رفتن به محتوای اصلی

بازآمده ای

بازآمده ای

 

بازآمده ای

 

به فریبا هدایتی نیک فکر

و سه تارِ سِحرانگیزش

 

بازآمده ای یار به یادِ دلِ زارم

وز شوق ندانم خبرِ حالِ نزارم

آن لحظه که جانم به رهِ فاصله گُم بود

بازآمده خورشید شدی در رهِ تارم

می گِریَم وُ می خندم وُ دیوانه ی مستم

سرگشته وُ در سوزم وُ بیچاره چو خارم

در خلوتِ تنهایی من تا تو بتابی

از شور کشد شعله به هر گوشه شرارم

بازآمده ای تا برَوَد فکرِ خزانم

پر باز کنم با تو وُ گویم که بهارم

بازآمده ای حالِ غریبم ز که پُرسی!

حالم به تو گوید که درین شهر دچارم

امید چو آهوی دوان آمد وُ بگذشت

صیاد شد امیدِ من وُ درد وُ حصارم

در دشت نظر کردم وُ تشویشِ غمم کُشت

دردا که شدم غارتِ غم، نیست غبارم

افسوس که دمسردیِ دورانِ پریشان

افکنده تنم در تب وُ بی تاب وُ قرارم

بر تابه چو اسپند همه سوز وُ گدازم

جز آتشِ عشقِ تو نداند که شکارم

رفتم مگر از خاطرِ خنیاگرِ خوبان

کز غصه چو ابری شده در خویش ببارم

بیمار ز دوری شدم افتاده گرفتار

بازآمده، ای خوب به بالین وُ کنارم

آیینه برآوردی وُ از من نفسی نیست

از دوست شکایت نکنم گرچه فگارم

با ساز وُ غزل آمده ای باز سراغم

مهمانِ خیالِ تواَم ای چشم وُ نگارم

دورم اگر از خانه ی خود قصه تو برخوان

کز دل نَرَوَد یادِ عزیزانِ دیارم

2013 / 2 / 6

http://rezabishetab.blogfa.com‍  

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید