مریم شتابان و نفس زنان به نزد استاد دانائی ومعرفت رفت و گفت : مادرم قصد دارد تا برای راضی ساختن رهبروتوحید و خدا...... و به خاطر عشقی که به رهبر دارد خواهر کوچکم را قربانی کند . و این عجیب است درشان انسان نیست کمکم کن تا خواهر بی گناهم را نجات دهم !
استاد دانائی و معرفت سراسیمه به سر اغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخرد سالش را بسته و در مقابل رهبر قصد دارد با چاقوسردختررا ببرد . دیگرانی هم دراطراف رهبر و کعبه مشغول سربریدن بودند برای رضایت خدا ! ( زندگی عقیده و جهاد است !) وهمه آنها این جملات را زمزمه میکردند ! جمعییت زیادی هم مشغول نظاره کردن بود و رهبرنیزبا غرور و خونسردی به تمامی اثرات تعلیمات خودش میبالید .
استاد دانائی و معرفت تمامی صحنه را درذهنش ثبت کرد وبه سراغ زن رفت . زن که به شدت دخترش را دوست داشت مستمراو را درآغوش میکشید و میبوسید اما درعین حال تصمیم گرفته بود تا کودک را سرببرد تا خدا ازاوراضی باشد ورهبردرروزقیامت نزد خد ا اورا شفاعت کند . رهبرازداستانهای قربانی کردن وقربانی شدن برای پیروان خود هرروزمیگفت و تشریح میکرد .
استاد آگاهی و معرفت اززن پرسید که چرا میخواهی دخترخرد سالت را قربانی کنی ؟ و زن پاسخ داد : که رهبر چنین گفته است . این یک عمل الهی است مثل قربانی کردن اسماعیل توسط ابراهیم و یا قربانی شدن تمام خاندان حسین و......! ( زندگی عقیده و جهاد است ) برکت و زندگی جاودانه فقط پاداش کسانی است که عزیزترین پاره وجود خودشان را قربانی کنند ....و زن بنا به فرمان رهبرچنین تصمیمی را گرفته بود .
استاد آگاهی و معرفت تبسمی کرد و روبه زن گفت : اما این دخترکه عزیزترین بخش وجود تو نیست . رهبر کاملا درست میگوید و تو باید عزیزترین بخش وجودت را قربانی کنی تا دعاهایت اجابت شود . عزیزترین بخش وجود و زندگی تو همین " رهبرعقیده " است که به خاطرحرفش تصمیم گرفته ایی تا قربانی کنی . رهبرکاملا آگاه است و اگرتوبرخلاف حرف رهبرعمل کنی زندگی جاودانه ایی نخواهی داشت . اگردخترت را قربانی کنی هیچ اتفاقی نمیافتد چون تمام وجود تو هم اکنون عشق به رهبراست . پس به گفته رهبرعمل کن و عزیزترین زندگی ات را که خود رهبراست را باید قربانی کنی تا نعمت وزندگی جاودانه نصیب تو شود . اگرازدستور رهبر سرپیچی کنی عذاب و بدبختی گریبانت را میگیرد !
زن لختی مکث وفکر کرد . دست و پای دختررا باز کرد . او را به گرمی درآغوش گرفت وسپس با قاطعیت و درحالی که چاقورا محکم دردست میفشرد به سمت برج و باروی رهبرخیزبرداشت . اما هیچ اثری ازرهبردیده نشد . رهبربه یمن حمایتهای مادی و معنوی پنتاگون و سیا ...به غیبت رفته بود !
نتیجه اخلاقی و مادی و معنوی و سیاسی و عقیدتی این مطلب.....:
هیچ چیزویرانگرتر از این نیست که متوجه شویم کسی که به اواعتماد کامل داشته ایم عمری فریبمان میداده است شرم برفریبکاران غایب و خائنین به اعتمادها.....!
تهیه و تنطیم : اسماعیل هوشیار
17 اپریل 2010
ژنو
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید