اکنون که خيال پردازى درباره «انتخابات» و رویابافی در مورد «صندوق رأی»، همه تردیدهای مردم را، پیرامون اصلاح ناپذیری حکومت برطرف و حقایق سیاسی، جامه واقعیت به تن کرده است، متوهمانی که کماکان چشمانشان را بر روی واقعیت های سیاسی و اجتماعی جامعه بسته اند و هنوز در زندان وهم و نا آگاهی لول میخورند و سراسیمه در پی مشروعيت بخشى به اقتدار حاکم هستند، باید تاکنون ملتفت شده باشند که در ساختار استبدادی و اصلاح ناپذیر رژیم اسلامی هرگز با جابجایی مترسکی بنام «تدارکات چی» و بتازگی «رئيس القتال » چیزی در ام الفساد شیعه تغییر نخواهد کرد.
ورود سلبریتی اصلاحات با اعلام «زنگ خطر» همراه با مرثیه های نومیدانه برای رژیم ذلیل اسلامی و مداحی برای موجود ناقص الخلقه ای که در رحم اجاره ای رژیم نابهنگام زاده شد و در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ جواز دفنش صادر شد، بیش از هر چیز برتری گفتمان براندازی در سپهر سیاسی ایران و نفوذش را در فضای عمومی جامعه نشان داد. این «بیانیه» که افلاس اصلاحات را به تصویر کشیده است، نشان از عوام فریبی دوباره این شیخ دغلکار برای حفظ نظام ورشکسته ای دارد که با نبش قبر لاشه متعفنی بنام اصلاحات سعی در بازتولید تفکر اصلاح طلبی در قالب «جمهوریت» به منظور حفظ روابط قدرت و حراست دوباره از ساختارهای سیاسی فرسوده و فاسد رژیم را دارد.
درایت او البته در اندازهای نیست که دریابد منطق اصلاحات بر اساس محتوا و کارکردش از روند بازسازی جامعه و دگرگون کردن ساختار سیاسی ناشی میشود و با «آنان که به عبور کم هزینه از تنگناهای امروز میاندیشند»، راه به جايى نمیبرد، چنانکه تاکنون نبرده است و محتوايش، نه به «اعتبار اصلاح طلب»، بلکه به موجودیت نهادهای سیاسی و «اصلاح گر» نیاز دارد که هر دو در ام القرای شیعه کالایی است یافت نشدنی. آنچه که در بیش از دو دهه پیش واقع شده است، فرو کاستن اندیشه به «بد و بدتر» و پیدایی یک نوع ذهنیت تکراری و سرگردان بوده است که ادامه وضع موجود را غیر ممکن کرده است.
مفهوم اصلاحات در چهارچوبهای واپس مانده حقوقی و سیاسی نظام اسلامی با خودکامه ای غیر پاسخگو و فراتر از هر قانونی، رويايى بیش نیست. در حکومتی که خيال پردازى و دروغ جای واقعیت، و نادانی و حماقت جای انديشيدن نشسته است و بستر همه ضرورتها و اولویت ها، حتی به بهای خفت بار فروش خاک میهن و بخشیدن قلمرو ملی، تنها برای حفظ و تداوم نظام سیاسی گسترده شده است، و سازماندهى زندگى سياسى تنها در گستره مناسبات خانوادگى، حلقه فساد و کانون مذهب شیعه محدود گشته است، و مهمترین مقامات و مناصب به قشر بیلیاقت و فاسد و دور از هر گونه فضیلت انسانی و اخلاق سپرده شده است، دم زدن از اصلاحات پس از اقبال دو درصدی توهین به شعور ملی است.
شالوده اساسى اصلاحات حکومتی در همه این سالها در امتداد ايدئولوژى شیعه و مکمل لازم و ضرورى نظام اسلامی بوده است و تلاش اصلی اصلاح طلبان حکومتی همواره دور کردن تکانه های تهدیدکننده بیرونی از حکومت و خنثی کردن جنبش های مردمی و به بیراهه کشاندن حرکتهای ملی در جهت تقویت پایههای مشروعيت اقتدار حاکم بوده است.
اگر ايدئولوژى رژیم اسلامی، واقعيت درونی نظام برای حامیانش را حفظ میکند و به آن تداوم مى بخشد، اصلاحات حکومتی نمایش دهنده سیمای آرمانی از ايدئولوژى نظام در قالب زنجیره ای از تفسیرهای گمراه کننده است که با برقرار کردن رابطه میان دال و مدلول، محدودیتها و تنگناها را از هسته سخت قدرت به بدنه آن انتقال میدهد. در فرآیند تولید تفسیر و بازنمایی عینی از وجوه اختلاف در ساختار سیاسی رژیم، واقعیت دگرگون و بازی قدیمی در قالبی تازه آشکار میگردد تا مجالی برای دیدن آن خلق شود. در این روند که حقیقت پیشاپیش در مسلخ، ذبح اسلامی شده است، رابطه ای غیر منطقی میان عناصر و نشانه های تشکیل دهنده درونی نظام و ارزشهایی که تعلقی به حوزه حکومت ندارد، برقرار میشود.
این آمیختن موقتی عناصر تشکیل دهنده قرون وسطایی رژیم اسلامی با ارزشهای ابداع شده و پرورش یافته در غرب، در مجموعهای از تفسیرها و در قالبی از پارادوکس گفتاری، تنها برای انحراف افكار عمومی و بردن ذهنیت به دورترین نقطه از حقیقت به خدمت گرفته میشود.
در واقع هر دو جناح حکومتی دو روی یک سکهاند و «اصلاح طلبان»، در هر نقشی که میخواهند باشند، سرنوشت خود را در همان شان و پایه اى رقم میزنند که قدرت حاکم از او میخواهد و آنها هدفی جز بازتاب گسترده توهمات واقعيت گريز که به نوعی «گريز از آزادی» میباشد، ندارند. چنانکه راهبرد بقا و دوام حکومت اسلامی از دیدگاه اصولگرایان، تنها از مجراى ايدئولوژى نظام و سنت اسلامی و با وارونه سازی تاریخ و پر رنگ نشان دادن حاشیه ها اجرا شدنی است.
این جا به جایی دروغین و فريب دهنده که بیش از دو دهه زندان ديگرى در کنار زندان واقعى ایجاد کرده بود و مانعی در برابر در هم آميختگی افق انتظارات جامعه با حوزه کنش ملی بود، در انتصابات اخیر سخت ترک برداشت و شکست خورد و دیگر هیچ کوششی توان ترمیم و بازتولید آن را ندارد.
اگر برخی کسان ریگی به کفش ندارند باید ندای مردم آزاده ایران را آوازه گوششان کنند و با گذر از حوزه وهم در سیاست و خیال پردازی در عالم واقع، صدای مردم – یا چنانکه ماکیاولی می نامید – «صدای خدا» را به عنوان یک تکلیف ملی، اگر مایلند حتی شرعی، بدانند تا سهمی در رهایی کشور از بختک جمهوری اسلامی و آزادی ایران داشته باشند. اصلاحات سیاسی و تغییر قوانین بدون تغییر نظام فاسد جمهوری اسلامی متصور نیست. اصلاحات واقعی اکنون براندازی است و وظیفه «اصلاح گر» حقیقی ایستادن در کنار مردم است.
شگفتی آور است که اکنون با تک رقمی شدن نرخ مشارکت در انتخابات که با مهندسی شمارش آرا به ۴۸ درصد رسیده است، تازه «عاقد اصلاحات» صدای «زنگ خطر» را شنیده است. گویا در آبان خونین صدای رگبار و مسلسل و تیربار مانع شنیدن صدای زنگ خطر شده بود. این صدایی که خطیب بی منزلت اصلاحات شنیده است «زنگ خطر» نیست، یا چنانکه نویسندهای در روزنامه اعتماد تیتر زده است، حتی خود «خطر» هم نیست؛ این صدا، ناقوس مرگ تان است که هر لحظه رساتر و نیرومندتر خواهد شد. ما نیز «زنگ هشدار» را برایتان به صدا در می آوریم و یادآوری میکنیم تا دیر نشده به مردم بپیوندید.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید