهکار و نیازمند مشاوره دفاع از خود میدهد. هگزنفون، یکی دیگر از شاگردان سقراط در کتاب خاطراتش سقراط را مدافع ارزشهای سنتی، دوستی و رفاقت، کوشا و هدفمند، احترام به والدین،فردی میانه رو و متعادل، دارای فرهنگ جانبازی نظامی، مسئول و شجاع و عادل، شوهری وفادار، زحمتکشی کارگر و پیشه ور، معرفی میکند که خلاف نظرات آریستوفانس است که سقراط را به طنز سوفیست مینامد ولی سقراط را افلاتون مخالف موفق مکتب سوفیسم معرفی میکند چون او خلاف سوفیستها در ازای پول تبلیغ فلسفه نمیکرد. گرچه سقراط را از جمله فیلسوفان پیش از سقراطی باید بشمار آورد، سقراط خلاف سوفیستها طرفدار هنر سخنوری یعنی حرافی و سفسطه گری به هر قیمتی نبود بلکه مبلغ اخلاق مردمی و نیکی بود ولی او مانند سوفیستها منقد و مخالف نظام چند خدایی و مخالف فلسفه طبیعی و طرفدار فلسفه انسانگرایی و اخلاق گرایی بود. کسی سوفیست بود که خودرا کمتر با فلسفه طبیعی و بیشتر با پرسشها و مسائل و موضوعات فلسفه عملی مشغول میکرد. همه این حرفها نشان از آنست که افلاتون افکار خود و سقراط را در آثارش بهم بافته و مشخص نیست تا چه اندازه او سقراط را معرفی میکند یا نظرات خود را با زبان سقراط بیان مینماید. تشخیص نقاط مشترک و اختلاف آندو باید یکی از وظایف مورخان فلسفه بشود.3
در رابطه با دستگیری، محاکمه و اعدام سقراط باید اشاره نمود که در دمکراسی اشرافی آنزمان گرچه قانون اساسی مدام تغییر میکرد ولی اشرافیت قدرت خود را از دست نمیداد یعنی کسانیکه پول و مالکیت و وقت و رابطه و مشهوریت داشتند، در تغییرات سیاسی چیزی از دست نمیدادند و عدالت اجتماعی ظاهری و قانونی حریف آنان نمیشد. به این دلیل دمکراسی اشرافی آتنی مورد انتقاد آنزمان افراد زیادی از جمله ازسطو و افلاتون بود.2
سقراط خود را مطیع خدای اسطوره ای آپولو یعنی خدای هنر و جوانان میدانست. دیوگنس درویش منش و آنارشیست های قناعت پیشه او را معلم خود میدانستند. تئوری لذت جویی اپیکور نیز متاثر از فلسفه سقراطی بود. فلسفه سگی کلبی نیز بی تاثیر از فلسفه سقراطی نبود. چنانچه سقراط از جمله فیلسوفان سوفسطایی بشمار آید، به معنی فیلسوف و عالم است و نه به معنای معلم خانگی که در ازای مزد به اشراقزادگان درس هنر دیالکتیک و منطق درس میداد. در مکتب آناکساگوراس سوفیست به معنی سفسطه گر نیست بلکه به معنی روشنفکر و متخصص علوم انسانی و معلم دانایی است. میان تالس نماینده فلسفه طبیعی و آناکساگوراس، نماینده فلسفه سوفسطایی 150 سال فاصله است و فلسفه غیر از معنی اندیشیدن، به معنی دخالت و راهنمای در امور روزانه و زندگی انسان است.1
سوفیست ها دنبال اخلاق و صفات متعالی نبودند بلکه برتری های روشنفکری داشتند. فلسفه هرچه بیشتر از عرفان و اخلاق فاصله میگرفت، بیشتر ذر یک جامعه مدرن مانند آتن مورد نیاز انسانها بود. مشهورترین این سوفیستها پروتاگوراس(411-490پ.م.) است. اشرافیت و دولت حاکم آنزمان در آتن که از جمله شاکیان سقزاط بودند، بر این باور بودند که جامعه مدنی آنزمان نیاز به اخلاق سیاسی دارد که متکی به یک نظم اجتماعی باشد، ولی چون سقزاط با روشنگری خود ایجاد اعتراض و بی نظمی مینمود مورد غضب قرار گرفت. اصلاحات سلون که از قرن ششم پیش از میلاد شروع شده بود، روشنفکری مانند سقراط را مزاحم میدانست.