رفتن به محتوای اصلی

لحظهای بنشین!کمی بنگر چه کرده

لحظهای بنشین!کمی بنگر چه کرده
ناشناس

لحظهای بنشین!کمی بنگر چه کرده است با تو؟چه مانده است از تو؟می توانی ببینی؟نمیبنی.یا خود را به ندیدن زده ای؟اگر نمیبینی کمی گوش کن.از شرفت خبری نیست،از آبرویت و یا از آخرین رد انسانیت.
نه خبری نیست!تو کور شده ای و خود نمیدانی.تو عادت کرده ای به این بوی گند.به این لجن،به این چسبناکِ گندناک.تو عادت کرده ای که اگر قدمی از قفست بیرون گذاری جان میدهی و اکنون تو نمیدانی زندگیت با مرگت هیچ تفاوتی ندارد
وقتی حتی لحظه ای به آزادی نمی اندیشی.تو عادت کرده ای به مختصر خوراک نان و کباب از تکه مردار عزیزانت -که مدت هاست توانایی لمس وجودشان را نداری- بسنده کنی و با اشتیاق ذرات گوشت را به خونابه وجودیت اضافه کنی.تو در خودپسندیت غرق شده ای و نمیبینی.تو با امید کور شده ای.با ترس فلج و غریزه وار خود را به چهار چرخ عالم زنجیر کرده ای.نمی دانی که اندکی زندگی بیشتر -به قیمت فروش عشق هایت به دست های متجاوز شهوت