رفتن به محتوای اصلی

«جمهوری ایرانی» یک فرم حکومتی وارداتی نیست. مفهوم «جمهوری ایرانی» بکلی با آنچه تاکنون از سوی بحث‌های سطحی و ملال‌آور در باره شکل و فرم نظام سیاسی و یا اتحادهای فرقه‌ای و حزبی، دنباله‌رو این و یا آن آخوند، که حتی خود را نیز بسختی تحمل می‌کنند، متفاوت بوده و نه تنها اصل حاکمیت و خرد انسان ایرانی را مطرح می‌کند بلکه همانند چترفراگیر وگسترده‌ایست که همه ایرانیان را، جدا از هرگونه عقیده و دیدگاه و مرامی در برمی‌گیرد.
مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران مصوبه ای دارد که در جهت بهبود و اصلاح استقرار جمعیت و فعالیت در ایران، مرکز سیاسی این کشور تا پایان برنامه چشم‌انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران یعنی تا سال ۱۴۰۴ خورشیدی به مکان دیگری منتقل شود. اظهار نظر درباره انتقال پایتخت ایران از تهران به یک شهر دیگر و حتی ساختن پایتختی جدید برای ایران مدت ها است که از سوی کارشناسان و دولتمردان ایرانی مطرح است اما هیچگاه عزمی جدی برای تغییر پایتخت در میان نبوده است.
از آنجا که حضور در انتخابات عملی در چارچوب قانون است، هر گونه درخواستی فراتر از قانون اساسی و حتی تغییر قانون اساسی، خواستی افراطی و مغایر با اهداف جنبش و خواسته های مردم معرفی می گردد؛ و این خود تقلبی فراگیرتر است که اصلاح طلبان حکومتی و بازوهای رسانه ای آنها، به رغم همه ی خون های ریخته شده، به طور مصمم و سازمان یافته در حال ارتکاب آن هستند.
بنام نامی شاه، سلطان، فقیه، روشنفکر افراط و تفریط و مردمان اسیر ایران. تا شاه کفن نشود، وطن وطن نشود. خمینی بت شکن در ماه دیده شود، حزب فقط حزب الله رهبر همان روح الله، جمهوری نه بیشتر ونه کمتر و.... دوباره از اول: شاه مُرد، زنده باد شاه. جانم فدای رهبر، ما اهل کوفه نیستیم علی کوره نباشد، جمهوری اسلامی نه بیشتر ونه کمتراز قانون اساسی.و......و دوباره مردمان اسیر؛ مرگ بردیکتاتورو مرگ بر استبداد وجانم فدای ایران جمهوری ایرانی و جمهوری یا پادشاهی.......و روشنفکران دو باره سر بلند شدند و....
اقلاً اپوزيسيون بايد بر سر اين موضوع موضع روشنی بگيرد يعني خواست انحلال سپاه پاسداران. دو ارتش موازی در هيچ کشوری آنهم 30 سال بعد از انقلاب معني ندارد و مخارجی هنگفت بر مردم تحميل ميکند. اگر جمهوری اسلامي از وجود گروه هاي مسلح چند نفری انقدر ناراحت است و احسان فتاحيان را که هيچ کاری نکرده است بخاطر بيان تعلق آرمانی اعدام ميکند چرا با سپاه پاسداران کاری ندارد. اگر به اين خاطر است که سپاه پاسداران، هوادار جمهوری اسلامی است، پس آيا ميشود يک سازمان مسلح سومی هم در هواداری از جمهوری اسلامي درست کرد؟
یک اصل مهم را در سراسر این مصاحبه در نظر داشته باشید: حکومتی که مشروعیت اش را از دست بدهد بر اثر مقاومت مردم، اندک اندک راه زوال را طی خواهد کرد.
بابک داد وبلاگی جدید راه انداخته برای ثبت وقایع اخیر؛ منتهی از زبان شاهدان عینی. او هم‏چنین درگیر کار سایت حقوق‏دانان جنبش سبز مردم ایران است که با ارائه‏ی پیش‏نویس قانون اساسی آینده‏ی ایران، آن را به بحث می‏گذارد. در همین زمینه با او گفت‌وگوی کوتاهی کرده‌ام.
جنبش سبز بر سیاست خارجی و گفتگوهای هسته‌ای ایران تاثیرگذار است. از یکسو، مقامات عالیرتبه‌ به دلیل بحران داخلی ناشی از قوت یافتن جنبش سبز، نتوانسته‌اند به تصمیم‌گیری عملیاتی در خصوص برنامه‌ی هسته‌ای دست یابند و از سوی دیگر، تمایل ایران برای گشایش رابطه با غرب به مشکل برخورده است.
برعهده علمای دین است ، که اگر می خواهند ، اعتبار باقی مانده از روحانیت حفظ شود ، باید این شیخ مبلغ جهل و جنایت، در ملاء عام خلع سلاح شود. اگر ملکه ویکتوریای انگلیس و ارنست رنان فرانسوی ادعا می کنند ، که انسان شرقی ،و مسلمان ، استعداد و شعور درک دموکراسی و فلسفه را ندارد ، و انها انسان های عقب مانده از لحاظ درک و شعور هستند ، نباید تعجب کرد ، که خود قدرت های استعماری می دانند ، چه موجوداتی در حوزه های بظا هر دینی تربیت کرده اند و تربیت می کنند ،که نمونه اش شیخ مصباح یزدی است
آنچه امروز در ایران موضوع اصلی و بنیادی دعواست (چه در همه جا جار زده بشود و چه نه) مشكل رابطهٌ دین و دولت است كه از انقلاب مشروطیت تا به امروز روی دستمان مانده و هیچگاه نه به طور نظری و نه عملی درست حل نشده. اعادهٌ حاكمیت ملی مشروط است به تعیین درست تكلیف رابطهٌ دین و دولت و بر خلاف مورد اخیر كه لااقل دو دهه طول كشید تا مردم خوب برایشان روشن بشود از چه قرار است، از اساس محل بحث و شك نیست و تكلیفش صد سال پیش حداقل از بابت نظری روشن شده.