
آمنه بهرامی از قربانیان اسید پاشی در واپسین لحظات قصاص مجرم:
"بگذر! هرگز نمی خواستم این کار را بکنم !"
اما امروز وی می گوید:
"پشیمانم که اسیدپاشم را بخشیدم . مردم! پشیمانم که اسیدپاش را بخشیدم!"
اسید پاشی از انواع اعمال خشونت شدید به شمار می آید که در مواردی منجر به مرگ فرد قربانی و یا تخریب و معلولیت جسمی – روحی وی تا آخر عمر می گردد. در واقع می توان گفت این عارضه یک نوع حمله است که نه با قصد قتل ، بلکه برای انتقام و نابودی آینده و زندگی اجتماعی فرد قربانی انجام می شود . با آنکه قرنها از شناخت اسید می گذرد ، اما عارضه ی اسید پاشی قدمت زیادی ندارد و در ایران به 60 سال پیش باز می گردد .
سوختن بافتهای بدن در اثر تماس با اسید ، تاثیرات مخرب و غیرقابل درمان بسیاری بر روح و روان و جسم فرد قربانی می گذارد . از اثرات جسمانی آن که معمولا ماندگار است می توان از اختلال در بینایی ، شنوایی ، نقص عضو و از بین رفتن ترکیب چهره و زیبایی پوست و .. نام برد. اما آسیب های روحی و روانی این پدیده نیز می تواند به افسردگی ، اختلالات تنش زای پس از رویداد ، اضطراب ، اعتیاد ، انزوا و در نهایت خودکشی منجر شود.
این روزها یکی از اخبار داغ رسانه ها و فضای مجازی ، ماجرای سریالی اسید پاشی در ایران و شهر اصفهان است که متاسقانه بار دیگر حاکی از اعمال جرایم سازمان یافته بر علیه زنان است. این اقدامات با پس زمینه ی اعتقادی و شایعاتی با مضمامین مرتبط با بدحجابی ، سبب بروز وحشت در میان زنان و نگرانی عمومی در سطح جامعه شده است. همزمان با این رویدادها سکوت و سهل انگاری مسئولان دولتی و اعتراضات مدنی مردم در تهران و اصفهان ابعاد تازی ای به این رویدادها بخشید. با آنکه در ایران جواب رد شنیدن از سوی خواستگار ، ازدواج مجدد همسر ، حسادت زنانه و .. از اصلی ترین دلایل اسیدپاشی است ،اما در موارد اخیر اصفهان تا کنون هیچ سرنخی در ارتباط با این زمینه ها یافت نشده است.
آیا دلیل بروز چنین اتفاقاتی چیست و چه کسانی و با چه انگیزه ای دست به چنین اقداماتی می زنند ؟ چرا زنان به عنوان قشر ضعیف در جامعه ایران بازهم قربانی می شوند و چه کسی باید از آنها دفاع کند؟
اسید پاشی یک ناهنجاری و عارضه ای روانی – اجتماعی است که با انگیزه های شخصی و یا اعتقادی غالبا جهت انتقامگیری و یا تنبیه انجام می شود . این اقدام وقیحانه در کشورهای جهان سوم و غالبا مذهبی ، شایع تر است و بصورت عام ، زنان جامعه را مورد آماج قرار می دهد.
در کشورهایی که از لحاظ توسعه اجتماعی و اقتصادی وضعیت مناسبی ندارند بیشترین درصد خشونت علیه زنان و کودکان دیده می شود . به طور مثال می توان به افغانستان اشاره کرد که در دوره حکمرانی طالبان مدارس تعطیل شد و اسید پاشی به صورت دختران به امری مرسوم تبدیل شد یا در بنگلادش که این خشونت به صورت خشونت خانگی شایع است ، اما در ایران خشونت بر علیه زنان تقریبا در همه موارد به وضوح یافت می شود که انواع تبعیضات و اعمال خشونت فیزیکی ، روحی ، جنسی و اقتصادی را در فرهنگ اجتماعی خود داراست و به سبب ساختار مذهبی نوع حکومت ، حمایتهای دولت و قانون در کمترین میزان خود است. با این وجود مسئولان صرفا موراد قانونی و مجازات را یادآوردی کرده و از معضلات فرهنگی – اجتماعی و چاره اندیشی ریشه ایی سخنی به میان نمی آورند.
به عنوان مثال عضو کمسیون قضائی و حقوقی مجلس شورای اسلامی در مورد اسید پاشی اظهار داشته : قوانین در این زمینه بسیار جامع است ، شاید گذشت اولیاء دم در موارد قبلی این فضا را ایجاد کرده باشد که برخوردها بازدارنده نبوده است ، لذا باید تناسب مجازات و عمل صورت گیرد .
با آنکه قوانین حمایت از زنان در ایران بسیار ناقص و ناتوان است ، اما در بسیاری از موارد نیز، موانع شرعی به نواقص قوانین و محدودیتهای دولت مشروعیت می بخشد و نفود باورهای دینی بر فرهنگ جامعه به تحمیل این قواعد یاری رسانده و به یک عرف اجتماعی تبدیل کرده است.
ریشه کن شدن خشونت و اقداماتی از این دست و رسیدن به جامعه ای انسانی و آبرومند به دور از آزار و تبعیض زنان ، نیازمند تحولی فرهنگی – اجتماعی و سیاسی بنیادین و عظیم است. جنبش های اجتماعی و زنان باید خود را جهت مقابله و ایجاد تغییر در این شرایط سازمان دهند و اراده تغییر را در سطح عموم جامعه نیز فراهم سازند ، در غیر اینصورت هر روز شاهد جنایانی از این دست با ابزارها و ورژن های جدید خواهیم بود و این شرایط اسفناک تداوم خواهد داشت. با امید روزی که زنان به عنوان هسته مرکزی خانواده و مولدان نسل آینده از حقوق و حمایتهای شایسته و برابر برخوردار باشند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید