رفتن به محتوای اصلی

تبریزی

تبریزی
ناشناس

دوست گرامی، آ.ائلیار، من این سخن شما را صد در صد می پذیرم که دفاع از کشور و میهن در برابر دشمن فرامرزی و درونمرزی و کوشش برای پیشرفت و آبادی یک کشور برابر با ناسیونالیست بودن نیست.........

دوست گرامی، آ.ائلیار، من این سخن شما را صد در صد می پذیرم که دفاع از کشور و میهن در برابر دشمن فرامرزی و درونمرزی و کوشش برای پیشرفت و آبادی یک کشور برابر با ناسیونالیست بودن نیست. برای نمونه اگر ارتش رژیم میلیتاریست (جنگ سالار) ژاپن به چین حمله کند و چینی ها از سرزمینشان دفاع کنند به معنای ناسیونالیست بودن چینی ها نیست. اگر ارتش رژیم آلمان نازی به شوروی حمله کند و مردم شوروی از میهنشان دفاع کنند به معنای ناسیونالیست بودن مردم شوروی نیست. دفاع مردم ویتنام در برابر حمله ارتش آمریکا برابر با ناسیونالیست بودن مردم ویتنام نیست و .......... اما کدام یک از کسانی را که به نام آریاپرستی و ترک پرستی با دلیل تراشی و داستانسرائی و فلسفه بافی و تاریخ تراشی می خواهند بگویند که ما بهترینیم و دیگران بدترینید را می توان میهن دوست نامید؟ هیچ یک از کسانی که زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم مغز آنها را از کار انداخته است سخنی از میهن پرستی و کشوردوستی نمی نویسند و نمی گویند بلکه مانند خروس جنگی پیاپی به هم می پرند! در کجای جهان به هم پریدن مانند خروس جنگی با انگیزه های ناسیونالیستی میهن پرستی و دوستداری از یک سرزمین و یک کشور نام دارد؟ ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، مارکسیسم کهن و کلاسیک برای کاستی های فراوانی که داشت اکنون در هیچ کجای جهان هوادار ندارد. کاستی های فراوان فلسفه مارکسیسم کلاسیک در سرزمین هائی که در آنها پیاده شد نه تنها سوسیالیسم و کمونیسم را در پی نداشت بلکه در شوروی و کشورهای اروپای خاوری از درون واژگانی مانند سوسیالیسم و کمونیسم بدترین چهره سرمایه داری یا سرمایه داری دولتی سر درآورد! این که همه مردم یک سرزمین از بام تا شام کار کنند و دسترنجشان را دودستی به دولتیان بدهند و دولتی ها نیز در کاخ های باشکوهی مانند کاخ کرملین زندگی شاهانه ای داشته باشند و هر کس گلایه کرد تیرباران شود و یا به اردوگاه های کار اجباری در سیبری و گولاگ فرستاده شود سوسیالیسم یا کمونیسم نیست بلکه سرمایه داری دولتی است. از این روی اندیشه های کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی نیاز به ویرایش و بازبینی بنیادین دارند. از سخن کارل مارکس در کتاب سرمایه (کاپیتال) که می گوید: کالا آن چیزی است که نیاز انسان را از میان برمی دارد گرفته تا این سخن فلسفه مارکسیسم که می گوید: اقتصاد شالوده جامعه و تاریخ است همگی نیاز به بازنگری های بنیادین دارند. اینترناسیونالیسم نیز باورداشتی است که هرگز ویژه فلسفه مارکسیسم نیست. همه مارکسیست ها اینترناسیونالیست هستند اما همه اینترناسیونالیست ها مارکسیست نیستند همچنان که همه مارکسیست ها بیدین هستند اما همه بیدین ها مارکسیست نیستند و همچنان که همه مارکسیست ها سوسیالیست هستند اما همه سوسیالیست ها مارکسیست نیستند و این چنین نیست که هر کس که گفت من باورمند به اینترناسیونالیسم هستم حتما باید مارکسیست باشد و اگر باورهای وی درباره اینترناسیونالیسم با شناسه کارل مارکس از اینترناسیونالیسم ناهمخوان بود سخن وی بی ربط به اینترناسیونالیسم باشد! دیدگاهی به نام اینترناسیونالیسم با فلسفه مارکسیسم پیدا نشده است و ساده ترین دلیل آن است که سرود اینترناسیونال ساخته اوژن پوتیه فرانسوی در ژوئن سال ۱۸۷۱ پدیدار شد که در آن زمان سخنی از مارکسیسم نبود! سرمایه داری لیبرال – دموکرات نوین نیز مانند مارکسیسم باورمند به اینترناسیونالیسم است و فیلسوفان و اندیشمندان دیگری را نیز می توان باورمند به اینترناسیونالیسم نامید که سخن درباره همه آنها به درازا خواهد کشید اما شما از هر دیدگاهی به اینترناسیونالیسم نگاه کنید همه آنها در نفی ناسیونالیسم و مرزبندی های ناسیونالیستی هماوازند. پس اگر همه مرزبندی های ناسیونالیستی با هر دیدگاه و هر فلسفه و هر روشی از میان بروند چه چیزی برجا خواهد ماند؟ آن چه که برجا خواهد ماند یک کشور در جهان به نام کره زمین برای باشنده ای به نام انسان است نه ده ها کشور گوناگون با مرزبندی های ناسیونالیستی. دوست گرامی، آ.ائلیار، من نتوانستم دریابم که شما چگونه می گوئید: ( ......... واژه اینترناسیونالیسم ربطی به تک میهنی ندارد! .......... و یا .......... مراد از اینترناسیونالیسم تک میهنی نیست! .......... و یا .......... میهن کره زمین نیست! .......... و یا .......... برداشتی است که ربطی به اینترناسیونالیسم ندارد! .......... ) شما و هر کس دیگری اگر سخن مرا درباره اینترناسیونالیسم نمی پذیرید بهترین کار این است که در موتورهای جستجوی اینترنتی واژه اینترناسیونالیسم را با خط پارسی تایپ کنید تا روشن شود که شناسه اینترناسیونالیسم چیست؟