رفتن به محتوای اصلی

روانشناسي تندروها و ريشه هاي آن

روانشناسي تندروها و ريشه هاي آن
ناشناس

سلام. متأسفانه نتوانستم بهرة کافی از نوشتة استاد ببرم. از فرط مبهم گویی. فکر میکردم ما در ایران نمیتوانیم حرفهای مان را درست بزنیم. حالا می بینم استاد هم نتوانسته مشخص (concrete) از آدمها اسم ببرد. بالاخره اینهایی که زیر دست فردوست میرفتند شوروی و برمیگشتند، کی بودند؟ به علاوه، استدلال استاد هم دچار مغالطة "خلط انگیزه و انگیخته" است. پیشنهاد میکنم استاد رمان "از ره رسیدن و بازگشت" اثر آرتور کستلر را بخوانند. لو فرض کسی چون در گذشته خیلی رادیکال بوده و بعد از عمری رادیکالیسم دیده هیچ برای مردمش گیر نیاورده، رسیده باشد به نفی مطلق رادیکالیسم و خشونت. اشکالی دارد؟ ممکن است اشکالی داشته باشد، ولی راه نشان دادنش این نیست که. خب آنها هم میتوانند متقابلا بگویند شماها که الان خیلی رادیکال شده اید و حتی خشونت را هم مجاز میدانید، زمان آریامهر مجیزگوی شاه و رستاخیز و ساواک بودید. خوب است این کار؟!