رفتن به محتوای اصلی

مطلبی درباره عیلام شرقی

مطلبی درباره عیلام شرقی
ناشناس

مطلبی درباره عیلام شرقی (استان بوشهر و فارس کنونی) مناطق لیان وشیریهوم و انشان عیلام:خاندان ها وطوایف ساکن در منطقه لیان وشیریهوم و انشان :

خاندان های ساکن در عیلام شرقی( لیان شیریهوم) بوشهر فعلی///
دشتستان ///
*خاندان خورموجی:
یکی از مقتدرترین خاندان های موجود در دشتی خاندان خورموجی بوده اند که بنا بر روایت های تاریخی اصالتا ساکن خورموج وحتی قبل از سلاطین قاجار نیز ساکن خورموج بوده اند وسابقه حضورشان در دشتی به دوره زندیه برمیگردد. از علمای این خاندان می توان از میزا جعفر خان خورموجی حقایق نگار فرزند میرزا ابو الحسن خان فرزندمیرزا محمدبیگ نام برد که جد اندر جد در خورموج ساکن بودند واز قرن دوازده هجری حکومت خورموج وکلیه نواحی دشتی را به عهده داشتند. این خاندان باحمله حاجی خان پدر محمدخان به خورموج از صحنه ی قدرت کنار رفتند . میرزا حقایق نگار خورموجی مورخ کتاب ناصری بود و این شخص کسی بود که در کتابش قتل امیر کبیرفراهانی ، وزیر ناصر الدین شاه را فاش کرد.
*خاندان دشتی:
نسبت خاندان دشتی به فارس بن شهبان از نجد(حجاز) می رسد که در قرن هفتم هجری وارد سیراف شدند و سپس به منطقه دشتی کوچ کردند واز طرف اتابکان انشان (فارس) به حکومت رسیدند.
در سده هفتم هجري ، همزمان با حكومت اتابكان سلغري در انشان ،مردي به نام فارس بن شهبان از آل برنجه ، به دنبال رنجشي كه در عربستان برايش پيش آمده بود از نجد عربستان به عیلام مهاجرت كرد. اتابكان انشان ورود فارس بن شهبان را غنيمت شمرده، نواحي كنوني دشتي را براي سكونت او و خاندانش در نظر گرفتند. و به مناسبت نزديكي شرایط آب و هوا و نزدیکی خاك به ماًمن، ایشان مسكن جدید خود را به واسطه وجود جلگه و دشت ، دشتی نام گذاردند. از آن پس اولاد و اعقاب فارس بسيار شد و در سرتاسر خاك پهناور و حاصل خيز دشتي مقيم شدند.
. از جمله افرادی که در دشتی به قدرت رسیدند محمدخان دشتی بود. وی از طایفه حاجیانی ها بود که در مورد مهاجرتشان به دشتی روایت های متفاوتی وجود دارد. برخی بر این نظر هستند که ایشان باتفاق شیخیانی ها از سمت نجد عربستان به نواحی دشتی آمدند و در حدود سواحل مند معروف به مندستان ساکن شد. گروهی نیز بر این اعتقادند که شیخیانی ها از نواحی نجد عربستان..وحاجیانی ها از بحرین به دشتی مهارجرت کردند. شیخیانی ها در ناحیه ای درشمال رود مند اقامت گزیدند وحاجیانی ها در جنوب رود مند ساکن شدند.
به هر حال سومین طایفه دشتی همان شیخیانی ها هستند که گویا از نواحی نجد عربستان به نواحی اطراف رود مند ودرشمال این رود ساکن شدند ولی بعدها تابع حکومت حاجیانی ها که همان حاجی خان ومحمدخان دشتی است شدندو در دوره قاجار وپهلوی نیز در ناحییه شیخیان دشتی درشمال رود مند روستای بزرگی را بنام طایفه خود بنا نهادند.
از بزرگان خاندان دشتی:
از بزرگان خاندان دشتی می توان از محمد خان دشتی نام برد. وی مردی اهل علم و فضل بود که باعث پیشرفت علمی زیادی در دشتی شد و در دوره او بیش از شصت شاعر می زیسته اند و همگی تحت الحمایه ایشان بودند.
فایز دشتی دوبیتی سرای معروف ایران نیز از همین خاندان بود.////
*تنگستان:
*خاندان تنگستانی:
جد بزرگ خاندان تنگستانی ، حسن مشکور، همراه قبیله اش از نجد (در جنوب عربستان ) به تنگستان عیلام مهاجرت کردند و خیلی زود به یکی از ارکان مهم سیاسی و اقتصادی آنجا تبدیل شدند. بزرگان این خاندان قلعة مستحکمی با باروهای بلند و خندق عمیق در لیلک احداث کردند و آن را مقر اصلی خاندان قرار دادند. پس از مدتی لیلک مرکز اصلی تنگستان گشت . در پی تلاش رئیس احمدشاه تنگستانی ، پدر باقرخان ، در به قدرت رساندن کریم خان زند، قدرت و محدودة حکمرانی خاندان تنگستانی افزایش یافت . پادشاهان زند و قاجار و حکمرانان محلی منطقه از آنان حمایت می کردند و غالباً در مأموریتهای دشوار نظامی برای سرکوب دشمنان داخلی یا خارجی از قدرت آنان بهره می بردند.
بزرگان این خاندان:
از بزرگان این قوم می توان از احمد خان تنگستانی نام برد. کسی که با تمام وجود در برابرتهاجم وحشی های شمالی انگلیسی به دفاع پرداخت و به شهادت رسید که این شعر معروف را در مورد این سردار شهید می خوانند.
خبر امد که تنگستان بهار است
زمین از خون احمد لاله زار است
خبر بر مادر پیرش رسانید
که احمد یک تن دشمن هزار است
*خاندان فولادی:
اما خاندان مهاجری که توانستند زمام امور را بدست بگیرند اعراب فولادی بودند. پر رنگ شدن حضورشان بیشتر در دوره ی افشاریه است. آثار به جا مانده از قلعه ها در حومه عالی چنگی مثل بتلی و غیره از اعراب است که با آمدن اعراب فولادی عرصه بر اعراب فوق الذکر تنگ شد گرچه هر دو طیف از اعراب بودند اما اختلاف در مذهب داشته اند. اعراب فولادی با سکونت در تنگستان به تنگستانی معروف گردیدند.
مورخی مانند علی مراد فراشبندی سر سلسله این دودمان را در کتاب خاندان تنگستانی، حسن مشکور می داند ولی اعقاب اعراب فولادی فردی به نام فولاد جد اعلای خود می دانند و در فارسنامه ناصری که به این خاندان اشاره کرده نامی از حسن مشکور یا فولادی نمی باشد بلکه اول کسی که از این خاندان نام می برد احمد است. در بخش دوم جلد چهارم تاریخ روضه الصفاتألیف میر خواند در مطلبی تحت عنوان ذکر محاربه با اعراب نوشته است که جناب مبارزالدین محمد که از بم فارغ گشت دست اعراب را کوتاه کرد در اینجا سلسله اعراب را کسی به نام حسن فولاد می داند این واقعه به سال اتفاق افتاده است. دور از ذهن نیست که این عرب همان سر دودمان این طایفه باشد.
از بزرگ این خاندان می توان:
زاير خضر خان اهرمی
خاندان قائدی و طایفه دهداری:
از جمله طوایف تنگستان که در متون تاریخی از آن ها نامی به میان آمده است طایفه قائدی و طایفه دهداری است این دو طایفه نیز بر قسمتی از تنگستان فرمانراویی کرده اند. آغاز فرمانروایی آن ها به دوره افشاریه بر می گردد اما تفاوت اساسی این طوایف با طوایف دیگر این است که از اعراب مهاجر نیستند بلکه قائدان ازانشان فارس فعلی به این کیان کوچ کرده اند و دهداران از دهداری دشتستان. در صفحه 77 کتاب سرزمین های شمالی پیرامون خلیج فارس و دریای عمان نوشته محمدعلیخان کبابی آمده است: «طایفه قائدان و دهداران از سکنه قدیمی اهرم و خاییز محسوب می شوند قایدان از اهل ممسنی و دهداران از اهل دهدار شبانکاره باشند از دهدار بدو ا حاج محمد طاهر نامی به آن حدود آمده و از نادر شاه به ازای خدماتی که به آن دولت کرده اهرم و خاییز را به مالکیت یافت. سلاطین زند و بدایت قاجار هم فرمان نادر شاه را امضا کرده اند و قایدان بنیان و تل گر گویی را آباد کرده اند و دهداران گشی را آباد نمودند و اول کسی که از قایدان به آن حدود آمد حاج علی مراد خان بود سه موضع اهرم را به سه موضع خاییز قسمت کرده اند دهیران به بنیان و ده میان به تل گر گویی و خرکستان را به کشی د ادند و آن دو طایفه را خوانین تنگستانی استیصال داده و املاکشان را بردند.» البته علاوه بر قائدان که از ممسنی آمده اند گروه دیگری با شهرت ممسنی در تنگستان زندگی می کنند.////

*بوشهر(لیان یا شیریهوم عیلام):
*خاندان ال مذکور:
تاريخ حكومت اولين فرد از اين خاندان يعني شيخ ناصر ابومهيري، با ايجاد شهر جديد بوشهر در زمان نادرشاه افشار (1160 –1147 هـ ق) ، آغاز مي گردد.
شيخ ناصر از طايفه ابومهير مسقط عمان ، و به قول كازروني، از " بر عربستان" ، مقارن پادشاهي نادرشاه از ديار خويش مهاجرت كرده و در ريشهر ( 2 فرسخي جنوب شرق بوشهر كنوني) سكني گزيد. نادرشاه، وي را به دليل مهارت دركشتي سازي و آشنايي به فن دريانوردي به عنوان ناخداباشي كشتي هاي نادرشاهي در خليج فارس تعيين كرد. در 1150 هـ ق / 1737 م شيخ ناصر به دلايلي چند از ساكنين ريشهر رنجيده خاطر شد و به دهكده ليان واقع در جنوب شبه جزيره بوشهر كنوني، كوچ كرد. ليان تا اين زمان دهكده اي بيش نبود و غالب سكنه آن ماهيگير و تجارت پيشه بودند. تا اينكه در همين سال 1150 هـ/ 1737 م ، طرح " شهر جديد" توسط شيخ ناصر ريخته شد. به تدريج اهالي آبادي ريشهر نيز به بندر بوشهر نقل مكان كردند. ديري نگذشت كه بندر بوشهر، مركز نيروي دريايي ايران در خليج فارس گرديد. نادرشاه علاوه بر تشكيل نخستين نيروي دريايي ( به وسيله لطيف خان ، دريا بيگي نادر) ، دستور تأسيس كارگاه كشتي سازي نيز به سرپرستي " جان التون" انگليسي در بوشهر داد. به دليل مشكلات فراوان از جمله فقدان الواركافي، كارگاه كشتي سازي بعدها به صورت تعميرگاه كشتي درآمد. بدين ترتيب از اين به بعد بوشهر به عنوان يكي از بنادر مهم خليج فارس گرديد.
از بزرگان این خاندان:
شیخ ناصر ال مذکور بود که باعث شکوفایی و عمران شهر بوشهر گردید و به یکی از مناطق بزرگ اقتصادی در خاورمیانه تبدیل کرد.
*خاندان چاه کوتاهی:
شیخ‌حسین‌، ملقب‌ به‌ سالار اسلام‌، ضابط‌ دهستان‌ چاه‌كوتاه‌ و از مبارزان‌ معروف‌ جنوب‌ ایران‌ با نیروهای‌ انگلیسی‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌. وی‌ در 1273 زاده‌ شد. اجدادش‌ از منطقه نجد عربستان‌ به‌ جنوب‌ ایران‌ مهاجرت‌ كرده‌ و در آبادی‌ چاه‌كوتاه‌ سكونت‌ گزیده‌ بودند. با افزایش‌ نفوذ خاندان‌ دموخ‌ در جنوب‌ ایران‌، حكومتهای‌ وقت‌ ضابطی چاه‌كوتاه‌ را به‌صورت‌ موروثی‌ به‌ آنها واگذار شیخ‌حسین‌ دموخی‌، پدربزرگ‌ چاه‌كوتاهی‌، نیز در مقابله‌ با تجاوز نظامی‌ انگلستان‌ به‌ ایران‌ در 1273، مؤثر بود.حكومت‌ بنادر، از خانهای‌ چاه‌كوتاه‌ برای‌ مقابله‌ با ناآرامیهای‌ محلی‌ كمك‌ می‌گرفت.‌
چاه‌كوتاهی‌ پس‌ از مرگ‌ پدرش‌، شیخ‌احمد دموخ‌، بر برادران‌ خود فائق‌ آمد و جای‌ پدر را گرفت‌. وی‌ پس‌ از كسب‌ قدرت‌، درصدد نزدیكی‌ با احمدخان‌ دریابیگی‌ و نمایندگان‌ بریتانیا در كنسولگری‌ بوشهر برآمد و در رسیدن‌ به‌ این‌ هدف‌ موفق‌ شد.
.
بزرگ این خاندان:
شیخ حسین چاهکوتاهی دموخ که در جنگ با وحشی های شمالی انگلیسی به شهادت رسید.
دشتستان:
*خاندان شبانکاره:

ملک اردشیر (742 تا 756ق) در سال 756 ق از امیر مبارزالدین محمد از سلسله آل مظفر شکست خورد و سلسله شبانکاره منقرض و پخش و پراکنده شدند. یکی از طایفه های این خاندان به دشتستان کوچ کرده یا تبعید شدند و در این جا ماندگار شدند و گویا اولین بار در نزدیکی های زیراه و سپس در شبانکاره ساکن گردیدند. فارس نامه ابن بلخی تعداد طایفه های شبانکاره را پنج تا به نام های اسماعیلیان، مسعودیان، کرزوبیان، رامانیان و اشکانیان نوشته است. برخی بر این باورند که چون نام اسماعیل بارها در سلسله شبانکاره های دشتستان تکرار شده طایفه ای که به این جا آمده اسماعیلیان بوده است. فرمانروایان سلسله شبانکاره در شجره ها نسب خود را به اردشیر بنیانگذار سلسله ساسانی می رساندند. محمد بن علی شبانکاره ای در کتاب خود به نام ( مجمع الانساب) می نویسد " بدان که غرض از تقدم ملوک شبانکاره بر دیگر ملوک آن است که نسب آن ها در نزد همه اهل علوم انساب محقق و ثابت است و شکی در آن نیست که ایشان از نوادگان اردشیر بابک ساسانی اند و خیلی کتاب بدان مسطور و مذکور است و شجره انساب آن ها که از مظفرالدین محمد بن مبارز تا به حضرت آدم رسد نزد ائمه و اهل تاریخ درست و منقح شده است" از زمانی که خاندان شبانکاره ای وارد دشتستان شده اند تا زمان آخرین اُمرای این سلسله که در این سرزمین حکومت کردند یعنی تا زمان اردشیر خان و ملک منصور خان نزدیک به 20 نسل آن ها در منطقه شبانکاره و سعدآباد ( زیراه) زیستند.
*خاندان حیات داوودی:
حياتْ داوودى، خاندان يا طايفهاى از لرها از اقوام بومی عیلام كه در ناحيه حيات داوودِ دشتستان عیلام زندگى میكنند.

زبان حيات داووديها لرى است و مذهب آنها شيعه هستند.

حيات داوود ناحيهاى در حاشيه شمالى خليج فارس است كه از بندر ديلم تا بندر بوشهر و نوارى از اطراف آن مناطق را شامل مىشود 3). و مرزهاى جنوبى آن به سواحل خليج منتهى مىشود يكى از بنادر مهم اين ناحيه بندر ريگ* است كه اعتمادالسلطنه قدمت آن را تا دوره اسكندر مقدونى دانسته است.

حيات داوودى يكى از چهار گروه لر بزرگ به شمار آمده است و سه گروه ديگر، لرهاى بختيارى، لرهاى كهگيلويه و لرهاى ممسنى هستند. ولى آنها اصل خود را از طايفه حيات غيبيهاى خرّم آباد و در نتيجه از لر كوچك مىدانند. شجره حيات غيبيهاى خرّم آبادِ لرستان به پير شمس الدين بن على بن محمدبن احمد حياتالغيب مىرسد كه از علماى قديم لرستان بود و اينك مقبره اشان در دهستان تَشْكَن شهرستان خرّم آباد عیلام است. در اوايل دوره صفوى، بخشى از طايفه حيات غيبى از طايفه خود جدا شدند و از ديار خود کوچ کردند و به دشت داوودى رفتند و با تصرف كل ناحيه، آن را بلوك حيات داوود ناميدند و خود را حيات داوودى خواندند .مقدسى در نيمه دوم از دشت داوودى در يك منزلى گناوه نام برده است.
*کنگان:
*خاندان نصور:
دیرینگی بافت‌ تاریخی‌ کَنگان به‌ دوره‌ی‌ حکومت‌ اعراب برمی‌ گردد، شهر کَنگون در دوران گذشته پایگاه‌ حاکم قبیله بنی خالد النصوریین (قسمت غربی) بوده که در سده نهم هجری از صحرای نجد به (الیعیمیة) در شمال قطیف در عربستان سعودی می‌روند و پس از مدتی به زباره می‌روند واز آنجا نیز به عیلام مهاجرت می‌کنند. در ابتداء امر در جایی بنام «کلاتو» مستقر شدند وبعد از مدتی به «کَنگون» نقل مکان کردند. در این هجرت دو گروه بنامهای «آل بوسفر» و «آل مره» به همراه داشتند. بعد از استقرار در «کنگان» شروع به ساختن خانه وآشیانه نمودند، خانه‌هایی قدیمی وجود دارد که از سنگ و کاهگل وگچ ساخته شده‌است.

منبع از نوشته های اقایان مصطفی و میثم دشتی و منابع زیر:

کتاب فرهنگ نامه بوشهر نوشته دکتر حمیدی/

با استفاده از اطلاعات استاد هاشمی زاده/

رك، ويلم فلور: صنعتي شدن ايران و شورش شيخ احمدمدني./

محمد ابراهيم كازروني: تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس /

زیز اسمان دشتستان سیروس انصاری شماره 577

http://www.ettehadjonoub.ir/Archive/?News=1124

فایز دشتی نوشته مصطفی فخرایی/

احمد فرامرزی‌، شیخ‌ حسین‌خان‌ چاه‌ كوتاهی‌ در جنگ‌ مجاهدین‌ دشتستان‌ و تنگستان‌ با دولت‌ انگلیس به‌ كوشش‌ قاسم‌ یاحسینی‌، تهران‌ 1377 ش‌./

سفرنامه سدید السلطنه‌: التدقیق‌ فی‌ سیرالطریق‌، چاپ‌ احمد اقتداری‌، تهران‌ 1362 ش‌/

تنگستان و قومیتها شماره 175

http://www.bairami.com/Archive/?News=1179

جواد صفىنژاد، لرهاى ايران : لر بزرگ، لركوچك، تهران 1381ش/

جنوب ايران به روايت سفرنامهنويسان، همان؛/

محمدجعفربن محمدعلی خورموجی ، حقایق الاخبار ناصری ، چاپ حسین خدیوجم ، تهران 1363ش/

سفرنامة بنادر و جزایر خلیج فارس ، از مهندسی ناشناخته ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران 1367ش/

علیمراد فراشبندی ، خاندان تنگستانی ، ] تهران 1355ش/