رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
حقوق انسانها و سنجشگری فرهنگ و تاریخ

دروود مجدّد به جیلو عزیز!
تکمله ای دیگر برای ژرفاندیشی انتقادی.

اگه مقاله مرا در باره «ریشه یابی و علّت دوام حکومت و اقتدار آخوندها»، دقیق خوانده باشی، حتمّا متوجه شده ای که ریشه معضل «حکومت-دولت»، قدمت بسیار کهنسالی در تاریخ و فرهنگ ایران دارد و ردّپاهای آن را حتّا در «شاهنامه» نیز میتوان پیدا کرد. دلایل این مُعضل به تحوّلاتی بازمیگردد که در مناسبات پادشاهان با مردم ایران و جنگ علیه فرهنگ باهمستانآنها در جامعیّت وجودی به وجود آمد؛ یعنی از دوره میترائیسم و سپس غالب شدن سلسله ساسانیان که با «حقّه بازیهای اردشیر بابکان برای کاهن معبد آناهید شدن» و سپس به کار گماریدن فک و فامیل خودش بر اقصاء نقاط ایران و سپس میدان دادن به موبدان کلّاش و رسمی کردن اجباری دین زرتشتیگری، فلاکت و خوار زاری ایران و مردمش تا امروز ادامه داشته است. بنابر این قدمت مُعضل «حکومت-دولت»، سبقه هزاره ای دارد و یک «بُغرنج فرهنگی» است؛ نه «معضل سیاسی» و تا زمانی که از لحاظ «فرهنگی»، سنجیده و بررسی و اندیشیده و در عبارتها و مفاهیم واضح فکری-فلسفی فرمولبندی نشود، محال است که بتوان در دامنه «سیاسی» به تحوّلاتی کلیدی اقدام کرد. نگاهی ژرف به تاریخ تحوّلات فکری باختر زمینیان از عصر رنسانس تا همین امروز نشان میدهد و اثبات میکند که زایش «مناسبات دمکراسی و نتایج ناشی از آن» در رویکردی بود که متفکّران و فیلسوفان و هنرمندان و نویسندگان و شاعران و پژوهشگران از یک طرف به «اساطیر و افکار فیلسوفان یونان» و از طرف دیگر به «بُنیانهای فرهنگ و زبان مردم خودشان» عنایت کردند.

آنچه ما از بیگانگان میتوانیم و به عبارت دقیقتر، نسل عصر مشروطه و نسلهای پس از آنها باید و میتوانستند از باختر زمینیان بیاموزند و بیاموزیم، دقیقا همین «انگیخته شدن از تجربه رویکردی» به «تاریخ و فرهنگ و اساطیر = بُندهشهای ایرانیان» بود و هست که شرایط تحوّلات کلیدی را میتوانستندو می توانند از راه اندیشیدن و سنجشگری بار آور در جامعه ایرانی ایجاد کنند. غفلتی که متاسفانه «آخوند جماعت» توانست از آن سوء استفاد کند و خودش را یکه تار میدان تا امروز به کرسی نشاند.
در دوران مشروطه، همونطور که ذکر کردم، تعریف مفاهیم در ذهنیّت کنشگران، شفّاف و مشخّص و کرانمند نشده بود. آنها به تقلید از شعارهای «انقلاب فرانسه» که مردم فریاد میزدند: فیفا لا ناسیون = Viva la Nation»، آمدند و همان شعار را در ایران، تکرار کردند و گفتند: «زنده باد ملّت!». بدون آنکه تفاوت معنایی آنها را فهمیده و گواریده باشند. در کشور فرانسه، در پسزمینه شعار «فیفا لا ناسیون»، منبعی عظیم از تفکّرات و ایده های «روسو، منتسکیو، اصحاب دایرة المعارف و دیگر متفکران و فیلسوفان عصر روشن اندیشی و نوزایی» نهفته بود. ولی در ایران ما، معنای «ملّت» در چارچوب عقاید و نصوص اسلامیّت؛ آنهم نوع شیعی فهمیده میشد که پشتوانه هزار و دویست ساله «فقه و شرایع اسلامی» و بدتر از آن، فاجعه تداوم «حکومت-دولت» نوع ساسانیان و زرتشتیگری نهفته بود. به همین دلیل نیز بود که «آخوندها» کاملا به حقّ و دقیق و دُرُست میگفتند که مردم ایران با شعار دادن «زنده باد ملّت!»، منظورشان اسلامیّت و شرع مبین است!.
وظیفه و تکلیف »تحصیل کردگان و کنشگران» عصر مشروطه بود که ذهنیّت مردم را از این خبط و خطای هولناک روشن و شفّاف کنند. ولی به دلیل آنکه کنشگران و تحصیلکردگان ایرانی، هنوز در آغاز راه بودند و هیچ سر رشته ای از اساطیر ایرانی و هنر فلسفیدن در باره تصاویر اسطوره ای نداشتند، از اجرای وظیفه خود واماندند و دست بالا را اخوندها گرفتند که قرنهای قرن در پرتو مفتخواری و انگل صفتی، فرصت آن را داشتند تا اراجیف خود را در خروارها خروار کتاب، تثبیت و سپس بر سر منابر به ذهنیّت مردم، تلقین و اماله کنند. شکست انقلاب مشروطه و به دنبالش شکست تمام خیزشها و قیامها و حتّا انقلاب 1357 به دلیل آن بود که «تحصیلکردگان و کنشگران ایرانی»، هیچ پیوندی با «تاریخ و فرهنگ» مردم خود نداشتند و به دنبال ناکجاآبادهایی تا همین امروز سگدو میزدند و همچنان میزنند که هیچ سنخیّتی و ربطی به تاریخ و فرهنگ مردم ایران ندارند.
و اگر در این حیص و بیصهای هولناک بوده اند کسانی که کاری را؛ ولو انتقادی مختصر بوده باشد، به دلیل سیطره گرایشهای غالب، هیچ شانسی برای مطرح شدن و تاثیر گذار بودن نداشته اند. بنابر این در جامعه ای که تحصیل کردگان و استادان و کنشگرانش، هیچ آگاهی ژرف و عمیق و استخواندار از تاریخ و فرهنگ مردم خود ندارند، نباید از ایجاد و دوام حکومت خلفای الله، شاخ در آورد!. حکومت فقاهتی، محصول قرنها نیندیشیدن ایرانیان در باره «چه بودن و که بودن» خودشان است که در دنیای اینترنت و هوش مصنوعی به «بُن بست هولناک عواقب نیندیشیدن» مختوم و گرفتار شده اند.
امروزه روز برای آنکه بتوان معضلات میهنی و کشورداری را ریشه ای حلّ و فصل کرد، راهی نیست سوای اندیشیدن سنجشگرانه و بی محابا در باره «تاریخ و فرهنگ مردم» خود و کشف و زایش و پروراندن تخمه های ایده و افکار از بطن «سنجشگریهای خود» برای پی ریزی ساختمان کشورداری و آیین کشور آرایی. تا گرایشهای مختلف سیاسی و طیف مختلف اساتید و تحصیل کردگان ایرانی به ژرفای این مسئله پی نبرند، قدرت و حاکمیّت آخوند جماعت در انواع و اقسام البسه فریبنده بر سرنوشت ایران و مردمش دوام خواهد آورد.
کنشگران و تحصیلکردگانی که به جای اندیشیدن در باره معضلات میهنی به مُتعگی و رکابداری حضرات حاکم میشتابند، هیچگاه نخواهند توانست برغم قیافه های دمکرات مآب که میگیرند، میلیمتری برای خوشبختی و آزادی مردم خود بردارند. بردار یک نگاهی گذرا به کتاب «شوروی و جنبش جنگل»، نوشته زنده یاد «مصطفی شعاعیان» بکن. بیش از صد صفحه کتاب به حول و حوش هشدار دهی به رفقا و دوستان است که در پروسه مبارزه به هیچ وجه به زیر عبای آخوند جماعت نروند. ولی خودت و میلیونها نفر دیدند و تجربه کردند که «چپها»، افتخار خود میدانستند که «رکابدار و مُتعه» آخوند جماعت باشند حتّا تا همین امروز. نماینده نامدارشان نیز آقای «فرّخ نگهدار» است. با چنین اعجوبه های بی کاراکتر و هرزه، ایران و مردمش ناچارند که در تحت سیطره حکومت خلفای الله، مکافاتها پس بدهند و هر روز شاهد «اعدام جوانان و تجاوز به نوامیس خودشان» باشند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

ی., 28.04.2024 - 13:41 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید