رفتن به محتوای اصلی

از ناسیونالیسم تا فاشیسم
19.06.2011 - 14:35

مدافعین ناسیونالیسم بردو نوع اند، اکثریتی که معنی ناسیونالیسم را نمی دانند و اقلیتی که طالب فاشیسم موقر در لباس ناسیونالیسم اند. ندانستن معنی ناسیونالیسم بدیهی است چه تعریفی برای آن بدون ارتباط با فاشیسم محتوی نازیسم که سرانجام ناسیونالیسم است ( 1)، میسر نیست. فاشیسم موقر اما عملا چیزی جز فاشیسم نیست. لذا آنانکه خودرا ناسیونالیست مینامند باید ابتدا تاریخ را مطالعه کنند و بعد اگر که در فاشیسم خویش مصّر بودند، به این تسمیه ادامه دهند؛ شاید هم که در این مورد مشتبه شده باشند و دستکم از سر حیا دیگر خودرا ناسیونالیست ننامند.

اما ناسیونالیست، ناسیونال و ناسیون به معانی ضمنی "ملتگرا"، "ملی" و "ملت" از آنجا بیمعنی هستند که قابل تعریف نیستند. و از آنجائی قابل تعریف نیستند که اصل و مرجع آنان که همان "ملت" باشد هرگز وجود خارجی یا مادی نداشته است تا ظرف و محملی برای تعریف آن ممکن باشد. چه ملت جزء آن مقولات اختراعی سیاسی حاکمیت محسوب میشود که حداقل بجهت عدم قابلیت منطقی و علمی سیاست تاکنون و یعنی بعلت بدوی بودن "علم سیاست" اختراعی و جعلی باید محسوب شود. چراکه هیج علم بدوی قادر به تعریف منطقی محتویات خویش نیست و ابتدا بعد از بلوغ علمی در آینده قادر به این مهم تواند شد.

اما عدم وجود مادی "ملت" از آنجائی محرز است که نه تنها تحقیقات اخیر نیز تخیلی بودن آنرا نشان داده اند (2) بلکه متخصصین عمومیت عبور از مرحله قوم به دولت را متعددا بدون احتیاج به فرض تشکلی بنام ملت اثبات کرده اند (3). خصوصا در مورد سرزمین موسوم به ایران که تجربه ما با آن بیشتر از سرزمینهای دیگر است، تشکل تاریخی ایران با تشکیل دولت ماد بر اساس تشکل اکثریت قبایل ماد آغاز میشود و در ساختار این تشکل هیچ سخنی از "ملت" ماد نیست، چه برسد به "ملت ایران" که جعل اندر جعل محسوب میشود. این یک حکم منطقی و علمی است چون متوجه تحقیق در مادیّت وجود است. آوردن تعاریف دیکسیونری و فرهنگنامه ای هم قادر به تزلزل دلایل مادی نیست. و چه بسا "تعاریف" غلط فرهنگنامه ها حتی در حوزه علوم که تاب سنجش منطقی ندارند و صرفا برای عوام تحصیلکرده اند. که یعنی اگر در ایران ملتی موجود میبود مجبور به اتکاء بر ملت (ناموجود) ماد میبود و بس. همچنانکه تشکل قبایل صفوی موجد دولت سراسری اخیر در ایران متشکل از قبایل و خانات متعدد محسوب میشوند. و هیچ صحبتی از ملت ایران در این مورد هم نیست. چه حتی لغت "ملت" ساخته ای معرّب و من در آوردی و بسیار متاخر است. و یعنی مردمی که تا عصر پهلوی در این سرزمینها می زیسته انده خود نمیدانستند که "ملت" هستند. بگذریم که لغت کشور "ایران" نیز جعلی متعلق به همان عصر مششع دیکتاتوری پهلوی است و پیش از آن "ممالک محروسه" نامیده میشد که معرف ساختار مرکب سرزمینها و مردمان ساکن این سرزمینها و ناظر بر عدم همگنی مردمی است که جعل حاکمیت پهلوی از "ملت ایران" در پی تداعی آن بوده است. جعلی که به نصّ سازندگانش بر مالیخولیای اسطوره های شاهنامه استوار شده است!

اما مهمتر از آن جنبه منطق ــ تجربی قضیه است که علت نبود تعریفی برای ملت تاکنون (یا بفرض محال تا آدام اسمیت) نبود موجودیت ملت بوده است. و در ادبیات و تفلسف مابعد الطبیعی بسیاری مقولات هستند که عوام آنهارا بدیهی می پندارند اما چون تعریفی منطقی برایشان در دست نیست لذا محلی از اعراب در علم و فلسفه منطقی ندارند. چه حتی اگر بفرض محال "تعریف" آدام اسمیت و یا "تعاریف" بعدی از "ملت" را ملاحظه کنیم که از نظر منطقی تعاریفی دُوری ( 4) و لذا نادرست اند، چون همواره مرجوع به مواردی هستند که خود قبلا تعریف نشده اند؛ و این سئوال مطرح میشود که چرا این "تعاریف" ملت حداقل یک هزاره پس از تبیین دولت (و حکومت) در تاریخ ممکن شده است؟ در حالیکه بنظر همه تعریف کنندگان ملت تشکل ساختاری بنام دولت و حکومت اصولا بعد از تشکل ملت میبایستی ممکن باشد، امری که متضمن جعل تعریف بعدی "اتا ـ ناسیون" و یعنی "دولت ـ ملت" است. تنها جواب منطقی این سئوال ساختگی بودن متعاقب ملت در مقابل موجودیت قدیم حاکمیت و دولت است. چه از نظر منطقی دولت و حکومت یکی است و یا حداقل لازم و ملزوم یکدیگر اند بطوری که تجزیه آنها ازهم صرفا مصنوعی و ناشی از مرض تجزیه گرائی بینش آنالیتیک در غرب است. همچنانکه جعل "ناسیون" در اروپا نه تنها بسیار متاخر است بلکه با حداکثر تخفیف در مورد دقت منطقی ساختی صرفا سیاسی ـ اقتصادی محسوب میشود که در عمل محملی است برای تثبیت حاکمیت دولت و تحکیم تسلط منافع طبقات مسلط.

حواشی:

(1) نازیسم مخفف ناسیونال سوسیالیسم است. شایان تذکر است که فردی بنام داریوش همایون که از مهمترین مدافعان ناسیونالیسم در ایران بود شناخته ترین عضو حزب فاشیست "سومکا" نیز محسوب میشود. و یعنی هرگز عملا مرزی بین فاشیسم و ناسیونالیسم در ایران و کشورهای دیگر وجود نداشته است.

(2) B. Anderson, „Imagined Community”, (revised Ed.) London. Verso.

(3) M. Godelier, “Stamm, Ethnie, Staat”, Lettre International, 91.

(4) Circulus Vitiosus.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.