رفتن به محتوای اصلی

جنگی اسیمیتریک* علیه مردم

جنگی اسیمیتریک* علیه مردم

  در کتابخانه شهرما مثل همه شهرهای دیگر سوئد قسمتی از کتابخانه به بازی شطرنج با میز و مهره های مناسب اختصاص یافته است. شطرنج دوستان میروند آنجا و بدون اینکه همدیگر را بشناسند یکدیگر را به بازی دعوت میکنند. دوستی دارم که گاهی برای بازی به کتابخانه میرفت تا شطرنج بازی کند. روزی تعریف کرد که در کتابخانه کسی از او برای بازی دعوت و او هم پذیرفته که یک یا دو دوربازی کنند. طرفِ دعوت کننده، در یکی ازحرکتها، اسب خود را درست حرکت نمیدهد و این دوستِ من که آدم بسیار ملایمی هم هست میگوید؛« دوست عزیز! این اسب را که اینجوری حرکت دادی اشتباه است». طرف از خشم برافروخته شده ، مشت گره کرده خود را بلند میکند ودر روی دوست من داد میزند:« مادر ج... من قانون بازی را تعین میکنم نه تو!». حق دارید اگر باور نکنید ولی حقیقت است.

قریب 7 ماه پیش بازی انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم برای نخستین بار دراین حکومت بطور رقابتی آغاز شد. ولی حکومت که فکر نمیکرد اکثریت شهروندان در یک حرکت نامترقبه با شرکت در انتخابات از حق رأی خود علیه کاندیدای نظام استفاده کنند غافلگیر شد و با رقبای کاندیدای مورد نظر خود، آن کرد که آن شطرنج باز با دوست من! پاسخی که مردم به نظام دادند اعتراض مسالمت آمیز خیابانی بود و باز رژیم با همان روش خود خواسته، به این اعتراضات غیر قابل پیش بینی مردم پاسخ داد. مردم راه مبارزه مسالمت آمیز سیاسی از طریق مشارکت اعتراضی در روزها و مناسبت هائی که خود نظام هم، بر آنها برای بیعت گیری مکررِخود از مردم در تأئید مشروعیت خود نیازداشت، را برگزیدند. شرکت در این گونه اجتماعات و راهپیماعی ها در حقیقت ادامه شرکت در انتخابات بود.

رژیم با آرایش جنگی و مقررات جنگی با این اعتراضات خیابانی روبرو شد. بدین سان پیکاری «اسیمیتریک» یعنی با دو مُتد کاملاً متفاوت از طرف مردم و رژیم آغاز شد که پایان آنرا با جمله معروف هاملت« مسئله این است؛ بودن و یا نبودن !» میتوان بیان کرد. انتخابات دوره دهم نقاب دروغین جمهوریت را از چهره نظام برداشت و اعتراضات روزها و مناسبت های مذهبی نقاب اسلامیت دروغین آنرا.

رژیم طی سی سال انتخابات برگزار کرده بود و نیروهای متوسط جامعه با تحریم خود فرصت به رژیم داده بودند تا با ارائه آماری قابل قبول از مشارکت کنندگان و رقابت صوری بین کاندیداهای خود به ناجمهوریت خود مشروعیت جمهوری بدهد. رژیم بمناسبت های مختلف روزهای نمادین انقلاب را برگزار میکرد بدون نگرانی از قاطی شدن میلیونها عنصر ناباب و نامحرم در این گونه مراسم .

مشارکت وسیع مردم در انتخابات این دوره ریاست برای همیشه به نمایش انتخاباتی رژیم پایان داد. مراسم نماز جمعه، پس از آخرین نماز جمعه رفسنجانیکه با شرکت میلیونی مردم تهران برگزار شد، در این مراسم به حذف هاشمی رفسنجانی از امامت نماز جمعه منجر و، محراب نماز جمعه از آن پس به میدان عربده کشی کسانی مثل علم الهدا و احمد خاتمی تبدیل شده و مطمئناً میرود تا آخرین ذره مایه ارج و قداست دینی خود را از دست بدهد و بسوی تعطیلی کامل پیش رود. مراسم سالمرگ آقای خمینی نیز برگزار نشد زیرا ترس مشارکت مردم وجود داشت و بر مراسم 16 آذر و پس از آن عاشورا و تاسوعا نیز آن رفت که دیدیم و شنیدیم. فرو ریزی و ابطال هر یک از این روزه فرریزی اعتبارمردمی و مشرعیت دینی، سیاسی و اخلاقی رژیم است.

سالگرد انقلاب در راه است و ترس بر رژیم غلبه کرده است و این ترس را از ورای همه رفتار ارگانهای آن به عیان میتوان مشاهده کرد.

عربده کشان نماز جمعه، قداره کشانِ مجلس نشینی که تا سطح هرزگان سیاسی تنزل یافته و یا هرزگی پنهان خود را اینک آشکار میکنند در کنسرتی از بالا هما هنگ شده فریاد اعدام! اعدام! سر میدهند و فقط ساده لوحان سیاسی خصوصیت این دور جدید از جنگ روانی رژیم علیه جنبش سبز را درک نکرده و برخی نیز نادانسته در این رعب آفرینی با ارکستر وحشتی آفرینی مراکز هدایت جنگ روانی رژیم هم آواز میشوند.

مردم با شرکت درانتخابات به شکل مدنی پا بعرصه مبارزه سیاسی گذاردند و با شرکت در مناسبت ها سیاسی و مذهبی به مبارزه مسالمت آمیز خود ادامه دادند و رژیم این مبارزه را، با رویکردی اسیمیتریک، با کاربست مقررات زمان جنگ پاسخ داد و امروزه جوخه های آتش و چوبه های دار را از گوشه و کنار از زبان اعلم الهدا ها عربده میکشد یا بصورت ناصحانی که نگران افراط و تفریطند از مجاری دیگری موعظه تسلیم سر میدهد.

پاسخ ساده اینست که شوربختانه، این رژیم بدون تحمیل قربانی به مردم در برابر آنان عقب نخواهد نشست. هراساندن مردم و عقب نشینی جنبش در برابر رژیم، نه تنها به این بربریت حکومت پایان نخواهد داد بلکه با به شکست کشاندن این جنبش، چنان نسق مرگی از فعالین آن خواهد گرفت که تعداد قربانیان آنرا صد ها بار و هزینه ادامه حکومت را برای میهنمان نیز هزاران بار افزایش خواهد داد.

رژیم در این جنگ اسیمیتریک بر علیه مردم به شیوه سرکوبگرانه خود متکی است و جنبش مدنی مردم نیز به شیوه خود یعنی فرسودن هرچه بیشتر سیاسی، اجتماعی و حیثیتی رژیم. آنچه در فرجام این پیکار بُرد و باختِ بودن یا نبودن را تعین خواهد کرد، نه میزان نیروی نظامی و تعداد چماقدار، بلکه جهت گیری مردم، در درجه نخست اقشار فرهیخته و مرجع جامعه، اقشار متوسط و تحصیل کرده و زحمتکشان حرفه ائی هستند. رژیم در همان روز انتخابات، این دور از مبارزه را بطور قطعی باخت و توسل بیش از پیش او به نیروی سرکوب و تحمیل مقررات جنگی به جامعه نیز از این باخت سرنوشت سوز آن ناشی میشود.

امروزه رژیم میکوشد با جنگ روانی آنچه را که طی این مدت در صحنه سیاسی باخته است بدست آورد. تهدید به بر پا کردن چوبه های دار برای خرد و کلان جنبش سبز آخرین تخته پاره ای ایست که رژیم بدان توسل جسته است. و پاسخی که موسوی در بیانه 17 خود به رژیم دا در واقع حرف مردم بود هنگامی که گفت: من نیز برای شهادت حاضرم و خون من از خون سایر شهدای این جنبش رنگین تر نیست. این سخنان بیان اراده ملت بود که از دهان رهبر سیاسی این جنبش بازتاب میشد.

اینک رژیم دو گرینه را در برابرخود، در برخورد با جنبش سبز دارد. گزینه نخست تلاش برای جداکردن موسوی و کروبی از جنبش و حصول نوعی مصالحه با آنان برمحور بیانیه ی 17 موسوی است. طی این گزینه، موسوی از به اصطلاح معاندین نظام برائت می جوید و در عوض به نوعی تقسیم قدرت در چهار چوب همین منظومه قدرت راضی میشود.

مبنای این نتیجه گیری و گمانه زنی من نامه ی محسن رضائی به رهبر است و پس از آن، اطلاعیه دفتر او تحت عنوان : فتح نامه و..و . . طبق این گزینه و برمبنای تز تبدیل تهدید به فرصت که نکته ی تازه ائی هم در راهبردهای نظامی ـ امینتی نیست، جدا کردن موسوی و بخش عمده اصلاح طلبان از جنبش و از بخش تحول طلب آن تعقیب میشود. هدف این رویکرد تقسیم جنبش و مأیوس کردن بخشی و قلع و قمع بخش دیگر آنست. با کاربست این گزینه امکان تقسیم و تجزیه و نهایتاً خفه کردن جنبش مهیا میشود. طبق این گزینه، موسوی پس از جدائی از جنبش مردمی و پیوستن مجدد به حاکمیت فعلی، بخشی از این جنبش تازه نفس را به ذخیره مصرفی رژیم تبدیل میکند و خود در این فاصله بخاطر سازش کاریش به مهره ائی بی خطر چون خاتمی تبدیل میشود.

با این رویکرد رژیم با هزینه بسیار کم و شاید در سخت ترین حالت با زندان کردن یا اعدام تعدادی معدود از عناصر فاقد حمایت سیاسی و مردمی وسیع مثل سلطنت طلبان، مجاهدین و چپ های کمونیست، سر و ته قضیه را بهم می آورد و جنبش خفه شده سبز نیز دیگر شانسی برای برخاستن نخواهد یافت.

و اما گزینه دوم: طبق این گزینه، رژیم از مصالحه با سران جنبش سبز ناامید شده و تمام انرژی خود را روی ارعاب و سرکوب متمرکز میکند. در این زمینه و در اتخاذ این رویکرد، بی شک رژیم قربانیان خود را از هم اکنون برگزیده است. رژیم قادر نیست تعداد زیادی از دستگیر شدگان را اعدام کند. زیرا نه از عکس العمل مردم آگاه است و نه از عکس العمل جهانیان مضافاً اینکه اعدام تعدادی معدود ممکنست یک ترس آنی بیافریند ولی در عوض به بیزاری و انزجار بیشتر مردم و شکاف بیشتر دردرون خود رژیم و حتی خانواده های خود آنان دامن میزند. و در عوض جنبش سبز با قدرتی دو چندان ازنو برخواهد خواست، زیرا مردم میهن ما با این زهر چشم گرفتنها کاملاً آشناهستند و در شرایط فعلی هم هر اعدامی سیاسی با هر مرامی سبز محسوب میشود زیرا یکی از اهداف سترگ جنبش سبز تبدیل ایران به خانه مشاع همه ایرانیان است.

رژیم این دوگزینه را موازیاً تعقیب میکند مرعوب کردن از یکسو و دعوت به تسلیم تحت تأثیر این ترس آفربنی از سوی دیگر.

واما نکته بسیار مهم سیاسی و حقوقی این است که اعدامِ چند نفر به اتهام ضدیت با نظام و مذهب و.. با کشتن مردم طی تظاهرات های خیابانی این تفاوت بنیادین را دارد که در کشتار خیابانی این، ماشین بحرکت درآمده نظامی و انتظامی است که مردم را میکُشد و لذا راه برای فرار قانونی و یا شبه قانونی باز مانده و شخص بخصوصی از دستگاه به عنوان« قاتل» معرفی نمیشودولی چنانچه رژیم جرئت کند و بخاطر اعتراضات خیابانی این چند روزه کسی را اعدام کند بطور مشخص سید علی خامنه ای مسئول قتل فرد اعدامی است و قاتل! نه کسی دیگر وآنهم اعدام، فقط بخاطر زهرچشم گیریی از مردم و نه دلیل محکمه پسند دیگری حتی در چهار چوب همین نظام. اعدام کردن بخاطر زهر چشم گرفتن، جنایت و قتل مستقیم و بی توجیهی است که بسادگی بخشوده نمیشود و شامل تخفیف هم نمیگردد.

بهر حال جنجال اعدام کن! اعدام کن! عوامل رژیم، بخشی از یک جنگ روانی هماهنگ شده از بالا است که به جائی نخواهد رسید. با توجه به اینکه، این طرفند موفق نخواهد شد از شرکت چشمگیر مردم در نمایش قدرت جنبش سبز در روز نمادین 22 بهمنِ پیش رو جلو گیری کند، رژیم در حالت سراسیمگی بسر میبرد و اگر شانسی هم برای نجات دادن قربانیان احتمالی اش وجود داشته باشد نه در عقب نشینی بلکه در پیشروی جنبش سبز است و تفهیم این نکته به رژیم که: اعدام زهر چشم گیرانه تعدای از جوانان این مملکت با هر اتهامی و انگی که میخواهد باشد نه تنها مردم را مرعوب نمیکند بلکه بر خشم آنان بنزین پاشیده و راه نجات خود رژیم را می بندد. این گونه نسق گیری نتیجه ائی بیشتر از نمایشات چندش آور تلویزیونی نخواهد داشت.

جنبش مردمی سبز با بسیج هرچه بیشتر برای سبز تر کردن هرچه بیشتر روز 22 بهمن میتواند رژیم و اعدام طلبان و خون تشنگانِ آنرا وادارد در این زمینه چند بار بیاندیشند و از وسوسه ترساندن مردم با این متدهای غیر انسانی اجتناب کنند که هزینه آن دامن خودشان را خواهد گرفت.

در ارتباط با مفروضات پیش گفته، نگارنده بهیچ روی اعتقاد ندارد که موسوی و کروبی تن به مصالحه ائی میدهند که رژیم و آقایانی نظیر دکتر سپاهی محسن رضائی سرگرم مهندسی آن هستند.

ذیلاً محض اطلاع بیشتر نامه رضائی و فتح نامه... صادره از طرف دفتر وی و چند نظریه دیگر در آن سایت را ذیلاً کپی میشود.

نگارنده بسهم خود، چون یک ایرانی بایک مصالحه ملی، که راه گربز را تا حدودی برای نظام باز بگذارد و از تقابل پر هزینه مانع شود هیچ مخالفتی نداشته و برعکس از آن طرفداری میکنم. و چنین رهیافتی برای مصالحه را آقای علی مطهری از جناح اصول گرا قبلاً ارائه کرده است که با کمی تغیر در بندهای یک و دوم آن میتوان از آن بعنوان یک طرح مصالحه ملی نام برد. ولی مانورهای صد تا یک غاز، تو خالی و نخ نما شده، با هدف خلع سلاح و مرعوب سازی طرف جنبش سبز فاقد اصالت اخلاقی وخیر خواهی سیاسی بوده و با اساسِ جنبش سبز در تناقض بنیادی است.

سخن آخراینکه؛ مردم ما در دام دیس اینفرماسیون( گمراه سازی خبری و جو سازی روانی) رژیم نمی افتند و نباید بیفتند. در این دام افتادن همان و باختن همان.

* اصطلاح «جنگ اسیمیتریک» را از مقاله یک پروفسور جنگ روانی در یکی از دانشگاه های امریکا گرفته ام که نامبرده با تحلیل جنگِ یک ماهه حزب الله و اسرائیل استدلال کرده بود که اسرائیل و حزب الله از دو شیوه کاملاً متفاوت رزمی، در درجه اول دررعایت و عدم رعایت وضع مردم غیر نظامی و اخلاق مرسوم جنگی و کنوانسیون های ژنو و.. استفاده میکنند. به این دلیل برای اسرائیل شکست دادن دشمنی که هیچ یک از موازین انسانی و مقرارات جنگی و اخلاقیات مرسوم آنرا رعایت نمیکند آسان نیست..

 .................................................................

. اطلاعیه دفتر دکتر محسن رضایی

فتح دیگری در پیش است، به دریای ولایت و ملت بپیوندید

نامه در شرایط یک پیروزی از زبان یکی از پیروان رهبر که از صحنه آن فتح آمده بود و تقاضای فتح بالاتری را از رهبری خواسته، نوشته شده است. جدا کردن صف معترضین از اغتشاشگرايان و پیوستن آنها به سایر اقشار جامعه و نظام، فتح دوم است. با این کار سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلي تحقق می‌یابد. اگر ايشان از عقب نشيني يكي از نامزدهاي انتخابات دهم از مباحث انتخاباتي براي جذب معترضين استفاده كرده است اين نهايت درايت ايشان را مي رساند نه آنكه خواسته باشد در رابطه با آن فرد براي نظام تعيين تكليف كند.

دفتر دكتر محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام اطلاعیه‌اي را منتشر كرد. به گزارش پايگاه اطلاع رساني دكتر محسن رضايي، متن اين اطلاعيه به اين شرح است:

 بسمه تعالی

 فتح دیگری در پیش است به دریای ولایت و ملت بپیوندید

 با سپاس از همه عزیزانی که از زوایای گوناگون نامه تبریک دکتر محسن رضایی را به محضر رهبر انقلاب اسلامی و تشکر از حضور با شکوه مردم ولایت‌مدار را در راهپیمایی نهم دی‌ماه را مورد توجه قرار دادند، برای تنویر افکار عمومی و پاسخ به برداشت‌های نادرست از نامه، توضیحات زیر را تقدیم می‌کنیم:

 مدت‌هاست که آقای دکتر رضایی به دلیل اطلاع از مقاصد جدید دشمنان ملت ایران، ضمن آنکه مقامات عالي كشور را در جریان آن مقاصد گذاشته بود، خود درصدد برآمده بود که از حوادث داخلی با کمک فعالان و جناح‌هاي سیاسی و نخبگان كشور فرصتی بسازد که ضمن آن‌که خواب دشمنان را باطل سازد، سکوی پرشی برای ملت ایرن بسازد. آخرین اقدام ایشان قبل از نامه به مقام معظم رهبری، در حادثه پاره شدن عکس امام بود که از همه فعالان و جناح‌های سیاسی تقاضا کردند که با شرکت در نماز جمعه، ضمن لبیک گفتن به رهبری انسجام و وحدت خود را نشان دهند تا دشمن علائم غلطی از ایران نگیرد و فکر نکند که ما ضعیف شده‌ایم.

 حتی به صراحت به آقایان موسوی و کروبی گفتند که فرصت را از دست ندهید. هر چند یکی از این آقایان به شوخی پیامی دادند که فلانی می‌گوید بیاییم در نماز جمعه بگوییم غلط کردیم و لذا آقای رضایی ضمن گله به آنها، از هر دو ناامید شده بود.

 با وجود آنكه تلاش‌هاي ايشان با محوريت رهبري، قانون و اخلاق در حوادث پس از انتخابات بسيار موثر بود، ولي ايشان قانع به آن نبود دغدغه‌های آقای رضایی به حدی رسیده بود که در اطلاعیه‌ای که برای راهپیمایی روز چهارشنبه صادر کردند، نگرانی خود را بر ملا ساختند. ایشان ضمن محکوم کردن حوادث روز عاشورای تهران، گفتند از محضر حضرت ابا عبدالله و ملت ایران و رهبر انقلاب عذر می‌خواهم که اولین بار است که کشور در یک وضعیت نامطلوبی است؛ ولی من و دوستانم بیشتر از آنچه که تاکنون عمل کرده‌ایم، به دلیل محدودیت در اختیارات و اجرا، نمی‌توانیم انجام دهیم و این هم در پاسخ به درخواست‌های صدها نفری بود که در ماه‌های اخیر از ایشان کتبی و شفاهی می‌خواستند که برای کنترل اوضاع کاری بکند.

 در روز چهارشنبه که ایشان شخصا حضور میلیونی مردم و مشارکت بسیاری از گروه‌های مردمی و سیاسی و حتی برخی از معارضین را دیده و شنیده بود، به فكرش رسيد که این حماسه همان گم شده اوست؛ لذا از دغدغه اينكه این فرصت را افراط‌گرایان و دشمنان ملت ایران از بین ببرند و بنابر دلایل دیگری که نیاز به ذکر آن نیست، تصمیم گرفت که ضمن تبریک این پیروزی به رهبر انقلاب اسلامی و تشکر از مردم، از کلیه فعالان و جناح‌های سیاسی بخواهند که به ملت ایران و رهبر انقلاب بپیوندد و از مردم تشکر کنند و به صورت دسته جمعی به یک اقدام نمادین روی آورند و از معظم له هم تقاضای رهنمودی کردند که از دل حماسه روز چهارشنبه که وحدت و برادری و غیرت را به نمایش گذاشته بود که همان فرهنگ عاشوراست فرصتی برای شروع یک تحرک جدید ایجاد شود.

 البته این نوع تقاضاها در زمان امام راحل هم وجود داشته بود؛ از جمله آن تقاضا برای تبدیل کردن جمعه آخر ماه مبارک رمضان به نام روز قدس. حتی آقای رضایی به ما گفت که عنوانی مثل روز وحدت داخلی و یا برادری و یا وفا و یا ابوالفضل و یا عنوان دیگری به او پیشنهاد کنیم که خدمت معظم له تقدیم کند، که به دلیل فرصت کم و برخی ملاحظات دیگر، از آن پرهیز کرد.

 بنابراین، تحلیل‌ها و ظن و گمان‌های چند روز اخیر که درباره نامه آقای رضایی مطرح شده، صحت ندارد و لازم است نکاتی را عرض کنیم:

 1- مطالعه دقیق واژه‌ها و عبارات محتوای نامه بسیاری از ابهامات و انتقادات غیر مرتبط با نامه را برطرف می‌کند. برداشت‌های خاص، گزینشی و غیر واقعی مثل «تطهیر برخی از فتنه گران»، «عدم رسیدگی به جرايم آنان» و «تعیین تکلیف برای مقام معظم رهبری» به هیچ وجه با نامه آقای رضایی همخوانی ندارد. حتی ادبیات نامه که بیانگر سربازی ایشان است، نیز با برداشت‌های فوق همخوانی ندارد.

2- نامه در شرایط یک پیروزی از زبان یکی از پیروان رهبر که از صحنه آن فتح آمده بود و تقاضای فتح بالاتری را از رهبری خواسته، نوشته شده است. جدا کردن صف معترضین از اغتشاشگرايان و پیوستن آنها به سایر اقشار جامعه و نظام، فتح دوم است. با این کار سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلي تحقق می‌یابد. اگر ايشان از عقب نشيني يكي از نامزدهاي انتخابات دهم از مباحث انتخاباتي براي جذب معترضين استفاده كرده است، اين نهايت درايت ايشان را مي‌رساند، نه آنكه خواسته باشد در رابطه با آن فرد براي نظام تعيين تكليف كند. نظام وظيفه خود را مي‌داند كه چه بكند.

انتظار نبود که عده‌ای از دوستان بدون تحقیق و با سوء ظن، مسائلی را به آقای رضایی نسبت دهند که واقعیت نداشته است؛ چرا که بيشتر آنها می‌دانند که ایشان سرباز ولایت بوده و خواهد بود به بهانه موضع‌گیری‌ها علیه نامه رضایی به رهبر انقلاب؛

فریادها علیه نامه‌ای که فهمیده نشد!

پرسش دیگر این است که از کی تاکنون درخواست ارایه رهنمون از رهبری تعیین تکلیف برای ایشان است؟ مگر رهبر انقلاب بارها بر این نکته تأکید نداشته‌اند که نخبگان و خواص جامعه به جای سکوت و انفعال باید در شرایط حساس به راهکارهایی برای بهبود امور بیندیشند، از نظر این آقایان آیا درخواست رهنمون خود، گامی در مسیر گشایش بن بست‌های سیاسی نیست؟

«تابناک»ـ پس از گذشت دو روز از صدور بیانیه میر حسین موسوی درباره رخدادهای اخیر و همچنین نامه تبریک دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام به رهبر انقلاب درباره حضور پرشور مردم در دفاع از نظام و ولایت، سوءتفاهمات و البته غرضی ورزی‌هایی صورت گرفته که دارای نکات جالب و درخور توجهی است.

 هرچند می‌توان گفت، نامه دبیر مجمع تشخصیص مصلحت نظام که البته به یقین از سر خیر خواهی نوشته شده است، می‌توانست حاوی نیک و بد سخن میر حسین به شکل همراه نیز باشد، اما با این وجود واکنش‌های انجام گرفته به نامه محسن رضایی به رهبر انقلاب اسلامی، آنقدر تند و افراطی بود که امیدهای گشایش روزنه‌های هر چند کوچک برای عقلایی کردن فضای سیاسی ایران را کمرنگ‌تر از پیش نمود.

 واکنش‌هایی که از قضای روزگار هم راستا با ضد انقلاب خارج نشین صورت گرفت و این از بازی روزگار است که عده‌ای به اصطلاح ولایتمدار در درون ایران همان حرفی را می‌زنند که مخالف خارج نشین می‌خواهد و آن اینکه آشوب‌ها ادامه یابد و این بازی باخت ـ باخت را پایانی نباشد تا از یک سو افراطیون داخلی در پروژه حذف همه به جز خود و از سوی دیگر ضد انقلاب خارج نشین در پروژه نابودی نظام مانعی بر سر راه خود نبینند.

 قابل توجه اینکه اتفاقا افراطی‌ترین این واکنش‌ها از سوی کسانی صورت می‌گیرد که داعیه ولایت مداری‌شان گوش فلک را پر کرده است و در عین حال همیشه بر خلاف نصایح و رهنمودهای رهبری حرکت می‌کنند، چرا که الگوی جذب حداکثری و دفع حداقلی مطرح شده توسط رهبر انقلاب را نادیده می‌گیرند. متهم کردن و منافق خواندن افراد را به خاطر داشتن اختلاف سلیقه با آنان، رها نمی‌کنند و هنوز جوهر کلام رهبری خشک نشده در حرم امام همه مخالفان را به باد دشنام و ناسزا می‌گیرند. درباره بیانات رهبر انقلاب «نومن ببعض و نکفر ببعض» هستند و آنچه از رهنمود‌های ایشان را در راستای منافع جناحی و گروهی خویش می‌بینند با بلندترین صدا فریاد می‌زنند و آنجا که مخالف منافع گروهی‌شان است، بیانات رهبری را کناری می‌نهند.

 از تحریک احساسات مردم باکی ندارند و آشکارا در تریبون رسمی که به صورت زنده از صدا و سیما هم پخش می‌شود، مخالفان خود را به رکیک‌ترین عناوین مورد خطاب قرار می‌دهند و مردم را دعوت به جنگ کرده و البته مدعی‌اند که پیرو خالص و مخلص رهبری هم هستند؛ رهبری که بر بصیرت و گره‌گشایی همواره تاکیدی تام و تمام داشته‌اند.

 اینان هر که را مخالف خود می‌بینند، وابسته به مرکز فرماندهی دشمن می‌کنند که کارشان راحت شود، فارغ از پاسخگویی در قبال مشکلات پدید آمده، عده‌ای از مردم را در قبال عده دیگر می‌شورانند که هر چه فضا افراطی تر و آشوب زده‌تر کم‌کاری و مسئولیت ناپذیری آنان مغفول‌تر و پنهان‌تر.

 خود را حق مطلق و در قامت پیروان و یاران حسین(ع) می‌دانند و مخالفشان را «عمر سعد» و «حرمله» می‌بینند و اگر نیک بنگری نعوذ بالله در مقام عصمت هم قضاوت کرده و تمام ساختار نظام از قوه اجرایی، قضایی و مقننه را دور زده و خود صدور حکم و اجرا را بر عهده می‌گیرند که می‌پندارند آنان عین انقلاب هستند و مخالفانشان یقینا ضد انقلاب. جالب آنکه در انقلاب، جنگ، حماسه و دفاع بی اندازه دستانشان تهی است و چاره‌شان چیست جز متهم کردن دیگران، شاید برگی و باری حاصل کنند از رنج دیگران برای خود. آنقدر بر طبل ادامه دادن این تعارضات می‌کوبند که هر که می‌بیند، یقینش می‌شود که در ادامه این آشوب‌ها لابد منفعتی است برای آنان که اگر مصلح بودند و ولایت‌پذیر که باید جمهوری اسلامی را بر منافع گروهی شان مقدم می‌داشتند که نمی‌دارند و چاره چیست جز ماندن و دعوت کردن به خیر و صلاح که جمهوری اسلامی، تنها بحث یک حکومت نیست که بحث اسلام است، همان اسلامی که اکنون گرفتار منافع گروهی شده است.

 به یکباره و همه با هم بی محابا به بیانیه و نامه‌ای می‌تازند که گویی هیچ حرف امیدبخش و مثبتی در آن نبوده و تام و تمام آن سیاهی است و تباهی!

 پرسش از برافروختگان از نامه رضایی این است که برادران مؤمن و معتقد به نظام و ولایت هیچ پیام مثبتی در نامه یادشده ندیدند؟ اینکه راهپیمایی روز چهارشنبه ملت در تقبیح حرمت‌شکنی عاشورا را نوعی بیعت دوباره با نظام و ولایت دانستهاند و این می‌تواند سر آغازی باشد برای بازگشت آرامش به کشور امر نکوهیده‌ای است؟

 آیا آقایان عزیزی که در هفت ماه گذشته و به شکلی هدفمند جامعه را به سمت افراطی گرایی سوق داده و ادبیاتی بر فضای سیاسی حاکم کرده‌اند که دشنام و بی انصافی از ملموس ترین ویژگی‌های آن است، دعوت به آرامش و نوید بازگشت آن به جامعه را امری نکوهیده می‌دانند که اینگونه از یک نامه بر افروخته‌اند؟

 برخی از منتقدان نامه رضایی به رهبر انقلاب می‌گویند، چرا نامه را علنی کرده و با انتشار آن به جامعه القا شده است که ایشان برای رهبری تعیین تکلیف کرده است! پاسخ به این عزیزان ـ که البته بسیاری آن را از سر دلسوزی موضوع را طرح کرده‌اند ـ این است که به نظر می‌رسد، ایشان یا از اساس متن نامه یادشده را نخوانده و یا چنان با پیش داوری و از سر غیظ خوانده‌اند که بسیاری از بخش‌های آن را ندیده‌اند.

در این نامه که صدر آن تبریک به رهبری برای حرکت عظیم ملی است، خطاب دیگر و اصلی آن به نخبگان و سیاسون جامعه است که از آنها خواسته شده از حرکت مردم درس گرفته و با حرکتی مشابه برای بازگرداندن آرامش در کنار هم جمع شوند و کسانی هم که اشتباهاتی داشته اند از این حرکت مردم عبرت گرفته و به دامان نظام بازگردند. یا اینکه تأکید شده است باید با بازگرداندن عقلانیت از افراط‌گرایی و فراگیر شدن آن جلوگیری کرد.

 پس مشخص می‌شود، این نامه با تاکید بر تبعیت از رهبری خطابش به جامعه و نخبگان آن است و یکی از دلایل اصلی عمومی کردن آن، همانا دعوت همگانی به سوی وحدت و همدلی است و البته در بخشی از آن با درخواست ارایه رهنمود از رهبر انقلاب، این پیام را در خود دارد که آقایان باید صبور بوده و منتظر موضع رهبری باشند و بی محابا التهاب‌آفرینی نکنند.

 پرسش دیگر این است که از کی تاکنون درخواست ارایه رهنمون از رهبری تعیین تکلیف برای ایشان است؟ مگر رهبر انقلاب، بارها بر این نکته تأکید نداشته‌اند که نخبگان و خواص جامعه به جای سکوت و انفعال باید در شرایط حساس به راهکارهایی برای بهبود امور بیندیشند؟ از نظر این آقایان آیا درخواست رهنمون خود گامی در راه گشایش بن‌بست‌های سیاسی نیست؟ این آقایان که داد و هوارشان به آسمان رفته است که چرا با این نامه به زعم آنها برای رهبری تعیین تکلیف شده است، چرا خودشان با طرح موضوعاتی چون «ما اجازه نمی‌دهیم جام زهر به رهبری بنوشانند» خود به تعیین تکلیف پرداخته‌اند؟ چرا پیش از آنکه رهبری سلبا یا ایجابا موضعی در قبال رویدادهای چند روز گذشته داشته باشند با الفاظ و سخنان هماهنگ فضایی ایجاد کرده‌اند که گویی از اکنون پاسخ و رویکرد رهبری را می‌دانند؟

 این آقایان از آغاز تنش‌های سیاسی ـ اجتماعی پس از انتخابات تا کنون حتی در یک مورد ـ بیشتر از آن پیشکش ـ شده است که سخنان مبتنی بر همدلی، اتحاد و بازگشت آرامش بزنند؟ این آقایان که بارها و بارها دیگران را متهم می‌کنند که سخنان و رفتار آنها به سبب آنکه همسو با مخالفان خارج نشین نظام و مورد خوشحالی بیگانگان است، اکنون چه توجیهی دارند که مواضع دو روز گذشته‌شان بی‌کم و کاست با همین مخالفان خارج نشین نظام و رسانه‌های بیگانه همسو شده است؟ و عجبا که سرمقاله‌نویس امروز کیهان به دروغ، فحاشی‌ها و بد وبیراه‌های ضد انقلاب به رضایی را در سایت‌هایی چون بالاترین و شبکه‌هایی چون صدای آمریکا، خوشحالی و ذوق زدگی آنان تعبیر و القا می‌کند.

 به یقین، طرح این پرسش‌ها و مباحث برای دفاع از شخص نیست، بلکه مرثیه‌ای است بر آنچه این روزها بر فضای سیاسی و اجتماعی کشورمان می‌رود. امروز همه از حرمت‌شکنی عاشورا و جسارت به امام سخن می‌گویند ـ دو موضوعی که بی‌تردید همه ایرانیان را متأثر کرد؛ اما هیچ‌کس نیامد بررسی کند که چه کسانی سبب شدند تا جامعه آنقدر به سوی افراط برود که شاهد چنین رویدادهای دردناکی باشد؟

امروز همین افراطی‌ها با ابزارها و تریبون‌هایی که در اختیار دارند، چنان فضایی ایجاد کرده اند که جز خود همه را به انفعال کشانده‌اند و اکنون حتی تحمل محدود کسانی را که کارنامه‌شان در انقلاب بسیار روشنتر و پربارتر از ایشان است، هم ندارند.

…………………………..

نامه محسن رضايي به رهبر معظم انقلاب

پس از انتخابات، این نخستین بار بود که ملت ایران یکپارچه و یک صدا دیده می‌شدند. زنان و مردان و جوانان بسیاری را از نزدیک می‌دیدم که ضمن آنکه از حوادث روز عاشوراي تهران متأثر بودند، اشک شوق هم در چشمانشان حلقه زده بود/عقب‌نشینی آقای میر حسین موسوی از انکار دولت آقای احمدی نژاد و پیشنهاد سازنده ایشان به اینکه مجلس و قوه قضاییه به وظایف قانونی خود در قبال پاسخگو کردن دولت عمل کنند، هر چند دیر هنگام بود ولی می‌تواند سرآغاز یک حرکت وحدت‌بخش در جبهه معترضان با دیگران باشد.

محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، پس از حضور میلیونی مردم در راهپیمایی روز چهارشنبه نامه‌ای را به خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشت.

 به گزارش «تابناک»، متن این نامه که در پایگاه اطلاع رسانی دكتر محسن رضایی منتشر شده به این شرح است:

 محضر مبارك رهبر عظیم‌الشأن انقلاب اسلامی

با سلام و عرض ادب؛

 حضور باشکوه و میلیونی و یکپارچه ملت ایران در روز چهارشنبه در خیابان‌های تهران و شهرستان‌های سراسر كشور، نه تنها شرمندگی ناشی از اهانت به مراسم عاشورا را جبران کرد که در خنثی نمودن برنامه‌های دشمن نیز نقش بی بدیلی خواهد داشت.

 یک بار دیگر ثابت شد که توسل به امام حسین (ع) و ادامه پیروی از مرام و مكتب حیات بخش او، وسیله نجات ملت ایران است.

 اینجانب که از میدان فردوسی تا دانشگاه تهران در جمع راهپیمایان حضور داشتم شور و احساس خالصانه و عاشقانه مردم نسبت به امام حسین(ع)، ولایت و نظام مقدس جمهوری اسلامی را مشاهده کردم، از همه اقشار و گروه‌های سیاسی در میان جمعیت دیده می‌شد.

 پس از انتخابات، این نخستین بار بود که ملت ایران یکپارچه و یک صدا دیده می‌شدند. زنان و مردان و جوانان بسیاری را از نزدیک می‌دیدم که ضمن آنکه از حوادث روز عاشورای تهران متاثر بودند، اشک شوق هم در چشمانشان حلقه زده بود و از این که دوباره خود را در پرتو امام حسین(ع) و ولایت یافته‌اند شاد بودند. صحنه تظاهرات دیروز، مصداق بارز پیام وحی بود كه «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا».

 این حادثه می‌تواند سرآغاز یک تحرک جدی در پیشرفت امور کشور و پایان بخشیدن به نگرانی‌ها و ابهامات ماه‌های اخیر در سرمایه گذاری‌های اقتصادی و سایر فعالیت‌های كشور شود، ولی شك ندارم كه افراط گرایانِ هر دو طرف، با رفتارهای نادرست از یك سو و دشمنان كمین كرده ملت ایران با بغض و عصبانیت از سوی دیگر، تلاش خواهند كرد آثار و دستاوردهای این حركت عظیم را خنثی كنند.

 اینجانب به عنوان سرباز رهبری و ملت ایران ضمن تشکر از مردم و تبریک به جنابعالی، تقاضا می‌کنم که تمام فعالان سیاسی و بزرگان انقلاب به پیروی از ملت ایران به صورت دسته جمعی در سپاسگزاری از حركت مردم به یك حركت نمادین دست بزنند.

 عقب‌نشینی آقای میر حسین موسوی از انکار دولت آقای احمدی‌نژاد و پیشنهاد سازنده ایشان به اینکه مجلس و قوه قضاییه به وظایف قانونی خود در قبال پاسخگو کردن دولت عمل کنند، هر چند دیر هنگام بود ولی می‌تواند سرآغاز یک حرکت وحدت بخش در جبهه معترضین با دیگران باشد.

 صدور پیامی از سوی حضرتعالی و یا رهنمودهایی در یك سخنرانی، می‌تواند حركت جدیدی که برای وحدت، همدلی، برادری، گذشت و ایثار در جامعه شروع شده را تقویت و استمرار بخشد تا هم کسانی که در جناح‌های سیاسی اشتباهاتی داشته‌اند از اشتباه خود برگردند و همكاری با یكدیگر را آغاز كنند و هم از شروع فعالیت افراط‌گرایان جلوگیری و دشمن كمین كرده را نا امید سازند.

 از سوی دیگر، نشاط سیاسی جدیدی همراه با تقویتِ اعتماد عمومی برای سرعت بخشیدن به فعالیت‌ها و پیشرفت كشور و رسیدن به اهداف چشم انداز ایران 1404 به وجود آید و در ماه محرم امسال نیز، دیگر بار، مشابه محرم‌های دوران انقلاب و دفاع مقدس، فرهنگ عاشورایی در میان مردم و بزرگان کشور گسترش یابد.

 سرباز ملت ایران و جنابعالی

محسن رضایی

 ……………………………

........................................ کاشف تعبیر "جام زهر"در وصف آن نامه، نابغه است!

محمود افتخاری

كدخبر: ۷۹۹۹۰

تاريخ: ۱۵ دي ۱۳۸۸ - ۱۸:۴۶

بسیار ساده لوحانه است!

اینکه تصور کنیم تعابیری که در وصف نگارنده آن نامه بکار بردند! حقیقتی باشد که در نهانخانه باطن و در محضر وجدان خود، به آن اعتقاد دارند!

 افسوس!

که باز هم حقیقتی ذبح شد، تا مصلحتی خودنمایی کند!

 برخورداری از" اعتدال" هنری است که فقط در نزد اهل آن یافت می شود. اما "افراط گری" نیز خود هنری است و همه نمی توانند از آن برخوردار باشند.

 کاشف تعبیر "جام زهر" در رثای آن نامه، نابغه ای است که بسیار هنرمندانه استعداد سرشار و ادراک خود را به کار گرفت و با قرائن و شواهد، سرانجام شایسته ترین و منصفانه ترین واژه را "تعارف جام زهر" برای آن نگارنده نامه تشخیص داد!!

 خیلی متعجب نشوید! واقعیت بسیار فراتر از اینهاست!

 سر منشاء تمام این فتنه ها کسی نیست الا موجودی به نام "ابلیس" که شاعرانه ترین خاطرات و پر پیمانه ترین ماموریت عمرش را در سرزمینی به ثبت می رساند، که پرچمدار قیام علیه خود او هستند!

 او میهمان ناخوانده ای است که ماموریت دارد در ناامن ترین نقطه دنیا گام نهد و در بین خطرناک ترین دشمنان خود، فتنه ای یگستراند تا عیار دشمنی آنها را با خود، آشکار سازد! و نامهربانی جماعت با یکدیگر است که مدت اقامت او را به درازا می کشاند!

 با ارزش ترین بخش ماموریت او بی رنگ کردن جمله تاریخی اصلی ترین دشمن او در عصر حاضر است، که همواره او را آزرده است:

 "حفظ نظام، از نماز واجب تر است "

 او حتی تصورش را هم نمی کرد که ماموریتش را با این سهولت به انجام برساند و در کوتاه ترین زمان ممکن بتواند:

 - چشمان بسیاری را از دیدن حقیقت بپوشاند و مبتلا به اقسام توهم کند.

 - گوش های زیادی را از شنیدن محروم کند، تا صاحبانش از شنیدن ندای روشنگرانه رهبر خود که ویران کننده ماموریتش بود،عاجز شوند.

 - قلوب بسیاری را به تیرگی بکشاند تا نتوانند هم نوعان خود را ببینند و از محبت کردن به آنها محروم شوند.

 - حافظه آنها را مختل کند تا هرگز یادآوری همان جمله "حفظ نظام از نماز واجب تر است" که ماموریت تاریخی اش را به پایان می رساند، نصیبشان نشود.

 اما ابلیس کی توانسته است بر بیداری و ایمان انسان ها غلبه کند که این بار نیز بتواند؟! فرمول دفع فتنه او از به راه انداختن خود فتنه آسان تر است!

 امروز افراد دلسوز از آن فرمول با عنوان "طرح برون رفت" یاد می کنند، اما همان طرح ها نیز حاوی قیود و شروطی است که بدون قید و شرط نیز شدنی است.

 چگونه؟!

 برون رفت یعنی:

ملکه کردن دائمی همان جمله تاریخی امام "حفظ نظام از نماز واجب تر است"

برون رفت یعنی:

پایبندی به میثاق بسته شده با ولی فقیه بدون شرط و شروط .

برون رفت یعنی:

اتخاذ تصمیمات و به کارگیری رفتاری که عاقبتش به حفظ نظام منجر شود بدون توجیه.

برون رفت یعنی:

اجرای قانون، نه فقط زمانی که با افکارمان همسو باشد

برون رفت یعنی:

ترجیح دادن مصالح نظام بر خواست های قلبی مغایر با آن

برون رفت یعنی:

مراقبت کردن از بیان سخن و قضاوتی که با حقیقت فاصله داشته باشد

برون رفت یعنی:

غلبه رافت اسلامی بر خشونت

برون رفت یعنی:

جایگزینی اعتدال با افراط و تفریط

برون رفت یعنی:

به جای حذف صورت مسئله، حل کردن مسئله

برون رفت یعنی:

مهربانی، عشق ورزیدن و صادق بودن با ولی نعمتان

برون رفت یعنی:

انجام رقابت، اما نه به هر قیمتی

و سر انجام برون رفت یعنی:

.... اشداء علی الکفار و رحماء بینهم.....

 ....الیس الصبح بقریب.....

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید