دوست گرامی تبریزی با درود؛
بهنام چنگائی
دوست گرامی تبریزی با درود؛
من از پانویس تان بسیاز خرسند شدم. اما پیرامون رویداد انقلاب و یانه، هیچ انقلابی در ایران 57 رخ نداده است. هردوی ما می دانیم که
نگرش های دیگری نیز وجوددارد.
در چند و چون دیدگاه های من و شما بی گمان ناهماهنگی هائی هست. با اینوجود در گفتمان جاری آن همخوانی هائی هم موجودند که سمت و سوی دیدگاه ما را اندکی و یا بهتر است بگویم بیشتر بهم نزدیک می کند. و آن اینکه انقلاب درخور وامانی و ایستائی اسلام در دوران پیشین 1400 ساله نبوده و نیست، و ما درین راستا با هم همگام می باشیم.
اسلام نمی تواند انقلابی باشد زیرا: انقلاب می آید که ساختارهای کهنه و نازا را زیر و رو کرده و نوپردازی کند و به پرسش های زمانه و زندگی روزمره و جاری توده ها و نیروی کار سرخورده پاسخ انقلابی و راهگشا دهد.
در حالیکه واپسگرائی دین اسلامی چنین توانی را نداشته و ندارد؛ و ناتوانائی ها و ناسازگاری هایش هم منهای (( فسادها و کثافتکاری ها و چپاول های شان و...)) ریشه در ایدئولوژی دگرگون ناپذیری آن دارد. و آشکارا اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی همگی، دشمنی همیشگی با هرگونه جابجائی های نگرشی ـ فلسفی ِ زیرساختی که رودرو با جهان بینی آنها داشته باشد همگام نه که نیستند بل با همه وجود ناسازگارند. از همینروست که ادیان و همچنین اسلام و انقلاب دو پدیده ی رودرروی همند و هیچگاه باهم سازگاری نداشته و نخواهندداشت.
اگر چنین برداشت سرراستی از انقلاب پذیرفته شود و درست باشد که از دید من و شما چنین است. پس انقلاب بی گمان توان رد هرگونه دیدگاه های انقلاب اسلامی در 57 را بروشنی پس می زند. و هردوی ما چنین نگرشی داریم.
در چند و چون دیدگاه های من و شما بی گمان ناهماهنگی هائی هست. با اینوجود در گفتمان جاری آن همخوانی هائی هم موجودند که سمت و سوی دیدگاه ما را اندکی و یا بهتر است بگویم بیشتر بهم نزدیک می کند. و آن اینکه انقلاب درخور وامانی و ایستائی اسلام در دوران پیشین 1400 ساله نبوده و نیست، و ما درین راستا با هم همگام می باشیم.
اسلام نمی تواند انقلابی باشد زیرا: انقلاب می آید که ساختارهای کهنه و نازا را زیر و رو کرده و نوپردازی کند و به پرسش های زمانه و زندگی روزمره و جاری توده ها و نیروی کار سرخورده پاسخ انقلابی و راهگشا دهد.
در حالیکه واپسگرائی دین اسلامی چنین توانی را نداشته و ندارد؛ و ناتوانائی ها و ناسازگاری هایش هم منهای (( فسادها و کثافتکاری ها و چپاول های شان و...)) ریشه در ایدئولوژی دگرگون ناپذیری آن دارد. و آشکارا اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی همگی، دشمنی همیشگی با هرگونه جابجائی های نگرشی ـ فلسفی ِ زیرساختی که رودرو با جهان بینی آنها داشته باشد همگام نه که نیستند بل با همه وجود ناسازگارند. از همینروست که ادیان و همچنین اسلام و انقلاب دو پدیده ی رودرروی همند و هیچگاه باهم سازگاری نداشته و نخواهندداشت.
اگر چنین برداشت سرراستی از انقلاب پذیرفته شود و درست باشد که از دید من و شما چنین است. پس انقلاب بی گمان توان رد هرگونه دیدگاه های انقلاب اسلامی در 57 را بروشنی پس می زند. و هردوی ما چنین نگرشی داریم.