لازم نیست که همه افراد شکنجه شوند، بلکه کافیست در جامعه چند نفر شکنجه شوند تا همه مردم به خاطر نیاز به بقا و امنیت که نخستین نیازهای هر انسانیست، مهر سکوت بر لب زنند.
بیش از ۳۳ سال است که موضوع مقاومت و تسلیم از موضوعات مورد مناقشه در بین نیروها و سازمانهای درگیر در مبارزه سیاسی بوده است.
مقاومت امری است که در مقابل فشار رخ می دهد. در واقع وقتی از مقاومت حرف می زنیم از یک سلسله فشار روحی و جسمی، در این مورد بر شخص زندانی حرف می زنیم. فشاری که برای رهایی از آن بازجو به شما اینگونه القا می کند که تسلیم، و پذیرش شرطهای آنها، تنها راه خلاصی است.
شکنجه همیشه تلفیقی است از تهدید و تلقین، ایجاد ارعاب و اعتماد به بازجو. از سوی همه نظامهای اطلاعاتی و امنیتی در سطح جهان روشهای شناخته شدهای دائما به کار گرفته میشوند؛ روشهایی همچون زندان انفرادی، بی خوابی دادن به زندانی، قطع ملاقات، تهدید به تجاوز و یا انجام آن، زدن زندانی، شلاق و کابل زدن، استفاده از روشهایی برای شست و شوی مغزی، برهم زدن تعادل فکری فرد با ایجاد محرومیت حسی به معنای از کار انداختن و عدم به کارگیری حسهای مختلف مثل بینایی، شنوایی، بویایی ولامسه و...(نمونه این نوع شکنجه، گذاشتن زنان زندانی در "قبرها" در زندان قزلحصار در دهه ۶۰ است )، بر هم زدن سیستم ارزشی فرد و ایجاد حس گناه در او، گرسنگی دادن، قطع ارتباط زندانی با محیط انسانیاش و....
بدیهی است هر نیروی سیاسی با توجه به هدف خود و میزان تغییراتی که خواهان آن است با قدرت دولتی وارد چانهزنی و یا رودررویی می شود. این امر در میزان فشار بر این نیروها و یا مقاومت آنها نیز تاثیر دارد. علاوه بر این دردورههای مختلف و با توجه به سطح مبارزه جاری در جامعه نیز درک از مقاومت می تواند تغییر کند و یا از آن متاثر شود. بدین معنی زمانی که ما با یک مبارزه و مقاومت همگانی و گسترده روبرو هستیم، انگیزه و روحیه فرد زندانی دائم از چنین جنبشی تغذیه شده و نیرو می گیرد و بالعکس. در عین حال اما مقاومت امری انتزاعی نیست و نباید تنها منوط به قدرت و ضعف بدنی افراد قلمداد شود.
تحقیقات سازمان "عدالت برای ایران" در مورد گروهی ازجوانان، بهویژه زنانی که در ۱۰ سال گذشته قربانی دستگاه زندان و شکنجه جمهوری اسلامی شدهاند، نشان می دهد تنها بودن در محیط زندان، عدم برخورداری از حمایت همراهان سیاسی در زندان، نبود آرمان و وابستگیهای سیاسی که فرد را به مقاومت تشویق کند، به علاوه تجربه تلخ شکست در دهه ۶۰ و غلبه گفتمان تحقیر مقاومت و بیارزش کردن آن، باعث شده که بسیاری برای نجات جان خود و یا حتی کم کردن فشار و یا آزادی خود، تن به تسلیم و پذیرش شرایط و خواستههای بازجویان دادهاند.
دادگاههای نمایشی پس از انتخابات، و اعترافات نمایشی دیگری که در دورههای مختلف و از افراد متفاوت در برنامه خبری شبکه سوم "۲۰:۳۰" رسانه جمهوری اسلامی پخش شد نشان می دهد که بسیاری حاضر نیستند هزینه مقاومت را بپردازند. هرچند تسلیم هم در همه موارد، به معنای آزادی نیست.
مقاومت یا تسلیم دو پدیده مقابل هم و تنها گزینههای فرد در مقابل دستگاه سرکوب و سیستم اطلاعاتی امنیتی نیست. گزینههای بسیاری در میان این دو قطب، از چانهزنی و انکار تا دادن اطلاعات سوخته تحت فشار و یا دادن اطلاعات غلط برای وقت کشی وجود دارد. برای باز شدن این بحث، کوشش خواهم کرد با تکیه بر تجارب زندانیان در بند ۲الف ثابت کنم مقاومت همچنان امری ممکن است.
بند ۲ الف، بخشی از زندان اوین است که مستقیما تحت نظر اطلاعات سپاه پاسداران کنترل و اداره می شود. با تاسیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران درمهر ماه سال ۱۳۸۸، این نهاد نقش رسمیتر و گستردهتری در سرکوب مخالفان و معترضان پیدا کرد و به همین دلیل، بند ۲الف به یکی از مهمترین بازداشتگاههای مورد استفاده اطلاعات سپاه بدل شد. به این ترتیب، بازداشتگاهی که تا پیش از سالهای اخیر، فقط برای برخی از زندانیان خاص یا بسیار مهم استفاده میشد، تبدیل به مکانی شد که بسیاری از جوانان وبلاگ نویس، روزنامهنگار، فعال زنان و حقوق بشر و یا حتی معترض ساده خیابانی را در آن تحت بازجویی و شکنجه قرار می دهند.
در این بند، بازجویان تعلیم دیده به صورت پروژه ای اعتراف میگیرند. بیشتر اعترافات از زنان، و همچنین بسیاری از مردان حول مسائل "اخلاقی" و روابط عاطفی آنهاست. یکی از زندانیان آزاد شده شهادت میدهد که باید در مقابل دوربین از تعداد روابط جنسی خود حرف میزد. او وقتی به این امر اعتراض کرده، بازجو به او گفته است، "بگو، این فیلم جایی پخش نمیشود. فقط برای این است که زودتر آزاد شوی!"
در جامعه ای که گرفتار تابوهای اجتماعی است و در آن داشتن رابطه جنسی قبل و یا خارج از ازدواج و یا رابطه همجنسگرایانه مذموم است، انسانها برای مخفی کردن آن مجبور به انجام معامله با بازجو می شوند، معامله ای که گاه به قیمت زندگی آنها تمام میشود. مسائل اخلاقی و نگاه سرکوبگرایانه نسبت به این روابط امری است که کل جامعه و به ویژه خانواده های افراد بازداشت شده باید نگاه دوبارهای به آن بیندازند.
تجربه و شهادت زندانیان بند ۲الف نشان می دهد که با اطلاع یا بدون اطلاع زندانی از تمام صحنههای بازجویی فیلمبرداری صورت میگیرد. برخی از زندانیان شهادت میدهند که در اتاقهای بازجویی دوربین مداربسته وجود دارد.
در عین حال، یکی از ویژگی های این بند اتاقهای بازجویی تازهساز آن است که به صورت کابینهایی ست که در آن زندانی پشت به دیوار نشسته و در مقابل او شیشهای آینهوار قرار دارد که از درون آینه بوده و از بیرون، زندانی برای بازجویانی که آنسوی "آینه" نشستهاند قابل رویت است. در واقع زندانی از محیط خود بی اطلاع است در صورتی که در آنسوی آینه مقابلش بازجویان به طرح سوال، تهدید، فیلمبرداری و کشیدن نقشه بازجویی مشغولند. در این حالت زندانی بدون چشم بند و روبروی این آینه موظف به پس دادن بازجویی است.
در اکثر موارد به فرد زندانی اطمینان داده می شود که این کار یعنی فیلمبرداری از شخص و یا اعترافات ساختگی او فقط برای کارهای داخلی خودشان است. اما فیلمهایی که در برنامههایی چون ۲۰:۳۰ و یا در پرستی وی (کانال تلویزیونی انگلیسیزبان رژیم جمهوری اسلامی) پخش شده است، نشان میدهد که ماموران اطلاعات سپاه با بریدن تکههای مورد نظرشان، میتوانند هر جمله ای را علیه خود زندانی و اصولا علیه مجموعه مخالفین این نظام به کاربگیرند. در مواردی نیز به بهانه آزاد کردن، فرد لباسهایش را به او میدهند و بعد او را که منتظر آزادی است مجددا به اتاق بازجویی میبرند.
اعترافاتی که با قول عدم پخش و استفاده داخلی از فرد گرفته شده، به راحتی برای جهت دادن به افکار مردم علیه فعالین در برنامه های تلویزیونی استفاده می شود. امری که البته برخلاف اصل قانونى بودن جرم و مجازاتها و حفظ حریم خصوصى افراد، قانون آیین دادرسی کیفری و قانون حفظ آزادىها و حقوق شهروندى مصوب ۱۳۸۳ نیز هست.
آگاهی به این امر باعث می شود که زندانی به این بازجوییها اشراف داشته و بداند که همه این بازجوییها می تواند برای اجرای پروژه اطلاعات سپاه و در سناریوی از قبل آماده شده شان تدوین شده و به شکلی که مورد نظر آنان است به نمایش تلویزیونی درآید.
سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و مجموعه نهادهای سرکوب در دوره کنونی از همه تجارب قبلی، از جمله دهه ۶۰، زندانهای مخفی اطلاعات موازی و... استفاده کردهاند و بر آن، چیزهایی را افزودهاند.
بازجوییها همه در جهت تحت فشار گذاشتن زندانی برای گرفتن اطلاعات و اعترافاتی ست که در مواردی حتی خود زندانی متوجه اهمیت آنها نیست؛ اطلاعاتی که در گپ و گفت و گوهای به اصطلاح دوستانه با زندانی و یا پس از ایجاد فضای ارعاب و عصبی و در سکوت پس از آن، از زیر زبان زندانی خسته و خرد شده بیرون می آید. باید دانست که دادن هر اطلاعاتی که برای بازجو مفید است، برای زندانی مضر بوده و میتواند وضعیت او را به مراتب وخیمتر کرده و حتی به اتکا همین اطلاعات حکم او سنگینتر شود.
نمونه سعید ملک پور نشان می دهد که تن دادن به اعترافات مورد نظر اینان به امید آزادی، چگونه خود مبنایی برای صدور احکام سنگین تا اعدام شده است. نمونه دیگر نیز اعدام آرش رحمانیپور است که پس از اعتراف در دادگاه علنی و در مقابل دوربین های تلویزیونی هم اعدام شد.
حتی پس از آزاد شدن هم زندانی آزاد شده دائم نگران پخش فیلمهای اعترافاتش به سرمیبرد. اعترافات ساختگیای که می تواند باعث طرد فرد از خانواده و حلقه روابط دوستانهاش شود. بایستی ضمن طرح احتمال گرفتن چنین اعترافاتی، تا حد امکان خانوادهها را آماده کرده و اجازه نداد که وجود چنین فیلمهایی از اعترافات به اصطلاح "ضد"اخلاقی، به فرد زندانی فشار آورده و او را در دستان نامرئی بازجویان گرفتار کند.
با اتخاذ تدابیر از پیش فکر شده، رعایت اکید مسائل امنیتی در هنگام تماس گیریها و ارتباطات، نابودی هر مدرک یا فایلی که می تواند مورد استفاده قرار گیرد، پاک کردن دائم پیامکهای تلفن و یا ای میلهایی که حاوی اطلاعاتی است که برای بازجویان می تواند مورد استفاده قرار گیرد، امن کردن محیط فعالیت مجازی از قبیل فیس بوک، توییتر و ایمیل با به کارگیری روشهای قابل اتکا در عرصه اینترنت و به حداقل رساندن حضور علنی در این عرصه و استفاده از آی دیهای ناشناس و غیر قابل ردیابی از ضروریات هر گونه فعالیتی در مرحله کنونی ست.
رعایت اصول ایمنی قطعا به معنای کنار گذاشتن فعالیت علنی نیست بلکه ایجاد تلفیقی منطقی و بی خطر از این دو عرصه فعالیت در شرایط سرکوب است. کسی که نمی تواند چنین امر مهمی را درک و به آن عمل کند باعث زیر ضرب بردن و آسیب پذیر کردن محیط و دوستان خود خواهد شد.
رعایت مسائل امنیتی و حفظ اسرار و اطلاعات به معنای ترسو بودن و محافظه کاری نیست. تنها نشان از حس مسئولیت نسبت به دوستان و همراهان و از سوی دیگر آگاهی به سیستم سرکوب است. آماده کردن خانوادهها، داشتن وکالتنامه امضا شده نزد یک وکیل قابل اعتماد و آگاهی از قوانینی که در مورد حقوق زندانی است، و پافشاری بر رعایت آنها نیز از نکاتی هستند که بایستی قبل از دستگیری به آنها فکر وعمل شده باشد.
دست کم گرفتن بازجویان با تحقیر دستگاه سرکوب دو امر جداگانه است. اولی ما را ضربه پذیر می کند و دومی به ما انرژی لازم جهت مقاومت را می دهد.
مقاومت در چنین سیستمی امری محال یا رمانتیک نیست. اما برای چنین مقاومتی باید به ملزومات آن آگاه بود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید