رفتن به محتوای اصلی

نارسایی مفاهیم ملت و حاکمیت ملی در ایران

نارسایی مفاهیم ملت و حاکمیت ملی در ایران

در گفتگو با کورش زعیم (مندرج در ایران گلوبال)، از ملیت، قومیت و تجزیه‌ی عراق سخن به‌ میان آمده‌، زعیم در بخشی از دیدگاه‌هایش دمکراسی خواه‌ بوده‌ و قابل ستایش است، اما در بخش دیگر از دمکراسی فاصله‌ گرفته‌ است، نگرش زعیم و همفکران ایشان ریشه‌ در همسویی با ملت گرایی مشکل آفرین دولت نوین دارد.

یکی از عوامل اصلی این جریان، تحمیل ملت گرایی فارس سرور توسط دولت نوین است. زعیم بر همین پایه‌ و به‌ سبب اعتراض کردها در ایران نسبت به‌ محرومیت از حاکمیت بر خود، تجزیه‌ی عراق را به‌ سود ایران نمی داند، در حالی که‌ با تجزیه‌ی عراق، ایران برای همیشه‌ در بیشترین مرز غربی خود از خطر تهاجم از نوع صدام در امان خواهد ماند و تشکیل کشور مستقل کرد می تواند متحد استراتژیک ایران در منطقه‌ باشد. بحث را در زیر ادامه‌ می دهیم:

1- ایران یکی از پایدارترین و کهن ترین ممالک جهان است و این پایداری فرایند تفاهم در مصلحت بینی حکومت های جوامعی با اشتراکات و افتراقات بسیار چون مادها، پارس ها و پارت ها بود. آن هسته‌های حکومتی‌ نیز هریک شامل حکومت های منطقه‌ای کوچکتری بودند، برای ایجاد حکومت نیرومند و فراگیر - که‌ بتوانند از موجودیت همدیگر در برابر متجاوزین دفاع کنند- به‌هم پیوستند و سیستم حکومت های منطقه‌ای و مرکزی خاصی رابه‌ وجود آوردند. چنان سیستمی باوجود گذشت هزاران سال و تحمل تهاجمات بنیان کن، توانسته‌ است پس از هر تهاجم خود را بازسازی نماید، در این مسیر دراز و پرآسیب، حکومت های منطقه‌ای به‌ نجات کشور کمک کرده‌اند و چنین سیستمی تا اواسط قرن نوزده در ایران پای برجا بود، ‌اما با ظهور دولت نوین و سیطره‌ی ناسیونالیسم فارس سرور، مشکلات عدیده‌یی در کشور پدید آمد. اعتراض به‌ سیستم حکومتی آغاز شد. ریشه‌ی این اعتراضات در نگرش های ناسیونالیستی نامناسب دولت نوین است. زمامداران دولت نوین برای سرکوب معترضین به‌ این بدعت ناسیونالیستی حکومت مرکزی، فریبکارانه‌ معترضان را جدایی خواه‌ خوانده‌ و به‌ تحریف مفاهیم ملت، حکومت و حاکمیت ملی در ایران پرداخته‌اند.

2- گزینش جهت دار مفاهیم ملت و حاکمیت ملی توسط زمامداران دولت نوین، نقش برجسته‌ای در آشفتگی اوضاع ایران و انحصار قدرت داشته‌ و تلاش ده‌ها ساله‌ی مردم ایران را برای استقرار دمکراسی و حقوق برابر شهروندان به‌ هدر داده‌ است. ملت، ملت گرایی و مفاهیم پیوسته‌ به‌ این مقوله‌ در جوامع غرب، فرایند یک جریان اجتماعی است که‌ از چند سده‌ پیش آغاز شد: اهالی هر کشوری برای در دست گرفتن و به‌ خدمت کشیدن دستگاه‌ دولت و تلاش برای پیشرفت و سبقت از همسایگان رقیب، آماده‌ می شدند. به‌ این طریق نخست این پروسه‌ به‌ راه‌ افتاد و بعد متفکران برای شناخت آن به‌ نظرپردازی پرداختند، ولی زمامداران ایران براساس تمایلات فارس سرورانه‌ الگویی از ملت، ملیت و حاکمیت ملی طراحی کرده‌ و بر مردم ایران تحمیل کردند. در نتیجه‌ مردم غیرفارس ایرانی هریک به‌ طور کم و زیاد با طرح زمامداران ناموافق بوده‌ و هستند. زیرا از یک سو حاکمیت و مدیریت های کلیدی در ایران، به‌ طور بسیار دمکراتیک بین دو گروه‌ قومی فارس و ترک شیعه‌ تقسیم شده‌است، ولی سایرین به‌ حاشیه‌ رانده‌ شده‌اند. از دیگرسو این حاکمیت، در قالب فارس انگاری کل جامعه‌ی ایران قرار گرفته‌ است، کردها که‌ با این جریان موافق نبودند بیشتر در حاشیه‌ مانده‌ و جدایی خواه‌ نام گرفته‌اند. این مشکلات فرایند سیستمی است متکی بر فارس سروری و فارس انگاری کل جامعه‌ی ایران، اگرنه‌‌ مردم ایران، چه‌ فارس و چه‌ غیر فارس، همه‌ ایرانی و بخشی از ملت ایران هستند، قدمت سکونت برخی از ایرانیان غیر فارس، اگر بیشتر از فارس ها نباشد، از آنان کمتر نیست. اکنون در نظام فارس سرور، با معترضین چون بومیان مستعمرات برخورد می شود، اما اعتراض به‌ چنین وضعی، تجزیه‌ طلبی نیست، بلکه‌ تلاش برای رهایی از اسارت استعماری است.

3- زبانی که‌ ایرانیان به آن تکلم می کنند، چه‌ فارسی باشد چه‌ غیر آن، زبان ایرانی است. در این میان مردمی که‌ در فلات ایران زیسته‌اند، از هزار سال پیش زبان فارسی را چون زبان پیوندی میان خود برگزیده‌ اند و این گزینش تحمیلی و قهری نبوده‌ است.

4- دولت نوین بدون عنایت به‌ تکثر هویت زبانی و مذهبی ایرانیان، بر اساس برنامه‌ی فارس گردانی مردم ایران، دست به‌کار شد و نتیجه‌ی آن همبستگی درونزا، جای خود را به‌ تحمیل بیرونی سپرد. با توجه‌ به‌ تکثر زبان و مذهب در میان ایرانیان، نمی توان ملت ایران را چون یک کشور تک زبانه‌ تلقی کرد، بلکه‌ باید ایران را چون سویس و بلژیک و... در نظر گرفت.

5- تا پیش از به‌کار افتادن منگنه‌ی فارس گردانی، ترک ها زبان فارسی را با طییب خاطر پذیرفته‌ بودند، ولی ناسیونالیسم فارس سرور، آنان را نیز- اگر چه‌ شریک برابر فارس ها در حاکمیت بر ایران هستند- از این وضع ناهنجار آشفته‌ کرده‌ است.

6- بر اثر فقدان تعریف شاملی از ملت و حاکمیت ملی در مورد ایران و انحصار مدیریت دولت، کشور ما فاقد احزاب سراسری است. زیرا نقش احزاب در کشورهای پیشرفته‌، جابه‌جایی آرام این مدیریت است، ولی در ایران جابه‌جایی مدیریت دولت- که‌ در انحصار است- با انقلاب صورت گرفته‌ است! حزب توده‌هم که‌ چند دهه‌ قد علم کرد،‌ بر منافع طبقاتی جامعه‌ تکیه‌ می کرد، به‌ این سبب پذیرش سراسری یافت.

7- کورش زعیم‌ در تعریف ملت می گوید: مردمی که در درون مرزهای سیاسی تعریف شده یک کشور زندگی می کنند و زبان، قانون ‌اساسي و دولت مشترک دارند. این تعریف از ملت شامل ایران نمی شود، شامل کشورهایی چون سویس و بلژیک هم نمی شود. در ایران تا روی کار امدن رضاشاه‌، زبان فارسی چون زبان دیوانی و ادبی مشترک ایرانیان بود، و از لحاظ ادبی و تجاری، فراتر‌ از مرزها و بدون توسل به‌ قهر قرن ها رایج بود. پیش از دولت مدرن تلاش برای فارس گردانی نامحسوس بود، هموطنان غیرفارس آزادانه‌ می توانستند به‌ زبان مادری خود بنویسند، ولی در دوره‌ی رضاشاه‌، چنین کاری مستوجب تبعید و زندان بود، در ترکیه بر زبان آوردن لفظ کرد تا همین اواخر موجب زندان یا مرگ بود، در حالی که‌ در دوران عثمانی‌،‌ ممانعتی برای زبان و معرفی هویت کردی وجود نداشت. از جمله‌ احمد خانی در سال 1695 میلادی در کردستان تحت سلطه‌ی عثمانی، شاهکار ادبی و سیاسی خود را به‌ زبان کردی منتشر کرد، در این جا معنی دو بیت آن نشان داده ‌می شود که‌ جنبه‌ی سیاسی و اجتماعی نیرومندی دارد: اگر ما(کردها) متفق بودیم و از یک مرکزیت (کردی) اطاعت می کردیم، دین و دولت خود را تکمیل می نمودیم و به‌ تحصیل علم و حکمت روی می آوردیم.

8- زعیم می گوید هر گونه اقدام به فارسی زدایی را می توان یکی از ابعاد تضعیف یکپارچگی کشور و جزوی از برنامه های بیگانگان برای خرد کردن ایران دانست. تضعیف یکپارچگی ایران، بیشتر فرایند سیاست های ملت گرایی دولت نوین است که‌ ملت ایران را در ساختار فارس انگاری کل مردم ایران تجسم می کند و سایرین را چون مهاجران آمریکا یا کشورهای نوبنیاد دیگر تلقی می کند. اما در بین ایرانیان غیر فارس، فارسی زدایی مطرح نیست آن چه‌ مورد اعتراض است، سیاست فارس گردانی دولت نوین است که‌ آقای زعیم به‌ طور تلویحی آن را تأیید می کند. این سیاست نادرست، به‌ نقش تاریخی زبان فارسی آسیب می رساند.

9- زعیم در مورد زبان های دیگر ایرانی می گوید: اگر واژه های بیگانه را از کردی و آذری خارج کنیم همان است که همه ما سخن می گوییم، البته با لهجه ای متفاوت. این سخن با واقعیت و دانش زبان شناسی بیگانه‌ است. در مقایسه‌ی زبان کردی با زبان فارسی- که‌ هردو از یک ریشه‌اند- می شود گفت که زبان کردی‌ (در مقایسه‌ با فارسی) فاقد واژه‌های بیگانه بوده‌ و گنجینه‌ای از واژه‌های اصیل ایرانی‌ است! زبان آذری هم یک اصطلاح ساختگی است، این زبان که‌ به‌ ملاحظات سیاسی آن را آذری خوانده‌ اند، یکی از شاخه‌های زبان ترکی است. البته‌ ترکی ایرانی از زبان فارسی بیشتر بهره‌ گرفته‌ است. اگر چه‌ ترک های شیعه‌ی ایرانی همسان با فارس ها در دولت نوین هم مشارکت دارند، اما سیاست دولت نوین برپایه‌ی فارس سروری در تحقیر ترک ها بسیار زیانبار بوده‌ است، در جریان هویت خواهی ترک های شیعه‌ در ایران نیز، این سیاست شوم نقش اول را دارد.

10- زعیم در توجیه‌ نگرش خود به‌ ایالات متحده‌ اشاره‌ کرده‌است، ولی این مقایسه‌ از پایه‌ نامناسب و نادرست است، زیرا کشور مذکور‌ در جریان تهاجم خشونتبار اروپائیان به‌ رهبری استعمار انگلیس‌ در قاره‌ی جدید‌ به‌ وجود آمد، آشکار است که‌ مهاجمان استعمار گر، با کشتار بومیان، کشوری برای خود ساختند و از برکت دانش و بینش غربی، توانستند برای خود نظامی متکی بر دمکراسی ایجاد کنند. اکنون یک سیاه‌پوست تبار می تواند در رأس حاکمیت قرار بگیرد. با عنایت به‌ این که‌ در ایران تکثر قومی، مذهبی و زبانی از آغاز وجود داشته‌ است، لذا تلاش برای حذف تفاوت ها و یکدست کردن زبان و ملاک قراردادن مذهبی خاص، موجب به‌هم خوردن همبستگی دیرپای ایرانیان خواهد شد.

11- سیستم حکومت سنتی ایران تا اواخر دوران قاجار نوعی از فدراتیو بود، اما به‌ سبب دورماندن از روش های نوین کشورداری، نخبگان ایرانی خواستند با انقلاب مشروطه‌ سیستم نوینی در کشورداری ایجاد کنند و مردم ایران (نه‌ گروهی خاص) را به‌ نام ملت بر سرنوشت خود حاکم گردانند، ولی استعمار بریتانیا برای تصاحب منابع نفت ایران، مانع بزرگی در برابر ایجاد کشورداری دمکراتیک در ایران بود. رد قرارداد موسوم به‌ وثوق الدوله‌ در 1919 در مجلس شورای ملی، بریتانیا را وادار کرد به‌ ایجاد سیستمی در ایران کمک کند که‌ با یک فرد طرف باشد نه‌ با گروهی از نمایندگان مردم و موفق هم شد!

12- ملت گرایی ایرانی که‌ در قالب فارس انگاری به‌ راه‌ افتاد، به‌ نفع غرب و استعمار بود. رسالت این پروسه‌ به‌ عهده‌ی دولت نوین مدل پهلوی افتاد. در همین راستا است که‌ سیاستمداران دولت نوین و هواخواهان شان، از از یک سو فریبکارانه‌ کردها را ایرانیاب اصیل می خوانند و از دیگر سو آنان را چون بومیان مستعمرات می نگرند! اما بهتر است بدانند دوران استعمار به‌سرآمده‌ است.

13- زعیم در مورد نقش زبان فارسی می گوید: زبان رسمی کشور زبان فارسی دری است که ما فارسی می نامیم. ولی رسمیت زبان یک مقوله‌ی سیاسی است که‌ با سیستم نوین حکومت پیوند انداموار دارد. ابعاد و گستره‌ی این رسمیت تا آغاز قرن بیستم، بیشتر پذیرشی بود، ولی گردانندگان و هواخواهان دولت نوین با قرار دادن هویت متکثر مردم ایران در قالبی که‌ معرف فارس انگاری است، تفاهم ایرانیان غیر فارس را بر سر رسمیت زبان فارسی از گستره‌ی پذیرشی به‌ عرصه‌ی تحمیلی کشانید. بدیهی است هر تحمیل اجتماعی، فراشدی متضاد با پروسه‌ی تحمیل پدید می آورد. امروزه‌ روال غیرتحمیلی رواج هزار ساله‌ی زبان فارسی، بر اثر سیاست فارس سروری و فارس انگاری کل جامعه‌ی ایران، به‌ چالش کشیده‌ شده است.‌ بسیاری از ایرانیان غیر فارس، زبان فارسی را در کشور یک ابزار پیوندی بین مردم ایران تلقی می کنند نه‌ بیشتر! حفظ رسمیت خود جوش گذشته،‌ با گفتن "باید" و "فقط زبان فارسی" زعیم و همفکران ایشان، جنبه‌ی تحمیلی اش برجسته‌تر شده‌ و در نتیجه‌ واکنش برانگیز است.

14- زعیم در مورد استان ها و انتخاب برابر استانی سخن گفته‌است، ولی استان سازی دولت نوین تا به‌ امروز، تابع سیاست دولت بوده‌ است نه‌ برخاسته‌ از ضروریات تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی. لذا هرگونه‌ ساختاری بر اساس این تقسیمات جهت دار، ادامه‌ی فشار بر گروه‌های متفاوت ساکنان آن است.

15- زعیم در مورد احتمال تجزیه‌ی عراق می گوند: تجزیه عراق به سود ما نیست و باید کمک کنیم تا رخ ندهد. این سخن با توجه‌ به‌ همسویی زمامداران دولت نوین با سیاست های ضد کرد ترکیه‌، سوریه‌ و عراق (پیش از اشغال عراق و شوونیست های کنونی عرب)، دور از واقع است. همسویی زعیم با این پروسه‌، با دمکراسی خواهی تناقض دارد. بدیهی است اگر پس از جنگ جهانی اول فاتحین به‌ تشکیل ترکیه‌ و ابقای تسلط ترک ها بر کردها کمک نمی کردند و کشورهای نوبنیاد عراق و سوریه را با انضمام بخش هایی از سرزمین نیاکانی کردها مرزبندی نمی کردند و کردها را- که‌ جمعیت شان از چند کشور نوبنیاد عربی بیشتر است- به‌ اقلیت در نمی آوردند، مشکل کردها به‌ صورت کنونی نبود (نماینده‌ی کردها در کنفرابس پاریس گفته‌ بود: اگر با استقلال کردستان زیردست عثمانی موافقت نمی شود، ما می خواهیم تمام مناطق کردنشین، به‌ ایران ملحق شود؛ ولی ایران به‌ آنان خود مختاری داخلی بدهد1 در چنان پروسه‌ای هرگز ایران با تهاجمی از نوع صدام مواجه‌ نمی شد، اما سیاستمداران ایران با پیشنهاد نماینده‌ی کردها موافقت نکردند.2

امروز هم اگر عراق تجزیه‌ شود. ایران به‌ جز در بخش های جنوب غربی با دولتی که‌ دشن ایران باشد، همسایه‌ نخواهد بود و این امر به‌ سود ایران است و کردستان می تواند مورد اعتمادترین متحد استراتژیک ایران در منطقه‌ باشد.

__

1 و 2 اشاره‌ به‌ سخنان تقی زاده‌ (از سیاستمداران برجسته‌ی ایرانی ) است که‌ در مجله‌ خواندنیها منتشر شده‌ (متأسفانه‌ اکنون شماره‌ و سال انتشار آن را- که‌ یادداشت کرده‌م- در دسترس ندارم) دکتر عبدالله‌ ابریشمی

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید