رفتن به محتوای اصلی

اعتراض دکترملکی به سرکوب آئینی در ایران

اعتراض دکترملکی به سرکوب آئینی در ایران
تفسیر از:
اقبال اقبالی

پوزشخواهی دکترملکی از " ترانه "ی محروم ازتحصیل همین دیشب بود که دکترمحمد ملکی خبرم کرد که بیا با هم بجایی برویم. و من رفتم و رفتیم. کجا؟ منزل ترانه ی طائفی. دخترهفده ساله ای که نظام مقدس اسلامیِ ما او را با ادعای " نقص پرونده" ازدم در دانشگاه تهران بازگردانده است. همین که نشستیم و چای نوشیدیم، دکتر از ترانه پرسید: مادرت پس کو؟ ترانه که احتمال می داد ما از جریان با خبریم، ابتدا به تردید افتاد اما بلافاصله چشم به چشم دکتر دواند وگفت: پنج سال ونیم است که درزندان است. به چه جرمی؟ به جرم تدریس دردانشگاه خانگی. چی درس می داده؟ روانشناسی. دراین پنج سال ونیم آیا هیچ به مرخصی آمده؟ هرگز. دکتر نفسی گرفت و ازجا برخاست و ترانه را پیش خواند و برسرش بوسه زد و با چشمانی به اشک نشسته به وی گفت: دخترم، من از طرف همه ی آنانی که نمی فهمند و با همین نفهمی هایشان شما بهاییان را به تنگنا در انداخته اند، پوزش می خواهم. من فکر می کردم مشکل تو محرومیتِ بی دلیل و ناجوانمردانه ازتحصیل است. اما اکنون می بینم تو به سوز مضاعفی نیز گرفتاری. و ادامه داد: این بار که به ملاقات مادرت رفتی، به او بگو: دکتر محمد ملکیِ هشتاد و یک ساله، اولین رییس دانشگاه تهران، به منزل ما آمد و در برابر مظلومیت ما و همکیشانمان سرتعظیم فرود آورد. دکتر این را که گفت، رو به ترانه تعظیم کرد. طولانی و درسکوت. و ما همگی بی صدا گریستیم. محمد نوری زاد اول مهرماه سال نود ودو – تهران

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید