رفتن به محتوای اصلی

آیا در صورت حمله به ایران یا تجزیه کشور موقتا در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهیم گرفت؟ و یا ما با جنگ و حمله نظامی دولت بوش مخالف هستیم و در صورت وقوع جنگ نه در کنار جمهوری اسلامی ونه در کنار دولت بوش قرار خواهيم گرفت؟
ایا خطر حمله امریکا جدی است ؟ ایا بایستی با نیروهای ضد جنگ در هر دو سو همراه بود ؟ و یا در حال حاضر موضع بیطرفی اختیار نموده و موضع خود را در هنگام شروع جنگ اتخاذ می کنیم وبهر حال مهمترین وظیفه ما چیست و در این شرایط حساس چه باید کرد؟
ارتباط نزدیک و گفتگوی رو در رو، با "دشمن" است که باید سرلوحه ی ِ یک سیاست ورزی ِ پاسخگویانه باشد، حال چه کسان بر کار باشند، و چه بر کنار؛ چه در فرمان و چه در جست و جوی فرمان.
ایرانزمین در لب پرتگاه ایستاده است، از راست تا چپ را در این امر اختلافی نیست. نیز اختلافی در این نیست که چرخ زمان به سود میهن مشترک نمی چرخد. هر روز، آبستن حادثه ای می نماید و هر روز، بر هولناکی ِ حادثه ها افزوده می شود.
به باور من ؛ دوران کیهان لندن به دو جهت گذشته است : زمانی کیهان لندن در بین روشنفکران چپ اوج گرفت که بخش بزرگی از چپ استالینی عمق فاجعه را با پوست و گوشت خود تجربه می کرد
نا چارم " شایعه خانم بقراط " را در بستر سیاسی و اختلافات 2 ساله مابین طرفداران نظام پادشاهی را از مقطع " فراخوان ملی رفراندم تا طرح" یک کشور و یک ملت" و اظهارات داریوش همایون دایر بر اینکه در صورت حمله امریکا به ایران در کنار جمهوری اسلامی قرار گیردرا...
نگاهی گذرا به تاریخ نشانگر آن است که دیگر مرکزگرایی و تمرکز قدرت در یک نهاد، جوابگوی نیاز های امروز بشر بویژه در جوامع چند فرهنگی و چند زبانی نیست، زمان امت سازی و ملت سازی به شیوه کهن به پایان رسیده است، راه کار نوین برای رشد همه جانبه در سرزمین بزرگ با ملل، فرهنگ و تبار گوناگون تشکیل ایالات متحده ایران با به رسمیت شناختن زبان، نوع اداره و برابر حقوقی همه ایالات در تعیین سرنوشت خویش است.
تاتو یا خال‌کوبی دارای سنت و گسترشی عظیم در شرق و نیز اکنون در جهان غرب است. تاتو می‌تواند دارای «موتیوهای» فراوان از حیوانات، علائم و حروف چینی و غیره تا موتیوهای اروتیکی و عکس معشوق باشد. می‌تواند به شکل یک خال‌کوبی بسیار ظریف و در محلی بسیار خصوصی از بدن و یا به شکل تاتوی تمام‌بدن و نیمه‌بدن باشد.
علت علاقه به تاتو چیست؟ چه چیز آدمی را به این کار وامی‌دارد که تمامی بدن خویش را به یک نقاشی نو و حالتی نو و غیرطبیعی درآورد؟
بادا تا که مردان، و زنانی با مردان آیند و اینبار نه از زبان درازی ها و خوشخوراکی های ِ بلعندگان، که از تُنُک منشی های ِ خودکرده ی ِ بلعیده شدگان داستان ها بسرایند. پذیرش ِ فاشیسم از راه ِ دور و سفارش ِ صیغه از درون ِ بلندگوهای ِ گنگ ِ زمانه، یکی از ننگ آورترین برگ های ِ تاریخ ِ هنر و ادب ِ ایرانزمین است. جهان هم اینک می خندد، آیندگان اما بر ما و "عقاید ِ نو کانتی مان" خواهند گریست.
از اوایل قرن 20 دو نظم اقتصادی و اجتماعي کاپیتالیسم و سوسیالیسم با تسلیحات و تهدیدات نظامی با رقابتی جدی در برابر همدیگر صف آرائی کردند، اقتصاددانان، کارشناسان و ایدئولوگهای پشتیبان این دو جهان بینی به یک مبارزهء تئوریک در زمینه های چندگانه، بویژه در شاخهء ساختار اقتصادی آن مبادرت ورزیدند.
اخیرا خبری در برخی سایتهای آذربایجانی منتشر شده است که از تشکیل یک حزب با رویکرد "مسلحانه" در آذربایجان خبر داده که به شدت مشکوک و غیر واقعی به نظر می رسد. دلایلی وجود دارد که به این احتمال قوت می بخشد که این اطلاعیه توسط عوامل اطلاعاتی حکومت و برای بدست آوردن بهانه برای سرکوب شدیدتر حرکت ملی آذربایجان که کاملا مدنی و مسالمت آمیز فعالیت می کند، منتشر شده باشد. تناقض های بسیاری در این بیانیه وجود دارد.
در باره سکولاریسم و اسلام بسیار نوشته اند ولی بد فهمی از رابط این دو در جنبش سیاسی ایران کم نیست و تا آنجا که درکهای افراطی چپ و راست در شرایط اکنونی کشور حرف اول را می زنند از یک سو وابستگان ایران باستان که در شکل بخشی از طرفداران نظام پادشاهی جلوه می کند که قصد دارند زرتشت را بجای اسلام در ایران بنشانند و در دیگر سو چپ های افراطی در شکل کمونیست کارگری سعی بر نابودی اسلام در ایران و منطقه دارند . چنینن درک هایی است که مانع از پیوستن مردم به سکولار های واقعی می باشد، سکولارهای واقعی چه می گویند؟
بر فرهنگ سياسی ما کليت های قدسی سيطره دارد. هر نحله ی سياسی در ايران "اسلام عزيز" خود را دارد، پس فرهنگ سياسی در نزد ما ايرانيان "سکولار" نيست! در سياست "مقدس" وجود ندارد! سياست؛ ديانت نيست! پاک کردن کليت های قدسی از متن فرهنگ سياسی، نخستين شرط پيروزی سکولارها در ايران است! تا زمانی که فرهنگ سياسی معطوف به همين زندگی جاری و بهتر کردن آن نيست، تا زمانی که نگاه سياست متوجه همين آدم های حی و حاضر کوچه و خيابان و پاسخ به خواست و نياز آنها نيست و حاضر نيست به آنها به چشم "شهروند"...