رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
جهالت و کینه توزی کمپلکسی

درووود!
خطاب به مجهولی به نام «لاچین»
حرفهایی نه چندان دلچسب؛ ولی شایان شنیدن از بهر تامّلات در دادگاه وجدان خویش!

حرفهای شما برای من و همچنین انسانهایی که صنار سی شاهی از تاریخ و فرهنگ ایران آگاهی دارند، پشیزی ارزش ندارند. حاضر نیستم حرفهای شما را حتّا به مغازه بقّالی سر کوچه بدهم که بخواهد قیفچه از آن درست کند و درونش، زردچوبه و فلفل و دیگر ادویه جات را بریزد و به دست مشتریهایش بدهد. همچنین حاضر نیستم به حیث کاغذ باطله به شرکت کاغذ توالت سازی بدهم؛ بلکه آن را فوری آتش میزنم؛ زیرا منشا و منبع تولید آتش نفرت و کینه و خشم و خشونت و خونریزیهای هولناک است.
اگر سخنهای من، خیلی نیش آلود و چه بسا زهرآلود در نظر آیند، نباید باعث دلگیری و بیزاری شما یا اشخاصی که همچون شما، عقایدی مشابه دارند – تعدادشان نیز کم نیستند- بشوند، بلکه شما و دیگران را بینگیزانند که قبل از موضعگیریهای عقیدتی که بر هیچ دلیل متّقن و مستدلی استوار نیستند، تمام جوانب را دقیق در نظر بگیرند و بررسی کنند و مدام از یاد نبرند که عقیده داشتن به معنای «دانش متّقن و مستدل داشتن از چیزی» نیست و تازه دانشهای متّقن و مستدل نیز مدام و با گذر زمان در دادگاه سنجشگری، بازپرسی و بازاندیشی میشوند تا صحت و سقم آنها به روز مشخّص شود.

نیازی نیست که من به تک تک جمله های شما پاسخهای مثنوی هزار خرواری بدهم؛ زیرا کسی یا کسانی که گوشهای خود را سمنتکشی کرده اند، اگر صد سال آزگار نیز در بیخ گوششان زمزمه کنید، آخرش یک کلام را نخواهند شنید؛ چه رسد به آنکه واکنشی نیز بخواهند به سخنهای انسان نشان دهند. این حرفهای من، هشدارهایی برای انسانهایی هستند که نگران ایران و سرنوشتش هستند.
آقای محترم! بردارید انصافا نقشه ایران کنونی را – ایران امپراطوری فعلا در تاقچه بمونه تا به موقعش – در مقابل خودتان بگذارید و سعی کنید تنوّع جمعیّتی استانهای ایران را بر حسب «قومیّت» تعیین کنید و سپس در خصوص شمارش درصدی آنها نسبت به کلّ جمعیّت استان برآیید و آنگاه کلّ محاسبه های خود را به صورت نموداری ستونی یا خطی یا هر طور که دوست میدارید بر روی یک تخته سیاه یا پارچه سفید یک متری ترسیم کنید و سپس پروسه ادغامی و ترکیبی آنها را از لحاظ ازدواج و تکثیر نسلها را تا همین ثانیه های گذرا در نظر بگیرید و مجموعش را در مقابل چشمان خودتان به صورت تابلویی بیاویزید یا بر روی میز تحریتان بگذارید تا مدام در مقابلتان باشد و حواستان را وقتی دست به قلم میبرید، سفت و سخت متمرکز کنید و چیزی نگویید یا ننویسید که تف سر بالا باشد!.
بردارید فهرست اسامی کسانی را که در باره «زبان فارسی» زحمت کشیدند و «دستور زبان» نوشتند، فقط نامهایشان را ردیف کنید و شجره نامه شان را. نود و هشت در صد آنها، فرزندان اهل خطّه آذربایجان هستند و با عشق و شور و حالی وصف ناپذیر، افتخار خود میدانستد که در باره زبان ملّت ایران در معنای وسیع امپراطوری فرهنگی اش وظیفه ای ملّی را اجرا کنند؛ نه تحت شمشیر و گیوتین زورگویی قوم فارس که به زور عمقزی، دو سه تا کتاب دستور تا امروز نوشته اند! و دو در صد دیگر دستور نویسان فارسی، اهل خطّه های دیگرند. مولف لغتنامه دهخدا، فرزند قزوین است. مولف فرهنگ معین، فرزند خطّه گیلان است. مولف برهان قاطع؛ فرزند تبریز است. مولف فرهنگ بزرگ فارسی (حسن انوری)، فرزند تکاب است. شمارش این عزیران و نام آوران را و دستور نویسان ایرانی را به همراه آثارشان خودتان میتوانید گردآوری کنید. همه اینها فرزندان مادری بودند و هستند به نام «ایران خانوم خاور میانه ای». بردارید یک نگاهی نیز به اسامی و آثار شاعران و متفکّران ایرانی نیز بیفکنید و انصافا از خودتان سئوال کنید که آیا «نظامی گنجه ای، اوحدی مراغه ای، قطران تبریزی، مهستی گنجوی و کثیری دیگر» با شمشیر و گیوتین سیاستهای حکومتهای وقت به سرودن شعر پارسی مجبور شدند یا اینکه نه؛ خودشان را فرزند «ایران خانوم» میدانستند و متعلّق به فرهنگی جهان آرا که بخشی از خمیرمایه های آن بودند و هنوزم هستند؟. بردارید حتّا دیوان شاعران خطّه آذربایجان را که آثارشان را دو زبانه نوشته اند یا در هرغزل و قصیده و رباعی که سروده اند، تک بیتی یا تک مصرعی فارسی را تضمین کرده اند، مروری کنید. آیا آنها استعداد نداشتند که تمام اشعار خودشان را به ترکی بنویسند؟. آیا زنده یاد «شهریار» با آن ظرافتهای خاصّ خودش نمیتوانست همچون «حیدر بابایه» بیاید و تمام هنر شاعری خودش را در زبان ترکی بسراید؟. آیا «ابونواس اهوازی» که مادرش ایرانی بود، نمیتوانست به جای عربی سرایی، بیاید فارسی بسراید؟. آیا «عبید زاکانی» که جدّ و علاجدّش عرب بودند، نمیتوانست بیاید و به عربی بسراید و بنویسد؟.
من نمیخواهم مسئله را گسترش دهم و بحثهای مثنوی خرواری کنم. «ایران خانوم خاور میانه ای» از نخستین لحظه های گامگذاری به تاریخ جهانی تا همین امروز، هیچگاه و هرگز معضلی به نام «خصومتهای قومی و نژادی و زبانی» نداشت. اقوام ایرانی همیشه تا همین امروز، خود را فرزندان یک مادر میدانستند هر چند از همدیگر در زبان و آداب و اعتقادات و مذاهب و رسوم و وضعیّت پوشاکی و جغرافیای زیستبومی از یکدیگر متفاوت بودند. اگر اجحافی و غفلتی مغرضانه بر قومی رفت، محصول سیاستهای حکومتگران وقت بوه است که «معضلات و مشکلات میهنی» را دقیق نفهمیده اند و راه و روش صحیح حلّ مسائل را نمیدانسته اند و احتمال زیاد نیز اگر بوده اند کسانی که میخواسته اند کاری کلیدی را اجرا کنند یا فرصت از آنها دریغ شده یا کشمکشهای سیاسی و بین المللی، قواعد و اصول را درهم ریخته اند تا ایرانیان هیچوقت میلیمتری از جایی که ایستاده بودند و به عصر قجر مربوط میشد، تکان نخورند. یعنی دقیقا همان آرزو و توصیه ای که «پطرکبیر در وصیتنامه اش به حاکمان پس از خودش کرد و همچنین نظریه مقیول تمام مستشاران انگلیسی در خصوص واپسرماندگی ایران که تا امروز اجرا میشود».
آقای محترم! خصومتها و تفرقه ها و نفرتها و کینه ها را از آغاز مشروطه تا امروز، قدرتپرستان غارتگری همچون روس و انگلیس در رقابت با همدیگر برای استیلای مداوم داشتن بر سرنوشت ایران و مردمش شیوع دادند و به انواع و اقسام حیل متوسل شده اند تا همین ثانیه های گذرا. اشخاصی امثال شما نیز به دلیل اینکه از شناختن و ریشه یابی و اندیشیدن در خصوص «معضلات و مسائل میهنی» به شدّت عاجز هستید و به قول معروف زورتان به الاغ نمیرسه پاردمبش را میچسبید، آمده اید و بحثی مخرّب و به شدّت شایان نکوهشهای ممتد را علم کرده اید؛ انگار که در ایران فقط دو قوم زندگی میکنند به نام «فارس و ترک» و در طول تاریخ نیز قوم فارس، فقط تسمه به گرده قوم ترک کشیده اند و حالا جنابعالی و امثال شما که شهامت و خایه «ترک جماعت» را ندارید تا به اسم واقعی و عکس مبارک خودتان حرف بزنید، در مقام وکیل مدافع و یسل کش قومی برآمده اید که تره گندیده نیز برایتان عمرا خورد نمیکنند. . آقا جان! زبان فارسی، محصول و گزینش و پروریده زحمات اقوام ایرانی در جامعیّت وجودیست و هیچ ربطی به قوم فارس ندارد. من هم از جانب مادری. هم از جانب پدری، تا جایی که شجره نامه خانواده ام را میدانم، نا نیای خودم، فارس زبان بوده اند. اگر من به زبان فارسی مردم آبادی خودمان صحبت بکنم اینجا؛ محال است که مردم فارس زبان شیراز یا اصفهان یا شمیرانات یا دیگر نقاط فارس زبان دو کلمه اش را بتوانند بفهمند. حتّا فارسی صحبت کردن شیرازیها نیز فوق العاده پیچیده است.من از بچگی با ترکها و لرها بزرگ شده ام و تمام دوستانم، کرد و مازندرانی و گیلکی و ترک و عرب هستند. از چیزی که خبر نداری، دشمن برای خودت نتراش. بردار به جای نوشتن اینهمه اراجیف، بشین کتاب تاریخ زبان فارسی، زنده یاد «پرویز ناتل خانلری» را بخوان و اگر شهامتش را داری، که یقین دارم اصلا و ابدا، ذرّه ای شهامت نداری،- آقای «حسن انوری» هنز زنده اند. تلفن بزن به او و بگو، گه میخوری که لغت نامه هشت جلدی فارسی برای فارسهای فاشیست، ناسیونالیست فلان و بیسار مینویسی. وقت کردی سری هم به کانادا بزن و بر سر قبر زنده یاد «براهنی» برین و بگو، گه خوردی که حرفهایت و رمانها و غیره و ذالکت را به زبان فارسی نوشتی، مرتیکه!. چرا به ترکی که زبان مادریت بود ننوشتی. همینطور وقت کردی برو سر قبر زنده یاد «محمد قاضی» برین و بگو، گه خوردی مرتکیه بی زبون که به جای کردی، اومدی به زبان فارسی ترجمه کردی. همینطور تا الا آخر.
بابا فهم و شعور و عقلم خوب چیزیه. وقت کردی برو بشنین یه دستور زبان ترکی بنویس که هم زبان ترکیت خوب بشه، هم از علّافی در بیای.
آقای محترم!. اندیشیدن در باره معضلات و مسائل باهمزیستی به معنای نفرت پراکنی و مستقیم و غیر مستقیم و ملعبه سیاستهای غارتگران میهنی شدن نیست؛ بلکه به معنای هوشیار ماندن و تلاش برای راهگشایی و منطقی اندیشیدن و همبستگی و دوستی از بهر شادمانی و خوشی و سعادت همدیگر است. در شیپور خونریزی و کشتار دمیدن یا زمینه های کشتار را فراهم کردن، هنر و دانشجویی و پژوهشگری و آگاهیبخشی و روشنگری نیست؛ بلکه عین حماقت محض است؛ زیرا جبهه گیریهای بی منطق و از سر تلقینات نفرت آلود اثبات میکنند که عقاید بی مغز و مایه آدمی بر فهم و شعور و دانش و نیروی تمیز و تشخیص فردی، سیطره استبدادی پیدا کرده اند و عقل و شعور آدمی را بازیچه سوائق و غرایز و خیالات هولناک و ابلهانه خود و جمعی جاهل و بی خبر از همه چیز کرده اند. اندیشیدن در باره معضلات به معنای راهگشایی و یافتن راههای استوار و استخواندار است؛ نه به معنای جبهه خونریزی بر پا کردن و در فکر زرّادخانه کشتاری افتادن. همین.
خوشکام باشید!
فرامرز حیدریان

ی., 28.04.2024 - 20:28 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید