رفتن به محتوای اصلی

سیاست ورزی روشنفکرانه و سیاست ورزی سیاسی و عملیاتی

سیاست ورزی روشنفکرانه و سیاست ورزی سیاسی و عملیاتی

سیاست گری روشنفکرانه؛ با نگاهی کلی گرا و تئوریک، سیر تحول سیاسي، اهداف استراتژیک و تاریخی را مد نظر دارد حال آنکه سیاست ورزی عملیاتی، پراگماتیک با مردم واقعی و نه «مردم» همچون یک مقوله کلی جامعه شناسانه، سرو کار دارد. این یک به بالا رفتن عرق ریزانه و نفس گیر از یک کوره راه باریک و پر پرتگاه کوهستانی فکرمیپردازد و آن یک، به پرواز از فراز دشواریها به اوج ها و قله ها می اندیشد! صرفنظر از اینکه این دو گونه سیاست ورزی در اهداف و راهکارهای خود درست یا غلط باشند، بیانگر دو رویکرد به سیاست هستند. در صنایع فضائی و هواپیمائی تمامی عملیات مهندسی از سوخت تا مواد و هدایتگرها و شونده ها، تبعاً در چهار چوب میدان ثقلی زمین که روزی، در قریب سیصد سال پیش، اسحاق نیوتن آنرا کشف کرد رخ میدهد ولی دانستن تئوری نیوتنی جاذبه مکانیکی کمکی عملی به فشفشه هوا کردن هم نمیکند تا چه رسد به موشک هواکردن.

بچه ائی که یک بادبادک هوا میکند ناآگاهانه در میدان تئوری جاذبه ثقلی و رعایت ناآگاهانه قوانین آن عمل میکند و با روشی تجربی ( امپریک ) ذره ذره با آزمون و خطا، به دقت عمل خود می افزاید. او با رعایت عملی پارمتر ها و بُردارهای چند گانه ی ـ وزن بادبادک ، شتاب باد، فرم ژئومتریک و یا آیرودینامیک بادبادک و نوع نخ، طول نخ بادبادک و ضخامت آن ـ ، بادبادک خود را هوا میکند ! ولی این روش، روشی تجربی و یا به معنای فلسفی خود امپریک است. متدی که بنیان دانش مهندسی بوده و هست و خواهد.

امروز در درون جبهه اپوزیسیون غیر قانونی و بخشی از نیمه اپوزیسیون نیمه قانونی، متأسفانه بسیاری پس ازده ها سال تجربه خود و چند چندان تجربه متراکم سیاسی تاریخی خودمان و جنبش های سیاسی ملل دیگر، در فضای انتلکتوآلیسم سیاسی همچنان زمین گیر مانده اند، به سیاق گذشته، به تکرار طوطی وار کلیات و یا آن اهداف کلیی مشغولند که اغلب در صحت آنها تردیدی هم نیست ولی کمکی به بادبادک و یا فشفشه هوا کردن سیاسی هم نمیکند تا چه رسد به هواپیما هوا کردن. رفتار سیاسی مردم که موضوع راهبردها و راهکار های استراتژیک و تاکتیکی سیاست ورزی پراگماتیک است با سیاست ورزی آرمانی و نظری بسی متفاوت است. در این گونه سیاست ورزی، مردم همچون موجوداتی غیر آرمانی که نه به خوب و بد اهداف از منظر کلیت تاریخیشان و یا بار ارزشی ایدئولوژیکشان، بلکه از منظر منافع ملموسشان و در درجه اول منافع معیشتی اشان برای خود، به سیاست و سیاست گذاران و سیاست ورزان مینگرند.

بر این مبنا و پیش گفته، « سیاست»، امروز، در آستانه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری میهنمان میرود تا از کبریای ایدئو لوژیک سه دهه گذشته و هپروتیسم چپ اندیشی پیش از آن، به زمین خاکی فرو نشیند و این خود آغازی بر یک پایان است.

پخش سیب زمینی توسط آقای احمدی نژاد بین مردم، دمیدن به شیپور اعلام ورود به این دوره جدید از سیاست و خدا حافظی به سه دهه آرمان گرائی و هپروتیسم سیاسی در میهن ماست و به این اعتبار یک رویداد بزرگ دوران ساز! و این چرخش را تاریخ ما به نام آقای احمدی نژاد و با کُدِ گونیها ی سیب زمینی در خود ثبت خواهد کرد!

اگر این درست است که این، « نیروهای مدرن» هستند ـ ونه جریان های دیگرـ که نهائی ترین و کاملترین نسخه نجات مملکت را در دست دارند، بهتر است این نیروهای مدرن بجای از گود فاصله گرفتن، به میدان بیایند و به طرح مسائل واقعی مردم و جامعه از آن زاویه ائی بپردازند که اولاً مردم را به صحنه بیاورند و در ثانی آن راهکار هائی را اتخاذ کنند و بطور تاکتیکی برگزینند که، آبستن آن اهداف کلان مورد نظر جامعه روشنفکری هم باشد، که اهداف نهائی را دست یافتنی میکنند. بدون کشیدن زحمت طی کردن این تک پله ها، از یک دیوار دومتری هم بالا نمیتوان رفت تا چه رسد به آسمان پیشرفت و دموکراسی. این متُد سیاست ورزی، یعنی سیاست ورزی مدرن. یعنی یافتن آن اهداف مرحله ائیی که پله هائی کم ارتفاع ولی طی شدنی، در جهت صعود جامعه، به سوی آینده ای هستند که نقطه ایستش را کسی نمیداند. در پائین ایستادن و با خیال پرواز زیستن را، شباهتی با سیاست ورزی مدرن نیست.

پس از سه دهه، به یمن شعار های آقای احمدی نژاد دایر بر آوردن نفت سر سفره مردم، وعده های پی در پی و بذل و بخشش های مالی و مادی ایشان، مردم دیگر نه به فکر پاداش اخروی و یا حتی دست یابی به افتخارات هسته ائی بلکه به فکر گرفتن حقشان در همین و همین زمین خاکی افتاده اند و روز بروز بر تعداد ده ها میلیونی مردمی که به جای وعده های اخروی و افتخارت دشمن کور کن جهانی؛ نان ، آب ، کار و امنیت میخواهند، افزوده میشود و درست از این منظر است که تاریخ میهن ما سپاسگزار آقای احمدی نژاد خواهد بود و بی شک نامشان ثبت در تاریخ! سپاسگزار کسی که با عَلَم کردن جمکران و هاله نور و ارتباطات مرموز غیبی به عرصه سیاسی آمد ولی سیاست را از مضمون و گفتمان جمکرانی سه دهه دوران انقلاب به سطح گونی های معتبر سیب زمینی که علیرغم پیش پا افتادگیشان در لیست غذائی خلق الله، با نیاز واقعی آنها خوانائی دارد، ارتقا داد و نه تنزل!

تاریخ از آقای احمدی نژاد بعنوان گذارنده نقطه پایان بر عصر انقلاب نام خواهد برد، کاری که انتلکتوآلیسم پر مدعای سیاسی نتوانست انجام دهدو و اینهم از آن شوخی هایی جدی تاریخ با مردم ما بود.

گونیهای سیب زمینی و وعده های 60 هزار تومانی آقای احمدی نژاد امروز مردم را به فکر منافع مادیشان انداخته است، منافعی که بدون تأمین آنها خبری از ایمان آخرت گرایانه نمیتواند در میان باشد و بمصداق : شکم گرسنه ایمان ندارد.

ولی از بد روزگار برای قهرمان دنیوی کردن گفتمان عصر انقلاب یا گفتمان زندگی واقعی، این، آقای احمدی نژاد نیست که در پیشاپیش این رویکرد سیاسی جدید در ایران اسلامی امان قراردارد بلکه، پرچم مطالبات مردم بدست مهدی کروبی و میر حسین موسوی و ژنرال اسلامی محسن رضائی افتاده است زیرا ایشان نه تنها شعارهای واقع بینانه تر و مردمی تری را، میدهند بلکه برای تحقق آن شعارها درک و آمادگی بیشتر داشته و تا آنجا که به کروبی مربوط میشود،زنان و مردنی را در اطراف خود گرد آورده است که اولاً: دور از نگاه سیاست افزاری و یا حکومت طلبی ِصرف، به اهداف و مطالبات مطروحه باور دارند و بسیاریی از آنان برای آن اهداف و مطالبات هزینه سنگین نیز داده اند و در ثانی: برای تحقق آن مطالبات راه کارهای عملی تری دارند.

اما امروز که نیرویهای محافظه کار اقتدار گرا ـ در اثر شرکت بخش وسیعی از تحریمگران دیروز، خود را با خطر بیرون آمدن کس دیگری از صندوق های رأی جز آنکه آنان میخواهند روبرو میبینند، دیگر فیلتر نظارت استصوابی گره گشا نیست، بلکه ضرورت حق تقلب استصوابی به یک امر حیاتی برای آنان تبدیل گردیده است و میرود تا به «گره گاه و گلو گاه» استراتزیک رویاروی مردم با اقتدار گرایان تبدیل شود. شرکت میلونها نفر از نیروهائی که تا دیروز در این انتخابات ها شرکت نمیکردند و یا، این آقایان را آسوده خیال میگذاشتند تا، هم کاندیدای خود را از جعبه های رأی بیرون بیاوردند و هم د رانظار جهانیان، ژست دموکراتیک به خود بگیرند، این آقایان را غافلگیر کرده است و لذا، حق تقلب علنی در نتیجه آراء را به یک ضرورت حیاتی مماتی برای آنان تبدیل نموده است!

درگیری جبهه انتخاباتی اصلاح طلبان و ارگانهای اقتدار و فرامردمی، روی کمیته صیانت از آراء میرود تا به موضوعی با اهمیت سرنوشت ساز در انتخابات پیش رو تبدیل شود. شورای نگهبان از هم اکنون تنها برگ خود را در این زمینه رو کرده است و آن نه! گفتن به چنین کمیته ائی است وجبهه اصلاح طلبان نیز با استناد به گفته های امام و تفسیر آن گفته ها گامهای اولیه را برای تشکیل چنین کمیته ائی برداشته است. نه اقتدارگرایان و ارگان های مافوق مردمی میتوانند در این امر حیاتی به امتناع از تقلب در فرایند رأی گیری تن دهند و نه اصلاح طلبان حاضرند حق تقلب در این فرایند را برای اقتدار گرایان به رسمیت بشناسند. در اینجاست که موازین حقوقی و قانون اساسیی خود نظام به کنار گذاشته شده و تعابیر خود خواسته از گفته های امام جای قانون اساسی و سازو کار های آنرا میگیرد و از اینرو، این رفتار حکومت به معنی تعلیق قانون اساسی خود نظام به دست نگهبانان و مدعیان دو آتشه آن است. اگر این توضحیات قابل درک و مقرون به واقعیت نباشد حساسیت کسانی مثل آقای جنتی دربرابر تشکیل کمیته صیانت از آراء که میتواند فقط اعتبار بخش سلامت انتخاباتی بوده و ساکت کننده آنهائی که انتخابات های ایران را قلابی و مخدوش قلمداد میکنند قابل درک نیست! شورای نگهبان و اقای جنتی ، در صورت نداشتن ریگ که هیچ سنگ قلوه ائی به کفش خود باید از این ابتکار با آغوش باز استفاده میکردند.

هرچند آقای خامنه ای بعنوان عمود اصلی نظام، فقط اشاره هائی دایر بر مخالفت با تشکیل چنین کمیته های سئوال بر انگیزی داشته اند ولی هنوز نظر قاطع و نهائی خود را در این زمینه ابراز نداشته اند.

آنروز که ایشان با قطعیت در برابر این خواست جبهه اصلاحات و مردم بایستند، شمارش معکوس رویاروئی نهائی یا نیمه نهائی نظام با توده های وسیع مردم و وسیعترین بخش نخبگان برخوردار از اعتبار سیاسی ، آغاز میگردد. اگر به فرض محال ایشان بر قانونیت چنین کمیته ائی صحه بگذارند، نظام خود را در مخمصه مرگ قرار داده و تن به فرو ریزی محکم ترین ضلع حقوقی برج وباروی قدرت خود یعنی شورا نگهبان، داده است. این دیگر این یا آن مواد قانون اساسی نیست که به پرسش نهاده میشود بلکه دو گونه قراعت کاملاً متضاد از روح حاکم بر قانون اساسی جمهوری اسلامی است که در اندیشه های راهبردی آیت الله خمینی به مسئله انتخابات و رأی مردم ملحوظ بوده و امروزه به تبعیت از رقابت سیاسی مورد قراعت های متفاوت قرار میگیرد. اینجا روح دینی نظام است که از این و یا آن جناح در نبرد مرگ و زندگیشان دفاع کرده و جانبدارانه به میدان می آید.

آن سیاست ورزی که مضمونیت انتخابات اخیر را درک نکند و نتجتاً اهمیت درگیری روی کمیته صیانت از آراء را درک نکند و تکرار گونه بگوید: ـ این انتخابات نیست و انتصابات است ـ و با این ساده کردن مسئله از آن بگذرد؛ آن انتلکتوآلیسم سیاسی که بدون توجه به توان نزدیک به صفر خود در سازماندهی نبردی از روبرو با حکومت، از لزوم رفتن رژیم در کلیتش سخن براند و بر طبل تحریم کوبد، وعده سر خرمنِ رفتن حکومت را داده و به امید آن دل خوش کند، جز انحلال طلبی راست و یا چپ ( به بیان لنین در بیماری کودکی) چیز دیگری نیست.

امروز عرصه پیکاربرای دموکراسی به صحنه داخلی این انتخابات کشیده شده است و نه درحاشیه دور دست آن و در دیار خوش نشینان سیاسی.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید