جنبش دیماه 96 که در ایران آغاز شد با افتد و خیزهایی ادامه دارد. و همچنان که در شعار های خود اعلام کرد « جمهوری اسلامی را نمیخواهد». اما در آنچه میخواهد، یا در نوع حکومتی که میخواهد، نتوانست شعار واحدی نشان دهد. از این رو توسط 15 نفر فعال مدنی و سیاسی راه حلی برای تعیین « نوع حکومت» پیشنهاد شده است. تحت عنوان « برگزاری رفراندوم، جهت تعیین نوع حکومت تحت نظارت سازمان ملل متحد». که مردم نوع حکومت خود را هم برای خودشان و هم در مقابل حکومت حاکم انتخاب کنند. چه در شرایطی که رفراندوم به حکومت موجود تحمیل شده و چه در شرایطی که حکومت موجود سرنگون گردیده است.
در هرحالت حکومت جدید از طریق صندوق میتواند مشروعیت قانونی داخلی و جهانی کسب کند. شرایط پذیرش ضندوق جهت رفراندوم تحت نظارت سازمان ملل یک « احتمال» است. در وضعیتی که رژیم در نهایت ضعف خود قرار میگیرد و رفراندوم به او تحمیل شده و چاره دیگری نمی یابد. و اجباراً باید به آن تسلیم شود. هدف جلوگیری از خشونت احتمالی ست و تغییر مسالمت آمیز حکومت. اگر « احتمال» موجود پیش نیاید بدیهی ست که « سرنگونی» را مردم بدون رفراندوم تحقق خواهند بخشید. اما اینکه واقعاً چه پیش خواهد آمد نمی توان پیش بینی کرد. احتمال زیاد آن میرود که حکومت حاکم بدون رفراندوم سرنگون میشود. البته این مسئله نیز باز یک « احتمال» است. عقل سلیم حکم میکند جنبش برای وجود « هردو احتمال» راه حل داشته باشد. و دارد.
برای حالت « نهایت ضعف»، رفراندوم ، و برای حالت « مقاومت حکومت»، « سرنگونی زورمندانه» پیش بینی میشود. با این توضیحات در مورد رفراندوم که موضوع بحث محافل است ، بدون توجه به گذشته ی افراد امضاء کننده، و تنها با مکث روی متن خود بیانیه، وبا توجه به « دو حالت احتمالی سرنگونی و پذیرش اجباری صندوق از سوی حکومت»، در شرایط ادامه جنبش، می توان گفت:
«رفراندوم» توپی ست به دروازه ی حریف.
گامی ست در جهت گذار مسالمت آمیز احتمالی از نظام حاکم.
و تاکتیکی ست برای سرنگونی و تلاشی حکومت، یا تحقق انقلاب.
رفراندوم مکمل سرنگونی ست.
**
رفراندوم دربیانیه 15 نفری
«به عقیده امضاکنندگان این بیانیه، راهکار برونرفت از این مشکلات بنیادین، گذار مسالمتآمیز از نظام جمهورى اسلامى به یک دموکراسى سکولار پارلمانى مبتنى بر آرای آزاد مردم، رعایت کامل حقوق بشر و رفع همه تبعیضهاى نهادینه به خصوص برابرى کامل زنان، قومیتها، ادیان و مذاهب در همه زمینههاى فرهنگى، اجتماعى، سیاسی و اقتصادى است.
ما امضاکنندگان این بیانیه، با تکیه بر حق تعیین سرنوشت ملتها، خواهان برگزاری رفراندوم، جهت تعیین نوع حکومت تحت نظارت سازمان ملل متحد هستیم تا ملت ایران بتواند با تعیین نحوه حکومت مطلوب، خود مسوولیت سرنوشتش را بر عهده بگیرد..» بیانیه فراخوان برگزاری رفراندم جهت تعیین نوع حکومت آینده ایران :http://www.iranglobal.info/node/64760
-رفراندوم مطرح در بیانیه از سوی کسانی که رفراندوم را به بعداز سرنگونی محول میکنند و یا انقلاب را در پیش رو می بینند و یا به تشکیل مجلس مؤسسان میاندیسند مورد اعتراض و نقد قرار گرفته است.
که انتشار بیانیه را « ترفند و انحراف» در جنبش ایران میدانند و «مانعی» بر سرراه سرنگونی یا انقلاب.
- از زاویه ی مسایل «رهبری و آلترناتیو » نیز گروه 15 نفری مورد توجه قرار گرفته است.
از سوی تعدادی از امضاء کنندگان توضیحاتی در موارد بالا داده شده و این کار همچنان ادامه دارد.
اما واقعاً دشواریها در این میان چیستند و راه حل آنها چه چیزها میتوانند باشند؟
آیا رفراندوم مطرح شده سد و مانعی در ادامه جنبش ایران یا سرنگونی ایجاد میکند؟
آیا حیله ای ست برای نجات رژیم ، یا کسب رهبری جنبش؟ و به انحراف بردن عمل سرنگونی؟
«واقعیات و احتمالات قابل تحقق» در ماوراء این گفته ها و نوشته ها چه چیزهایی هستند و میتوانند باشند؟
در کل همه مسایل برمیگردند به « برداشت متناقض و متفاوت از رفراندوم و سرنگونی و مسایل طرح شده، و گذشته افراد». و آنها نیز انعکاس « واقعیات، تئوری و پراتیک» موجود در جامعه هستند.
از بیانیه 15 نفری و از توضیحات امضاء کنندگان میتوان دریافت : حکومت ایران، استعداد و ماهیت آن را ندارد که به یک رفراندوم تحت نظارت سازمان ملل در شرایط کنونی تن بدهد.»
و برای اینکه قبول کند باید شرایط «تحمیل خواست رفراندوم» ، یا نهایت ضعف حکومت، که توسط اوجگیری و گسترش جنبش، ایجاد خواهد شد، فراهم شود. حکومت، تحت اجبار میتواند عملاً « بین صندوق و سرنگونی قهرآمیز احتمالی»، « صندوق» را انتخاب کند. البته اگر انتخاب کند. تنها یک« احتمال» است. برای اینکه « سرنگونی خشونت آمیز احتمالی» پیش نیاید.
اینکه گفته شود در چنین حالتی « مهره ها» عوض میشوند و ساختار نظام تغییر کیفی نمی یابد، سخن درستی نمی تواند باشد. تغییر « کیفی یا جزیی»، در نظام کهنه بستگی به « چگونگی رهبری نظام جدید » دارد. اگر این « رهبری جدید دموکراتیک، مردمی، و پیش برنده ی اهداف جنبش عمومی باشد» نظام کهنه تغییر کیفی مییابد. مسئله به « سرنگونی قهرآمیز یا مسالمت آمیز» ربطی ندارد. غمخواران این مسئله بهتر است به فکر « کیفیت دموکراتیک رهبری نظام جدید» باشند بجای اینکه غم « روش قهرآمیز یا مسالمت آمیز» را بخورند. مسئله به توازون قوا مربوط است. نیروهای خواهان تغییر کیفی بهتر است در اندیشه ی کمیت و کیفیت نیروی خود باشند. که تعیین کننده است. اگر نیروی عدالت اجتماعی طلب جنبش که البته دموکراسی خواه و مخالف تبعیض نیز است، در جامعه سیاسی، نیروی عمده را تشکیل بدهد، طبیعی ست که بیش از دیگر نیروها در نظام جدید نقش داشته باشد.
بیانیه 15 نفری مخالف سرنگونی نیست. و تنها خواهان گذار مسالمت آمیز در شرایط احتمالی ست، در زمانی که حکومت اجباراً تحت اوج گیری جنبش مجبور میشود به پذیرش صندوق رأی تن بدهد.
با این درک « رفراندوم پایه اش تحمیل و اجبار از سوی مردم » است، چه قبل از سرنگونی و چه بعد از سرنگونی. اجبار مردم نیز تنها در «نهایت اوجگیری جنبش» عملی ست. اگر جنبش « در واکنش به اعمال قهرآمیز حکومت » ، « مجبور به اعمال واکنش متقابل» نشده باشد. و سرنگونی یا انقلاب خشونت آمیز احتمالی و غیر قابل پیش بینی، رخ نداده باشد.
در واقع رفراندوم یک پبش بینی برای حالتی احتمالی ست که از دید من، احتمال رخدادنش، میتواند « چند درصد» باشد. اگر جنبش موفق شود، به احتمال 95 درصد، حکومت تا حدی، خشونت آمیز، سرنگون خواهد شد. و مسایل رفراندوم و مجلس مؤسسان و پارلمان و نوع حکومت و غیره بعد پیش خواهند آمد.
رهبری، آلترناتیو
- کسانی مسئله « تشکیل آلترناتیو ملی» مطرح میکنند. اگر مقوله « ملی» را به خاطر معنای« ناسیونالیستی» زشت و مذموم اش کنار بگذاریم و واژه های« عمومی و همگانی» را استعمال کنیم موضوع چنین فرمول بندی میشود:
«یک آلترناتیو مورد تأیید عموم» لازم است رهبری را به دست گیرد.
در گذشته نوشته ام این « فنومن» -مرکز رهبری عمومی- متأسفانه به وجود نیامده و به وجود هم نمیاید. تاریخ سیاسی ایران فاقد چنین فنومن هایی ست.
جامعه ایران این مشکل را همیشه از راه فنومن « اتحاد عملی» حل کرده است. و اکنون نیز چنین میکند. اتحاد عملی در داخل و خارج با شعار «جمهوری اسلامی نمی خواهیم » تحقق یافته است. « اتحاد عملی» به جای « مرکز رهبری عمومی» نشسته است.
برای «خیال پروران» این واقعیتها قابل درک نیست متاسفانه بجای درک واقعیت موجود باز از « مرکز رهبری جمعی جنبش عمومی» سخن میگویند. اتوپیست اوتوپی را رها نمی کند، حتی سرش به سنگ واقعیت هم بخورد. و اتوپیست جهان سومی چنین است. که بدترین نوع اتوپیسم را داراست. او تحت هیچ شرایطی حاضر به قبول ضعف و درماندگی خود نیست. و همواره در ماوراء واقعیت ها پرواز میکند. و نگون بختی اش نیز از همینجاست.
رهبری جنبش ایران، عملاً در دست پیش برندگان آن است. یعنی در دست « رهبری غیر متمرکز» و غیر علنی، در سطح جامعه. که جنبش را در سرتاسر ایران با « امواج مختلف» ادامه میدهند.
جمع 15 نفری که بیانیه داده اند، و حتی جمع های احتمالی آینده تنها میتوانند ترجمان خواسته های جنبش باشند. و پیشنهاداتی مطرح کنند. حالا چه چیزی قبول افتد یا نه، مسئله دیگری ست.
«جمع های علنی» در شرایط اختناق تنها می توانند پشتیبان « رهبری های غیر علنی» باشند.
تلاش برای قبضه کردن رهبری، در حالیکه « رهبری های واقعی جنبش» به خاطر شرایط اختناق غیر علنی هستند، مطمئناً جنبش را به « تفرقه و شکست» میکشاند. حکومت آماده است روی این فنومن سرمایه گذاری کند. و حرکت را نابود گرداند. آینده روی « کوشش قبضه گری» و بسیار منفی، قضاوت خواهد کرد.
جمع های علنی از هر سازمان و حزب و گروهی تنها میتوانند « ترجمان خواسته ها، حامی وحدت عمل موجود، و پیشنهاد دهنده ی جنبش باشند». و نهایتاً رهبریت طرفداران خود را داشته باشند.
«جمع های علنی» بیانیه یی
«جمع های علنی» بیانیه یی ، نمی توانند « رهبری یا رهبری های علنی» جنبش باشند. چون عمدتاً دارای«اعتماد عمومی» نیستند. چرا که تنها «حرکت و خود جنبش مترقی» ست که اعتماد عمومی ایجاد میکند و کرده است. این جمع ها-اگر شخصیت و عمل درستی داشته باشند- میتوانند مورد احترام جنبش باشند و سخن شان مورد توجه قرار بگیرد. و این هم به معنی « پیاده شدن نظر» آنها نیست. تصمیمات عملی یک جنبش تا وقتی که اختناق حاکم است، کار پیش برندگان غیر علنی آن است. کار کسانی ست که به عنوان « رهبری های غیر علنی و غیر متمرکز» در سرتاسر جامعه پراکنده اند و میکوشند.
درست آن است که این جمع ها نقش خود را در « اتحاد عملی با جنبش، پیشنهاد دهندگی، حمایتگری» خوب ایفاء کنند، به جای اینکه بخواهند برای جنبش « رهبری یا رهبری های علنی» بتراشند. کار درست آن است که «رهبریهای غیر علنی و غیر متمرکز» را به عنوان « رهبری های واقعی موجود» بپذیرند و کوشش کنند ترجمان خواسته های جنبش باشند، در عین حال که « پیشنهادات » خود را نیز مطرح میکنند.
شعارهای عمومی جنبش نشان داده « رهبری های غیر علنی» لیاقت رهبری جنبش را به خوبی دارا هستند. دادن پیشنهاد و تئوری حق همگان است اما تصمیم گیری از آن پراکتسین هاست. که در صحنه ی مبارزه با «جان خود و دیگران» عمل میکنند.
کار «جمع 15 نفری» در واقع « ترجمان حقوقی» مبارزه ی جنبش است و به معنای تلاش برای « قبضه کردن» رهبری جنبش نیست و نمی تواند باشد. در شرایط اختناق هیچ جمعی نمی تواند رهبری جنبش را به عهده گیرد و یا قبضه کند. تلاش در این جهت موجب « تفرقه و دلسری مردم و انحراف و شکست» جنبش میشود. جمع ها، سازمانها و افراد، باید متوجه نقش منفی عمل خود در عرصه قبضه گری باشند.
اگر واقعاً خواهان پیروزی « دموکراسی و عدالت اجتماعی و عدم تبعیض»اند. ضرورت دارد منافع « شخصی، طبقاتی، قومی، میهنی، سیاسی» خود را با «اهداف جنبش عمومی» تطبیق دهند.
و با خودخواهی و انحصارطلبی و تکروی و ناسیونالیسم خودی پرستی، و تراشیدن تاریخ و هویت به دیگر مردمان ایران یا مانند این اعمال چندش آور، رهبریت طلبی و خود حقیقت بینی و مطلق گرایی، خیال پردازی و این گونه خصایل عقب مانده و جهان سومی، سعی نکنند جنبش عمومی ایران را ضعیف کرده و به شکست بکشانند که دود آن به چشم خودشان خواهد رفت. کسانی که در موارد مذکور پرچم داری میکنند « دانسته یا ندانسته» در خدمت « تفرقه و دلسرد کردن مردم» گام برمیدارند که خواست حکومت است.
« اکنون شعار "رفراندوم غیر عملی" یا به عبارت دیگر« کنار رفتن مسالمت آمیز حکومت در یک شرایط خاص اجباری» عملاً میتواند به تاکتیکی تبدیل شود که در جهت هدف استراتژیک سرنگونی ست. بنابرین
آنچه احتمال وقوع اش به مقدار زیادی ممکن است-95 درصد- این است که حکومت از راه اعتصابات سراسری و اعتراضات سراسری، و حرکت جمعی اکثریت مردم جامعه برای تسخیر ارگانهای " سرکوب، تبلیغات، و ادارات مهم " سقوط خواهد کرد.
به جای « نوع حکومت آینده» میتوان « رفراندوم» را انتخاب کرد. و به عنوان یک روش عمومی و عام پیش کشید. یا این که شعار« نوع حکومت» را کنار نهاد و مطرح نکرد که عملاً ممکن نیست.
در عمل هم شعار رفراندوم مطرح میشود و هم نوع حکومت های مختلف آینده. چه بخواهیم ، چه نخواهیم.
این رهبری ها را به رسمیت بشناسیم و نباید در پی قبضه کردن رهبری جنبش برآییم.
- رفراندوم از زاویه عملی، تنها 5 درصد احتمال دارد که در شرایط « نهایت ضعف حکومت» -که البته این هم احتمالی ست-در آینده مطرح شود.
و به دلیل « احتمال اندک پنج درصدی»، میتوان این زاویه را ندیده گرفت. در کل شعاری غیر عملی ست.
- حامیان این شعار توسط آن امکان به کج راهه بردن جنبش سرنگونی را ندارند. در نهایت این شعار عملاً به خدمت جنبش نفی حکومت درمیاید.
http://www.iranglobal.info/node/63751
http://www.iranglobal.info/node/64520
http://www.iranglobal.info/node/64438
http://www.iranglobal.info/node/64205
http://www.iranglobal.info/node/64167
http://www.iranglobal.info/node/64108
http://www.iranglobal.info/node/64041
http://www.iranglobal.info/node/63951
http://www.iranglobal.info/node/63844
http://www.iranglobal.info/node/63572
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید