رفتن به محتوای اصلی

جنگ و صلح

جنگ و صلح

به كرات شنيده ايم كه يكي از ويژگي هاي جنبش سبز,مسالمت آميز بودن آن است وهمواره طوري به آن مينگرند كه گويي اين اولين باري است كه جنبش مردم داراي چنين كيفيتي است و مثلا در زمان انقلاب ۵٧, مبارزه مردم عاري از چنين كيفيتي بوده است . با ياد آوري تحولات زمان انقلاب لازم است اشاره شود اغراق نيست اگر بگوييم در هيچ برهه اي از آن دوره, تا به ثمر رسيدن انقلاب, حتي يك مورد پيش نيامد كه مردم در آن دوره برخوردي خشونت آميز با ارتشيان داشته باشند

و برعكس, به آنان گل نيزميداند وآنان را تشويق به ملحق شدن به مردم ميكردند( امري كه تابحال در جنبش سبز ديده نشده) و همانطوركه ميدانيم تمامي خشونت ها بعد از انقلاب ۵٧ صورت گرفت. گرچه مردم در آن زمان به روشن كردن آتش در خيابانها كه بيشترجنبه خنثي كردن گاز اشك آورداشت روي ميآوردند ولي آتش زدن سينما ها را عمدتا ميتوان بحساب افراد آشوب طلبان گذارد كه در آن دوره بحراني امري طبيعي بود, ولي تاكيد من بيشتر روي مقابله مردم با ماموران در آن زمان و مقايسه اش با حال است.

به همين ترتيب در اولين روزهاي جبنش سبز, مردم كه براي اعتراض به تقلب در انتخابات, بصورت ميليوني به خيابانها ريختند, با برخورد خشونت اميزماموران مواجه شدند .با توجه به فيلم هاي موجود,معترضان, اينجا و انجا سعي ميكردند ابتكارعمل را از دست ماموران رژيم دراورند كه اين امر موجب درگيري مردم با آنها ميشد.

اين درگيري ها نيز در تظاهرات بعدي به كرات ديده شده و بارها ديده ايم كه مردم به زد وخورد با ماموران پرداخته و گاها آنها را وادار به فرار كرده اندولي ديده نشده كه ماموران پس از اينكه بدست مردم مي افتند در مورد انان خشونتي اعمال شود و اگر سرو روي انان خونين شده باشد يقينا در هنگام ضد حمله

مردم بوده است.

قصد من از مطرح كردن اين موضوع اين است كه اين جنبش گرچه دراصل ماهيتي مسالمت آميز دارد ولي هر جا لازم بوده مردم براي دفاع از خود و يا فراري دادن ماموران, بالاجبار به درگيري با ماموران پرداخته اند و اين امر يكي از ضروريات است و تشويق مردم به رعايت بيش ار حد مدارا با ماموران رژيم مثل تزريق مواد مخدر به رگ معترضين است انهم در زماني كه ماموران خون آشان رژيم از هيچ كوششي براي ضرب و شتم و دستگيري و به زندان افكندن و تجاوز و اعترافات اجباري دريع نميكند و بر خلاف كساني كه معتقدند رژيم از چنين خشونت هايي سود ميبرد من معتقدم رژيم از برخورد خشونت آميز مردم با ماوران خود شديدا وحشت دارد و دليلش هم فرار ماموران از دست مردم بوده. ديدن فيلمهايي در اين رابطه و شجاعت دختران و پسران در مقابله با ماموران در بسياري از كليب ها تحسين بر انگيز است زيرا دختران وپسران و در مواردي افراد مسن با دست خالي باعث عقب راندن و در نهايت و پيشروي تظاهر كنندگان بوده. اين روش بنظر من نه تنها مورد انتقاد نيست بلكه در صورت تكرار در هر نقطه از درگيري لازم است و دلايلي نيز براي تاييد آن دارم كه در ذيل ارايه ميشود ولي قبل از آن لازم است به اشاره است كه اگر مردم اعتراضات خود را در همان روزهاي بعد از٢٢ خرداد پيوسته و كوبنده تر انجام ميدادند ( كه به علت سكوت ناگهاني موسوي به عنوان رهبر, اين اعتراضات درست يا غلط رفته رقته رو به سردي گراييد وهمين امر تاثيرنامطلوبي درانسجام جنبش سبز گذارد بدين معني كه از شتاب آن دركوتاه مدت بشدت كاست). اگر مردم با همان روش و يا حتي كوبنده تر, به ادامه اعتراضات ميرداختند ميتوان گقت احتمال سقوط رژيم به دليل غافگير شدن و هراسي كه در دل آنان ايجاد شده بود, بعيد نبود ولي اكنون رژيم به حالتي كاملا آماده باش در آمده و كار جبنش به مراتب سخت ترو پيچيده تر خواهد بود و چه بسا جنبش رابه دليل سراپا نظامي شدن اين حكومت و رخته نظاميان در تمام اركان اقتصاد و دولتي در نهايت به سوي يك جنگ مسلحانه پيش برد.

ناگفته پيداست كه مردم نه با تعدادي تعدادي تكنوكرات دولتي اسلحه بدست روبرو هستند بلكه با گله اي از گرگ هاي درنده مواجهند كه مقابله با آنان با دست خالي كمي ناشيانه است و با دست خالي به جنگ گرگ رفتن ميتواند تعداد تلفات را بالا برده و در اين مورد چه بسا به تحليل و خاموشي جنبش و يا

ياس آن منجر شود.تاكيد من روي جنگ مسلحانه نه در حال حال و يا در شرايط فعلي , كه به هيچ روي نه نياز بدان است و نه چنين حالتي حتي ميتوان از آن صحبت كرد, بلكه تاكيد من روي زماني است كه نياز به مسلح شدن مردم به هر طريق لازم است و اين زمان ميتواند روزهاي آخري باشد كه رژيم با اعتراضات روزانه مردم و يا استمرار اعتصابات, دست به سركوبي وحشيانه بزند ولي با اين وجود رژيم ممكن است هنوزبه حيات خوهد ادامه دهد,همانگونه كه رژيم شاه تا دقايق آخر توانست حتي با خروج شاه بر سر پا بماند تا اينكه مردم دست به اسلجه بردند و در يك نبرد دو روزه كار را به پايان بردند. صد البته سقوط شاه نه صرفا با جنگ مسلحانه, بلكه با ياري كشورهاي ذينفع بود و درغير اينصورت بعيد نبود دور تازه اي از درگيري مردم با ارتشيان شاه آغاز شود, اما اين بارمسلحانه و يايان آنان بستگي به بسياري از شرايط بيروني و دروني داشت .

حال به دلايلي ميپردازم كه دفاع مردم از خود را در هنگام تظاهرات لازم ميدانم ,گرچه اين توضيح واضحات است ولي اشاره بدان در رابطه با اين مطلب ضروري است .

١-همانگونه كه در بالا اشاره شد دفاع از خود تظاهرات براي همگان بخصوص براي دفاع از دختران زنان, و آنها را از چنگ ماموران نجات دادن يك حق كاملا بجا و درستي است و كافي است خودمان را به جاي دختران و پسران درگير در تظاهرات بگذاريم كه بسياري از مواقع نيز در دام ماموران مي افتندو درچنين حالتي يفينيا كسي تسليم و يا حالتي منفعل را انتخاب نميكند.

اصولا در مواردي از اين دست كه مردم با رژيمي دد منش و خونريز روبرو هستيد مقابله و رودر رويي با ماموران اگر با قدرت و يك پارچه صورت گيرد نه نتها باعث هراس وعقب راندن ماموران ميشود بلكه اين امر تظاهر كنندگان را هرچه بيشتر در كانون اعتراضات و در قلب حوادث قرار ميدهدو اين خود براي نگه داشتن دست بالا در اين شرايط و همچنين براي تداوم تظاهرات لازم است - به همين جهت است كه طبق اطلاعات موثق بسياري از بسيجيان و پاسداران در روزهاي اول جنبش دچار چنان ترس و وحشتي شده بودند كه حتي در خانه هاي خود مخفي شده بودند و تا مدتي از خانه بيرون نمي آمدند. يكي از دلايل شكاف در بين پاسداران و بسيجيان علاوه بر دلايل ديگر همين ايجاد ترس در ميان آنان و ترس از شناخته شدن است ,براي همين است كه رژيم از برپايي يك تظاهرات, چه با حضور بسيجي و چه بي حضور انان عاجز است. بسيار ساده لوحانه است اگرما روشهايي را كه مردم براي داشتن دست بالا در تظاهرات در پيش ميگيرند را به ضرر جنبش بدانيم و چه بسا در راستاي اهداف سرنگوني و تسريع آن قرار ميگرد-حال بگذار نامش خشونت باشد.

در انقلاب فرانسه يكي از دلايل پيروزي انقلاب مردم , حمله مردم به زندان باستيل در پاريس در١٤ جولاي سال ١٧٨٩ بود. باستيل در واقع, برج و بارويي بود در پاريس كه بيش از چند زنداني در آن نبود ( شايد هفت زنداني و يكي از آنان بيش از ٣٠ سال در آن بدون ديدن نور در حبس بود ), ولي اين حمله غافلگيرانه يك عمل سمبليك بود و تسخير آن ,سقوط رژيم ديكتاتور فرانسه را تسريع كرد. امروزه مردم فرانسه اين روز را همه ساله به عنوان عيد ملي جشن ميگيرند .

همانگونه كه ميدانيم در جنگ هاي پارتيراني نيز نعره كشيدن و ترس در دل دشمن ايجاد كردن يكي از تاتكتيك هاي اين جنگ هاست گرچه اين حرف ممكن است بنظر عاقلانه نيايد ولي بارها مشاهده شده كه اين روش يكي از تاكتيكهاي سودمند براي ايجاد ترس در ماموران رژيم بوده است. در شطرنج نيز يكي از عمده ترين روشها براي غلبه برحريف علاوه بر تكنيك درست- داشتن روحيه بسيار بالاست كه بعضا بازيكنان شطرنج, حريف را با شگرد هاي خاص رواني و حتي فيزيكي مثلا نحوه نشستن و يا حركات دست و پا و سر موجب تضعيف روحيه حريف ميشوند. به همين دليل گفته ميشود ترسيدن در شطرنج ميتواند منجربه باخت شود كه يكي ازدلايلش اين است كه ترس باعث تضيف روحي و در نتيجه حركت اشتباه در حريف ميشود.البته در تمامي ورزشها ترساندن و يا تضعيف روحيه طرف ميتواند بسيار كار ساز باشد كه اين بستگي به روشهاي هر كس دارد..

شايد چند كلمه قصار در باره شطرنج نيز در اينجا بي مناسبت نباشد:

وفتي ديگر نميداني چه كني وفت ترسيدن است-دارد.

سي تا چهل در صد بازي شطرنج رواني است -

شما براي شروع بازي هر روشي را ميايليد ميتوانيد انجام دهيد بجز انفعال-.

-هيچكس با واگذاري به پيروزي نرسيده است

بازي را مثل كتاب شروع كن- مثل جادوگران به ميانه بكش, مثل ماشين به پايان بر-

پياده ها, سواره نظام ها هستند-

فيل ها نيزه داران, رخ ها توپها, و ملكه, خرد است- .

-شطرنج, جنون و سياست رابطه اي تنگاتنك دارند

حتي يك نقشه ضعيف بهتر از نداشتن نقشه است

.

ناگفته نماند كه در شطرنج قرباني دادن نيز يكي از تاكتيك هاي بارز است كه اين امر متاسفانه در تظاهرات مردمي نيز صورت ميگيرد. يكي از تاثيرات مقابله مردم با ماموران نه نتها دفاع از خود بلكه عافلگير كردن وسورپريز

كردن آنهاست, همانگونه كه اين روش در شطرنج نيز يك امر رايج است. با غافلگير كردن ماموران آنها از قدرت تظاهر كنندگان سورپريز شده و ممكن است روحيه لازم و همكاري با ديگر ماموران را از دست بدهند و يا باعث ايجاد اختلال در فرماندهي آن منطقه در گير شود. در جنگ آمريكا با عراق و يا با افغانستان ديده شده كه ماموران به طرف همكاران خود آتش گشوده اند كه اين امر يا به دليل اشتباه نشانه گيري و يا به دليل غلبه ترس هنگام مواجه شدن با نيروي مقابل است. همانگونه كه اشاره شد نعره زدن يكي از روشهاي جنگهاي چريكي به هنگام مقابله با دشمن است. در تظاهرات نيز اين امر بصورت فرياد و شعار صورت ميگيرد كه بنظر من هرچه اين شعار ها رساترباشد اتحاد و نيروي لازم را در صحنه بيشتر ميكند. شعار الله اكبر بر بامها نيز به همين ترتيب يكي از روشهايي است كه ميتواند اگر بصورت جمعي انجام گيرد باعث ايجاد رعب و وحشت در ميان ماموران گردد. ناگفته نماند كه در چنين شرايطي بود كه زمزمه هجرت بعضي ار روحانيون قم به نجف به گوش ميرسيد كه اين اقدام آنها براي فرار بود كه بي شك علتش ترسي بوده كه در دل آنها ايجاد شده بود كه همان جنگ رواني است زيرا آنها عليرغم داشتن پيشر فته ترين سلاح و كلاه خود و ماشين ها و ابزار جنگي, به فكرفرارافتاده بودند و اين در حالي است كه مردم دست خالي بودند.

يكي ديگر از روشهاي جنگ رواني, هك كردن سايت هاي وابسته به جمهوري اسلامي- گرفتن عكس وفيلم

از ماموراني است كه دست به سركوب ميزنند و دربعضي از موارد اين فيلمها و عكس ها در سطح وسيعي تكثير شده كه همين امر موجب شناسايي ماموران و حتي آدرس و شماره تلفن انان نيز گرديده.اين در راستاي همان روشي است كه جمهوري اسلامي براين ترساندن مخالفان داخل و خارج صورت ميدهد كه بايد در ايجاد موازنه بين اين دو و يا برتري بدان كوشيد . هو كردن و بيرون كردن سخنرانان رژيم در دانشگها ها با شعار هاي كوبندو نيز در همين راستاست.علاوه بر آن رخنه در سازمانهاي اطلاعاتي و نظامي رژيم مثلا به بيرون درز كردن مكالمات پاسداران ميتواند در راستاي جنگ رواني بكار رود. جنگ رواني از دير باز يكي از روشهاي مرسوم بوده كه اين امر با متدهاي پيشرفته و جاسوسي نيز تقويت ميشود.گفتني است كاسيوس كلي روزهاي قبل از

مسابقه به همراه طرفداران خود به اطراف شهر ميرفت و با بلند گو براي رقيب خود كركري ميخواند.فراموش نكنيم در موافع تظاهرات كسي حلوا خيرات نميكند و اگر خيراتي است چماق و تجاوز است.

در صورت به نتيجه نرسيدن تظاهرات مسالمت آميز در دراز مدت

مردم ما علاوه بر ادامه تظاهرات مسالمت آمير و افزودن روزهاي بيشتر به اين روزها- و علاوه بر پيوستن اعتصابيون به مردم- دور از ذهن نيست كه ممكن است با تشديد بحر انهاي اقتصادي طولي نكشد كه در نهايت همانگونه كه اشاره شد, برخورد مسلحانه با رژيم اجنتاب ناپذير شود, زيرا رژيمي كه از هيچ نيرنگ و خشونتي براي حفظ موجوديت خود دريغ نميكند و رژيمي كه ٣٠ سال ماشين ترور و اعدامش بي وقفه در حركت بوده چگونه ميتواند دست روي دست بگذارد و ناظر از هم پاشيده شدن اركان خود باشد انهم زماني كه پاي دفاع از اسلام مطرح باشد. دور از ذهن نيست رژيم در برهه اي از زمان در دفاع از موجوديت خود دست به عملي به خيال خود كاربزندد كه يقينا اين امر باعث اين ميشود كه مردم ديگر به تظاهرات خيابآنى اكتفا نكنند و در يكي از همين تظاهرات بظاهرمسالمت آميز ولي آميخته در خشمي ٣٠ ساله مقابل به مثل كنند .

بي آنكه در اين تقابل هر گونه هرج و مرج را ناديده بگيرم , حتي در خوش بينانه ترين وضع نيز اگر اعتصابات سراسري و مخصوصا شركت نفت به جنبش سبز بپيوندند, رژيم با اين وجود ميتواند مدتهاي مديدي بحرانها را پشت سر بگذارد و موج سواري كند. اگرما به خوش بيني خود زياد بها بدهيم نتيجه اش عدم درك از واقعيات ملموس ميشود كه همانا فرسايش جنبش سبز ويا خاموشي آن و يا پيش بيني نكردن سركوب وحشيانه آن است كه در آنصورت مبارزه مسالمت آميرمردم براي سرنگوني .

به افسانه اي تبديل ميشود.

و اما با نگاه وافع نگرانه ميتوان اين حركت را در كنار همه حركات جنبش سبز مطاله و بررسي كرد, در انصورت

برد و باخت هر كدام از اين طرفين درشرايط جنگي , بستگي به قدرت فكري و نحوه رهبري و دورانديشي و نقشه آنان دارد, همانگونه كه در همه جنگ ها اين قانون ازلي نيز حاكم است

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید