رفتن به محتوای اصلی

بازار داغ اعدام و چهار اعدامی خمينی شهر امروز

بازار داغ اعدام و چهار اعدامی خمينی شهر امروز

 

 

از چند روز پيش رسانه هاي دولتي خبر اعدام چهار مجرم خميني شهر را که چندي پيش به اتهام تجاوز به عنف بازداشت شده بودند، را منتشر کردند، همچنين اعلام شد که چهار متهم ديگر اين پرونده ( تجاوز گروهي به دختران در باغي در خميني شهر ) متواري هستند، البته اين خبرگزاري ها اعلام نکردند که چهار متهم ديگر چه کساني هستند و شغلشان چيست؟ اما به هر حال بنا بر اين گذارده شده بود که چهار نفر از 12 متهم خميني شهر در پارک باغ بهشت خميني در منظر عمومي، اعدام گردند و از مردم نيز جهت تماشاي اين مراسم دعوت به عمل آوردند.

قبل از هر چيز بهتر است مروري کوتاه به زندگي اين چهار مجرم بياندازيم:

از دوران کودکي اين جهار مجرم اطلاعاتي در دست نيست. مسئولين دستگاه قضايي نيز سابقه اي از دوران کودکي، خانواده، شغل و شرايط ارتکاب جرم و انگيزه جرم ارائه نداده اند. اما از اطلاعاتي که در خصوص سابقه کيفري آنها منتشر شده است مي توان نتايجي را تحصيل نمود که به ترتيب به نظر گراميتان مي رسد.

عباس، مجرد و 24 ساله است. او دو فقره آدم ربايي در سال 1383 و يک رابطه نامشروع در سال 1387 داشته است، عباس زماني که 17 ساله بود براي اولين بار به اتهام آدم ربايي بازداشت مي گردد، نوجوان 17 ساله که در گذشته زمينه ارتکاب جرم برايش فراهم شده و در اين سن دست به ارتکاب اولين جرم رسمي خود زده و به عبارت ديگر رسما در 17 سالگي بازداشت شده است. گذشته عباس با اين سابقه، مشخص و محرز است، عباس فردي بوده است که در کودکي زمينه تربيت و آموزش و پرورش برايش فراهم نشده و در سن 17 سالگي به جاي آنکه در پشت ميز تحصيل و تعليم و تربيت باشد و بتواند پايش را به دانشگاه باز نمايد، جامعه پايش را به دادگاه و زندان مي کشاند. پليس و دستگاه قضايي و در مجموع حکومت براي اولين بار متوجه شد که عباس در 17 سالگي مرتکب جرم شده است. او را بازداشت مي کند و مدتي در زندان نگهداري مي کند و سپس با در نظر گرفتن مجازاتي او را رها مي نمايد. حکومت وظيفه اي بر عهده داشت و آن تعليم و تربيت عباس و مراقبت پس از زندان بود.

اگر عباس در همان کودکي از آموزش و پروش مناسب برخوردار بود و امکانات رشد اخلاقي و علمي برايش فراهم بود، پايش به زندان کشيده نمي شد، شايد بگوييم، حکومت نمي دانست که چنين شخصي پيش از 17 سالگي امنيت شهروندان را بر هم زده است، اما نمي توانيم بپذيريم که حکومت در بعد از 17 سالکي اين نوجوان و در اولين بازداشتش، مطلع از فساد اخلاقي اين نوجوان نداشته است. حکومت مي توانست او را تربيت کند و از همه مهمتر اينکه، پس از آزادي از زندان، مراقب او باشد. اما اين کار را نکرد تا اينکه عباس مجددا مدتي کوتاهي ديگر و در همان 17 سالگي، به همان اتهام بازداشت شد. باز هم حکومت هيچ امکاني براي تربيت عباس فراهم نکرد. حکومت اين اجازه را داد که عباس تجربه بيشتري از جرم به دست آورد در اصل زمينه ارتکاب جرم را حکومت براي او فراهم کرد. حتي زماني که پس از چند سال عباس با دختري به صورت خودخواسته رابطه برقرار کرده بود، حکومت او را بازداشت و به اتهام رابطه نامشروع عباس و دختر را محکوم نمود و اجازه نمي دهد که اين دو بتوانند زندگي مشترکي را آغاز کند.

زمينه براي ازتکاب جرم براي عباس فراهم بود و او که مي بايست از سوي حکومت مراقبت مي شد، براي چهارمين بار مرتکب جرم شد، جرمي که در نهايت اعدامش را در ملا عام رقم زد. او در حال حاضر به اتهام تجاوز به عنف، حبس غيرقانوني و آدم ربايي مجازات به اعدام، 28 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شده است.

رجبعلي معروف به رجب سياه، مجرد، 23 سال، او يک بار در کودکي به اتهام قدرت نمايي با چاقو و شرب خمر بازداشت شد، اما اين نوجوان نيز همانند عباس هيچ حمايت قانوني و اجتماعي نشد و در نهايت به همراه عباس به اتهامات تجاوز به عنف، حبس غيرقانوني و آدم ربايي به مجازاتهاي اعدام، 28 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم گرديد.

اصغر، مجرد، 20 ساله است. سرگذشت اصغز نيز همانند عباس و رجبعلي است او نيز در کودکي به اتهام هاي رابطه نامشروع، قدرت نمايي با قمه، شرب خمر بازداشت و محکوم گرديد در آخرين بار به اتهام هاي تجاوز به عنف، حبس غيرقانوني و آدم ربايي به مجازاتهاي اعدام، 28 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم گرديد.

و در آخر منصور، مجرد، 24 ساله است که يک بار در سال 1384 هنگامي که 18 سال داشت به اتهام آدم ربايي بازداشت مي گردد. سرنوشت او همچون سرنوشت سه دوست ديگر خود است. اين جوان نيز بالاخره به اتهام هاي تجاوز به عنف، حبس غيرقانوني و آدم ربايي به مجازاتهاي اعدام، 28 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم مي گردد و احکام صادره براي هر چهار نفر اجرا مي گردد.

ملاحظه مي فرماييد که سرگذشت اين چهار جوان همانند يکديگر بوده است، وجه مشترک همگي آنها اين بود که هر چهار نفر مجرد بوده و توان ازدواج نداشته اند، وضعيت اجتماعي آنها براي تربيت صحيحشان فراهم نبوده و هر چهار نفر از حقوقي که حتي قانون اساسي به آنها اعطا کرده است برخوردار نبوده اند. اين چهار نفر مي بايست مورد حمايت هاي قانوني قرار مي گرفتند که نگرفتند و در نهايت اين چهار نفر به مجازات هاي مساوي محکوم و اعدام شدند. اين چهار نفر در شرايطي اعدام مي گردند که در اصل ريشه اصلي ارتکاب جرم توسط آنها بي لياقتي حکومت و بي اهميت جلوه دادن خواسته هاي اساسي و بديهي آنها توسط حکومت بوده است.

حال مي توانيد با آنچه مرقوم گرديد خود قضاوت کنيد که آيا بايد نسبت به اعدام آنها شادي و پاي کوبي کرد و در مراسم لرزش بدنشان شرکت نمود يا اينکه به حال خودمان و حکومتي که حاکمانش تنها را برون رفت از بحران را اعدام مي دانند، گريست؟

حکومتي که براي ديدن گرفت جان انسان ها همچون مراسم عروسي، کارت دعوت مي فرستد و عده اي را براي دست و پاي کوبي و صوت زدن دعوت مي کند و با اين کار صورتمساله را پاک مي کند و کوتاهي و سهل انگاري خود را نسبت به شهروندان ايراني توجيه مي کند.

وکيل دادگستری

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید