آنچه من از خواندن مصاحبه ی عباس عبدی می فهمم ، با اندکی تعمیق و تاویل این چنین است :
«جنبشی وجود ندارد » . جنبشی وجود ندارد ، چون «شعارها و مطالبات بازیچه ی دست سیاست طرف مقابل است» . جنبشی وجود ندارد ، چون «رهبری وجود ندارد » و جنبشی وجود ندارد چون سطح مطالبات و تاکتیک ها مشخصی نیست . عبدی ، نامی بر آنچه در این هشت ماه گذشت نمی نهد . اگر چه اغلب از تعبیر «جریان» در مصاحبه ی خود استفاده می کند و یکی دو بار هم از همان واژه ی جنبش به معنای عام . عبدی ادعای نداشتن رهبری توسط جنبش سبز را به سخره می گیرد و آن را توجیه یک ضعف می خواند که سعی شده است در ظاهر یک قوت پوشانده شود . عبدی چون این گونه حرکات را «فقط می فهمد» و بر «بنیان های جنبش سبز » اشکال دارد ، هیچ «توصیه» ای برای جنبش سبز ندارد و معتقد است که «جنبش خارج از اراده ی ما و خارج از خواست ما، خودش هرطوری که دوست دارد پیش میرود » و البته عبدی برای انداختن توپ در زمین حاکمیت «پیشنهاد» هایی دارد .
در این شرایط که بسیاری از فعالان سیاسی ، قرار را بر فرار ترجیح داده اند و سکوت پیشه کرده اند ، شنیدن پیشنهادهای بزرگان صاحب نامی چون عبدی غنیمت است و خواندن آن واجب و شایان توجه بیش از پیش . مثلا وقتی عبدی می گوید :« شعارها و مطالبان نباید بازیچه ی سیاست های حریف باشد در غیر این صورت جنبش وجود ندارد » و برای اثبات این این مدعا «استدلال کافی» هم می آورد ، باید و باید شنیده شود . و بر همین قیاس باید ، خرده های را که «باید » بر این بزرگان گرفت ، تا امکان «سوء برداشت» و « سوء نتیجه » و «سوء استفاده » کم تر شود .
در همین مصاحبه ، نمونه هایی از این گونه ها وجود دارد . بخصوص زمانی که عبدی با استفاده از تمثیل های گویا و روشن می خواهد ، به نتیجه ی «مطلوب» برسد ، نتایج نامطلوبی ظاهر میشوند . به عنوان نمونه ؛ در یکی از این مثال ها ، آمده است :
«فرضاً اگر شما پولی از یک نفر طلبکار باشید، پولتان را از او میخواهید. اگر پس نداد، دو نفر را واسطه میکنید؛ باز هم پس نداد، کار دیگری میکنید و یا شکایت میکنید. در نهایت هم ممکن است بر سر بازپس گرفتن پولتان دعوا بکنید، اما اگر پولتان را با صحبت نتوانستید بگیرید نمیروید جانش را بخواهید. کسی که نمیتواند پولش را پس بگیرد، چگونه میتواند جانش را بگیرد؟ »
اما ؛ در این مثال ، «جمله ی آخر » هیچ ارتباط منطقی با متن مثال ندارد .آن جا که برای حصول نتیجه می پرسد « کسی که نمی تواند پولش را پس بگیرد ، چگونه می تواند جانش را بگیرد ؟ » جواب ساده است . چون طرف ممکن است ، پول نداشته باشد ، اما جان دارد که گرفته شود . یعنی : تعمیق و تغییر سطح مطالبه اگرچه «معقول» نیست اما «ممکن» است . پس «ممکن است» مطالبه ی یک خواست جزئی به مطالبه ی یک خواست بزرگتر منجر شود . اگر منکر این «امکان» باشیم ، آن گاه طلبکاری که از قضا «عاقل» هم نیست ، حاضر به «چانه زنی» بر سر مطالبه و حتی حضور در دادگاه هم نخواهد شد . این نتیجه ی «مغلطه آمیز» می تواند خطر ناک باشد و مورد « سوء استفاده » قرار گیرد . نمونه ای از این سوء استفاده را اینجا ببینید .
و یا در مثالی دیگر ، آورده است :
« مثلا من ۱۰ نفر را به خیابان میآورم، پلیس حمله میکند؛ یکی از آنها فرار میکند، دیگری میایستد کتک میخورد و آن یکی هم پلیس را میزند. هرکدام خودشان تصمیم میگیرند دیگر. هیچ کس هم حق ندارد به آن دیگری دستور بدهد. «نتیجه» این میشود که هر سه چوب سیاست را میخورند، بدون آن که نان آن را بخورند.»
باز هم ؛ «نتیجه نهایی» این مثال هم ارتباط منطقی با متن و مقدمات ندارد . نتیجه ی «هر سه چوب سیاست را می خورند ، بدون آن که نان آن را بخورند » در استفاده از واژه ی «نان » دچار مغلطه شده است . در این مثال اگر هر سه نفر قرار باشد هماهنگ عمل کنند و مثلا هر سه فرار کنند یا هر سه بایستند ، با یک پلیس کنترل می شوند اما آن سه رفتار ، به سه پلیس احتیاج دارد و وقتی قرار بر «سر درگمی پلیس ها و یا استهلاک و ریزش آنها » باشد ، «هدف» تامین شده است . هدفی که با رفتار هماهنگ و رهبری شده تامین نمی شد . به بیان دیگر استراتژی «رفتار مختلط » در مقابل حریفی که کانون های متعدد تصمیم گیری دارد و رفتار او تضمین ندارد و حتی قابل پیش بینی هم نیست ، احتمال «شکست» را بسیار کم می کند اگر چه الزاما «پیروزی» نمی آورد .
سخن کوتاه ؛ از جنبه های مثبت این مصاحبه -که کم هم نیستند -بگذریم ، یادآوری می کنم که ضرورت دقت «چند جانبه ! » در آسیب شناسی جنبش سبز ، شاید آخرین مسئولیت ! نسل روشنفکرانی چون عباس عبدی است که همواره همراه جنبش های مردمی بوده اند .
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید