رفتن به محتوای اصلی

بعد از اصلاح طلبان

بعد از اصلاح طلبان

همان گونه که پیش بینی می شد، “اصلاح طلبان حکومتی” بساط انتخاباتی چیده شده توسط حاکمیت را تنگتر از آن یافتند که بتوانند بر آن جای گیرند و روز سه شنبه گذشته، ۱۳ دسامبر، از زبان علی محمد غریبانی، رئیس دوره‌ای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، اعلام کردند که “شورا تصمیم گرفته است لیست انتخاباتی ارائه ندهد و از هیچ‌کس حمایت نکند.” به عبارت روشنتر، اعلام کردند که اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نخواهند کرد.

اگرچه آنان احتیاطاتی را معمول داشته اند تا این موضع هنوز موضع رسمی و نهائی شان تلقی نشود، اما اظهارات چندی پیش محمد خاتمی دایر بر این که نشانه ای از تغییر برای شرکت در انتخابات مشاهده نمی شود، و نیز مصاحبه علیرضا علوی تبار با “کلمه”، که در آن او نیز تصریح کرده بود که “تقریباً امروز همه قانع شده اند که دیگر شرکت در انتخابات و فعالیتهای انتخاباتی موضوعیت ندارد”، تردیدی باقی نگذاشته بودند که اصلاح طلبان به راه شرکت در نهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی نخواهند رفت[۱].

به واقع هم طریق عمل حکومت برای “جلب” اصلاح طلبان به شرکت در انتخابات چنان زمخت، خودغرض و زیاده خواه بود که راهی جز انصراف از آن و یا تن دادن به سنگین ترین تحمیلهای حکومت، بی هیچ وعده ای برای حضور با نام و نشان، برای اصلاح طلبان باقی نگذاشته بود. از این رو می توان گفت که عدم شرکت اصلاح طلبان در انتخابات یکی از بدیهی ترین و پیش بینی پذیرترین رخدادهای این دوره از انتخابات بوده است. اما این امر بدیهی، اکنون که محرز شده است، موجب سؤالات چندی است که پاسخ به آنها ابداً بدیهی نیست. در این نوشته بر یکی از این سؤالات مکث کرده ام.

در مجموعه سؤالات مورد نظر، شاید نقدترین سؤال در ارتباط با انتخابات این باشد که “از اصلاح طلبان گذشته، آیا طرفداران احمدی نژاد نیز از شرکت در انتخابات منصرف نخواهند شد؟”. موضوعیت این سؤال در نزدیکی اصلاح طلبان و طرفداران احمدی نژاد نیست، بلکه در موقعیت کمابیش مشابهی با موقعیت اصلاح طلبان است که طرفداران احمدی نژاد برای شرکت در انتخابات این روزها خود را با آن مواجه می بینند. آنان نیز توسط گرایش مسلط در حاکمیت، یعنی گرایش “فقاهتی”، به عنوان “جریان انحرافی” و ادامه “جریان فتنه” معرفی می شوند، از گوشه و کنار اعلام می شود “کسی که وابسته به جریان انحرافی باشد کاندیدای اصولگرا نخواهد بود”، شباهتهای نه گانه “رهبر انحراف” (رحیم مشائی) و یکی از رهبران فتنه (مهاجرانی) شرح می گردند، کاندیداهای احتمالی شان صدتا صدتا شناسائی می شوند و شناسائی شدن شان در مطبوعات هم اعلام می گردد، تا شاید خود کاندیداها از هراس لشگریان فقاهت پا پس بکشند و یا، در غیر این صورت، کار شورای نگهبان برای عدم تأئید صلاحیت آنان تدارک شده باشد…

اگرچه در بالا از حاکمیت و رفتار حاکمیت نسبت به اصلاح طلبان یاد شده است، اما واقعیت این است که جناح شناخته شده طرفدار احمدی نژاد تاکنون در میدان انتخابات با سر دزدیده، در سکوت و “با چراغ خاموش” حرکت کرده و در تعیین پهنای میدان انتخابات نه سهمی داشته و نه تقلائی کرده است. همَ و غمَ اصلی و حتی یگانه این جریان، از پس از تیرگی مناسبات احمدی نژاد و خامنه ای، تدارک حضور پرقدرت در انتخابات برای گرفتن اکثریت کرسی های مجلس و یا حداقل شکل دادن به اقلیتی قوی و مؤثر، با پذیرش عقب نشینی در هر عرصۀ دیگری بوده است. این تدارک با اتکا به درآمدهای نفتی، امید به ابزارهای دولتی برای سامان دادن به انتخابات طبق منویات خود و تلاش برای جلب آرای هر چه بیشتر از طریق تشدید وعده های توخالی و مردم فریب احمدی نژاد برای گرهگشائی از مشکلات مردم، جلوه گری به عنوان نیروئی طرفدار آزادیهای اجتماعی و آمادۀ حل و فصل مناقشات خارجی جمهوری اسلامی و فاصله گذاری با سیاست رسمی آن نسبت به تحولات منطقه پیش برده شده است. سکوت احمدی نژاد در برابر اشغال سفارت انگستان در عین ابراز تأسف وزیر امورخارجه ایران از رویداد پیش آمده، آخرین نمونۀ خصلت نمای روشی است که احمدی نژاد و جناح طرفدار او برای “گذر از انتخابات” پیشه کرده اند.

اما جناح فقاهتی هم، از جمله در رفتار با اصلاح طلبان، نشان داده است که ابداً در صدد صحنه آرائی “دموکراتیک” انتخابات و “جذب حداکثری” نیست، بلکه مجلس آتی را مجلسی مطلقاً بی رسالت، ترس زده و در چنگ اقتدار خویش می خواهد و می سازد، و تا آنجا که غرض نهائی از کشاکشهای کنونی تدارک برای انتخابات ریاست جمهوری آتی است، آماده است رئیس جمهور را به عبد و عبید همان مجلس بی رسالت تبدیل کند. نهایت آمادگی و تحمل این جناح حضور اقلیتی ضعیف در مجلس برای صحنه آرائی تعارض درون – حکومتی است. خلاصه این که جناح فقاهتی به صد زبان به حریف حالی کرده است که “اگر تو خوانده ای، من نوشته ام”.

از این قرار، این برداشت مطلقاً دور از ذهن نیست که جریان احمدی نژاد امروزه خود را دیگر نه با مسئله انتخابات بلکه با مسئله انتخاب روبرو می بیند. با توجه به میدان تنگی که گرایش فقاهتی حتی برای رقابت درون-حکومتی باقی گذاشته و کارتهای برنده طرفداران احمدی نژاد را یک به یک کم اثر و حتی خنثی کرده است، با توجه به شناختی که از شخص احمدی نژاد و الگوهای رفتاری اش، از جمله در “بست نشینی ۱۱ روزه”اش از او حاصل آمده است، و این که او و جریان اش جریانی “دم زده” و ارتجالی اند، می توان مسئله امروز این جریان را نه چند و چون حضور در انتخابات بلکه انتخاب بین حضور در میدان تنگ انتخابات فقاهتی یا میدان “فراخ” جلوه گری دانست. انتخابی که بروز نارضایتی های مردم از سیاست های پا درهوای احمدی نژاد، مثلاً در آخرین نمود آن در ساری، احتمال دست یازیدن به آن را تقویت می کند.


 


[۱]) علوی تبار کمتر به عنوان یک چهره یا فعال سیاسی اصلاح طلب، بلکه بیشتر همچون یک صاحبنظر و تحلیل گر شناخته شده است. اما این نخستن بار نیست که جمعبند موضع اصلاح طلبان توسط او ارائه می شود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

منبع:
کار

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید