رفتن به محتوای اصلی

حفظ تمامیت ارضی یعنی حفظ کشتارگاه ملل

حفظ تمامیت ارضی یعنی حفظ کشتارگاه ملل

 

 
ایران به عنوان یک کشور یا  چهارچوب ارضی،  چه در دوره ی شاهی و چه در دوره ی اسلامی سلاخ خانه ی ملل تحت ستم و تبعیض بوده است؛ در طول قرن اخیر.
ستمکشان ایران، فوج-فوج هم جسماً و هم روحاً سلاخی شده اند. 
آیا میخواهید با سیاست فاشیسم اسلا می و فاشیسم فارسی که هردو همزاد هم اند باز این کشتارگاه را حفظ کنید؟
باز هم تحت عنوان « حفظ تمامیت ارضی»  سلاخ خانه فاشیسم پارسی را مستحکم سازید؟
تجربه ی تاریخ نشان داده امکان حفظ دائمی کشتارگاه ها ممکن نیست. تلاشی سرنوشت مختوم آنهاست.خردمندانه است که سلاخ خانه را تعطیل کنیم و به جایش« خانه ای» برای بهزیستی «همه ی ملل داوطلب» از جمله « قوم فارسی زبان» با حقوق مساوی بسازیم. از راه فدرالیسم.
در حالتی که خرد به این راه حل قد ندهد، دو وضعیت میتواند پیش آید:
1- تکرار سرنوشت یوگسلاوی برای خود – و تبدیل شدن به چند کشور.
2- تشکیل یک دیکتاتورخانه ی جدید به کمک « آلترناتیو سازی خارجی-داخلی». 
 هر دو احتمال وجود دارد.
اما راه حل « خانه سازی»، خرد مندانه، عملی، و با صرفه است. تنها نیازمند « فرهنگ» لازم است. که باید کسب کرد.

کسانی که بر حفظ کشتارگاه پای میفشارند، کسانی که دل به«  آلترناتیو سازی خارجی-داخلی» داده اند، عملا سرنوشت شومی برای « خود و مردم» رقم میزنند. اینان متلاشی کنندگان و ویرانگران واقعی هستند.
ایران کشتارگاه ماست. کشتار گاه را نمیتوان دوست داشت. کسی که سلاخ خانه ی خود را دوست دارد، جایی را که  هر دم آنجا کشته میشود، از خرد پیاده است. 
آنچه قابل دوست داشتن است « خانه» است. آنچه قابل حفظ است خانه است. 
ویرانه است «خانه» ایکه خانه نیست.
 کشتارگاه است جایی که انسان هر آن جسماً و روحاً کشته میشود.
خانه را، عشق، بایسته است.  
برابری و آزادی را ، عشق، بایسته است.
و بهزیستی را.
آنجا که خبری از  آزادی نیست
آنجا که خبری از برابری نیست
آنجا که سلطه تو حکم فرماست
زندان و کشتارگاه منست.
ویران باد کشتارگاهها.

 
هیچ مردمی را نمی توان برای همیشه به زندگی مشترک مجبور کرد.
زندگی مشترک یا جدایی داوطلبانه است. 
و حق طبیعی هر مردمی ست که با داشتن شرایط لازم به آن تحقق بخشد.

تلاشی یوگسلاوی ، چکسلاواکی و شوروی سابق این اصل را عملا برای چندمین بار در تاریخ اثبات کرد.

بنابرین کسانی که چشم بر این تجارب می بندند و با خیالات ناسیونالیستی خود دوستدارند با فاشیسم اسلامی متحده شده و حق مشروع جدایی را از مردم سلب کنند بهتر است متوجه باشند که متحد چه کسی هستند و به چه راهی پا گذاشته اند. و به ماهیت خود پی ببرند. 

آنچه در میان مردمان گوناگون ایران جریان دارد « جنبشهای ضد تبعیض زیر خاکستر» است و از این رو نیز دموکراتیک اند. 
در جنبشها، گروههای ضد دموکراتیک هم یافت میشوند ولی نمی توان به بهانه ی یک گروه ، کل جنبش ضد تبعیض را با دید ناسیونالیستی خود، زیر سئوال برد .

 
جنبشهای ضد تبعیض با هیچ جریانی خارج از خود متحد نخواهند شد تا وقتی که مطمئن شوند حقوق شان را کسب میکنند.
کسانی که در اندیشه ی رفع مشکل حکومت اسلامی هستند لازم است با خواسته های جنبشهای ضد تبعیض موافقت کنند.
جنبشهای ضد تبعیض بیدی نیستند که با اتهامات واهی از قبیل پان و غیره بخود بلرزند. این جنبشها چناران صد ساله اند. و ریشه در دل میلیونها انسان ستمدیده دارند.

من جدایی خواه نیستم ، ولی از حقوق جدایی خواهان دفاع میکنم. مثل حقوق خودم.

خردمندانه است که بپذیریم « زندگی مشترک یا جدایی یک خلق و ملت، داوطلبانه است»

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید