رفتن به محتوای اصلی

دوست گرامی، هومن، هر سرزمینی

دوست گرامی، هومن، هر سرزمینی
ناشناس

دوست گرامی، هومن، هر سرزمینی ویژگی های خودش را دارد. این که چون در فلان سرزمین چنین و چنان شد پس ما هم باید چنین و چنان کنیم پنداری است که بسیار کسان را در جهان سیاست به شکست کشانده است..........

دوست گرامی، هومن، هر سرزمینی ویژگی های خودش را دارد. این که چون در فلان سرزمین چنین و چنان شد پس ما هم باید چنین و چنان کنیم پنداری است که بسیار کسان را در جهان سیاست به شکست کشانده است. فراوان بوده اند کسانی که ویژگی های سرزمین خودشان را از یاد بردند و از دیگران دنباله روی کردند و سرانجام شکست خوردند و فراوان بودند کسانی که ویژگی های سرزمین خودشان را آن چنان که بود دیدند و هماهنگ با ویژگی های سرزمین خودشان برنامه ریزی کردند و کوشیدند و پیروز شدند. دیدگاه شما این است که چون در اروپا نخست ناسیونالیسم چیرگی داشت و سپس پدیده های دیگری مانند تک میهنی (اینترناسیونالیسم) و مردم سالاری (دموکراسی) نمایان شدند پس ما هم مانند اروپا باید نخست پیرو ناسیونالیسم باشیم و سپس به برتر از ناسیونالیسم برسیم. این سخن شما مانند آن است که کسی بگوید برای درمان بیماری سرطان در آغاز عمل جراحی کاربرد داشت، سپس شیمی درمانی و پرتودرمانی به کار گرفته شدند و اکنون روش بسیار پیشرفته آنژیواستاتیک به کار گرفته می شود، پس ما هم اگر دچار بیماری سرطان شدیم به جای بهره گیری از روش آنژیواستاتیک که بیماری سرطان را ماند سرماخوردگی به آسانی درمان می کند نخست باید خودمان را به دست جراح بسپاریم و اگر درمان نشدیم به سراغ شیمی درمانی و پرتودرمانی برویم و باز هم اگر درمان نشدیم سرانجام روش آنژیواستاتیک را به کار بگیریم! چرا ما نباید در همان آغاز با روش آنژیواستاتیک بیماری سرطان را درمان کنیم؟ چون باید مانند دیگران از صفر آغاز کنیم!!! دوست گرامی، هومن، اگر ناسیونالیسم در اروپا خوشبختی مردمان اروپائی را می توانست در پی داشته باشد پس چرا اروپائی ها آن را کنار گذاشتند و سراغ تک میهنی (اینترناسیونالیسم) و جهانی شدن رفتند؟ اگر بوم گرائی (ناسیونالیسم) می توانست مردم اروپا را به بهروزی برساند پس چرا در جنگ جهانی نخست چهارده میلیون تن و در جنگ جهانی دوم پنجاه و پنج میلیون تن کشته شدند؟ اگر شما تاریخ جنگ جهانی یکم و دوم را خوانده باشید آنگاه پی خواهید برد که این دو جنگ خانمانسوز تنها و تنها در یک چیز ریشه داشتند و آن هم زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم بود. در جنگ جهانی یکم رژیم های ناسیونالیست اتریش و آلمان که جنگ را با انگیزه های ناسیونالیستی آغاز کرده بودند بازنده شدند اما باز هم ناسیونالیست های جنگ افروز به خود نیامدند و جنگ جهانی دوم با جنگ افروزی رژیم ناسیونالیست آلمان آغاز شد و باز هم بازندگان جنگ ناسیونالیست ها بودند. البته در جنگ جهانی دوم تنها اروپا درگیر نبود بلکه رژیم جنگ سالار (میلیتاریست) ژاپن نیز با جنگ افروزی ناسیونالیستی میلیون ها تن را به کشتن داد. در شهر نانکینگ در چین جنایتکاران ژاپنی هزاران زن و دختر چینی را برهنه کردند و پس از تجاوز جنسی آنها را کشتند و در دره ای ریختند و روی این جنازه ها ایستادند و با خنده هائی پیروزمندانه عکس های یادگاری گرفتند! ژاپن نیز پس از جنایات فراوان که نانکینگ نمونه ای از آنها است شکست خورد. ژاپن بخش هائی از سرزمین خود مانند جزایر کوریل را از دست داد و با ترکیدن دو بمب اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی دود شدند و به هوا رفتند. در یوگوسلاوی خر نفهمی به نام اسلوبودان میلوشوویچ که می خواست ادای آدولف هیتلر را درآورد بر سر کار آمد و گفت که هر کس که صرب نیست باید کشته شود! جنگ بزرگی در یوگوسلاوی درگرفت و کشوری به نام یوگوسلاوی پس از کشته شدن و زخمی و آواره شدن میلیون ها تن تکه پاره شده و از نقشه جغرافیا پاک شد! دیکتاتور نادانی مانند صدام حسین در عراق به روی کار آمد و با جنگ افروزی های ناسیونالیستی وی میلیون ها تن کشته و زخمی و آواره شدند و عراق ویرانترین کشور خاورمیانه شد. در سریلانکا گروهی ناسیونالیست پیدا شدند و گفتند که چون زبان من این زبان است و زبان تو آن زبان است و من تامیل هستم و تو تامیل نیستی و..... جنگی را به راه انداختند که سال ها به درازا کشید و فراورده آن کشته و زخمی و آواره شدن مردمان بسیار و شکست و نابودی همان ناسیونالیست های جنگ افروز سریلانکائی بود. در رواندا توتسی ها و هوتوها برای دیدگاه های ناسیونالیستی به جان هم افتادند و میلیون ها تن کشته و زخمی و آواره شدند. زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم کشور هند را که زمانی آن چنان بزرگ بود که شبه قاره هند نامیده می شد تکه پاره کرد و میلیون ها تن کشته و زخمی و آواره شدند. پس از فروپاشی رژیم شوروی پیشین که به نام کمونیسم بدترین چهره سرمایه داری یعنی سرمایه داری دولتی را به نمایش درآورده بود زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم آتش افروز جنگ های خانمانسوزی در قراباغ و آذربایجان و نخجوان و گرجستان و داغستان و چچن و..... شد. دوست گرامی، هومن، اینهائی که برشمردم فشرده ای از کارنامه زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم است و نمونه ها بسیار بیش از اینها هستند. پیشنهاد شما اگر این است که برای رسیدن به بهشت تک میهنی (اینترناسیونالیسم) باید از دوزخ ناسیونالیسم گذر کنیم من به شما می گویم که با دور ریختن اندیشه های ناسیونالیستی می توان بدون گذر از دوزخ به بهشت رسید.