رفتن به محتوای اصلی

پشت در های بسته چه گذشت

پشت در های بسته چه گذشت

 

هرچند مدتی است از بازی های آسیایی گذشته اما داغ ننگی که برگزار کنندگان بازی ها بر پیشانی ایران زدند کماکان آزارم می دهد.

یادمان می آید در افتتاحیه بازی ها که نمادهای هر کشور را بر روی کشتی هایی قرار داده بودند و از پیش چشم تماشاگران حاضر و میلیون ها بیننده تلویزیونی گذراندند، و چون نوبت به ایران رسید خلیج همیشه فارس ما را خلیج عربی نامیدند و آقایانی که با سیاست های غلط خود باعث این ننگ شده بودند به نشانه ی اعتراض محل را ترک کردند.

این که خلیج فارس همیشه فارس می ماند بر کسی پوشیده نیست. اما مسئولین اعزامی به این بازی ها را بعد از اعتراض به این عمل، برگزار کنندگان فرا خواندند و به گفته خود مسئولین از آنها عذرخواهی کردند آن هم پشت درهای بسته و همه چیز هم از دید آنها به خیر و خوشی تمام شد و خلیج عربی به عنوان یکی از نمادهای ایران زمین از جلو دیدگان مان گذشت.

این که پشت درهای بسته چه اتفاقی افتاد و چه ها گفتند و چه شنیدند نمی دانیم. اما یک گام دیگر جهت تغییر نام خلیج فارس را جهانیان به چشم خود دیدند.

آیا با یک معذرت خواهی (اگر چنین بوده باشد) می توان از کنار این مهم گذشت؟

آیا همین سهل انگاری ها و مداراها ایران امروز را این گونه به عقب نرانده؟

آیا این هم امتیازی دیگر است که سران ایران به کشورهای عربی داده اند تا بتوانند در منطقه جولان دهند؟

آیا باز هم شاهد خوار شدن ایران و ایرانی در عرصه های بین المللی هستیم؟

آیا وجود چنین تابلویی در بازی های آسیایی قدمی دیگر برای گرفتن سه جزیره مان نیست؟ آیا باز هم باید تاوان ندانم کاری های مسئولین را مردم ایران بدهند؟

یادمان نرفته که چگونه دریای خزر را از دست دادیم و حال هرچه سعی در برگشت آن را داریم امکان پذیر نیست.

یادمان نرفته زمانی که رئیس جمهورمان زیر تابلوی خلیج عربی به گفتگو پرداخت.

یادمان نرفته که رئیس جمهورمان گفت بگوییم خلیج دوستی نگذاریم یک اسم مناسبات مان را به هم بزند.

یادمان نرفته که اوایل انقلاب به قصد تخریب تخت جمشید با ماشین های سینگین به راه افتادند و مردم غیور مرودشت ایستادگی کردند تا این میراث فرهنگی کماکان پا بر جا بماند هرچند که حضرات تا توانستند از این میراث بردند و فرهنگ ایران را به حراج گذاشتند.

نگذاریم آن چنان که ابن سینا را از عربستان سعودی، مولوی را از ترکیه، خیام را از افغانستان، فردوسی را از روسیه، زکریای رازی را از دیار عرب و دکتر کامران وفا را از آمریکا معرفی کردند و آن گونه که دریای خزر را از ما گرفتند بر نام خلیج فارس هم چنک بیاندازند و با تغییر نامش دندان برای سه جزیره هم تیز کنند.

اگر هر کدام از ما برای نگه داشتن آب و خاک و فرهنگش دل نسوزاند که نمی توان نام ایرانی بر او نهاد.

فریاد اعتراض مان را بلند کنیم تا اگر مسئولین دردشان پاسداری از ایران و ایرانی نیست و تنها در پی آنند که چند صباحی بیشتر بر مسند قدرت بمانند و آن گونه که خود می گویند در عرصه ی هسته ای حرفی برای گفتن داشته باشند، جهانیان بدانند که ایرانیان سرزمین شان را دوست می دارند، سرزمین شان را فارغ از تعصب دوست می دارند و نخواهند گذاشت که ایران بار دگیر تاراج شود.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید