از آخرین جمعه تابستان ۱۴۰۱ که مهسا (ژینا) امینی در بیمارستان کسرای تهران جان باخت، تا امروز که «چهلم» اوست، اتفاقات غیرقابل پیشبینی در ایران افتاد که چهره این کشور را از درون و برون دگرگون کرد. اتفاقاتی که بعضی از آنها صفت «تاریخی» و «بیسابقه» دارد.
جانباختن مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله کرد در بازداشت گشت ارشاد در روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، اگر چند سال پیش اتفاق میافتاد، شاید به چنین تبعات گستردهای منجر نمیشد؛ اما پافشاری جوانان و گروههایی که به خیابان آمدهاند و شعارهای آنها، به نظر حکایت از خشمی انباشته دارد.
محمدرضا نیکفر، نویسنده و پژوهشگر فلسفه در برنامه صفحه دو بیبیسی فارسی آن را جنبش احیای «کرامت انسانی لگد شده» نام نهاد و گفت، کشته شدن زنی جوان در جامعهای که انسان را به عنوان انسان قبول ندارند، اتفاق نمادینی شد که همه محرومان و موردتبعیضقرارگرفتگان، لگدکوب شدن خود را از دریچه آن دیدند.
جوانان، موتور محرکه
جوانان دهه هشتاد موتور محرکه اعتراضات دامنهدار بودهاند. آنها که سرکوب خونین آبان ۱۳۹۸ و دی ماه ۱۳۹۶ را به چشم دیدهاند، از دو بار شلیک مستقیم سپاه به هواپیمای مسافری خبر دارند، سالها با گشت «مخوف» امنیت اخلاقی روبهرو شده، روی زمین کشیده شده و گاهی شلاق خوردهاند، «تحقیر» را به خاطر پوشش و شیوه متفاوت فکر کردنشان تحمل کردهاند و حالا صبرشان لبریز است. آنان نسلی هستند که با اینترنت بزرگ شده و زبان ارتباطاتشان متفاوت است. زبانی که به نظر میآید اغلب در خانواده بیشتر فهمیده میشود تا در ساختار سیاسی ایران.
علیاصغر سیدآبادی، نویسنده کودک و نوجوان، معتقد است در ایران ساختار سیاسی از جامعه و خانواده عقب افتاده است.
او در مصاحبهای با روزنامه اعتماد میگوید ساختار خانواده در ایران متحول و با فرزندان «مهربانتر» شده اما این تحول در ساختار سیاسی اتفاق نیفتاده است. او به تحقیقی در سال ۱۳۹۹ اشاره میکند که یونیسف با همکاری پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات انجام داده و در آن بیش از ۶۴ درصد نوجوانان ایرانی گفتهاند در خانه «زیاد و خیلی زیاد» به حرفشان گوش میکنند.
کودکان در «کفن»
نیروهای امنیتی مستاصل از پایان دادن به اعتراضها، نخستینبار است که به صورت گروهی و علنی و در سطح وسیع به مدارس حمله میکنند و کودکان و نوجوانان مدرسهای را مقابل چشم والدین با خود میبرند. کشته و بازداشت شدن کودکان و نوجوانان در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ هم دیده شده، اما در اعتراضات ۱۴۰۱ دامنه آن به داخل مدارس کشیده شده است.
در یکی از تجمعهای اعتراضی دانشجویان در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه، دانشجویان بر زمین پا میکوبند و در حالی که کفنی کوچک به نشانه کشته شدن کودکان جلوی پایشان گذاشتهاند، شعار میدهند: «غرق خون این وطن، کودکان در کفن.»
سازمان حقوق بشر ایران مستقر در نروژ تازهترین آمار کشتههای اعتراضات را ۲۳۴ نفر اعلام کرده که دستکم ۲۹ نفر آنها کودک هستند.
تا «زن آزاد نشود»
شعار «ژن، ژیان، آزادی» از کلیدیترین شعارهای اعتراضات چهل روز گذشته در ایران بوده و زنان و مردان و حتی کودکان هم در مدرسه و خیابان آن را فریاد میزنند.
شعاری که عبدالله اوجالان، رهبر زندانی حزب کارگران کردستان، در اواخر دهه نود میلادی بر اساس «ایدئولوژی زن آزاد» مطرح کرد. او این تفکر را در این جمله خلاصه کرد که تا زن آزاد نشود، جامعه آزاد نمیشود: «زن، زندگی، آزادی یعنی زن آزاد، سرزمین آزاد و حتی مرد آزاد».
به اعتقاد بسیاری از مورخان و کارشناسان این اولین بار است که در تاریخ سیاسی معاصر ایران، مردان به صورت پیگیر در حمایت از زنان به خیابان میآیند و بسیاریشان آگاه هستند که گرفتن حقوق پایمال شده زنان، راهی به سوی آزادی آنان نیز است.
در اوایل انقلاب اسلامی تظاهراتهای اعتراضی علیه حجاب اجباری شکل گرفت اما از آن حمایت نشد و زنان معترض مجبور به عقبنشینی شدند.
در دوران قاجار و در دوره انقلاب مشروطه هم زنان در صف اول شورشهای شهری و نهضتهای آزادیخواهانه بودهاند اما عباس امانت، استاد تاریخ دانشگاه ییل به برنامه شصت دقیقه میگوید، این شاید اولین بار در طول تاریخ معاصر ایران است که «ما شاهد یک انقلاب زنانه هستیم.»
ریزش دیوار ترس
اولین بار است که بعد از انقلاب تظاهرات اعتراضی علیه جمهوری اسلامی ۴۰ روز به طور مداوم و بدون حتی یک روز وقفه ادامه داشته است. با وجود موج گسترده بازداشتها، اتفاقهایی مانند آتشسوزی و شلیک گلوله به زندانیان در اوین و شلیک مستقیم به معترضان در خیابان، این اعتراضات سرکوب نشده است.
علاوه بر آن در اتفاقی کمسابقه، اصناف مختلف از جمله معلمان، استادان و کارگران پالایشگاهها هم با اعتصابهای گسترده به صف معترضان پیوستهاند.
شعارهای تند علیه رهبر در کوچه و مدرسه و دانشگاه و چشم در چشم نیروهای امنیتی، دانشآموزانی که انگشت وسط خود را به سمت عکس رهبران ایران نشانه میگیرند، شعارهای شبانه بر بام خانهها و تظاهرات در شهرهای مختلف نشان دهنده دیوار بلند هراسی بوده که ذره ذره فرو میریزد.
اعتراضات افقی و بیرهبر
این اعتراض یا خیزش و انقلاب نام آن هرچه باشد، از شیوه کلاسیک هرمی تبعیت نمیکند و ساختار آن شبکهای افقی است که راس ندارد و همین موضوع به اعتقاد بسیاری، سرکوب آن را برای حکومتی که با این مدل از اعتراضها و بازداشت سران مخالفان خو گرفته، با سردرگمی مواجه کرده است.
در داخل کشور بسیاری از فعالان سیاسی دستگیر یا سرکوب شدهاند اما تداوم اعتراضات مستقل از حضور فعال آنها بوده است. و در خارج از کشور هم، حتی برگزارکنندگان تجمعهای بزرگ اعتراضی، ادعای رهبری ندارند.
جوشش هنر اعتراضی
در اعتراضات سالهای گذشته معترضان اغلب سرودهایی را استفاده میکردند که سالها قبل از آن تولید شده بود، مانند «یار دبستانی» یا گاهی «سراومد زمستون» و سرودهای ملی دیگر. اما این بار حجم آثار تولید شده آنقدر زیاد است که در تظاهراتهای مختلف داخل و خارج از کشور شنیده میشود و در راس آنها سرود «برای» شروین حاجیپور و «سرود زن» مهدی یراحی.
در حوزه هنرهای تجسمی هم آثار بسیار زیاد داخلی و خارجی تولید شده که سابقه نداشته است. خیزش سال ۱۴۰۱ در حال ساخت نمادها و زبان هنری خود است که از آبان ۱۳۹۸ شروع شده بود. نمادهایی که به صورت گرافیتی هم در خیابانها دیده میشود.
محوریت آزادی زن که ارزشی جهانی است، به فراگیر شدن و توجه هنرمندان خارجی به اعتراضات کمک کرده است و حجم آثار هنری و پرفورمنسهای خارج از ایران در شبکههای اجتماعی چشمگیر است.
همبستگی ملی
شنبه ۳۰ مهرماه در حمایت از معترضان ایران، تظاهراتی در برلین برگزار شد که در نوع خود سابقه نداشت. پلیس آلمان و سایر گروهها حضور جمعیتی بین ۸۰ تا ۱۲۰ هزار نفر را گزارش کردهاند. ایرانیان با پرچمها و گرایشهای مختلف از سراسر اروپا و حتی آمریکا در برلین جمع شده بودند تا صدای معترضانی باشند که ارتباطشان با جهان از طریق فضای مجازی قطع است.
از زمان شروع اعتراضات در ایران هر شنبه ایرانیان در شهرهای مختلف جهان جمع شده بودند. اوج آن شنبه اول اکتبر یا ۹ مهرماه بود که حامد اسماعیلیون از خانوادههای دادخواه پرواز اوکراین برای آن فراخوان داد و منجر به تجمع در بیش از ۱۵۰ شهر جهان شد.
در داخل کشور هم در تظاهرات زاهدان شعار حمایت از مردم کردستان، و در تهران شعار حمایت از زاهدان و کردستان، و در تبریز شعار حمایت از کردستان شنیده میشد. همبستگی که چهرههای ورزشی و هنرمندان برای ایجاد آن از روزهای اول اعتراضات پا پیش گذاشته بودند.
جنگ روایتها
حکومت با بستن اینترنت و حمله به رسانههای خارجی برای بیاعتبار کردن آنها به شکلهای مختلف از جمله تلاش برای درز اطلاعات غلط، به دنبال جا انداختن روایت خود از سرکوب است. روایتی که در آن هیچ کودکی کشته نشده، نوجوانان جان باخته بیماری قلبی و پیشزمینهای داشتهاند، از بلندی افتادهاند، خودکشی کردهاند یا مسموم شدهاند. بر اساس این روایت، اعتراضها فروکش کرده، «جمعه خونین زاهدان» با بیش از ۹۰ جانباخته، کار حکومت نبوده و معترضان به دنبال ویرانی و تجزیه کشور هستند.
هرچند این تلاش روند اطلاعرسانی دقیق از اعتراضها را با سختی مواجه کرده، اما روایت شهروندخبرنگاران از سرکوب و پافشاری خانوادهها بر افشای واقعیت، کمکم پردهها را کنار میزند.
انقلاب، خیزش یا اعتراض
کارشناسان سیاسی و اجتماعی درباره «انقلاب» نامیدن این اعتراضات در این مقطع توافق ندارند. اما بسیاری با این نظر موافق هستند که این حرکت از اعتراض فراتر رفته و «وارد فاز انقلاب» شده، هرچند آینده آن مشخص نیست.
آصف بیات، استاد جامعهشناسی در دانشگاه ایلینوی آمریکا، که محقق جنبشهای تهیدستان و طبقه کارگر انقلابی است، به روزنامه اعتماد گفته این اعتراضات از خیزش فراتر رفته و وارد مرحله انقلابی شده است.
محمدعلی کدیور، استادیار جامعهشناسی دانشگاه بوستون، به فرناز قاضیزاده در برنامه صفحه دو میگوید هم در دی ماه ۱۳۹۶ هم در آبان ۱۳۹۸ که مردم به فرمانداری و کلانتریها حمله کردند، «اپیزودهای انقلاب» شروع شد اما هنوز به «وضعیت انقلابی» نرسیدهایم. منظور او از وضعیت انقلابی شرایطی است که مثلا مردم میلیونی به خیابان آمده باشند.
حاتم قادری، پژوهشگر بازنشسته فلسفه در ایران و همینطور فرهاد خسرو خاور، جامعهشناس در فرانسه، هر دو اعتقاد دارند پیوند بین حکومت و مردم کاملا از میان رفته و ترمیم آن در این شرایط غیرممکن است.
آقای خسرو خاور، استاد بازنشسته کالج مطالعات پیشرفته علوم اجتماعی در پاریس در برنامه صفحه دو بی بی سی فارسی میگوید مطمئن نیست که این اعتراضات اخیر در نهایت به نتیجه برسد و موفق شود؛ اما حتی در صورت عدم موفقیت صوری، این حرکت موفق است چون توانسته «بُعد مشروعیت نظام فعلی را کاملا بشکند و این حرکت ادامه خواهد داشت. و حتی اگر سرکوب شود، با اقدامهای دیگر جایگزین خواهد شد.»
آنچه به دست آمد
اعتراضهای ادامهدار در ایران نشان داد که جامعه جوان و خواستار تحول که در خیابان است، شعارهای سکولار میدهد، به مظاهر مذهبی بیاعتناست، و خواستار ارتقای حقوق زنان است، عرصه عمومی را برای خود میخواهد و این را به راحتی از دست نخواهد داد.
چند روز پیش الناز رکابی، سنگنورد ملیپوش ایران، با حضور بیحجاب در یکی از مسابقات بینالمللی، تاریخساز شد. حجابی که بسیاری از زنان ورزشکار ایران را سالها به دردسر انداخته و حتی در رشتههایی مانند شنا و ژیمناستیک، باعث محرومیت دائمی آنها در مسابقات جهانی شده است.
زنان ایرانی از ۴۰ روز پیش چند قدم به جلو آمدهاند و حالا بهراحتی با موهایی که دیگر پارچهای روی آن نیست، در بازار و رستوران و مقابل نیروهای امنیتی قدم میزنند. آرزویی که یک سال قبل، تصورش دشوار بود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
مطالب مرتبط:
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید