رفتن به محتوای اصلی

علی شریعتی در حسرت ِ بازگشت

علی شریعتی در حسرت ِ بازگشت

علی شریعتی در حسرت ِ بازگشت


دو شریعتی: آنکه خود بود، و آنکه همنشین بهار می گوید؛
همنشین ِ بهار در مقاله ی «شریعتی و مکتب ِ فرانکفورت» چندین خصوصیت ِ ناهمخوان با گویش و پویش ِ علی شریعتی به او نسبت می دهد تا بنیاد ِ فکری- نظری ِ اورا به بنیانگذاران ِ مکتب ِ فرانکفورت وصل نماید.
در کوتاه سخن به قصد ِ ورود به اصل ِ مطلب بگویم که مکتب ِ فرانکفورت یک نحله ی عمدتن فلسفی با گرایش ِ غالب ِ دینی- مذهبی ِ یهودیت بود. این مکتب خصوصن در تقابل با ماتریالیسم ِ دیالکتیک و زیر ِ نام و پرچم ِ دروغین ِ مارکسیسم پدید آمد تا ضدیت با فلسفه ی علمی و گرایش ِ ایده آلیستی متافیزیکی ِ خود را وجهه و اعتبار ِ مارکسیستی و طبقاتی ( پرولتاریایی) بدهد.
همسویی ِ شریعتی با مکتب ِ فرانکفورت ، اگر اساسن چنین همسویی وجود داشته باشد، خود را در دو بینش و گرایش نشان می دهد: نخست در ایده آلیسم ِ مذهبی و دینی، و سپس در ضدیت با مدرنیته،یا به عبارت ِ دیگر در گذشته گرایی ِ خداسالار و ابرانسان سالار ِ دینی ِ یهودی و اسلامی و مشخصن در ضدیت ِ ایدئولوژیک با فلسفه ی علمی و مارکسیسم است. فرانکفورتی ها که بعدتر به مارکسیست های غربی هم شهرت یافتند خواهان ِ بازگشت به ارزش های دینی- یهودی بودند و مخالفت شان با نظام ِ سرمایه داری از موضع ِ دشمنی با علم به ویژه علوم ِ طبیعی و تکنولوژی ِ این دوران است که به تشخیص ِ درست ِ آنها عامل ِ اصلی ِ رویگردانی از دین و مذهب، و خاستگاه و تکیه گاه ِ عقلانیت ِعلمی - فلسفی است.
اگر شباهتی میان ِ دیدگاه های علی شریعتی و فرانکفورتی ها هست از این جایگاه ِ فکری و عقیدتی ِ مشترک است که یکی مدافع ِ یهودیت و یکی مدافع ِ اسلامیت، یکی به زبان و بیان ِ غیر ِ مستقیم ِ فلسفی، و دیگری به زبان و بیان ِ مستقیم ِ موعظه و تبلیغ ِ عقاید ِ دینی.
همنشین ِ بهار در معرفی ِ مکتب ِ فرانکفورت می نویسد:« مکتب ِ فرانکفورت و نظریه ی انتقادی ِ آن در اصل این بود که انسان پا به پای تغییرات پیش برود». این ادعا همچنان که گفتم درست بر خلاف ِ دیدگاه ِ فرانکفورتی ها و به خصوص خلاف ِ نظر ِ شریعتی است. چراکه نه فرانکفورتی ها و نه شریعتی نه تنها خواهان ِ پیش رفت پا به پای تغییرات ِ اجتماعی و اقتصادی یا در واقع تکامل ِ اجتماعی نبودند، بلکه بر عکس، خواهان بازگشت به گذشته ی «دوران ِ طلایی ِ» پیشامدنیت و پیشامدرنیت ِ یهودیت و صدر اسلام ِ خویش بودند.
من پیش از این نظرات ِ شریعتی را در رشته مقالاتی با عنوان ِ « روشنفکر ِ دینی: ادعا یا واقعیت؟» و یکی دو مقاله ی دیگر بررسی و نقد کرده ام که خواننده می تواند در گوگل به راحتی پیدا کند و بخواند، و در این مختصر می خواهم شریعتی را آنچنان که خود هست و نه آنگونه که همنشین بهار می گوید و می خواهد باشد به خواننده بشناسانم. به عبارت ِ دیگر ، برآنم که شریعتی را از زبان ِ خود ِ او معرفی کنم و نشان دهم که او تمام ِ عمر درحسرت ِ بازگشت به دو اصل ِ نزدیک و دور ِ خویش بود: بازگشت به اصلیت و آدمیت ِ صدر ِ اسلام، و بازگشت به اصلیت و آدمیت ِ آغازگاه ِ خلقت و پیشاهبوط از بهشت ِ اعلا به زمین ِ ادنا!.
بهار می نویسد:« چه بسا دکتر شریعتی از جمله تحت ِ تاثیر ِ اندیشمندان ِ مکتب ِ فرانکفورت آنهمه روی کار ِ فکری و فرهنگی تاکید داشت.». درست است، اما کار ِ فکری و فرهنگی داریم تا کار ِ فکری و فرهنگی! یکی مثل ِ مارکس و انگلس کار ِ فکری و نظری می کند تا به بشریت آموزه های علمی فلسفی و راه و روش ِ پیشرفت و تکامل بیاموزد، و یکی مثل ِ علی شریعتی در مقابله با این آموزش ها با تبلیغ ِ آموزه های دینی- اسلامی صلای ِ واپسگرایی می دهد. هردو کار ِ فکری و آموزشی اند اما این کجا و آن کجا! یکی با آموزش های ماتریالیستی دیالکتیکی انسان سازی می کند، ویکی به مردان می آموزد که مثل ِ بلال ِ حبشی یا سلمان ِ فارسی ِ هزاروچهارصدسال ِ قبل در دوران ِ برده داری و خدایگان بردگی باشند و ماوراءالطبیعه و جانشینان ِ زمینی اش را پرستش و اطاعت کنند، و به زنان می آموزد که به پیروی از زنان ِ صدر ِ اسلام حجاب بر سرکنند و در خانه بنشینند و کلفتی و آشپزی کنندو از همسر پذیرایی ِ جنسی نموده و فرزندان ِ مرد را تغذیه نمایند.
شریعتی به گفته ی همنشین بهار علاوه برکار ِ فکری و فرهنگی همانند ِ فرانکفورتی ها« پوسته شکنی کرد، هیچ کس و هیچ چیز را به تاق ِ آسمان نچسباند و آیه و بت نکرد». خود ِ شریعتی اما خلاف ِ این را می گوید: « شناخت ِ علی چون موکول به شناخت ِ انسان و معنی کردن ِ این کلمه ی پیچیده است بسیار دشواراست. علی از جنس ِ این عالم و پدیده هایی که در این عالم است نیست، بلکه دارای یک فطرت ِ متعالی تر از جنس ِ ماده ی محسوس است. علی متعلق به یک جهان ِ بالاتر و کامل تر از این جهان ِ مادی است. جهانی که آنچه در این عالم نیست در آن هست. علی یک خانواده امام است. یعنی خانواده ای اساطیری. خانواده ای که در آن پدر علی، و مادر زهراست. پسر حسین است و دختر ِ خانواده زینب».( نقل از: شریعتی. علی، حقیقتی بر گونه ی اساطیر.ص.54-95-96). و: « من{ علی شریعتی} آرزو می کنم که روزی سطح ِ شعور و شناخت ِ مذهبی در این تنها کشور ِ شیعه ی جهان به جایی برسد که سخنگوی رسمی ِ مذهب ما فاطمه را آنچنان که سلیمان کتانی طبیب ِ مسیحی شناساند، و علی را آنچنان که دکتر جورج هرداق طبیب ِ مسیحی توصیف می کند ، و اهل ِ بیت را آنچنان که ماسینیون کاتولیک تحقیق کرده، و ابوذر غفاری را آنچنان که جودت السحار نوشته است، و پیغمبر ما را آنچنان که ماکسیم رودنسون محقق ِ یهودی می بیند بفهمد».( برگرفته از کتاب :نیایش ص 116). و: « انسان های امروزی به انقلاب، آزادی و سوسیالیسم رسیده اند اما هنوز علی، حسین و ابوذر را نمی شناسند.».( همان کتاب. ص121). حال برگردید و دو گزاره ی بالا از همنشین بهار را یک بار دیگر بخوانید.
همنشین بهار می نویسد:« تعلق ونگاه ِ مثبت ِ دکتر شریعتی به مدرنیته همراه با نقد ِ بسیاری از نتایج و پیامدهای آن نیز تا حدودی از جنس ِ تفکر ِ اصحاب ِ مکتب ِ فرانکفورت بود». امان ازاینهمه خلاف گویی و وارونه نمایی در روز ِ روشن! علی شریعتی حتا یک جمله که بیانگر ِ نگاه ِ مثبت و تعلق ِ او به مدرنیته باشد در هیچکدام از نوشته های اش ندارد. بلکه برعکس، تا بخواهید علیه مدرنیته چه مستقیم و چه با ماشینیسم نامیدن ِ آن به طور ِ غیر ِ مستقیم داد ِ سخن داده است. شریعتی که میان ِ تمدن و مدرنیته دیوار ِ چین می کشد و تمدن را مقوله ای مجزا و مستقل از مدرنیته با کارکردی صرفن ایدئولوژیک مذهبی می داند، هرچه از تمدن و بالاخص تمدن ِ اسلامی تعریف و تمجید نموده در مقابل به همان اندازه علیه تجدد و مدرنیته که آن را تنها عامل ِ بدبختی و فلاکت ِ انسان می داند قلمفرسایی کرده و شعار داده است. آن نگاه ِ مثبت به مدرنیته که همنشین بهار به شریعتی نسبت می دهد در واقع نگاه ِ ستایشگرانه و شیفته وار به چیزی است که آن را تمدن و فرهنگ ِ اسلامی می نامد و نه مدرنیته و تجدد که خاستگاه اش به گفته ی او اروپای مسیحی ِ الینه شده است. شریعتی میگوید:« یک مرتبه دیدیم فرهنگ ِ تازه ای به نام ِ تجدد بر همه ی دنیا عرضه شد. تجدد بهترین ضربه ای بود که می توانست درهر گوشه ی دنیا و درهمه ی جامعه های غیر ِ اروپایی، انسان ِ غیر ِ اروپایی را در هر شکل و قالب ِ فکری که هست، از آن قالب، فکر و شخصیت ِ خودش بیرون بیاورد و تنها کار ِ اروپایی ها این است که وسوسه ی متجدد شدن را در این جامعه ها به هر شکلی که هست هرجا و با هر مذهبی که هست به وجود بیاورند. به این ترتیب انسانی پدید آمد خالی از هرگونه گذشته ، بیگانه از تاریخ، بیگانه از مذهب اش، بیگانه از خصوصیات ِ انسانی اش، انسان ِ دست ِ دوم ، انسانی که زیبایی های گذشته و معنویت هایی را که داشت نگه نداشت و از خود خالی کرد».( تمدن و تجدد. ص33). « روشنفکران ِ غرب زده به مردم می گویند باید تعصب را کنار بگذاریم، باید مذهب مان را کنار بگذاریم، باید فرهنگ ِ بومی و منحط ِ خودمان را که عامل عقب ماندگی ِ ما ازجامعه ی مدرن ِ اروپایی است کنار بگذاریم، و باید ازمغز ِ سر تاناخن ِ پا فرنگی شویم. این روشنفکر نمی داند که آنچه به انسان شخصیت میدهد مذهب و فرهنگ ِ گذشته اش است و نه تمدن و تجدد ِ اروپایی ها.»( همان کتاب ص46-47-50).
درواقع می توان با قاطعیت گفت برخلاف ِ تصور ِ عامه مشکل ِ شریعتی نه با رژیم ِ پهلوی بلکه با تجدد وروشنفکران ِ تجدد خواه بود و اگر هم گاهی گوشه کنایه ای به رژیم می زد به خاطر ِ آن چیزی بود که او آن را ملی گرایی یا به طور ِ مشخص فارس گرایی و نیز افتخار به تمدن ِ پیش از اسلام تلقی می کرد که همه در تضاد با گرایش های اسلامیستی و پان اسلامیستی ِ شریعتی بود.
واپس گرایی و بازگشت خواهی ِ شریعتی را از آنجا می توان دریافت که آنچه راکه قرن هاست دوران اش به سر رسیده می ستاید و فراخوان ِ بازگشت به آن می دهد، و برآنچه امروزی است و موجب ِ آسایش و رفاه و امنیت ِ انسان است لعنت می فرستد و تخطئه اش می کند. مثلن در این نمونه:« ما به عنوان ِانسان های شرقی و بالاخص وابسته به تمدن ِ پرشکوه و عظیم ِ انسانی هستیم. از این رو باید از غرق شدن در ارزش ها و قالب های فرنگی به اصالت ِ خود باز گردیم. بازگشت به خویش یعنی بازگشت به شخصیت و به معنای دمیدن ِ آن روح ِ سازنده و فعالی که در گذشته فرهنگ ساخت ، جامعه ساخت، مدنیت ساخت. بازگشت به خویش یعنی خودآگاهی ِ مذهبی. چراکه اعتقاد به نجات ِ قطعی و انقلابی و ریشه برانداز ِ فساد و ستم و انحراف، درمذهب است. این نجات ِ موسوم به مسیانیسم و به نام ِ موعود، انقلابی است که ناگهان بر می خیزد و همه ی عادت ها و تلقین ها و اغفال ها را برملا می سازد و راه ِ راستین ِ مذهب را نشان می دهد.» ( علی شریعتی. هنر در انتظار ِ موعود. ص.10-17).
می گویند شریعتی دکتر ِ جامعه شناس بود. جامعه شناسی که هزار و چهارصد سال دیر بر دنیا چشم گشود، که اگر به موقع به دنیا آمده بود اینهمه برای بازگشت به گذشته حسرت نمی خورد و بی تابی نمی کرد.
در پایان، این نقل ِ قول از شریعتی یعنی از کسی که آنهمه علیه ماشینیسم وتکنولوژی و مدرنیته سخن سرایی و قلمفرسایی کرده و لعنت فرستاده خواندنی و درس آموز است: شریعتی در یکی از سخنرانی های اش در دانشکده ی نفت ِ آبادان که بعد با عنوان ِ تمدن و تجدد چاپ شد، خطاب به پامنبری های اش می گوید: من چون هرهفته با هواپیما از مشهد به تهران( برای سخنرانی در حسینیه ارشاد) می آمدم و هفته ای یک مرتبه و گاهی دو مرتبه با جت می آمدم، دیگر عادت کرده بودم با جت بیایم که یک ساعته می آمد و راحت هم بود. یک بارکه رفتم فرودگاه ِ مهرآباد،دیدم به جای جت یک چهارموتوره است. خیلی ناراحت شدم و از فرودگاه آمدم بیرون. بعد بلافاصله پشیمان شدم و برگشتم فرودگاه و گفتم خداکند هواپیما نرفته باشد و من را سوار کند.اتفاقن هواپیما هنوز نرفته بود و من را سوار کرد.»( نقل از: تمدن و تجدد. ص71). آری، لغزخوانی های شریعتی علیه ماشینیسم و تکنولوژی ِ مدرنیته و این خاطره ی او یادآور ِ داستان ِ آخوندی است که سر ِ منبر گفت اگر بچه روی فرش نجاست کرد باید آن قسمت ِ فرش را برید و دور انداخت. وقتی به خانه رفت دید قسمتی از فرش ِ خانه بریده شده. به خانم اش گفت این چیست؟ خانم گفت خودت گفتی اگر بچه نجاست کرد ببرید و دور بیاندازید.بچه مان روی فرش کثافت کرد من هم بریدم و دور انداختم. آخوند گفت من این را برای دیگران گفتم نه برای خودمان! مخالف خوانی ها و شعارنویسی های شریعتی و شریعتی های موسوم به روشنفکران ِ دینی علیه ماشینیسم و تکنولوژی و مدرنیته از جنس ِ چنان موعظه ی است، جناب ِ همنشین ِ بهار!

 

Image removed.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید