روند جهانی شدن یا "گلوبالیزم" با پیدایش و گسترش تکنولوژی ارتباطات، سرعت گردش اطلاعات در عرصه دهکده جهانی شکل جدیدی به خود گرفت. هر از چند گاهی با انتشار اسناد طبقه بندی شده "پیشین" و گزارشات موثق از قول منابع موثق و یا گروههای درگیر در عرصه قدرت با هدف تحمیل راهکارهای خود و نه تعارض در هدف، اخبار هدایت شدهای در اختیار افکار عمومی جهان قرار میگیرد که خود مقدمه و پیش نیاز "پروژه"ای دیگر است که "ویکیلیکس" را نیز میتوان در همین ردیف قرار داد، موجی که آمد، به اهداف اولّیه تعیین شده رسید و فعلا ناپدید شد.
تابیده شدن نور به تاریکخانه قدرت، شهروندان جهان را با چهرهٔ جدید و کاملا متفاوتی با آنچه تا دیروز به عنوان حقیقت رویدادها و بخشی از تاریخ معاصر میپنداشتند روبرو ساخته و آنها را با بهت و افسردگی تنها میگذارد.
پژوهشگران کنجکاوی که سرنخهای اندک موجود را دنبال کرده و با مربوط کردن آنها با رویدادهای مختلف، رهگشای ورود به دالانهای تاریک و تودرتوی "محافل پنهان" گشتند، از یکسو شهروند عادی جهان را با این حقیقت روبرو میکند که در برابر نفوذ این قدرت "سلطه جو" که بر همه ارکان قدرت حاکم بر حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی، مذهبی و ورزشی جهان تسلط کامل دارد و برای جزئیات آینده جهان برنامه ریزی کرده، کاملا تنها و بی دفاع است.
از سوی دیگر به او این نوید را میدهد که دوران " توطئههای محفلی" به سر آمده است و امروزه شخصیتها و گروههای مختلفی در سراسر جهان با هدف برملا کردن و مستند ساختن توطئهها و پروژههای پیشین این محافل که در راه برقراری " نظم نوین جهانی " مبتنی بر فلسفه و تفکر " یک دولت قدرتمند جهانی با اختیارات نامحدود و شهروندانی مطیع که آزادی آنها در گرو اطاعت آنهاست" هگل استوار میباشد، تلاش میکنند. این کمپین جهانی با برگزاری کنفرانسها و گردهم آییهای مختلف، چاپ کتاب و مقاله در جهت افزایش آگاهی جمعی در برابر توطئههای "محافل مخفی " که با نام "نظم نوین جهانی " در حال پیگیری و اجراست، به آگاه ساختن اقشار مختلف اجتماعی میپردازند و از جمله این شخصیتها میتوان از "جولیان آسانژ" موسس "ویکیلیکس" نام برد.
شاید عجیب و باورنکردنی باشد که نام ویکیلیکس را در هر دو سوی این لیست میتوان یافت، اما شاید ویکیلیکس یکی از بهترین نمونههایی است که میتوان از آن یاد کرد. تلاشها و اقدامات یک شخصیت آرمانگرا، با تزریق اخبار و مدارکی با اهداف مشخص، به گروگان گرفته شده و ناخودآگاه در خدمت اهداف دشمنان خود درآمده و سپس به حاشیه و بایگانی سپرده میشود.
یکی از مرموزترین، پر نفوذترین و ریشه دارترین این محافل فرقه جمجمه و استخوان یا "skulls & Bones" است که از میان دانشجویان دانشگاه ییل آمریکا برگزیده میشوند. علامت این گروه جمجمه انسان است که برروی دو استخوان دیگر که بصورت ضربدر در زیر آن قرار گرفته اند و در زیر دو استخوان عدد ۳۲۲ نقش بسته است.
از دیگر محافل "مخفی " پر نفوذ میتوان از "Bohemian Grove" ، "Bilderberg Group"، "Kappa Sigma" و کلوب رم نام برد که در آینده بصورت جداگانه به آنها خواهیم پرداخت. نوشتار زیر برگردان مقالهای تحقیقی است که قسمت اول آن در اینجا آمده است. بخش دوم آن به همراه لینک منابع مورد استناد آن در آینده نزدیک در اختیار علاقه مندان خواهد بود. به منظور آشنایی بیشتر با پروسه "گلوبالیزاسیون"، دستاوردها و عوارض آن برای جوامع و کشورهای مختلف و عوامل دخیل در این پروسه پیچیده "چند وجهی"، در آینده مقالات، گزارشها و ویدئوهای مختلفی در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت.
امیدوارم که این تلاش اندک، گامی در جهت اندیشیدن بیشترو تلاش برای درک بهتر بازیهای جهانی باشد. تلاش کنیم تا در صحنه این نبرد "اجتناب ناپذیر" و نابرابر، بجای بازیچه شدن در چنگال گردانندگان صحنه که همه چیز و همه کس با هر ایدئولوژی و نیت قلبی را در راه رسیدن به اهداف خود به خدمت و بازی میگیرند، به بازیگرانی بدل شویم که بتوانیم با ایفای نقشی در خور نام و ادعایمان، اهداف و منافع ملی، منطقهای و جهانی خود را حفظ و حمایت کنیم.
*****************
"جمجمه و استخوان"
داستان از دانشگاه "ییل" شروع شد، در جایی که سه رشته "تاریخ اجتماعی آمریکا"، " قاچاق مواد مخدر" و "محافل مخفی"در هم ادغام ویکپارچه شدند. "ایلیاهو ییل" در نزدیکی بوستون بدنیا آامد، در بریتانیا تحصیل و در شرکت بریتانیایی "هند شرقی" خدمت کرد و سرانجام در سال ۱۶۸۷ به مقام فرمانداری "فورت سنت جورج" در ایالت مدرس هند رسید و هنگام بازگشت به لندن در سال ۱۶۹۹ ثروت هنگفتی از راه تجارت بدست آورده بود.
پس از اهدای هدایایی به مدرسه عالی کنتیکت از سوی این مدرسه به عنوان شخصیتی "انسان دوست" معرفی و در سال ۱۷۱۸ نام آنجا به "دانشگاه ییل" تغییر یافت.
تندیسی از "ناتان هیل" در محل خوابگاه قدیمی دانشجویان دیده میشود که نمونه کاملا مشابه آن در جلوی ساختمان سازمان سیا در لانگلی ویرجینیا دیده میشود. نسخه دیگری از همین تندیس جلوی "آکادمی فیلیپس" در اندوور ماساچوست، یعنی جایی که جورج بوش (پدر) در سنّ ۱۲ سالگی به "فرقه های زیرزمینی" پیوست وجود دارد.
ناتان هیل به همراه سه تن از فرق التحصیلان دیگر ییل عضو "حلقه کالپر" ، یکی از اولین تشکیلات اطلاعاتی آمریکا بود که بوسیله "جورج واشینگتن" تاسیس شده بود و در زمان رویدادهای جنگ و انقلاب با موفقیت عمل کرده بود. او تنها عضو فعالی بود که بوسیله بریتانیاییها اغوا شد و در سال ۱۷۷۶، علیرغم اظهار ندامت، اعدام شد. از زمان تاسیس جمهوری تاکنون رابطه میان دانشگاه ییل و دستگاه امنیتی کشور "بی نظیر" است.
در سال ۱۸۳۲ "ساموئل راسل" شرکت "راسل و شرکا" را برای پرورش تریاک در ترکیه و قاچاق آن به چین تاسیس کرد و این شرکت با ادغام کردن "سندیکای پرکینز" در سال ۱۸۳۰ بصورت بزرگترین قاچاقچی تریاک آمریکا درامد. بسیاری از ثروتهای افسانهای در آمریکا و اروپا از راه تجارت تریاک با چین بدست آمده است.
یکی از مدیران این شرکت "وارن دلانو جونیور" پدر بزرگ " فرانکلین روزولت" رئیس جمهور سابق آمریکا بود. از دیگر شرکای این شرکت میتوان از " کلیو گرین" موسس دانشگاه استنفورد، "ابییل لؤ" سرمایه گذار اصلی دانشگاه کلمبیا، "جوزف کولیج" ، "خانواده پرکینز"، "ستارگیس" و" فوربز" نام برد. فرزند کولیج موسس " یونایتد فروت کمپانی" و نوه او "آرچیبالد سی. کالیج" یکی از بنیانگذاران "شورای روابط خارجی آمریکا" بود.
"ویلیام هالتینگتون راسل" پسر عموی "ساموئل" در سالهای ۳۲-۱۸۳۱ در آلمان درس میخواند که در آن زمان مرکز ایدههای جدید بود و "روشهای علمی " در تمامی جوانب زندگی مردم اعمال میشد. جمهوری پروس که گناه شکست خود از ارتش ناپلئون در سال ۱۸۰۶ را بگردن سربازانی میانداخت که در میدان نبرد فقط به فکر (سلامت) خودشان بودهاند، با الهام از اصول ارائه شده توسط "ژان لاک" و "ژان روسو" روشهای آموزشی جدیدی ابداع کرد که "جان فیتچ" آنرا برای مردم آلمان اینگونه تشریح میکند: "بچه ها در اختیار دولت قرار میگیرند و به آنها گفته میشود که به چه چیز فکر کنند و چگونه فکر کنند"
"جورج ویلهلم فردریک هگل" در سال ۱۸۱۷ جانشین "فیتچ" شد و تا زمان مرگش در سال ۱۸۳۱ در این مقام ماند که از این دوره به عنوان عصر طلایی "فلسفه آرمانگرای مکتب آلمانی" امانوئل کانت یاد میکنند.
به عقیده "هگل" جهان ما "جهان خرد" است، دولت "خرد کامل" است و شهروندان فقط از طریق اطاعت و پیروی کامل از دولت است که به آزادی میرسد. او دولت را "اراده خداوند بر روی زمین" و "غایت و نهایت" مینامد.
این"غایت" از بالاترین حقوق در برابر شهروندان برخوردار است و بزرگترین وظیفه هر شهروند ادای وظایف شهروندی است. "فاشیسم" و "کمونیسم" هردو ریشههای فلسفی خود را از اندیشههای "هگل" وام گرفته اند. این اندیشه در زمان حضور ویلیام راسل در آلمان هواداران بسیار داشت.
راسل در سال ۱۸۳۲ پس از بازگشت به ییل به همراه "آلفونسو تفت" گروه "جامعه ارشد" را پایه گذاری کرد. بموجب اطلاعاتی که در سال ۱۸۷۶ از روی تخته سنگی که در "مقبره" که نام سالن محل تجمع فرقه "اسکالز اند بونز" است بدست آمده، این فرقه شاخهای از گروهی با همین نام در آلمان است و ساموئل راسل بنیانگذار آن در سال پایانی تحصیل خود در آلمان بوده و با رهبران این فرقه رابطه بسیار محکمی برقرار ساخته بود. او به نمایندگی از جانب آنها ماموریت داشت که شعبهای در آنجا تاسیس کند. به این ترتیب دانشجوی نمونه ویلیام راسل بهمراه ۱۴ تن از دانشجویان دیگر بنیانگذارن تشکیلات " سکالز اند بونز" در دانشگاه ییل شدند.
این فرقه مرموز فقط در دانشگاه ییل حضور دارد. هر سال ۱۵ دانشجوی جوان توسط اعضای ارشد برگزیده و برای حضور در مراسم سال بعد جذب میشوند. برخی میگویند به هر عضو جدید مبلغ ۱۵۰۰۰ دلار و یک "ساعت جیبی " داده میشود. این فرقه اعضا خود را برای اشغال پستهای حساس پس از خاتمه تحصیل آماده میکند.
نامهای خانوادگی موجود در لیست " سکالز اند بونز" بیشتر شبیه "لیست نخبگان" است" : لرد ویتنی، تافت، جای، باندی، هریمن، ویرهوزر، پینکات، راکفلر، گودییر، اسلون، استیمسون، فلپس، پرکینز، پیلس بری، کللوگ، فان در بیلت، بوش، لووت و بسیاری دیگر از این دست است.
راسل بعدها به درجه ژنرالی و قانون گذاری ایالت کنتیکت رسید. آلفونسو تفت بعدها به سمت دادستانی کلّ ایالات متحده، وزارت دفاع (پست که توسط بسیاری از مردان استخوانی آن را به عهده داشته اند) رسید. او همچنین به عنوان سفیر در استرالیا و شوروی(که از پستهای کلیدی و مخصوص مردان استخوانی است) خدمت کرد. پسر او ویلیام هوارد تنها کسی است که به مقامهای ریاست جمهور آمریکا و مقام " قاضی القضات" دادگاه عالی آمریکا رسیده است.
رازهای مقبره
آغاز کار فرقه با جنجال و مخالفتهای گوناگونی روبرو شد و برخی از اساتید دانشگاه به "مرموز" و "اختصاصی" بودن آن اعتراض کردند و دانشجویان نگران و معترض به تسلط مالی و "مستثنی بودن" مردان استخوانی(لقب اعضای گروه) ازآن فاصله میگرفتند. در اکتبر آل ۱۸۷۳ اولین و از معدود انتشارات علنی این گروه با نام " Iconoclast " منتشر شد.
در بخشی از این متن آمده است:
" ما بوسیله یک نشریه جدید با شما صحبت میکنیم، زیرا درهای نشریات دانشگاهی برروی کسانی که آشکارا از مردان استخوانی سخن میگویند بسته است. ما مردان خود را از میان هر کلاس انتخاب کردیم و آنها در بسیاری موارد، پس از پا نهادن در جهان، به رهبران اجتماعی تبدیل شدند. آنها کنترل ییل را تثبیت کردند و تجارت آن توسط آنها اداره میشود. پولی که به دانشگاه پرداخت میشود، باید از دستان آنها گذر کند و در راه اهداف آنها هزینه شود. آنها مردان شایستهای هستند که دانشگاه را کاملا زیر نظر دارند و پول خود را بصورت هدفمند در اینجا هزینه میکنند. مدیران وال استریت گلهمند هستند که چرا دانشگاه بجای رفتن به سراغ "فارغ التحصیلان" خود، برای گرفتن کمک، دست بدامن آنها شده است؟ دلیل آن در سخن یکی از اولین مردان ییل و آمریکا نهفته است: خدمات مردان استخوانی به جامعه خود، ورای توجه و حمایت آنها از دانشگاه است.
در ۲۹ سپتامبر سال ۱۸۷۶ گروهی به مقدسترین مکان مردان استخوانی راه یافت، سرای شماره ۳۲۴، سراسر پوشیده از مخمل سیاه. در طبقه بالا اتاق شماره ۳۲۲ قرار داشت که " sanctum sanctorium" نام داشت ، پوشیده از مخمل قرمز با ستاره پنج پری بر دیوار. بر روی دیوارهای راهرو تصاویری از اعضای گروه و بنیانگذارن گروه، همینطور اعضای گروه در آلمان به هنگام تاسیس آن در سال ۱۸۳۲ دیده میشد. رهبران گروه سالن پذیرایی باشکوه دیگری در اتاق شماره ۳۲۲ فراهم کرده اند.
" دانیل کلت گیلمن" به همراه دو تن دیگر از گروه به نامهای تیموتی دوایت و اندرو دیکنسون یک گروه سه نفره تشکیل داد که تا به امروز بر زندگی شهروندان آمریکا نفوذ دارد. آنها بلافاصله پس از جذب شدن در گروه برای تحصیل فلسفه راهی دانشگاه برلین شدند. گیلمن پس از بازگشت از آلمان در سال ۱۸۵۶ " اسکالز اند بونز" را بخشی از "تراست راسل" کرد و خود به عنوان خزانه دار و ویلیام راسل به عنوان مدیر عامل مشغول به کار شدند و بمدت ۱۴ سال به تحکیم پایههای قدرت گروه پرداخت.
گیلمن با مانورهای زیرکانه سیاسی موفق شد بودجه تحقیقاتی علمی برای دانشگاه ییل بدست آورد که بعد بصورت قانونی به تصویب کنگره رسید که نهایتاً با امضای پرزیدنت لینکلن بصورت قانون درامد. بموجب این قانون دانشگاه ییل اولین موسسه آموزشی آمریکا بود که منابع طبیعی و سرمایه ملی آمریکا را برای "اهداف کشاورزی و تحقیقاتی " به تصرف خود درآورد و با استفاده از همین قانون منابع فراوانی در کنتیکت را صاحب شد و در پاسخ به این خدمات، دانشگاه ییل گیلمن را عنوان استادی جغرافیای طبیعی مفتخر کرد. او اولین مدیرعامل دانشگاه کالیفرنیا و همچنین یکی از بنیانگذاران و اولین مدیردانشگاه جان هاپکینز و اولین مدیر بنیاد "کارنیگی" بود.
دوست صمیمی او اندرو وایت اولین رئیس دانشگاه کورنل بود که با استفاده از همان قانون کذایی زمینهای بسیاری را در ایالت نیویورک به تصرف دانشگاه درآورد. از دیگر مسوولیت های او سفیر آمریکا در روسیه و آلمان و اولین رئیس انجمن تاریخ آمریکا بود. او همچنین ریاست هیئت آمریکایی قضایی را برای امضای پیمان حقوقی بین المللی به عهده داشت.
مثلث دانیل/ گیلمن/ وایت همچنین موسس انجمن اقتصادی آمریکا، انجمن شیمی آمریکا و انجمن روانشناسی آمریکا هستند و نفوذ و تاثیر فراوانی بر آموزش آمریکا دارند.
شبکههای قدرت
"آنتونی ساتن" در کتاب " موسسه پنهان آمریکا" توانایی این تشکیلات را در ایجاد شبکههای نفوذ بصورت عمودی و افقی، بمنظور تضمین تحقق "طرحهای توطئه" را به روشنی آشکار میکند که حلقه ویتنی، ستیمسون و باندی معرف "شاخه عمودی" است.
ویتنی که با فلورا پین (دختر مالک استاندارد اویل) ازدواج کرده بود به فرماندهی نیروی دریایی آمریکا رسید. وکیل او بنام ایلیاهو روت یکی از دانشجویان حقوق بنام هنری استیمسون را جذب کرد که در سال ۱۹۱۱ با توصیه ویلیام هوارد تفت، بجای روت به وزارت جنگ و سپس به مقام فرمانداری کلّ فیلیپین، وزارت خارجه و وزارت جنگ در زمان ریاست جمهوری روزولت و ترومن منصوب شد.
هالیستر باندی دستیار استیمسون و نماینده ویژه او در پنتاگون برای "پروژه منهتن" بود و پسران او نیز که هر دو عضو تشکیلات بودند در زمینههای مختلف در کارهای دولتی و خصوصی فعالیت داشتند. این دو برادر با استفاده از موقعیت خود در سیا، وزارت دفاع و امور خارجه و به عنوان دستیاران مخصوص پرزیدنت کندی و جانسون ، نقش بسیار مهمی در گردش اطلاعات در زمان جنگ ویتنام داشتند. ویلیام به سمت سردبیری "روابط خارجه" منصوب شد و مک جورج به مدیریت عامل بنیاد فورد منصوب شد.
گروه سرشناس دیگری که در این تشکیلات وجود دارد ائتلاف" بوش - هریمن" است. اوریل هریمن و برادراش رونالد هریمن از اعضای بسیار فعال تشکیلات بودند. در حقیقت ۴ تن از دوستان صمیمی او از دانشجویان سال ۱۹۱۷، مدیران "براون برادرز" بودند، از جمله هریمن و "پرسکات بوش" ، پدر جورج بوش پدر.
در ابتدای قرن بیستم، دو بانک " گارانتی ترست" و " براون برادرز هریمن" که کاملا توسط تشکیلات اداره و کنترل میشد، بشدت درگیر حمایت مالی از "کمونیسم" و آدولف هیتلر بودند.
"تشکیلات" تحت تاثیر این نظریه هگل که بر پایه "استفاده از درگیریهای کنترل شده" یا "تز و آنتی تز" استوار است، امکان ایجاد حوادث و وقایعی را با عواقب مشخص و کنترل شده فراهم میکند. روندی که در نهایت به "حکومت مطلقه" منتهی خواهد شد که در آن شهروندان آزادی خود را تنها در ازای اطاعت کامل از دولت بدست میآورند: "نظم نوین جهانی ".
حمایت مالی، سیاسی تشکیلات از بلشویکها در بقدرت رسیدن آنها در روسیه کمک شایانی کرد. با بی اعتنایی به قوانین فدرال ، شرکتهای که با سرمایههای پنهان حمایت میشدند، در روسیه نوپا اقدام به سرمایه گذاری در بخش صنایع نفت و معدن کردند. پس از آن هریمن به عنوان مسول وسیله انتقال کارخانجات و همچنین وسیله انتقال دانش اتمی، پلوتونیوم و کلیشههای چاپ دلار به روسیه را فراهم آورد.
در لیست مدیران "اتحادیه بانک داران نیویورک" در سال ۱۹۳۲ نام ۴ تن از حلقه برلین ، از جمله دو تن از دستیاران "فریتز تایسن" یکی از بزرگترین حامیان مالی هیتلر از سال ۱۹۲۴ به چشم میخورد.
بخشی از کتاب " بیوگرافی غیر مجاز" جورج بوش:
" آجودن پرزیدنت روزولت، "لئو. تی. کراولی" در تاریخ ۱۷ نوامبر ۱۹۴۲ فرمان محرمانهای به شماره ۲۴۸ به این مضمون که ورود به املاک "پرسکات بوش" به منزله "اقدام خصمانه" تلقی خواهد شد صادر کرد. این سند در اسناد " پنهان" کاخ سفید موجود است، اما از دید عموم پنهان نگاه داشته شده است.
در یاداشت شماره #۴ نیز هیچ سخنی از اتحادیه بانکداران که توسط خانواده تایسن و در خدمت آلمان، مجارستان و دیگر کشورهای دشمن است، به میان نیامده است.
با پذیرش این مساله که "پرسکات بوش" و دیگر مدیران اتحادیه بانکدارن،" ناخواسته" ماموران رسمی هیتلر در خط مقدم جبهه بودند، دولت از پاسخ دادن به پرسش مهمتر اجتناب کرد: " چگونه توسط همین تشکیلات نازیها انتخاب، حمایت، تسلیح و به تکنولوژی مجهز شدند؟ گروهی که پرسکات بوش مدیر عامل آن بود.
روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ ۱۶ دسامبر ۱۹۴۴ نتیجه تحقیقات در باره اتحادیه بانکداران نیویورک را که تنها در جمله آخر به کلمه "بانک نازی ها" اشاره داشت را منتشر کرد: این بانک میباید از شماره ۳۴ به شماره ۱۲۰ در خیابان برادوی نقل مکان کند.
روزنامه تایم با انتشار این خبر که اموال بانک بدلیل همکاری با دشمن مصادره شد، بر این واقعیت که ساختمان شماره ۱۲۰ در برادوی متعلق به موسسه دولتی "حمایت از اموال بی صاحب " و متعلق به اسکالز اند بونز است، سرپوش گذاشت.
پس از جنگ "پرسکات" به عنوان سناتور از ایالت کنتیکت به سنا راه یافت و همبازی گلف پرزیدنت آیزنهاور بود. او پای نیکسون را به سیاست گشود و آیزنهاور به پیشنهاد او نیکسون را به عنوان معاون رئیس جمهور در مبارزات انتخاباتی برگزید که در نهایت به پیروزیشان انجامید.
http://vho.org/aaargh/fran/livres10/SuttonBones.pdf
http://www.conspiracyarchive.com/PROOFS_OF_A_CONSPIRACY_John_Robison.pdf
پایان بخش اول
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید