رفتن به محتوای اصلی

من هم از امروز «آوا تودی»یی می شوم!

من هم از امروز «آوا تودی»یی می شوم!

دوستی دارم جهان دیده و کتاب خوانده و بسیار مردم شناس. از هر ده تا مطلب من، با هشت تای آن معمولا مخالف است و مخالفت اش را در تلفن این گونه بیان می کند:
«از فلان مطلب ات اصلا خوش ام نیومد! می دونستم چنین چیزی می خوای بنویسی، جلوت رو می گرفتم!»

البته او می داند که کسی نمی داند در مغز خراب من چه ها می گذرد که بخواهم به او اطلاع دهم چه می نویسم و اگر هم بخواهم چیزی بنویسم، خدا هم جلودارم نیست.

ولی واقعیت این است که به حرف های او با دقت گوش می دهم و دلایل و استدلال هایش را دقیقا می شنوم و با هفتاد هشتاد در صد پندها و اندرزهای او نیز موافق ات دارم.

از تاثیرات این دوست بخواهم بگویم یک مورد مهم اش، دست برداشتن از به پر و پاچه ی شاهزاده رضا پهلوی پیچیدن و با طرفداران سلطنت در افتادن است.

بر خلاف تصویری که برخی از خوانندگان من از من در ذهن دارند و فکر می کنند آدم قُدّ و کله شق ی هستم که به هیچ صراطی مستقیم نمی شوم، من آدم بسیار حرف گوش کنی هستم و در مقابل حرف منطقی گردن ام از مو هم نازک تر است.

 

در مقابل استدلال متین، بسیار هم زود واکنش نشان می دهم مثلا دوست من امروز در چند دقیقه پیام صوتی بعد از این که گفت «از نوشته ات در باره ی علی جوانمردی اصلا خوش ام نیامد. اگر می دانستم چنین چیزی می خواهی بنویسی جلوی ات را می گرفتم» به من اندرز گران بهایی داد:
«تو چرا به پر و پای جوانمردی و علی نژاد و زم می پیچی! بگذار آن ها کار شان را بکنند. آقا جون! مردم دوست دارن حرف های شبیه حرف این ها بشنوند! دوست دارند دروغ بشنوند! این جوری راضی می شوند خوشحال می شوند! تو چی کار به کار این ها داری! مگه می تونی سلیقه ی مردم رو عوض کنی؟ برای عوض کردن سلیقه جمعیت میلیونی باید کار فرهنگی کرد که این هم فقط از دولت ها و حکومت ها بر میاد. بنابراین تو کار خود ت رو بکن و بذار اون ها هم کار خودشون رو بکنن. بذار هر کدوم از شماها به طریقی با این حکومت مبارزه کنه....».

دیدم رفیق ام راست می گوید. وقتی خبر دروغ، میلیون ها خریدار دارد، و پرداختن به دروغ و راست خبرها آدم ها را ناراحت می کند چه اصراری هست به این که بگوییم آقا دروغ ننویسید و نشر ندهید؟

به نظر شما این حرف منطقی نیست؟

به نظر من که منطقی آمد. نمی گویم من هم از فردا شروع می کنم به نوشتن مطالب جنجالی همراه با مقداری چاخان و بزرگنمایی، ولی از این به بعد کاری هم با جلال آل احمد های زمانه ندارم. بگذار بگویند صمد را در ارس غرق کردند و شریعتی را شهید کردند و خود جلال آل احمد را هم لابد با نوشاندن عرق سگی کشتند. بگویند سینما رکس آبادان را شاه آتش زد و زلزله ی طبس را شاه با آزمایش اتمی به وجود آورد و هزاران نفر در میدان ژاله به قتل رسیدند.

با همین چاخان ها بود که انقلاب علیه شاه پیروز شد. شاید با همین چاخان ها انقلابی علیه آخوندها صورت بگیرد و همه ی ما از شرّ حکومت نکبت خلاص شویم!

به نظر شما حرف بیخودی می زنم؟

 

سخني با خودمان : اخبار دروغ ،جنگ رواني و پروپاگاندا Avatoday علی جوانمردی،امد نیوز و

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

منبع:
gooy news

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید