رفتن به محتوای اصلی

یاد داستی بر کتاب " یاد مانده ها" اثر دکتر ابراهیم محجوبی
08.04.2012 - 15:42

جناق 
یاد داستی بر کتاب " یاد مانده ها" اثر دکتر ابراهیم محجوبی . این کتاب همه سر گذست انقلابیون دهه پنجاه نیست، اما زیبا ترین و گویا ترین " کارت ویزیتی" است که می توانیم به نسل جوان کشورمان بدهیم .

"از زندان تا تبعید" عنوان بخشی از به یاد مانده های دکتر ابراهیم محجوبی است که انتشارات فروغ در شهر کلن آلمان منتشر کرده است. 
"جناق" استخوان دو شاخه سینه است و مال مرغش وسیله شرط بندی بر سر سفره ما ایرانیان. اثر ساده و۱۳۰ صفحه ای ابراهیم محجوبی جناقی است برای شرط بندی با آنها که هیچ کتابی را تا به آخر - و یا یکباره تا به آخر- نمی خوانند! برای شرط بندی و برنده شدن! 
" یاد مانده ها " کتاب نیست، گالری است، نگارخانه ایست از تابلو های برگزیده ! کله ابراهیم خزانه بزرگی است که در آن هزاران تابلو انبار شده اند و حالا او در ۶۳ سالگی فرصت کرده، تا سری به این گنج خانه بزند، تعدادی از تابلو ها را گزینش کند و در معرض دید مردم بگذارد. تابلو هایی که زیبا هستند، گویاهستند، رندانه اند ، ساده اند، هشدار میدهند، شلاق می زنند، می خندانند و همزمان اشک انسان را در می آورند.
زمینه همه تابلو ها آبی آسمانی است، روشن است، امید وارست، سختگیر است، آسان گذر است، نشان نسل سوخته است، نسل انقلابیون دهه پنجاه، نسل تراژدی، مظلومیت و گناه 
ابراهیم حتی در مقدمه های هردو دفتر " یاد مانده ها" ، آنجا که چهل و چند سال سال تجربه زندگی پرماجرایش را در چند صفحه فشرده می کند، طنز ، سختگیری و آسان گذری را رها نمی کند. پزشک آزموده ایست و نیک می داند که تلخی دارو را چگونه باید گرفت و زمانی که به خلق تابلو ها می نشیند، با خطوطی ساده، بر بوم آن آبی جادویی نسل سوخته، نمی افریند، جاری می شود، خود را جاری می کند، قنات پنهان نسل خود را آفتابی می کند.
در تابلوی "سکوت"، افسری که استاد و پزشک است، پای آش و لاش افسر جوانی را که او هم پزشک، ولی چریک فدایی است ، در سلول انفرادی و در سکوتی که گوشه ای از سنگینی اش را صورت در هم چروکیده استاد به نمایش گذاشته، پانسمان می کند، و بی کلامی ، کیف چرمی اش را می گیرد و می رود و تماشاچی تابلو با ابراهیم تنها می ماند تا در درون آن سکوت سنگین سرک بکشد، و عمق تراژدی را نظاره کند .
در "حسینی" با چند خط جاندار، اتاق مخوف شنکجه کمیته مشترک ، به عنوان " دفتر کار حسینی" شکل می گیرد، دستگاه شوک الکتریکی " آپولو" ترسیم می شود و در حالی که تماشا چی منتظر است که صدای ضجه و ناله شکنجه شدگان را بشنود، ابراهیم ابتدا به خاطرش می آورد که حسینی خودش چشم بند های آلوده به خون و عرق را با علاقه تمام می شست و به نرده های مقابل اتاقش آویزان می کرد و بعد شوخی زهر دارش گل می کند : یک بار در حالیکه حسینی می خواست الکترود را به پیشگاه من وصل کند، اتفاق جالبی افتاد. نمی دانم اندام تناسلی من در چه وضعیتی قرار داشت که او ضمن وصل سیم های برق، در حالیکه فحش های رکیک نثارم می کرد،گفت: "... فلان، فلان شده، چرا کیرت کج است؟ مگر این هم حزب است؟!" و شمای خواننده یا بیننده، با ابراهیم درون ابراهیم می خندید، او می خندد، چون سوژه ای برای درون سلول، برای خنداندن بچه ها و حفظ روحیه ها یافته و شما به چه میخندید؟
" نگهبان" ، شکار یک لحظه است، شکار رویش رز در برف زمستان و جاری شدن چشمه در کویر! نگهبانی که در کمیته مشترک ، قتلگاه مبارزات، "مامور خدمت" است، دمی در های سلول ابراهیم و خواهرانش را می گشاید تا آنها یکدیگر را در آغوش بگیرند. نگبان بهای این نافرمانی را با گشاده رویی می پردازد، تا ابراهیم با در آغوش فشردن خواهرانش ، در رازگاهی که انسان باشد، فرو رود و در لجنزار زمرد بیابد. ابراهیم در " دستبند" هم دو بار دیگر موفق به این کار می شود و بیننده را با خود در لذت نظاره انسانیت غرق می کند. 
بیننده ، سالن زندان نگارخانه را با دیدن تابلوی" آزادی" ترک می کند. سفر خان ، شهید زند و بقیه قدیمی ها ، از میان تونلی از بچه ها و زندانبان هایی که به زندانیان تا دیروزشان پیوسته اند و کف می زنند، عبور می کنند، تا بعد از چند دهه اسارت، روی آزادی را ببینند و ابراهیم می ماند تا آخرین تابلویش از بچه های قزل حصار را که حاضر به ترک زندان نیستند، بکشد و دمی بعد در میدان بزرگ مقابل قصر، عزیزانش را در آغوش بگیرد.
+++++++++++++
در سالن " تبعید " نگارخانه، گرچه شکار صحنه های تجلی انسانیت و مهر بانی و ثبت آنها بر زمینه آبی و زلال بوم نقاشی، کماکان مشغله اصلی ذهن ابراهیم است، اما اینجا او چهره ای انتقادی تر دارد و گزندگی طنز هایش بیشتر است .

در " سرباز روس"، آرزوی دیدار روی کودک از سوی سربازی که سه سال است روی هیچ بچه ای را ندیده، فقط تجلی تمایلی انسانی نیست، بوق هم هست، شیپور بیدار باش هم هست برای آنهایی که با هزار آرزو و توهم پا آن سوی مرز گذاشته بودند . همین احساس تلخ در " دسته هاون"، "طاعون" ،"باکو"، "پرستو"و همه تصاویری که از آذربایجان شوروی ثبت شدند، دیده می شوند و ابراهیم گام به گام بیننده را با خود به دیدار فاجعه ای می برد که نام " سوسیالیسم عملا موجود " را بر آن نهاده بودیم. تابلوی" غلام یحیی " غم انگیز و راز الود است و با این سوال بزرگ همراه است که چیست این مقوله رازناک میهن ؟ 
پنج تابلوی کابل حال و هوای دیگری دارند. در "کوکب"، ابراهیم از چیدن یک گل کوکب در میدان عسکری و تذکر افسر افغان فرصتی می سازد تا خود بزرگ بینی ما ایرانیان ، بویژه در مقابل همسایگان افغانمان را جانانه شلاقکاری کند. " شرم" تابلویی است روانکاوانه که در آن او بر انحرافی جانکاه که در جان ما ایرانیان لانه کرده و چون خوره روحمان را می خورد، انگشت می گذارد. "کودتا" و " عو عو سگ" آخرین پرده های نمایش تراژدی انقلابیون دهه پنجاه را با قدرت و سادگی به تصویر می کشند، انقلابیونی که هنوز هم مرگ را تحقیر می کردند و در عین حال به کاری که بیهودگی اش آشکار بود، ادامه می دادند.
تابلوی " بخارا " اشک شوق از چشمان هر بیننده ای جاری می کند و "هایم"- آخرین تابلوی نگار خانه- بیننده را در تفکری عمیق فرو می برد که برما چه گذشته است؟
++++++++++++++++++++++

دکتر ابراهیم محجوبی که با بیمارانش به پنج زبان روسی، فارسی، آذری، آلمانی و انگلیسی، حرف می زند در شهر کلن آلمان مطبی دارد که محل رجوع مردمانی بسیار متفاوت و گوناگون است. ابراهیم به همان اندازه که طبیب است، مردم شناس و روان شناس هم هست و من می خواهم – بر خلاف میل و برنامه اش - آرزو کنم که بازنشستگی اش را جلو بیندازد و همه وقتش را صرف نوشتن کند! کتاب "به یاد مانده ها" همه سر گذست نسل ما نیست، اما زیبا ترین و گویا ترین " کارت ویزیتی" است که می توانیم به نسل جوان کشورمان بدهیم .

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.