رفتن به محتوای اصلی

تاخت و تازهای ِ شخصی و لگدهای ِ کلامی ِ زیر ِ شکم ِ اخیر به برخی از شخصیت های ِ اپوزیسیون و کوشندگان ِ رسانه ای، تا جایی که برخی از کسان در این میان به بیماری های ِ گوناگون ِ فکری و جانی نیز مزین شدند، هر عضو ِ فعال در حوزه ی ِ عمومی را، حتا اگر این حوزه یک آگورای ِ الکترونیکی باشد و انباشته از نام های ِمستعار(با نام ِ مستعار نه تنها می توان اخلاقی، که باید اخلاقی تر زیست)، به چالش می کشد.
این شایعه هیج ربطی به چپی ها نداشته است ؛ در واقع مخالفین همایون درتیم کیهان لندن سعی کردند با این کار" سد" همایون را از جلوی پای نشست پاریس بردارند اما نا خواسته موضوع این اختلاف سیاسی را به موضوع مهم discourse مباحت در جنبش سیاسی مبدل کرده اند .
"کیهان لندن علاقمندان زیادی پیدا کرد ولی از دهسال پیش بدین سو دیگر بتدریج نقش خود را در جنبش سیاسی ایران به دلیل حضور صد ها سایت و هزاران وبلاگ سیاسی از دست داد چرا که بشکل کاغذی و هفتگی ماند و معلوم نیست چرا علیرغم اینکه دارای سایت است خود را...
نظریه پردازی در مورد انسان، جامعه و جهان، برنامه ریزی های سیاسی و اجتماعی، پیدا کردن هوادار تا رهبری جامعه را ایدئولوژی هدایت و سازمان دهی می کند. گروه های چپ و مارکسیسم در سال های نخست شکل گیری خود به ایدئولوژی بدبین بودند. مارکس جوان در دست نوشته های نخستین خود به آن می تاخت و از آن به زشتی یاد می کرد. در ایدئولوژی آلمانی آن را مفهومی زشت می نامید که آگاهی های دروغین را اشاعه می دهد
در مورد نزديكي و يا بهتر بگويم همسويي دكتر داريوش همايون به جمهوري اسلامي، اصل تقييه معرف مواضع ايشان نيست. در عوض آن اصل ديگر مذهب شيعگري يعني "نه از حب علي ؛ كه از بغض معاويه" بهتر مي تواند بيانگر نزديكي دكتر همايون به علي خامنه اي باشد. علي خامنه اي از دو چيز شديدا متنفر است. اول مذهب اهل سنت و سني ها و دوم آمريكا و به اصطلاح استكبار جهاني. آقاي دكتر همايون نيز علت همسنگر شدن احتمالي خود را با علي خامنه اي به دليل دو خطر بلقوه اعلام نموده است.
مونتسکیو که از طبقات اشراف فرانسه بود با انتشار کتاب خود بنام ً روح القوانینً تفکیک قوا را مطرح کرد که در سال های بعد در همه قوانین اساسی دنیا جا گرفت. با این تفکیک دولت و نهاد های اجرایی در مقابل پارلمان جوابگو شدند. قدرت اجرایی محدود به قوانینی می شد که از طریق نمایندگان مردم به تصویب می رسید. شاه قادر به اجرای خواسته های خود نبود، فرانسه را ملک خود، خود را نماینده خدا و قوه قضائیه را ابزاری برای سرکوب نمی دید و از این پیش آمد به شدت نگران و نا خشنود بود.
ما محتاج درک و فهم يکديگر هستيم و وسيله ای هم که در اختيار داريم گفتگو است. تعبير من از گفتگو فقط يک گفت و شنود ساده نيست. برای اين که گفتگو- ديالوگ- جريان پيدا بکند، نخستين شرط؛ شکل گيری موقعيت برابر در مناسبات طرف های گفتگو است؛ به اين معنی که همه می پذيريم؛ هيچکس حقيقت را در انحصار خود ندارد. با پيدائی اين موقعيت، گفتگو به جستجوی هسته حقيقت در سخن و رأی يکديگر فرا می رويد و پلی ساخته می آيد برای رسيدن به همگرائی در عين کثرت گرائی و از اين طريق ما از اين آشفتگی و تفرقه ای که به آن مبتلاء هستيم
آیا در صورت حمله به ایران یا تجزیه کشور موقتا در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهیم گرفت؟ و یا ما با جنگ و حمله نظامی دولت بوش مخالف هستیم و در صورت وقوع جنگ نه در کنار جمهوری اسلامی ونه در کنار دولت بوش قرار خواهيم گرفت؟
ایا خطر حمله امریکا جدی است ؟ ایا بایستی با نیروهای ضد جنگ در هر دو سو همراه بود ؟ و یا در حال حاضر موضع بیطرفی اختیار نموده و موضع خود را در هنگام شروع جنگ اتخاذ می کنیم وبهر حال مهمترین وظیفه ما چیست و در این شرایط حساس چه باید کرد؟
ارتباط نزدیک و گفتگوی رو در رو، با "دشمن" است که باید سرلوحه ی ِ یک سیاست ورزی ِ پاسخگویانه باشد، حال چه کسان بر کار باشند، و چه بر کنار؛ چه در فرمان و چه در جست و جوی فرمان.
ایرانزمین در لب پرتگاه ایستاده است، از راست تا چپ را در این امر اختلافی نیست. نیز اختلافی در این نیست که چرخ زمان به سود میهن مشترک نمی چرخد. هر روز، آبستن حادثه ای می نماید و هر روز، بر هولناکی ِ حادثه ها افزوده می شود.
به باور من ؛ دوران کیهان لندن به دو جهت گذشته است : زمانی کیهان لندن در بین روشنفکران چپ اوج گرفت که بخش بزرگی از چپ استالینی عمق فاجعه را با پوست و گوشت خود تجربه می کرد
نا چارم " شایعه خانم بقراط " را در بستر سیاسی و اختلافات 2 ساله مابین طرفداران نظام پادشاهی را از مقطع " فراخوان ملی رفراندم تا طرح" یک کشور و یک ملت" و اظهارات داریوش همایون دایر بر اینکه در صورت حمله امریکا به ایران در کنار جمهوری اسلامی قرار گیردرا...
نگاهی گذرا به تاریخ نشانگر آن است که دیگر مرکزگرایی و تمرکز قدرت در یک نهاد، جوابگوی نیاز های امروز بشر بویژه در جوامع چند فرهنگی و چند زبانی نیست، زمان امت سازی و ملت سازی به شیوه کهن به پایان رسیده است، راه کار نوین برای رشد همه جانبه در سرزمین بزرگ با ملل، فرهنگ و تبار گوناگون تشکیل ایالات متحده ایران با به رسمیت شناختن زبان، نوع اداره و برابر حقوقی همه ایالات در تعیین سرنوشت خویش است.