رفتن به محتوای اصلی

خبر ماه مارچ که سایر اخبار مربوط به ایران را تحت الشعاع قرارداد

خبر ماه مارچ که سایر اخبار مربوط به ایران را تحت الشعاع قرارداد
 
ابولفضل محققی  : در رابطه با مو ضعگیری هائی که نسبت به بیانیه اخیر نه به جمهوری اسلامی و امضاء ساده بدون پیشوندی که آقای رضا پهلوی نیز بعنوان یک سیاستمدار و شهروند عادی پای آن نهاد این داستان یا بهتر است بنویسم این نمایشنامه نوشته آقای ایرج جوادی در فیسبوکشان را برایم بی نهایت جالب کرد .بخصوص که می دانستم ایشان سال ها در زمان پهلوی بعنوان مدیر عاملی موفق در مراکز صنعتی کارکرده بودند از جمله بعنوان آخرین مدیر عامل قبل از انقلاب درگشت و صنعت هفت تپه لذا این نوشته زیبا ی ایشان را بعنوان دفاع یک مدیر مطرح از شعار نه به جمهوری اسلامی  در ایران گلوبال باز نشر می شود .
 
 
 
موضوع: خبری که در همین ماه مارچ منتشر شد و سایر اخبار مربوط به ایران را تحت الشعاع قرارداد:
خب قبل از همه چیز اجازه بدین نوروز باستانی رو به همتون شادباش بگم و برای هممون ارزوی گرد هم آیی در سال جدید رو در میهنمون بکنم. طبیعی است که آرزوی دیگری هم در این آرزوی نخست مستتر هست و اون اینکه "هممون"، یعنی تعداد قابل توجهی از ساکنین خارج ازایران بتونیم به ایران بازگردیم و خطری تهدیدمون نکنه و این مترادف هست با سرنگونی جمهوری اسلامی و وزیدن نسیم دل افروز آزادی در میهنمون.
مطمئنم اکثرتون حدس زدین که این خبر چیزی نیست بجز صحبتهای شاهزاده رضا پهلوی در یک گردهمآیی خصوصی با عده ای از همفکران و طرفدارانش که به روشنی و بدون اینکه جایی برای توجیه و تفسیر متفاوت بگذاره اعلام کرد که بابا من خودم جمهوری رو به رژیم سلطنتی ترجیح میدم. چون باور ندارم که شغل و سمتی به شخصی ارث برسه و هرانسانی میبایست شغل یا مقامی رو که ارزومند رسیدن به آن هست با تلاش و کوشش شخصی خودش بدست بیاره. و همچنین با روشنی بیان کرد که شغلها و مقامهای بالای دولتی میبایست از طریق انتخابات آزاد و رای اکثریت مردم کشور به شخصی واگزار بشه. او همینطور توضیح داد که نوع حکومت باید از طریق رای آزاد مردم تعیین بشه و اضافه کرد که تحت هیچ شرایطی مایل به پذیرفتن مقام سلطنت حتی از نوع پسندیده و دموکراتیک اون نیست چون دوست نداره دست و پاش بسته باشه و در قفسی قرار بگیره که به دلایل وظایف قانونی سلطنت نتونه هرچه دلش میخواد بگه، هرجا دلش میخواد بره و هرکاری دلش میخواد بکنه. ولی هرگز اظهار نکرد که از مبارزه برای بدست آوردن آزادی کشورش خسته شده و دیگه مایل نیست در این راه تلاش بکنه ولی تاکید کرد که آرزومند بدست آوردن هیچ سمت و شغلی نیست. البته انچه من نوشتم عین گفته های ایشون نیست ولی مفهوم اون دقیقا مشابه و معادل گفته های ایشون هست.
همین چند دقیقه پیش هم مصاحبه ای رو دیدم که خانم مسیح علینژاد که معرف حضور همتون هست و ویکی از همکارانش که آقایی بود که من برای بار اول دیدمش با اقای رضا پهلوی و همسر ایشون خانم یاسمن پهلوی ترتیب داده بودن. و این خانم و آقا دقیقا مثل یک زن و شوهر عادی و مهربان پهلوی هم نشسته بودن و دست همدیگر و میگرفتن و به پرسهای بسیار خصوصی خانم علینژاد و همکارشون پاسخ میدادن. پرسشهایی که معلوم بود طوری طراحی شده که برای توده های عادی مردم جذاب باشه نه برای قشر به اصطلاح روشن فکر جامعه با تحصیلات دانشگاهی. و همچنین هدف دیگری رو مشخص میکرد که مصاحبه کننده ها و مصاحبه شونده ها تواما میخوان به بینندگان این فکر و تلقین کنن که بابا این خانم و آقای پهلوی یک زن و شوهر عادی ایرانی هستن که مثل بقیه زن و شوهر ها زندگی میکنن گاهی باهم دعواشون میشه و دقیقا مشابه من و همسرم سر اجتناب از روشن کردن چراغ اضافی در منزل با هم اختلاف و بگو مگو دارن و آنکه بیشتر موقع خواب خرخر میکنه و مزاحم آرامش خواب همسرش میشه شوهر هست. و بسیاری پرسش های دیگر راجع به زندگی خصوصیشون که مشخص بود برای دست یابی به اون هدفی که ذکر کردم طراحی شده.
به باور من باید به هر چهارنفرشون تبریک گفت چون به بهترین وجه ممکن تونستن به هردو هدفشون برسن.
دوسه روز پیش و قبل ازپخش این مصاحبه خانم علینژاد و همکارش با خانواده پهلوی، شاهد برنامه دیگری بودم که مصاحبه گر سه نفررا دعوت کرده بود اسم یکیشون را که میشناختم آقای شریعتمداری بود یگنفر گویا چپ بود و یکنفر هم یکی از گروه مشروطه خواهان بود. مصاحبه گر نظر هرکدام از اونها رو در باره نوار جلسه آقای رضا پهلوی جویا شد. هرکدام اظهار نظرهایی کردن که به شنیدنش می ارزید ولی آنچه من و حیرت زده کرد آظهار نظر اون آقای مشروطه خواه بود که با توسل به استدلالهایی از قبیل اینکه منظور شاهزاده این بوده و اون نبوده و "مطالبی هست که باید در آینده توضیح داده و روشن بشه" سعی در ماست مالی کردن موضوع داشت و هنوزنمیتونست ازسیستم پادشاهی که سلطانش هم حتما همین آقای رضا پهلوی باید باشه دل بکنه.
در همین زمینه با دوست دیگری که خانم به نظر من فهمیده و روشن فکری هست صحبت میکردم او معتقد بود که آقای رضا پهلوی شجاعت و شهامت پدر بزرگش رو نداره و اصلا مایل نیست خانوادش رو به ایران ببره او فکر میکنه که این مردم حق ناشناس با پدر و پدر بزرگش چه کردن که با او چه بکنن.
در مقابل این گروه های سلطنت طلب ناراضی و دل شکسته بعضی از چپ ها هم که اصولا کینه فراموش ناشدنی نسبت به خانواده پهلوی در وجودشون نهادینه شده با خشم و غضب به ناسزا گفتنهاشون به آقای رضا پهلوی ادامه میدن و این صحبتهای او رو نوعی دغل بازی و عوام فریبی تلقی میکردن که حیله جدیدی است برای اینکه به سلطنت برسه.
خب حالا که مبتدای کار آماده شد برم سر خبر که عبارت است از تجزیه و تحلیل و ارزیابی شخصی ارادتمند از این بیانات اقای رضا پهلوی و همچنین ارزیابی شخصی من راجع به ایشون و نقشی که محتملا پس از این نامبرده در مسیر پیشبرد مبارزات ملت ایران محتملا به عهده خواهد گرفت. برای اینکه موضوع اندکی خوشآیند تر بشه موضوع رو مثل یک جلسه دادگاه مطرح میکنم شما خوانندگان عزیزمیبایست خودتون رو به عنوان یکی از اعضاء دوازده نفری هیئت منصفه بدونین که در پایان جلسه دادگاه رای خودتون رو بر مبنای آگاهیهایی که وکیل مدافع و دادستان در اختیارتون میگزارن بدین. شاهزاده رضا پهلوی در حکم متهم هست که دادستان سعی میکنه ایشون رو گناهکار قلمداد کنه و وکیل مدافع هم سعی در بیگناه جلوه دادن متهم میکنه و رئیس دادگاه هم تلاش در حفظ نظم دادگاه میکنه و بقیه قضایا دقیقا مثل یک جلسه دادگاه البته دادگاه کشورهای متمدن نه جمهوری اسلامی.
منشی دادگاه ورود رئیس دادگاه خانم "جین دو" رو به دادگاه اعلام میکنه تمام حاضرین دادگاه به احترام ورود رئیس دادگاه از جاشون بلند میشن و پس ازاینکه ایشون که ردای قانونی به تن دارن در صندلی خودشون نشستن به دعوت خانم رئیس دادگاه روی صندلیهای خودشون مینشینن. خانم جین دو با چکش خودش روی پایه میکوبه و میگه آقای وکیل مدافع همانطور که در جلسه گذشته اعلام کردین شما امروز آخرین شاهد خودتون رو به دادگهاه احضار میکنین، آیا آماده هستین آین کارو بکنین:
وکیل مدافع: بله جناب رئیس من آقای ایرج جوادی رو به عنوان آخرین شاهد خودم به دادگاه احضار میکنم. آقای جوادی بفرمائید.
در اینجا جوان بسیار قدبلند، خوش تیپ و خوش پوشی ازبین حضار برخواسته و با قدمهای استوار و بدون نیاز "زبانم لال" به عصا به طرف صندلی شهود میرود و پشت میز شهود مینشیند. منشی دادگاه در حالیکه کتاب مقدس را به دست دارد به طرف او میرود تا او را سوگند بدهد ولی وکیل مدافع به او اشاره میکند که توقف کند و میگوید ایشان مسیحی نیستند و نمیتوانند به کتاب مقدس سوگند بخورند. رئیس دادگاه میگوید ما کتاب های مقدس کلیه ادیان شناخته شده را در اختیار داریم. ایشان به چه دین باور مند هستند تا منشی دادگاه کتاب مقدس همان دین را برای ادای سوگند به ایشان عرضه کند. شاهد میگوید جناب رئیس فرقی نمیکند چون هدف تثبیت مسئولیتهای قانونی ادای شهادت در دادگاه است که من آنرا میپذیرم.
وکیل مدافع: آقای جوادی لطفا خودتان را بطور کامل معرفی کنید.
شاهد: ایرج جوادی متولد 11 می 1940 ساکن شمال کالیفرنیا.
وکیل مدافع: آشنایی شما با متهم تا چه حد است؟
شاهد: بنده هیچگونه آشنایی خصوصی با متهم ندارم و فقط ایشان را از طریق اخبار رسانه های همگانی میشناسم.
دادستان اعتراض دارم.
رئیس دادگاه نگاه پرسشگر خود را متوجه وکیل مدافع میکند.
وکیل مدافع: جناب رئیس پرسشهایی که من از این شاهد خواهم کرد نیازی به آشنایی نزدیک و خصوصی با متهم ندارد و ایشان با همان آگاهیهای کسب شده از طریق رسانه های همگانی قادر به پاسخ دادن به پرسشهای من خواهند بود.
رئیس دادگاه خطاب به دادستان: اعتراض وارد نیست آقای وکیل مدافع میتوانند پرسشهای خود را آغاز کنند.
وکیل مدافع: اقای شاهد آیا شما نواری را که اخیرا از بیانات متهم در یک جلسه خصوصی در رسانه های عمومی پخش شد و متعاقبا مصاحبه ای که توسط یکی از خبر نگاران هموطن متهم به نام خانم مسیح علینژاد با متهم و همسرایشان انجام شد شنیده و دیده اید و مفاد آنها را بخاطر دارید؟
شاهد: طبیعی است که دقیقا جملات و کلماتی را که متهم بکار بردند بخاطرندارم، و نه تنها بنده که به علت نوجوانی حافظه ای بسیار قوی دارم بلکه هر شخص دیگری هم بود نمیتوانست (خنده شدید حضار) ریس دادگاه چندین بار با چکش به روی پایه میکوبد و پس از اینکه سکوت در جلسه برقرار میشود. به شاهد تذکر میدهد که رعایت نظم دادگاه را کرده و از ذکرکلمات غیر ضروری اجتناب کند و اشاره میکند که او به گفته های خود ادامه دهد.
شاهد: بله عرض میکردم که اصولا هیچکس نمیتواند ادعا کند که گفته های طولانی شخص دیگری را به طور کامل بخاطر سپرده و قادر به بازگو کردن تفصیلی آن میباشد. ولی من باورمندم که در تمام موارد مفاهیم گفتگو ها را بخاطر دارم و قادر به بازگو کردن صحیح آنها خواهم بود.
وکیل مدافع: بسیار خوب من میخواستم از شما خواهش کنم که نظرتون رو راجع به صحبت های متهم که در رسانه های عمومی منعکس شده برای آگاهی هیئت محترم منصفه بما بگین.
دادستان: اعتراض دارم.
رئیس دادگاه: اعتراضتون چیه آقای دادستان؟
دادستان: چه کسی صلاحیت این شاهد رو برای اظهار نظر در این مورد تایید میکنه؟
وکیل مدافع: جناب رئیس صلاحیت این شاهد و یا هر ایرانی دیگری توسط ادعا نامه خود آقای دادستان تائیید شده. من توجه شما و اعضاء محترم هیئت منصفه رو به اصل ادعا نامه آقای دادستان جلب میکنم. اصولا ادعا نامه ایشون براین پایه استواره که متهم با بیاناتی که به احتمال قریب به یقین با موافقت و اشاره خودش از رسانه های عمومی پخش شده قصد فریب ملت ایران رو برای دست یابی به اهداف سیاسی خودش و بدست آوردن مقام سلطنت رو داره. به عبارت دیگه به باور آقای دادستان ملت ایران هدف فریب و تجاوز متهم قرار گرفتن. لذا طبق ادعای آقای دادستان ملت ایران هدف نهایی فریب متهم هستن. در نتیجه هرکدام از اتباع ایران بدون نیاز به هیچگونه خصوصیتی شایستگی تفکر و اظهار نظر در مورد ادعا نامه آقای دادستان رو دارن و شاهد من هم یک ایرانی هست و همین یک خصوصیت برای اثبات شایستگی ایشون کافی ست.
رئیس دادگاه: اعتراض وارد نیست. شاهد به پرسش وکیل مدافع پاسخ بده.
شاهد: خانم رئیس دادگاه. پرسش اقای وکیل مدافع خیلی کلی هست. آیا من میتونم از ایشون خواهش کنم پرسش خودشون رو دقیقتر راجع به سرفصلهای مشخص بیان کنن تا پاسخ دادن به آنها برای من ممکن تر و آسان تر باشه.
رئیس دادگاه: آقای وکیل مدافع شاهد خودتونه بهتره به تقاضای ایشون پاسخ مساعد بدین.
وکیل مدافع: بله خانم رئیس دادگاه کاملا با گفته شما موافقم. آقای شاهد به نظر شما و بر مبنای اظهارات متهم آیا ایشون از اینکه ذکر کردن داوطلب بدست آوردن مقام سلطنت نیستن و اصولا سیستم جمهوری رو برای اداره کشور به نوع سلطنتی از هر نوع اون ترجیح میدن، من حیث المجموع و با در نظر گرفتن تمام نکات، از نظر سیاسی ضرر کردن و یا سود بردن؟
شاهد: در وحله اول به نظر میرسه که ایشون از از نقطه نظر دستیابی به اهداف سیاسی خودشون ضرر کردن. چون پس از این ابراز عقیده شجاعانه و جنجال برانگیز، اون عده از مخالفین ایشون که ممکنه بدلیل این اظهار نظر موافق ایشون بشن و یا حتی در
خب دوستان اجازه بدید برای اجتناب از طولانی شدن مطلب. باقی اون رو چتد روز دیگه تقدیم حضورتون بکنم.
 قسمت پایانی
 
مخالفت خودشون با ایشون تعدیلی ایجاد بشه احتمالا بسیار محدود خواهد بود. ولی تعداد بسیاری از طرفداران دو آتشه ایشون که در حقیقت علاقشون به ایشون به این علت هست که پدر و پدر بزرگشون شاه بوده و ایشون وارث مقام سلطنت هستن از متهم نا امید میشن و دل میکنن و برای من اصولا قابل پیشبینی نیست که این عده بعد ازاین رویداد از نظر سیاسی پیرو چه مکتبی ممکن بشن و به چه سمت و جهتی میل کنن. به نظر من بزرگترین خطر و یا امکان ناخوش آیند اینه که همه و یا تعدادی از آنها علاقمندی به سرنوشت کشور رو از دست بدن و به اظهار نظرهایی از قبیل اینکه "این ملت اصلا لیاقت نداره با پدر و پدر بزرگش چه کرد که با او چه بکنه" بسنده کنن. علاوه بر این امکان داره موقعیتی که ایشون به علت وارث تاج و تخت بودن و احتمال روزی به سلطنت رسیدن دراذهان دولتمردان سایر کشورهای دنیا داشت دچار نقصان بشه و اهمیت این احتمالا از مشگل قبلی نه اینکه کمتر نیست که شاید بشه گفت بیشتر هم هست. در مقابل این مشگلات نزدیک و پیش رو شاید بشه امیدوار بود که اگر متهم ازاین پس کارتهای خودش رو درست بازی کنه، و هموطنان من هم حالا که دیگه نمیشه هیچگونه ایراد منطقی و محکمه پسندی به ایشون گرفت بطور جدی تر و بیشتر از او حمایت بکنن احتمالا در بلند مدت فوایدی نصیب ایشون بکنه که بر ضرر هایی که برشمردم ارجحیت داشته باشه.
وکیل مدافع: بسیار تجزیه و تحلیل جامعی بود.
فریاد دادستان برخواست: اعتراض دارم.
رئیس دادگاه: وارده اعضای هیئت مدیره، جمله آخر وکیل مدافع رو نا دیده بگیرن.
وکیل مدافع: بسیار خوب آقای شاهد به نظر شما و با توجه به تجزیه و تحلیلی که خودتون کردین پس چرا متهم چنین نکاتی رو اظهار کرده؟
شاهد: من ناچارم اقرار کنم که در ذهن و فکر متهم نیستم و نه تنها من، بلکه شاید بشه گفت که بجز خود متهم و شاید هم چند نفری از اقوام و نزدیکان ایشون از قبیل همسر و فرزندانشون کسی نتونه با قاطعیت بگه که در افکار ایشون موقع ادای اون مطالب چه میگذشته، ولی من اگر سعی بکنم میتونم بر پایه مطالبی که از ایشون شنیدم حدس و باور خودم رو به زبان بیارم.
وکیل مدافع: طبیعی است که همه ما به انچه شما اظهار کردید وقوف داریم و منظور من هم از طرح این پرسش همون برداشت و داوری شخصی شماست که در آینده میتونه درستی یا نادرستی اون اثبات بشه.
شاهد: سپاسگزارم آقای وکیل مدافع. با توجه به مقدمه ای که ذکر کردم و همچنین با توجه به نکاتی که من در باره منافع و مضار احتمالی حاصل از بیانات متهم و همچنین با توجه به اینکه آنچه به ذهن من رسیده بسیار مستبعد هست که به ذهن خود متهم و مشاورین نزدیک ایشون نرسیده باشه باید ذکر کنم که بر مبنای ارزیابی و تجزیه و تحلیل من بعیده که اظهارات متهم بتونه دلیلی بغیر از باورمندی قوی و صادقانه خود نامبرده به مطالبی که ذکر کردن داشته باشه. ویا بهتره اضافه کنم اگر هم بخواهیم نهایت درجه بدبینانه ادعا کنیم که زیر کاسه نیم کاسه ای هست من نمیتونم اون نیم کاسه رو پیشبینی کنم و یا حدس بزنم.
وکیل مدافع: برای اجتناب از تکرار اعتراض اقای دادستان این بار ابتدا تذکر میدم که منظور من از این پرسش برداشت و نظریه شماست و نه من تقاضای دلیلی از شما خواهم کرد و نه اینکه تصور میکنم شما بتونین دلیلی برای اثبات نظریه خودتون ارائه بدین. خب حالا که خود متهم منکر هرگونه چشم داشتی در مورد به دست آوردن هرگونه مقامی در آینده کشورشده، اصلا وجود ایشون به چه دلیلی میتونه اهمیتی داشته باشه، و چرا مردم ایران نمیبایست بطور کامل ایشون رو به دست فراموشی بسپرن؟
دادستان: اعتراض دارم.
وکیل مدافع: پوزش میخوام. اجازه بدین پرسشم رو اصلاح کنم. چرا شایسته نیست که ملت ایران ایشون رو بطور کامل به دست فراموشی بسپرن؟
رئیس دادگاه در حالیکه به شاهد مینگریست سر خود را به علامت تائیید تکان داد.
شاهد: به نظر من ملت ایران هروقت که شخصی رو یافت که توانائی های ایشون رو داشته باشه میتونه ایشون رو به دست فراموشی بسپره. ولی در حالیکه تا امروز چنین شخصی که حتی از نظر داشتن توانمندیهای سیاسی نزدیک به ایشان هم یافت نشده عاقلانه نیست که از وجود متهم بهره نگیره.
وکیل مدافع: شما چند بار از واژه توانمندیهای ایشون استفاده کردین. ممکنه توضیح بدین که به نظر شما توانائیهای ایشان چه چیزهایی هست.
شاهد: بله با کمال میل، به نظر من ایشون از پاره ای توانائیها بهره مند هستن که من بطور خلاصه سرفصلهای انها رو ذکر میکنم: با وجود اینکه متهم بیشتر عمرش رو خارج از ایران به سر برده فارسی رو بخوبی و روانی صحبت میکنه و سخنران خوبی هم هست. البته منظورم این نیست که متهم رو با سیسرون و یا روانشاد کریم پور شیرازی مقایسه کنم ولی در مقام مقایسه با سیاستمداران مطرح امروزی از بیشتر انها سخنران بهتری است. گرچه زندگی خصوصی سیاستمداران نمیبایست مبنای داوری عملکرد سیاسی انها قرار بگیره ولی در غالب موارد شاهدیم که توده های مردم نسبت به ماجراهای زندگی خصوصی سیاستمداران حساسیت نشون میدن. خوشبختانه تا کنون هیچگونه شایعه نا خوشاسیدی راجع به زندگش خصوصی ایشون سر زبانها نیفتاده. تا کنون ایشون هیچگونه اشتباه قابل توجه و قابل ذکری در زندگی سیاسی و مسیر فعالیتهای خودشون نداشتن و یا بهتره بگم که من نشنیدم. تا انجا که شنیدیم و شاهد بودیم ایشون تمام وقت خودشون روصرف دست یابی به اهداف مشخصی کردن که تلاش در راه رساندن فریاد حق طلبی مردم تحت ستم ایران به گوش جهانیان هست و در این راه هیچ فرصتی رو که بشه انگشت روش گذاشت از دست ندادن. طبیعی است که فعالیتهای سیاسی ایشان جان ایشان و خانوادشون روهم ازجانب عوامل جمهوری اسلامی در معرض خطر قرار میده ولی ندیدیم و نشنیدیم که ایشان ازاین بابت دغدغه خاطری داشته باشن. به علت توان مالی که دارن لازم نیست که دایره فعالیتهای خودشون رو تنگ بکنن و مقداری از وقتشون رو صرف ایجاد درآمد برای اداره زندگی خود و فامیلشون بکنن. به علت موقعیتی که خود و خانوادشون در دنیا دارن همیشه امکان تماس گرفتن با مقامات مقتدر سایر کشورها برای ایشان ممکن تر و آسان تر بوده و ایشون همواره از این توان خود در جهت رساندن صدای مردم به افرادی که ذکر کردم، در سطح بین المللی سود بردن. تا کنون نشنیدیم و شایع نشده که ایشان از هیچکدام از امکاناتی که ذکر کردم در جهت تحصیل منافع شخصی خودشون استفاده کرده باشن و باید اضافه کنم که این وقتی امتیاز محسوب میشه که شخصی امکان این بهره وری رو داشته باشه و انجام نده و الا اگر بنده چنین ادعایی بکنم خنده دار به نظر خواهد آمد چون بلافاصله باید به این پرسش پاسخ بدم که آیا توانستی و نکردی؟ در حال حاضرفقط باید اضافه کنم که شاید بین معدود فعالان سیاسی در داخل و خارج امکان داره بتوان سخنرانی بهتر ازایشان و کسی که اگاهیها ودرجه علمی ودانش بیشتری از ایشون داشته باشه یافت، ولی تا انجا که من شنیدم و آگاهی دارم کسی کا از نظر مجموع اون امتیازات حتی نزدیک به متهم باشه شناخته شده نیست.
وکیل مدافع: من از این شاهد سپاسگزاری میکنم و دیگه پرسشی از ایشون ندارم. و بعد درحالیکه به طرف صندلی خود میرفت تا در کنار متهم بنشیند به دادستان گفت شاهد در اختیار شماست.
دادستان در حالیکه انگشت سبابه و انگشت کلفت دست راست خود را در جیب راست جلیقه اش قرار داده بود و به صورت تک تک اعضای هیئت منصفه نگاه میکرد گفت بله من فقط یک پرسش بسیار اساسی از این شاهد دارم. سپس روی خود را بطرف شاهد کرد و در حالیکه به محل نشستن او نزدیک میشد گفت: آقای شاهد شما تا سر حد امکان به حق و در مواردی هم به ناحق انواع صفات خوب و پسندیده رو برای متهم شمردین ولی.....
وکیل مدافع: اعتراض دارم.
رئیس دادگاه: اعتراض وارده افراد هیئت منصفه ان قسمت از اظهارات آقای دادستان رو که حق و ناحق بود نادیده بگیرن. آقای دادستان دقت کنید.
دادستان: بله خانم رئیس دادگاه. و سپس گفت آقای شاهد داشتم به عرضتون میرسوندم که شما میدونین که پدر و پدر بزرگ ایشون دو تن از دیکتاتور های بنام ایران بودن و گرچه من منکرپاره ای خدمات که به ایران کردن نیستم ولی نمیشه نادیده گرفت که بزرگترین و موئثرترین عامل در بوجود آمدن جمهوری اسلامی پدر ایشون بود. حالا میخوام بدونم که شما چگونه تضمین میکنین که ایشون در صورت به قدرت رسیدن رفتار و کردار پدر و پدر بزرگش رو تقلید نکنه؟
در سکوت بلندی که پس از پایان جمله دادستان در دادگاه برقرار شد متهم آهسته زیر گوش وکیل مدافع گفت: چرا اعتراض نمیکنی؟ و او باهمان صدای آهسته که فقط متهم شنید پاسخ داد چرا اعتراض کنم؟ او با پرسشهایی از این قبیل داره گور خودش رو میکنه. حدود ده ثانیه دیگرسکوت ادامه یافت و دقیقا قبل از اینکه خانم رئیس دادگاه به شاهد تذکر بدهد او لب به سخن گشود و اظهار داشت:
جناب دادستان نه بنده و نه هیچکس دیگری نمیتواند چنین تضمینی به شما بده. ولی من ناچارم اندکی توضیح راجع به پرسش شما به استحضار دادگاه برسونم و پس از ان پاسخ خود را بیان کنم. دادستان نگاه استفهام آمیزی به رئیس دادگاه کرد و گفت لطفا شاهد رو راهنمایی کنین که فقط به پرسش من پاسخ بده. رئیس دادگاه نگاهی به شاهد انداخت. وشاهد بلافاصله اعلام کرد خانم رئیس، آقای دادستان پرسش خودش رو بر مبنای سوابق پدر و پدر بزرگ متهم مطرح کرد و توضیح من در همون زمینه هست چون من ادعا میکنم که اصلا طرح چنین پرسشی بر مبنای روحیات و عملکرد پدر و پدر بزرگ ایشون عقلانی نیست و با مبانی علمی سازگاری نداره. اجازه بدین من توضیحاتم رو شروع کنم هروقت که شما احساس کردین توضیحات من خارج ازحیطه پرسش اقای دادستان هست من و متوقف کنین. رئیس دادگاه با اشاره سر به شاهد اعلام داشت که پیشنهاد او را میپذیرد.
شاهد: همه ما میدونیم که ژنهای هر شخصی شخصیت و صفات گوناگون او رومیسازه. این ژنها در مورد شکل فیزیکی و ظاهر هر شخصی مقداری از والدین و بقیه اقوام نزدیک او ارث میبرن. ولی حتی این شباهتهای فیزیکی هم به طور مشخص و تعیین کننده تابع ژنهای والدین نیست. بطوریکه گرچه ما در غالب موارد با دقت بسیار ممکنه بنونیم شباهتهایی در مثلا رنگ مو و چشم، ساختمان و شکل بینی و یا لاله های گوش اشخاص با والدینشون بیابیم ولی همه ما شاهد هستیم که این شباهتها کم هست و در مواردی دیده شده که فرزندی از نظر شکل ظاهری با والدین خودش تفاوتهای اساسی داره. این عدم شباهت در مورد صفات و روحیات به مراتب حتی کمتر ازشکل ظاهری اشخاص هست. اگر غیر ازاین بود ما شاهد اختلافات اساسی بین روحیات و توانائیهای اشخاص با اولیائشون نمیشدیم. اجازه بدین در این مورد مثالی ذکر کنم که اتفاقا شباهت بسیار با موضوع مورد بحث خودمون داره. ما در مطالعه تاریخ تقریبا همواره شاهد بودیم که سر سلسله و بوجود آوردندده سلسله های سلطنتی اشخاص توانمند با هوش و با اراده ای بودن. و اگر قرار بود این صفات آنها به اولادشون منتقل بشه لابد قرار بود کشور ما امروز توسط نودمین پادشاه مادها و یا پیشدادیان اداره بشه. ولی میبینیم که در غالب موارد فرزندان مشخصات روانی و صفات والدین خودرا به ارث نبردن. و بر مبنای موازین علمی مهمترین عامل ساخت شخصیت هر شخصی تر بیت و محیطی است شخص از کودکی در ان رشد کرده.
دادستان: خب متهم تحت تربیت همان پدر و همان محیط رشد کرده و صفات و روحیات اورو کسب خواهد کرد و به همان راهی قدم خواهد گذاشت که پدرش پیموده.
وکیل مدافع: اعتراض دارم من پرسشی در فرمایشات آقای دادستان نمیبینم.
رئیس دادگاه: وارده آقای دادستان اظهار نظرها تون رو واگزار کنین به زمان آخرین دفاعیاتتون. اکنون وقت سوال پرسیدن از شاهد آقای وکیل مدافع هست. اقای شاهد ادامه بدین.
شاهد: بسیار خوب حالا که روشن کردم عامل وراثت گرچه اندکی ممکنه دخیل باشه ولی یک عامل تعیین کننده و اصلی نیست به پرسش آقای دادستان پاسخ میدم. همانطور که قبلا اشاره کردم بنده و هیچکسی هیچگونه تضمینی در باره اینکه اگر متهم از هر طریقی وبا هر عنوانی به قدرت دست یابد چه خواهد کرد و چه نخواهد کرد نمیتوانم بدهم. حتی شاید در اینمورد خود متهم هم نتواند به درستی و با قاطعیت پاسخ بدهد. ما شاهدیم که ایشان حدود چهل سال پیش سوگند یادکردن که ولیعهد ایران باشن ولی در اثر گذشت سالها و انچه که دیدن و شنیدن و تجربیاتی که اندوختن امروز چنین سمتی رو نه تنها نمیپذیرن بلکه باورمند هستن که به نظر ایشون روش سلطنتی موروثی بهترین روش برای اداره کشور نیست و ایشون شخصا سیستم جمهوری دموکراتیک لائیک رو مناسبترین نوع حکومت برای ایران میدونن. و مضافا اصلا داوطلب و علاقمند به پذیرفتن هیچ نوع پست و مقامی در حکومت آینده ایران نیستن. آیا ممکن نیست باورایشون دگر باره دچار تغییر بشه؟ نه تنها من بلکه خود ایشان هم نمیتونه صد در صد مطمئن باشه. مضافا همیشه در زمینه رویداد های سیاسی حوادث و پیش آمدهای داخلی و بین المللی میتونه نقشهای تعیین کننده داشته باشه. این وظیفه ما ملت ایران هست که همیشه با توجه به مجموع رویدادها و امکانات روز تصمیم عاقلانه و سنجیده بگیریم که یکی از مهمترین آنها انتخاب نوع حکومت آینده کشورمون هست و دیگری انتخاب کسی که بخصوص برای اولین بار پس از سقوط رژیم فعلی میخواهیم به کار بگماریم. امروز من در میان سیاستمداران و کسانی که برای نجات کشور از وضع نکبت بار فعلی بیشتر تلاش میکنن و تا حدودی شناخته شده هستن شخصیتی مناسب تر و توانمند تر از متهم نمیبینم. و توصیه میکنم که اورو تایید و ازش پشتیبانی کنیم. هر ائینه اگر همین فردا بین مبارزین داخل و یا خارج از کشور دکتر مصدقی، نلسون مندلایی ویا مهاتما گاندیی یافت شد، طبیعی است که به ایشان میگیم برادر و همرزم عزیز، حالا شخصیتی مناسب تر و شایسته تر از شما یافت شده. بهتره شما هم مثل ما یک دل و یک صدا رهبری و پیشوایی او رو بپذیریم. آقای دادستان آیا پاسخ شما رو بطور کامل دادم؟
دادستان در حالیکه رنجیدگی و عصبانیت از چهره او هویدا بود اظهار کرد. من دیگه پرسشی از این شاهد ندارم. و بطرف صندلی خودش رفت.
وکیل مدافع: من به عنوان تجدید پرسش یک سوال نهایی از ایشون دارم.
رئیس دادگاه: بفرمائید این حق قانونی شماست.
وکیل مدافع: آقای شاهد جناب دادستان اظهار نظری مطرح کردن که چون پرسش نبود خانم رئیس دادگاه اون رو متوقف کرد. من میخوام همون نکته رو به عنوان آخرین پرسش از شما مطرح کنم. به نظر شما نقش تربیت اولیه متهم تحت تاثیر روحیات و رفتار پدرش چگونه بوده و اون عوامل چقدر ممکنه در عملکرد آینده او اثر گزار باشه.
شاهد: آقای دادستان به نکته صحیحی اشاره کردن. تربیت یکی از عوامل اصلی تشکیل دهنده شخصیت هر فردی ست. متهم در طی این مدتی که خودشون رو شاهزاده و ولیعهد ایران میدونستن تحت تاثیر تربیتی بودن که از پدرشون ودر کاخ سلطنتی کسب کرده بودن. و اظهار نظر اخیرشون بازتاب آموخته ها و تجربیاتی ست که در سالهای بعد در اثر زندگی در یک کشور دموکراسی و محیط آزاد کسب کردن. شاهد با لبخندی چشم به هیئت منصفه دوخت و ساکت ماند.
خانم رئیس دادگاه نگاهی به ساعت دیواری سالن دادگاه انداخت و گفت: برمبنای اظهارات قبلی آقایان حقوقدانان دیگر هیچکدامشان شاهد جدیدی برای احضار به دادگاه ندارن. و در جلسه بعدی که ساعت نه صبح فردا برگزار میشود ابتدا هرکدام از آقایان آخرین دفاع های خود را مطرح میکنن و سپس اعضای هیئت منصفه برای شور و صدور رای نهایی به دفتر خود میروند.
سپس در حالیکه منشی دادگاه به صدای بلند اعلام میداشت: همه برخیزید بند شنلش را سفت کرد و از سالن دادگاه خارج شد.
خب حالا شما هم دوستان عزیز که هرکدامتون قرار بود یکی از اعضای هیت منصفه باشین. لطفا حسابی اندیشه کنین و رای خودتون رو بدین. بالاخره متهم بی گناه هست و یا گناهکار؟ و فراموش نکنین که هیئت منصفه فقط میتونن در مورد گناهکار بودن و یا بیگناه بودن متهم رای بده وتعیین بقیه مطالب و احیانا نوع مجازات به عهده رئیس دادگاه هست.
روز و روزگارتون به خیر وشادی تا زمانی در ماه ایپریل.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید