رفتن به محتوای اصلی

بخش دوم:

بخش دوم:
ناشناس

بخش دوم:
من نه در سایت خودتان و نه در هیچ کجا با شما در باره مباحث و موضوعات هویت طلبی و پان تورکسیم حتی یک کلمه هم رد و بدل نکرده ام. خوشبختانه از آنجائیکه ادعا کرده اید که این بحث ها در سایت خودتان اتفاق افتاده است و سایت تان هم فعال است لطف کرده و ادرس آن بحث ها را درج کنید که من از همه ادعاهایم دست بر دارم و از شما عذر خواهی کنم. در باره بحث های روانکاوی هم من در هیج کجا به جز یکی دو فقره آنهم در سایت رادیو زمانه که بر داشت و تفسیر هایتان را کامل کرده بودم و تصادفا در هر دو مورد آنها را قبول کرده بودید با شما راجع به موضوعات روانکاوی وارد بحث نشده بودم.
دلیی اصلی قطع رابطه با شما همان نارسیسیم افراطی جنابعالی است که دردی است بی درمان و پشت غولهایی بزرگتر از شما را بر خاک مالیده است.

توهین و تحقیر های مکرر شما جدا چندش آورند و این فقط من یا اقای ناثر ناسری نیستند که که با نارسیسیم شما مخالفت می کنند. ایا دعوا های شدیدتان با خانم مهرنوش پارسی پور ---- و اینکه با زور چماق از ایشان می خواستید که کتاب تان را تائید کنند که اگر خواستید منبع اش را درج می کنم---- و عبدی گبلانتری و مهدی جامی و گریه و زاری تان از اینکه دیگر اجازه درح مقاله در رادیو زمانه را نداشته اید یادتان رفته.؟ ایا می خواهید که من یک به یک دنبال این توهین های متعد شما به خانم مهرنوش پارسی پور و دیگران گشته و آنها را از ارشیو رادیو زمانه بیرون بکشم.
فقط محض اطلاع شما من یکی از جوابیه خانم صنم دولتشاهی که یکی از مسئولین رادیو زمانه بود را درآخر این پیام درج می کنم که بقولی مشت نمونه خروار است.
جناب دکتر برادری عزیز و گرامی: شما تصور می کنید که اگر در مقاله ای 34 باز از کلمه" مدرن" استفاده کنید خودتان مدرنتر از دیگران هستید ؟ در حالیکه با الفبای فرهنگ و خصوصیات مدرنیته و پسا مدرنیه هم اشنایی ندارید. اولا که باید تا بحال می فهمیدد که به عقیده خیل عظیمی از روشنفکران و متفکرین مدرنیته یه پرو ژ ه ناقص بوده که توسط متفکران پسا مدرنیسم به نوعی تکمیل شده است. این روشنفکران و متفکرین پسا مدرنیسم اکثرا فرانسوی بیش از سه دهه عرق ریختند که حقانیت پسا مدرنیسم را به ثبوت برسانند یکی از این دست اورد ها رد هر نوع لوگوسنتریسم و باور های دگماتیک و استاتیک و بی روح و جان و دوری از خشونت های فرهنگی و زبانی و عدم تحمیل هویت به دیگران و قبول تکثر در همه عرصه ها و حوزه های زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاست و فرهنگی و جنسیتی بود و قبول اینکه من هتروسکشوال حق و اجازه ندارم که به یک همموسکشوال هویت و شیوه زندگی شان را تعیین کنم برای اینکه بر طبق این اندیشه های پسا مدرنیسم نه تنها سکشوالیتی انسانها بلکه خود واقعیتی که ما ازش تعریف داریم نه محصول ابدیت و مطلق بلکه ساخت و ساز اجتماعی است—سوشیال کونستراکشن---
شما به عنوان یک " روشنفکر" فارس در روز روشن برای میلیون ها ایرانی غیر فارس هویت تعیین می کنید و وجود و هویتی که ما میلیونها غیر فارس برای خودمان قائل هستیم را نفی می کنید و آنوقت با شلاق" مدرنیت" به جان مان می افتید که ما از روستا رسیده ها را متمدن کنید. با افکار فئودالی در پشت مرسدس بنز آخرین مدل نشتتن نشانه مدرن بودن نیست. تصادفا در این اواخر عده زیادی از " تاره به دوران" رسیده های بیسواد و مرتجع همه شان به راحتی نه یک بلکه صاحب چندین دستگاه مرسدس بنز و پورشه شده اند اما از سنگسار و کنترل بدن زنان و دیگر افکار بغایت ارتجاعی و عقب مانده نتوانسته اند دست بکشند.شما همیشه و در همه جا دیگران را بیسواد و خودتان را خیلی باسواد نشان می دهید در حالیکه حتی مدرک دکترا هم ندارید که اگر هم ده هایش را صاحب بودید باز هم چیزی را عوض نمی کرد. من موریانه کتابم و با زندگی شخصی صد ها دانشمند و هنرمند متفکر و روشنفکر و شاعر و نویسنده جهان اشنایی هایی دارم با اینکه عده زیادی از اینها به جد نابغه بوده اند و با همدیگر اختلافاتی داشته و منتقد سفت و سخت همدیگر بوده اند اما هیچکدام--- تاکید می کتنم هیچکدام—مانند جنابعالی در برج عاج ننشسته و با دیگران از آن بالا نگاه تحقیر آمیزی نداشته اند. بقول خودمان" نهد شاخ پر میوه سر بر زمین"