رفتن به محتوای اصلی

امروز درکانون اصلی، تمامی اقدامات و گفتمانهای سیاسی گروهها و احزاب ایرانی چگونگی پاسخگویی به مسایل و مطالبات ملیتهای ایرانی قرار دارد. هر آنجایی که گفتمانی برای حرکت سیاسی معین شکل میگیرد، یکی از مسایلی که به گرانیگاه آنان تبدیل میشود، چگونگی مواجه با مطالبات ملیتهای ایرانی (با عنوانهای مختلف مانند مسایل قومی، ملی، اقلیتهای فرهنگی – زبانی و غیره ) میباشد.
سروده ای زیبا از مردم خونگرم ومهمان نوازاستان سرسبز وزیبای مازندران،حافظان تاریخی بزرگترین دریاچه جهان.درروستایی در دامنه رشته کوههای البرزهمیشه سرفراز پسرک چوپانی عاشق سینه چاک دخترعمو ومتقابلا دخترعموهم دلباخته پسرعمو،روزها که پسرک چوپان گله را برای چراندن به دامنه کوهها می برد تنها دلخوشی ا و نواختن نی لبک برای دل خود ودخترعمو، وازآ نجا که آ ندو دلداده عاشق هم بودند صدای نی چوپان ارام بخش وجود دخترک وراهی برای ارتباط وعشق ورزیدن، تو گویی ناله نی لبک همه حرفهای دل چوپان عاشق را...
درایران نمی توان انکار کرد که زبان ها وفرهنگ های متفاوتی اززبان رایج وجود دارند. اگر به روش گفتمان ولباس پوشیدن وشیوه ها واداب ورسوم درایران نگاه شود، تفاوت های بسیاری را می توان دید. وجود شرایط اقلیمی متفاوت هم را می توان به آنها اضافه نمود.
دادن حق ملی امری است بدیهی. این رااگرازاین جوامع آزاد گرفت، نمی توان آن جامعه راآزاد ودمکراتیک دانست. برای همین هم هست که کسانی که درپی ایجاد جامعه ای دمکرات هستند، به مسئلهء ملی با دیدی مثبت نگاه می کنند
در این وانفسای اطلاعات رسانی بر من و تو است تا با آنچه در امکان داریم به یاری آن رسانه هائی بر خیزیم که زحمت پیکار را در این شرایط دشوار بر خود هموار کرده و نه تن به رشوه های مستقیم و غیر مستقیم رژیم میدهند و نه حاضرند به ارگانهای رسانه ئی این یا آن جریان تبدیل شوند.
سایت فرهنگ گفتگو ، که براستی و حد اقل تا امروز، در راستای خط این تابلوئی که بالابرده، ایساده است. تا آنجا که من و بسیار دیگر در این چند سال دیده ایم، از آن معدود سایت هائی است که با دشواریهای مالی و غیر مالی جنگیده و از نفس نیفتاده
درسیاست خارجی یک کشوردوست همیشگی ودشمن دائمی معنی ندارد وهمه روابط خارجی بستگی به منافع ملی آ ن مملکت تعریف میشود که متأسفانه درکشورمان سالهاست که جای سیاستمداران وعقلای قوم بناحق با مرتجعان وبیخردان عوض شده
اگرتجربه عراق را بیاد دارید باید بدانیدکه هزاران ساعت گفتگو بهتراز یک ساعت جنگ می باشد، هرچند که میدانیم شما برای توجیه وبقای خود آ رزوی یک حمله حتی اگرشده یکساعته را درسردارید اما ماحتی این فکر را خیانت به همه تاریخ وگذشتگان وآیندگان
خواسته های قوم گرایی یا پارتیکولاریسم [Partikularismus]، در هر جامعه ای با هر سطح رشد عملی واپسگرایانه هست، بر خورداری از آموزش به زبانِ مادری و شکوفایی فرهنگ محلّی و منطقه ای و خود گردانی اداری خواسته هایی دموکراتیک هست که با جایگزینی دموکراسی و رعایت دیدگاهِ لیبرالیسم سیاسی بطور اتوماتیک جزء برنامهء سیاسی هر حکومتِ دموکراتیک و مردمی هست. تحقق این خواسته ها باعث شکوفایی و غنی تر شدنِ فرهنگ ملّی و تضمین قوی تر منافع ملّی یک کشور هست، که ایرانیان خود در این راه پیشقدم بوده اند و خواهند بود.
تشکيل "کميته دفاع از انتخابات آزاد" خدمت بايسته به جنبش دموکراسی و حقوق شهروندی مردم ايران است. ايجاد انگيزش "حقوق بشری" در مواجهه با "رأی گيری" که حکومت کنندگان ايران "انتخابات" می خوانند، نه همنوائی-آنگونه که معمول بوده است- بلکه نا همنوائی با سيطره ايدئولوژيک- سياسی حکومت کنندگان بر حکومت شوندگان است! معنايش اشاعه فرهنگ دموکراسی در کشور است و به همين دليل نيز از پشتيبانی سکولار-دموکرات های ايران بر خوردار است.
چرا چنین تعریفی را برای ملت مدرن ایران به رسمیت نمی شناسید تا نه در حرف و ادعا که در عمل به پلورالیسم فرهنگی برسیم و سعی دارید برای همه شجره نامه مشترک بتراشید؟! اگر قانون اساسی ایران، من را به عنوان یک ترک نژاد و غیر آریایی با فرهنگ و زبان مختص خودم به رسمیت بشناسد و حق حاکمیت بر سرنوشت خودم را آنگونه که خود صلاح می دانم بپذیرد، من از روی علاقه خودم را عضوی از ملت مدرن ایران، که روابط فیمابین اعضایش نه در اعماق مبهم تاریخ که مطابق با قانون اساسی تعیین می شود، خواهم دانست.
من می گويم هرکس که «می خواهد» جزو «ملت ايران» باشد نمی تواند شهريار شاعر و کورش پادشاه را از «هويت ملی» خود بزدايد و يا، بر عکس، هر کس بخواهد اين ها را از هويت ملی خود طرد کند ديگر ايرانی نيست و بايد برای مليت خودش فکری بکند و، تا زمانی که نتوانسته است تکه ای از خاک ايران را برای خودش «مستقل» کند، برود و به يک جائی از اين عالم آويزان شود تا از دست «فارس های خونخوار!» در امان بماند.
. با انقلاب مشروطه مردم خواهان تغییر این وضع بودند که بتوانند بر سرنوشت خود حاکم شوند و اراده ی خود را جایگزین اراده ی شاه کنند و قدسیت را از مقام شاه جدا سازند، از این رو برخی از روشنفکران که تحت تأثیر رخداد های اروپا بودند به مطرح کردن شعار هایی پرداختند که بتوانند قدرت شاه را محدود سازند و از نفوذ روحانیت در امور سیاسی بکاهند، روحانیت واکنش شدیدی از خود نشان داد و تلاش ورزید که آن را از مسیر واقعی خود منحرف سازد. هنگامیکه مشروطه خواهی و پرسشگری در جامعه گسترش یافت...