رفتن به محتوای اصلی

● ادبیات

شیرین سمیعی
جمله مستان خوش و رقصان شدند -- دست زنيد اي صنمان دست دست!
کتایون آذرلی
این سرزمین ستاره خیز
خیزاب هیچ جنونی ویرانش نخواهد کرد
که ما و آن ها را طناب و دار و چرثقیل و درخت
ما و آن ها را تحمل درد و خون ِ جگر
و روییدن از خاک
خاک گلگون به مثابه ی دشتی از شقایق ها
راشل زرگریان
دختر جوان با دردست گرفتن دو پاسپورت با رسیدن همسرش به خانه با او مقابله کرد و از او
با گریه و زاری خواست که از آنجا خارج شود. اما همسرش به حقیقت اعتراف کرد و همه چیز را فاش کرد
محمد عبدی
«امواج تغییر» شعار جشنواره سینمایی ای است که تغییرات بنیادی و اساسی در جامعه عربستان سعودی را فریاد می زند؛ جشنواره جهانی فیلم دریای سرخ در شهر جده که امسال اولین دوره اش را برگزار کرد و صدها مهمان خارجی، از کاترین دونوو تا تیری فرمو(دبیر جشنواره کن)، از کلایو اوون تا هیلاری سوانک و همین طور سوپرمدل هایی چون کندیس و نائومی کمبل را روی فرش های قرمز خود داشت تا جشن بزرگی باشد برای سینما در جامعه ای که تا چهار سال پیش حتی یک تالار سینما نداشت.
ابوالفضل محققی
بسیار جنگیده ایم
خسته از جنگی نا برابر
حال با خود می جنگیم
با روحمان که می پیچد از درد
علی مصلح
جلال پیشواییان آخرین بار یک دهه پیش مقابل دوربین رفت و طی ده سال آخر عمرش - که بیشتر آن در آلمان گذشت - اثر چندانی از او در سینمای ایران نبود. برخی منتقدان سینمایی یا رسانه‌ها گاهی از او به عنوان یکی از چهره‌های ماندگار سینمای قبل از انقلاب یاد می‌کردند یا مصاحبه‌هایی از او منتشر می‌شد. به همین دلیل نسل جدید سینماروهای ایران به سختی او را می‌شناسد.
ابوالفضل محققی
با نخستین فریاد
با نخستین گریه زاده می شود.
با نخستین نشئه هراس از ایستادن بی تکیه گاه
رقتن به تنهائی شهامت شکل می گیرد.
علی مصلح
در روزهایی که تازه‌ترین فیلم سینمایی اصغر فرهادی اکران نه چندان موفق خود در ایران را پشت سر می‌گذارد و با جذب کمتر از ۴۰۰ هزار تماشاگر طی یک ماه و نیم نمایش یکی از کم‌مخاطب‌ترین فیلم‌های او در داخل ایران بوده، کیلومترها آن‌سوتر وضعیت متفاوت است. «قهرمان» با نامزدی پی‌درپی در جوایز سالانه منتقدان آمریکایی به یکی از پرامیدترین آثار رشته بهترین فیلم بین‌المللی اسکار ۲۰۲۲ تبدیل شده است.
مارسل رایش راینسکی را وقتی که هنوززبان آلمانی را آن قدر نمی دانستم که حرف هایش را بفهمم دوست داشتم. آن شور و شوقی را که وقتی می خواست در مورد یک کتاب حرف بزند داشت، آن هیجانی که وقتی تعریف می کرد و آن خشمی که وقتی کتاب باب میلش نبود در صدایش موج می زد را دوست داشتم. بعدها بیشتر با او وزندگی اش آشنا شدم. یک یهودی لهستانی که رابطه ای خاص با زبان و ادبیات آلمان دارد.
ابوالفضل محققی
زن بلند بالائی است با موهای نرم خاکستری.با چشمانی که با وجود چین های اطرافش خبر از زیبائی جوانی می دهد .پیراهنی ساده اما خوش فرم بر تن دارد با بلوزی نازک وسفید بر روی آن .کنار من در گوشه نیمکت چوبی نشسته است . نیمکتی نهاده شده در داخل "اکو" بازار. بازار مدرنی که اخیرا نزدیک خانه من بجای ایستگاه تریلی بوسهای داخل شهرساخته شده.
شادی سابُجی
از امروز صبح که از خواب بیدار شده ام دل نگران و چشم نگران ام آنهم از دور دست جغرافیا بابت رخدادهای جاری و مجهول برای شهر زادگاه ام اصفهان و درخواست مکرر شهروندان برای احیای رودخانه ی به شهادت رسیده. من در آذر ماه ۱۳۶۳ در بیمارستان مهرگان در چند صد متری رودخانه ی زاینده رود به دنیا آمده ام اما هرگز به مخیله ام خطور نمی کرد که در آذر ماه ۱۴۰۰ درست ۳۷ سال پس از رنج تحمیلی تولدم شاهد رخداد تاریخی کور شدن فله ایی چشم مردم شهرم بابت قتل زاینده رود باشم!
محسن کردی
اصغر فرهادی حق دارد مانند سایر مردمان ایران آن گونه که خود می پسندد و زندگی و کار و فعالیت کند. او هیچ اجباری ندارد مطابق میل رژیم اسلامی یا مخالفان برانداز آن موضع بگیرد. این گناه نیست!
"هیئت ملی نقد آمریکا"، دو جایزه بهترین فیلم خارجی سال و بهترین فیلمنامه را به فیلم "قهرمان"، آخرین ساخته اصغر فرهادی، فیلمساز ایرانی اهدا کرد. دیشب، پنجشنبه ۱۱ آذر، دوم دسامبر، فهرست برندگان امسال جوایز هیئت ملی نقد آمریکا (ان بی آر) اعلام شد.
آلک بالدوین، بازیگر سرشناس پذیرفته که تیراندازی که هنگام فیلمبرداری یک فیلم وسترن به مرگ هالینا هاچینز، مدیر فیلمبرداری منجر شد، می‌تواند پایانی برای کار حرفه‌ای او باشد.
ی. صفایی
آبان ردای خونینش را بر شانه های آذر آویخت و همه دلتنگیهایش را به آذر سپرد و آذر هنوز از راه نرسیده شیون کنان بر سر و روی خود میکوبید.
شادی سابُجی
(بیست و سه مصرع شعر خودتبعیدی به مناسبت بیست سومین سالگرد قتل دولتی بسیار فجیع بانوی ملی گرا و ایران دوست خانم پروانه فروهر-اسم رمز: یا زهرا !)
هادی خرسندی
از ۲۰ سال پیش که جلدی دست‌دوم از «سالنمای زنان» تألیف نوشین احمدی خراسانی به دستم رسید بر آن شدم که شرح زندگی زنان آمده در این کتاب را دستمایه کتابی منظوم کنم. حدود دو دهه روی آن کار کردم اما سرانجام به این واقعیت رسیدم که کار من نیست و کار شیخ ابوالمرد است!
کتایون آذرلی
شناخت هر نویسنده بی گمان از آن چه او نوشته و به آن توجه داشته است نمایان می شود. آثار هر نویسنده بیانگر تصویری است که او از خود به جهان و جهانیان نمایان می سازد. اگر چه این قطعیت ندارد. اما کلیتی از یک شناخت است که می تواند این فرصت را فراهم کند تا خواننده به جهان اندیشه ورزی نویسنده یا شاعر و هنرمندی دست بیابد.
طاهره بارئی
به خود می گویم: نه!

مَه را نگاه کن

پوشانده همه را در کلافهای پشمیش
دمدمه های صبح امیل خود گشودم هدیه دیگری بود از باران البته نه از آسمان بل از استهکلم ازانتشارات باران از مسعود مافان عزیز .انتشار هر نوشته وکتابی برای نویسنده بسیار لذت بخش است حداقل من چنینم خوشحال می شوم وقتی نوشته ای از من منتشر می شود .نوعی رضایت درونی ،نوعی خالی شدن ودر کنار آن نوعی ارتباط با کسانی که این نوشته را می خوانند
آبان ، ننگ بر دامان خونخواران شده
این همه شور و دلیری از سر آبان شده
احمد فرخندهٔ نیکبخت
جام پیش آر و بده کهنه شراب ‌ای ساقی

که شدم در به در و خانه خراب ‌ای ساقی
فریبا ثابت
« جنتلمن ! نامی که از آن روز به بعد نام من در بند شد. از دید مهدی جنتلمن کسی بود که به خاطر نجات ناموسش رفیق هایش را لومی داد! »
دیروز که محموله ی کتاب ها به دستم رسید، برای اولین بار چاپ سوم پرنده ی شب را دیدم و طرح جدید روی جلد آن را. به یاد شبی افتادم که بلا و بواس در یکی از همین خانه های باریک در یکی از همین کوچه های تنگ و تاریک کنار هم نشستند تا بخشی از صفحات پاک شده ی دست نویسی قدیمی را با کمک مواد شیمیایی برگردانند. آنچه آن ها را به هم پیوند می داد با تمام تفاوت هاشان عشق به ادبیات و امید به بردن آن میان مردم بود.
کامبیز درم‌بخش، طراح و کارتونیست شناخته شده ایرانی در ۷۹ سالگی بر اثر ابتلا به کرونا در گذشت. او را می‌توان مشهورترین کاریکاتوریست معاصر ایران دانست.
محمود خلیلی
..... "اگه هر چی میدونی بگی بازت می کنم و می فرستمت خونه!" با ناله گفت: "من که چیزی نمیدونم!" هنوز این کلمه از دهنش خارج نشده بود که ضربه ای به کف پاش خورد! انگار پتکی بود که به سرش کوبیده بودند، فریادی از درد کشید ..... حاجی، این نظم قیامت رو به هم ریخته! بلند شده و داد و بیداد راه انداخته! ..... حاج داود حرف او را برید و گفت: "که چی؟ دیگه همه چی تموم شد، کارخونه تواب سازی تعطیل شد!" .....
ابوالفضل محققی
تمام تلاشم را می کنم که پس این همه سال مقابل ورودی کتابفروشی شناخت بیاستم ، از کوچه ها از میان حوادث بیشماراز میان صدها چهره که در زندگیم ظاهر شدند عبور کنم ،خاطراتم را باز یابم. باشد که بتوانم گوشه ای بسیار ناچیز آز آن چه که در سال های بی خبری توائم با شیدائی بر من ویا بهتر است بنویسم بر ما ونسل ما گذشت را باز گو کنم.
ابوالفضل محققی
پور هرمزان انتشاراتی ابوریحان را دارد. انتشاراتی سپیده دم را آقای کوچکی می چرخاند. انتشاراتی پیک ،انتشارات کوچک که ناصر موذن سرپا کرده بود. هر گوشه خیابان های دور بر دانشگاه پر بود از کتابفروشی های خرد و درشت. می توان گفت اکثرا چپ که عطش بیکباره حادث شده در زمان انقلاب جوانان را جواب می دادند
نیلوفر بیضایی
در کارگردانی متن این نمایش که خودم نوشته ام، با چالش هایی روبرو بودم که البته خودم همواره برای خودم می سازم. در این متن سه لایه و چند لایه تعاریف کلیشه ای آنچه از مرد بودن و زن بودن و فراتر از آن زنانگی و مردانگی در فرهنگ ما جا افتاده است، در خرده داستانهایی اول به نمایش گذاشته میشود، بعد شکسته میشود، بعد مورد پرسش قرار میگیرد و در یکی از لایه ها در جاهایی ارجاع داده میشود به رمان عقل آبی شهرنوش پارسی پور که اصلا موضوعش همین است.
ابوالفضل محققی
برای نشان دادن وضعیت وشرایطی که تحت آن شرایط انتشاراتی و کتاب فروشی شناخت کار می کرد و وظیفه توزیع آن همه کتاب، جزوه، اعلامیه ، تراکت و پوستر راانجام می داد نا چارم گریزی کوتاه به جو بالای سر کتابفروشی یعنی خیابان انقلاب بزنم!
هر چند که هرگز نخواهم توانست آن روز هارا،با آن همه تب و تاب، با آن بیقراری که سنگ برروی سنگ بند نمی شد را ترسیم کنم.
در آخرین سطور طاعون، کامو می گوید که انسان شگفتی آور است نه در خور تحقیر. این را از زبان راوی داستان که خود پزشک است می گوید؛ پزشکی که مدت ها با بیماری و درد زندگی کرده، مجبور شده به جای کار اصلی اش که معالجه ی بیماران است، با فرستادن بیمار به مراکز مخصوص عملا فقط حکم مرگ صادر کند، که بارها و بارها سرخوردگی را تجربه کرده و حتی مورد طعن و لعن خانواده هایی که شاهد انتقال عزیزان شان به ایستگاه مرگ بودند، قرار گرفته.
ابوالفضل محققی
با انشعاب در سازمان چریک های فدایی خلق و جدا شدن فکری این دو از یک دیگر بخش های تشکیلاتی نیز درکوتاه ترین زمان بصورت چریکی ازهم جدا گردید. هر کس هر امکانی داشت بسرعت شبانه در تاکسی باری ریخت واز دسترس دیگری خارج ساخت.
رضا مقصدی
شاملو یکی از درخشان ترین شعرهایش را در ستایش او نوشت .
ابوالفضل محققی
نخستین بار که تابلوی " زیبای مُغان " مُغان گوزله اثر ستار بهلول زاده را در موزه ملی آذربایجان در شهر باکو دیدم، زمان از دستم رفت؛ در فاصله ای کوتاه به سالهای کودکی، به آن رویاهای پاک، به آن تصاویر شاد روزهای نوروز، خنچه های عروسی و دنیائی که در آن زشتی و پلیدی را نمی شناختم، باز گشتم. در فضای درون تابلو پرواز کردم. باور کنید! پرواز کردم! در آن فضای مبهم اثیری که بوی اساطیر می داد غرق شدم.
خانم درودی در جوانی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته نقاشی تحصیل کرده بود. ایران درودی علاوه بر نقاشی، در مستندسازی و آموزش تاریخ هنر نیز سابقه داشت. او برای آموختن فیلمسازی به آمریکا رفت و در نیویوک با پرویز مقدسی، که او هم دانشجوی کارگردانی بود، آشنا شد و ازدواج کرد.